النساء ٦٩
کپی متن آیه |
---|
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِيقاً |
ترجمه
النساء ٦٨ | آیه ٦٩ | النساء ٧٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ حَسُنَ أُوْلئِکَ رَفِیقاً»: آنان چه دوستان نیکو و خوبیند. واژه (رَفِیقاً) تمییز یا حال است، و تقدیر چنین است که: مِن جِهَةِ کَوْنِهِمْ رُفَقَآءَ لِلْمُطِیعِینَ؛ یا این که: حالَ کَوْنِهِمْ رُفَقَآءَ لِلْمُطِیعِینَ. علّت مفرد آمدن رفیق این است که در وزن (فَعیل) مفرد و غیرمفرد یکسان است. یا در باب تمییز به مفرد اکتفاء شده است، و ...
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ... (۱) وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ... (۳)
وَ إِذَا رَأَيْتَ ثَمَ رَأَيْتَ... (۱) حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَکُنْ... (۰)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: حسن بصرى و سعيد بن جبير و مسروق و قتادة و ربيع و سدى و عامر گويند: كه سبب نزول آيه اين بود كه بعضى از مردم چنين توهم ميكردند كه چون انبياء در بالاترين مقام آخرت يعنى اعلى عليين هستند دسترسى به آنان و ديدار و حضور با آنان با وجود بر تقوى و پرهيزكارى و اطاعت از خدا و رسول ميسر نخواهد بود و به همين مناسبت اين آیه نازل گرديد.[۳][۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً «69»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (69)
شأن نزول: آوردهاند روزى ثوبان رضوان اللّه عليه كه محبّ حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود، به محضر آن سرور حاضر شد به حالت زار و ضعيف. حضرت فرمود: يا ثوبان رنگ تو چرا تغيير كرده و روى تو زرد شده؟
گفت: يا رسول اللّه ديدن جمال نورانى تو را من از عمر خود نشمارم. حال در فكر آنم كه چون وقت اجل رسد و مفارقت ضرورى اتفاق افتد، چه چاره سازم.
و سختتر محنتى آنكه اگر در آخرت اهل نيران باشم، تو را كى بينم و اگر به بهشت روم، به مقام رفيعه تو چگونه رسم؟ حق تعالى شكسته دلان فراق را به مژده وصال مسرور ساخته، اين آيه نازل فرمود:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ: و هر كه اطاعت كند خداى را در اوامر و نواهى، و رسول او را در احكام و حدود شرعى منقاد و مطيع شود، فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ: پس آن گروه، مطيعين خدا و رسول باشند در روز قيامت، با آن كسانى كه انعام فرموده است خداى تعالى ايشان را به فضل و رحمت و احسان خود، مِنَ النَّبِيِّينَ: از پيغمبران و رسل و اولوا العزم، وَ الصِّدِّيقِينَ: و با راستگويان كه پيش از همه كس تصديق انبيا كردهاند، وَ الشُّهَداءِ: و كشتگان راه خدا. مراد شهداء «احدند». و نزد اكثر عام است و شامل جميع شهداء. وَ الصَّالِحِينَ: و ستودگان در اعمال و اقوال و افعال، و اقامه نمايندگان
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 498
به صلاح و تقوى، و اينها نيز بر طريق اطلاق واقعند.
تنبيه: در انوار فرمايد: حق تعالى مقربين درگاه خود را در آيه به چهار قسم منقسم گردانيده به حسب منازل ايشان در علم و عمل، و حثّ ساير مردمان را فرموده بر آنكه از ايشان متأخر نشوند: اول- انبيا كه فائزند به كمال علم و عمل و متجاوز به حد كمال و متصاعد به درجه تكميل. دوم- صديقان كه نفوس ايشان يك بار تصاعد مىنمايد به مراقى نظر در حجج و آيات، و يك بار به معارج تصفيه و رياضات تا منتهى مىشوند به اوج تصديق و مطلع مىشوند بر اشياء و اخبار مىنمايند از آن بر نهجى كه در نفس الامر است. سيّم- شهدايند كه حرص بر طاعت و جدّ در اظهار حق ايشان را منتهى ساخته به بذل مهج خود در اعلاى كلمه توحيد و اسلام. چهارم- صالحانند كه صرف اعمار خود كردهاند در طاعت الهى، و صرف اموال خود نمودهاند در مرضات سبحانى.
خلاصه آنكه مطيعين خدا و رسول در كتاب و سنت روز قيامت با اين چهار طبقه قرب مقام دارند.
وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً: و چه نيكويند اين جماعت از روى همنشينى. يا در حالتى كه همنشينان باشند، و مىتواند كه رفيق بر معنى واحد باشد، يعنى هر يك از اينها نيكو رفيقىاند.
تنبيه: در تفسير اهل البيت صلوات اللّه عليهم از امام محمد باقر عليه السّلام مروى است كه: مراد از پيغمبران، محمد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است؛ و صديقان، على مرتضى عليه السّلام؛ و به شهيدان، حسن رضا و حسين شهيد كربلا عليه السّلام؛ و صالحان، اولاد حسين بن على از زين العابدين تا امام حسن عسكرى؛ و مراد به حسن اولئك رفيقا حضرت حجة صلوات اللّه عليهم اجمعين مىباشد. «1» العياشى ابو بصير از ابى عبد اللّه عليه السّلام روايت نموده كه آن حضرت به
«1» مدرك ياد شده، صفحه 66.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 499
من فرمود: يا ابا محمّد لقد ذكركم اللّه فى كتابه. اى ابا محمد، بدرستى كه حق تعالى شما را ياد فرموده در كتاب خود، پس اين آيه تلاوت نمود و فرمود: فرسول اللّه النّبيّون فى الاية و نحن الصّدّيقون و الشّهداء و انتم الصّالحون، فتسمّوا بالصّلاح كما سمّيكم اللّه تعالى. «1» يعنى مراد به نبيين، رسول خدا؛ و مائيم صديقون و شهداء، و شمائيد صالحان. پس به صلاح آراسته شويد و نام برآريد همچنانكه حق تعالى شما را به آن نام نهاده.
در خبر است كه روزى أبو ذر غفارى رضوان اللّه عليه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حديثى روايت مىكرد. جمعى آن را باور نداشته، تكذيب نمودند. أبو ذر دلتنگ شد. خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شكايت مكذبان را عرضه داشت. حضرت فرمود: ما اظلّت الخضراء و لا اقلّت الغبراء على اصدق لهجة من أبي ذر آسمان سايه نيفكند و زمين برنداشت كسى را كه راستگوتر از أبي ذر باشد. چون اين كلام ميمنت انجام ادا فرمود، نظر مبارك به امير المؤمنين عليه السّلام افتاد، فرمود: الّا هذا الرّجل المقبل فانّه الصّدّيق الاكبر و الفاروق الاعظم: مگر اين مرد كه رو به ما دارد، پس بدرستى و بتحقيق او صدّيق اكبر و فاروق اعظم مىباشد. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (69)
ترجمه
و كسانيكه اطاعت كنند خدا و پيغمبر را پس آنانند با كسانيكه انعام فرموده است خدا بر آنها از پيغمبران و راستگويان و شهيدان و نيكمردان و خوبند آنگروه از جهت رفاقت..
تفسير
كسانيكه اطاعت خدا و پيغمبر را نمودند يا پيغمبرانند يا اولياء خدا كه در اقوال و افعالشان صادق و بكمال علم و معرفت نائلند يا مجاهدين در راه خدايند بجهاد اصغر كه در معركه جنگ كشته شدند يا بجهاد اكبر كه نفس اماره خود را بقوّه عقل كشتهاند و يا مردان خوب و متدين نيكو سيرت و پسنديده خصلتند و اينها همه
جلد 2 صفحه 79
مستغرق نعمت جاويد الهى هستند نهايت آنكه مراتب آنها مختلف و مقامات آنها اعلى و ادنى دارد ولى در عين حال همه با يكديگر دوست و رفيق و مهربانند و هيچكدام از يكديگر كدورت و ملالتى ندارند و چه خوب رفقائى هستند و رفيق مانند صديق بر يكى و جماعت صادق ميشود و در كافى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه اعانت نمائيد ما را بورع همانا كسيكه ملاقات نمايد خدا را با ورع از براى او نزد خداوند مقام وسيعى است و اين آيه را تلاوت فرمودند پس از آن فرمودند از ما است پيغمبر و از ما است صدّيق و از ما هستند شهيدان و از ما هستند نيكوكاران و از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه مؤمنان دو دستهاند يك دسته آنانند كه بشروط الهى وفا نموده و لغزشى براى آنها روى نداده و آنها با انبيا و صدّيقين و شهداء و صالحين محشورند و شفاعت مينمايند و كسى شفاعت آنها را نمينمايد و يك دسته آنانند كه لغزشى براى آنها روى داده كه مورد شفاعت خواهند شد و عاقبت آنها بخير است و عياشى از آنحضرت روايت نموده كه خطاب فرمود به بعضى از شيعيان و فرمود شما صالحانيد كه خداوند در اين آيه ياد از شما فرموده پس بزيور صلاح آراسته شويد چنانچه خداوند شما را باين اسم خوانده است و عياشى از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه حق خدا است كه دوست ما را رفيق پيغمبران و صدّيقان و شهداء و صالحان قرار دهد و چه خوب رفقائى هستند آنها و در عيون از پيغمبر (ص) روايت نموده كه از براى هر امتى فاروق و صدّيقى است و صديق و فاروق اين امت على بن ابى طالب (ع) است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (69)
و كساني که اطاعت خدا و رسول كنند اينها با كساني هستند که مشمول نعم الهي هستند از انبياء و صديقين و شهداء و صلحاء و اينها رفقاء خوبي هستند.
مسئلهاي است مسلم که مثوبات و درجات در بهشت مختلف است هر چه ايمان قويتر و اخلاق نيكوتر و عبادات بيشتر و بهتر باشد درجات بالاتر و مثوبات زيادتر ميشود و اينکه موضوع موجب شبهات و اشكالاتي شده: يكي آنكه مسلما درجات و مقامات انبياء خاصه نبينا محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و اوصياء بالاخص ائمه اطهار و صديقين و شهداء بالاخص صديق اكبر امير المؤمنين عليه السّلام و سيد الشهداء ابي عبد اللّه و صالحين مثل عبد صالح ابي الفضل العباس از همه بالاتر و كجا دست ساير مؤمنين با ضعف ايمان و قلت عبادات و عدم تزكيه اخلاق بدامن آنها ميرسد و با آنها محشور ميشوند.
اشكال ديگر آنكه اينکه اختلاف درجات باعث حسرت و اندوه اهل بهشت ميشود و در بهشت غم و اندوه نيست وَ نَزَعنا ما فِي صُدُورِهِم مِن غِلٍّ اعراف آيه 43 اشكال سوم- بسا ميشود پدر در درجات عاليه و پسر در نازله و بالعكس، و همچنين زن و شوهر، مادر و فرزند، خواهر و برادر و ارحام و رفقاء و آشنايان و حال آنكه اينها ميخواهند با يكديگر محشور باشند و جدايي باعث حزن اينها ميشود و حل اينکه اشكالات باينست که آخرت در بهشت دار تزاحم نيست در عين حفظ مراتب تمام اهل بهشت با هم محشور و رفت و آمد و مصاحبت و مكالمت دارند مثال- اگر كسي دعوت ضيافتي بكند و سلطان و تمام هيئت وزراء و علماء اعلام و آيات اللّه العظام و حجج اسلام و اعيان مملكت را دعوت نمايد و مجلس مجللي ترتيب دهد و هر گونه تشريفاتي فراهم نمايد تماما سر يك سفره و ميز با هم
جلد 5 - صفحه 130
نهار يا شام ميخورند هيچكدام زيادتر از ديگري بهره برداري نميكنند با اينكه شئون و مراتب هر يك بجاي خود محفوظ است، پس امري که لازم است اجابت دعوت و دخول در مجلس ضيافت است لذا ميفرمايد مَن يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ که اجابت دعوت كند باطاعت اوامر الهي و دستورات رسول در اينکه ضيافتخانه الهي وارد ميشود و پوشيده نباشد که ظاهر آيه شريفه اطاعت جميع اوامر و دستورات است پس اگر در يكي از اوامر يا نواهي مخالفت نمود صدق من يطع اللّه و الرسول بر او مشكل است بلكه داخل در من يعص اللّه و الرسول ميشود.
فَأُولئِكَ اينکه كساني که اطاعت خدا و رسول كردند (مع النبيين) البته هر امتي با نبي خود و اينکه امت مرحومه با نبي خاتم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم، لذا در اخبار بسيار اينکه جمله تفسير شده بوجود حضرت رسالت و مسلما از باب بيان مصداق اتم است چنانچه (و الصديقين) تفسير بامير المؤمنين عليه السّلام، شده چون صديق اكبر و فاروق اعظم است چنانچه در زيارتش ميخواني در مقابل كساني که كذاب مفتري را صديق نام نهادند و طاغوت را فاروق (بر عكس نهند نام زنگي كافور) وَ الشُّهَداءِ تفسير شده بحضرت حمزه سيد الشهداء و البته در زمان نزول آيه فرد اتم شهداء اينکه بزرگوار بوده لكن قضيه ابي عبد اللّه عليه السّلام در كربلا اينکه عنوان خصيصه حسين (ع) شد ثم اصحاب آن بزرگوار بالاخص مثل قمر بني هاشم که از براي او نزد خدا درجهاي است که (يغبطها جميع الشهداء) (ثم الامثل فالامثل) (و الصالحين) در بعض اخبار تفسير شده بشيعيان صالح بالجمله اينکه چهار عنوان از باب مثل است و فرد اجلاي اهل بهشت و الا اهل بهشت كلا با هم محشورند نيكان اخيار ابرار از آن درجه اعلا وجود مقدس نبي اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تا ادني درجه اهل بهشت (اللهم ارزقنا بمحمد و آله صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) (و حسن اولئك رفيقا) كدام رفيقي است بهتر از محمّد و آل محمّد (ص)، اللهم احشرنا معهم.
131
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- مصاحبت با پیامبران، صدّیقان، شاهدان و گواهان اعمال و صالحان، پاداش اطاعت از خدا و رسول (ص) (و من یطع اللّه و الرّسول ... و الصّالحین) «صدّیق»، یعنى بسیار راستگو و شاید مبالغه بودن آن اشاره به صداقت آنان در گفتار و عمل باشد. برخى برآنند که مقصود از صدیقین، اولین کسانى هستند که پیامبران را تصدیق کردند و شاهدان، یا به معناى کشته شدگان در راه خدا و یا گواهان بر اعمال انسانها و یا عالمان واقعى دین است.
۲- عظمت مقام رسول اللّه (ص) در پیشگاه خداوند (و من یطع اللّه و الرّسول) قرار گرفتن اطاعت از پیامبر (ص) در ردیف اطاعت از خداوند، حکایت از عظمت آن بزرگوار در پیشگاه او دارد.
۳- اطاعت رسول خدا (ص)، همان اطاعت خداست. (و من یطع اللّه و الرّسول)
۴- پیامبران، صدّیقان، شاهدان و صالحان برخوردار از نعمت عظیم الهى (و من یطع اللّه و الرّسول فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم ... و الصالحین) تصریح به اسم جلاله «اللّه» در جمله «انعم اللّه علیهم»، دلالت بر عظمت آن نعمت دارد.
۵- پیامبران، صدّیقان، شاهدان و صالحان، رهروان صراط مستقیم و برخورداران از هدایت خاصّ (و لهدیناهم صراطاً مستقیماً. و من یطع اللّه و الرّسول فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم) با توجّه به آیه قبل، که اطاعت کنندگان را راه یافته به صراط مستقیم مى داند و در این آیه آنان را همراهان پیامبران و ... قلمداد مى کند معلوم مى شود پیامبران و ... رهروان صراط مستقیم هستند.
۶- پیروان خدا و رسول (ص)، از همنشینان بهشتى پیامبران، صدّیقان، شاهدان و صالحان خواهند بود. (و من یطع اللّه ... فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم من النبیّین ... و الصّالحین) چون مصاحبت و همنشینى با پیامبران براى همه پیروان آنان در دنیا تحقق نمى یابد، بنابراین زمان آن، آخرت و مکانش بهشت است.
۷- پیامبرى، صدّیق، شاهد و صالح بودن، مقامى رفیع و نعمتى بزرگ* (فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم من النبیّین ... و الصّالحین) بنابراین احتمال که مراد از نعمت در «انعم اللّه علیهم»، همان مقام نبوّت و ... باشد.
۸- مقام برتر پیامبران بر صدّیقان، و صدیقان بر شاهدان، و شاهدان بر صالحان (فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم من النبیّین ... و الصّالحین) ترتیب درجات از ترتیب در ذکر استفاده شده است.
۹- همنشینى و مصاحبت با پیامبران، صدیقین، شاهدان و صالحان، از نعمتهاى الهى در بهشت (فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم) از اینکه همنشینى با پیامبران و ... پاداشى براى پیروان خدا و رسول (ص) شمرده شده است، برداشت فوق به دست مى آید.
۱۰- مقام پیروان، صدیقین، شاهدان و صالحان بالاتر از مقام اطاعت کنندگان از خدا و رسول (ص) (و من یطع اللّه و الرّسول فاولئک ... الصالحین)
۱۱- مقام والاى انبیا، صدیقان، شاهدان (گواهان اعمال یا عالمان یا کشته شدگان در راه خدا) و صالحان (فاولئک مع الذین انعم اللّه علیهم من النبیّین و الصدیقین و الشّهداء و الصالحین)
۱۲- پیامبران، صدیقین، شاهدان و صالحان، رفیقان و همنشینانى نیکو براى پیروان خدا و رسول (ص) (و من یطع اللّه و الرّسول ... و حسن اولئک رفیقاً)
۱۳- ارزش والاى رفیق و همنشین خوب براى انسان (من یطع اللّه ... و حسن اولئک رفیقاً) چون رفاقت با انبیا و ... به عنوان پاداشى براى اطاعت کنندگان مطرح شده است، ارزش رفاقت و همنشینى با نیکان به دست مى آید.
۱۴- صداقت، علم و صلاح، از معیارهاى انتخاب رفیق (و حسن اولئک رفیقاً) در برداشت فوق، «الشّهداء» به معناى عالمان گرفته شده است.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: پاداش اطاعت ۱
- انبیا: فضایل انبیا ۴، ۵، ۸، ۱۰، ۱۱ ; همنشینى با انبیا ۱، ۶، ۹، ۱۲
- بهشت: نعمتهاى بهشت ۹
- خدا: اطاعت از خدا ۱، ۳، ۶، ۱۰، ۱۲ ; نعمتهاى خدا ۷، ۹
- دوست: ارزش دوست ۱۳ ; ملاک انتخاب دوست ۱۴
- صالحان: فضایل صالحان ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ ; همنشینى با صالحان ۱، ۶، ۹، ۱۲
- صداقت: اهمیّت صداقت ۱۴
- صدیقان: فضایل صدیقان ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ ; همنشینى با صدیقان ۱، ۶، ۹، ۱۲
- صراط مستقیم:۵
- صلاح: اهمیّت صلاح ۱۴
- شهیدان: فضایل شهیدان ۱۱
- علم: اهمیّت ۱۴
- علما: فضایل علما ۱۱
- عمل: گواهان عمل ۱۱ ; همنشینى با گواهان عمل ۱
- گواهان: فضایل گواهان ۴، ۵، ۸، ۱۰، ۱۱ ; همنشینى با گواهان ۶، ۹، ۱۲
- گواهى: فضیلت گواهى ۷
- محمّد (ص): اطاعت از محمّد (ص) ۳، ۶، ۱۰، ۱۲ ; تقرب محمّد (ص) ۲ ; فضایل محمّد (ص) ۲
- مقرّبان:۲
- نبوت: فضیلت نبوت ۷
- نعمت: مشمولان نعمت ۴
- هدایت: مشمولان هدایت خاصّ ۵
- همنشینان: ارزش همنشینان ۱۳ ; همنشینان در بهشت ۶، ۹
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۱۷.
- ↑ صاحبان روض الجنان و مجمع البيان گويند: اين آيه درباره ثوبان مولى رسول الله نازل گرديد كه علاقه شديدى به رسول خدا صلى الله عليه و آله داشت به قسمى كه درباره ديدار پيامبر كم صبر بود در يكى از روزها رنگ صورت وى تغيير يافته و جسم او لاغر شده بود پيامبر وقتى او را به اين حال ديد، فرمود: اى ثوبان تو را چه شده است؟ كه رنگ پريده و لاغر شده اى. عرض كرد: يا رسول الله مريض نيستم و دردى هم ندارم ولى گاهى كه شما را نمى بينم بر من سخت ميگذرد و در اين انديشه ام كه در آخرت شما را نخواهم ديد زيرا جايگاه شما در اعلى عليّين است و مرا بدان جا دسترسى نيست و در اين فكرم كه اگر شما را در آخرت نبينم به من چه خواهد گذشت سپس اين آيه نازل گرديد، - قتادة و مسروق الاجدع گويند كه اصحاب پيامبر گفتند: سزاوار نيست يا رسول اللّه در دنيا ما از تو جدا باشيم و تو را نبينيم و در آخرت همچون جايگاه تو در بالاترين درجات است لذا از ديدار تو محروم ميباشيم و اين آية نازل گرديد.
- ↑ صاحب كشف الاسرار گويد: اين آيه درباره عبدالله بن زيد بن عبد ربّه الانصارى الخزرجى كه سخت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دوست ميداشت، نازل گرديد روزى نزد پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله ما جز ديدار تو آرزو و نصيبى در دنيا نداريم و نيز از وى نقل كرده و گويند كه گفت: گاهى اتفاق افتاده كه گرسنه بودم و دست به طعام برده بودم و در آن ميان پيامبر در ياد من مى افتاد، نمى توانستم آن طعام را بخورم مگر اين كه طعام را مى گذاشتم و به ديدار رسول خدا صلی الله علیه و آله مى شتافتم و گويد كه به خود پيامبر گفتم: يا رسول الله هر وقت وجود شما در يادم مى آيد، شتابانه به ديدار شما مى شتابم سپس گفتم: يا رسول الله فردا كه در بهشت خواهى بود ما تو را چگونه مى توانيم ببينيم و اين آيه در جواب او نازل گرديد، گويند: روزى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت خبر به عبدالله رسيد از كثرت تأثر دست به دعا برداشت و گفت: خدايا بعد از دوست خود نمى توانم كسى را ببينم و نميخواهم كه چيزى را ببينم از تو ميخواهم كه مرا كور نمائى، - طبرانى و ابن مردويه در تفسير خود حكايت مزبور را بدون ذكر نام كسى روايت نموده اند و در تفسير ابن ابىحاتم از عكرمة نقل شده كه حكايت مزبور مربوط به جوانى بوده است چنان كه در تفسير طبرى نيز از سعيد بن جبير و مسروق و ربيع و قتادة و سدى روايت شده است.