البقرة ١٧٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
إِنَّمَا حَرَّمَ‌ عَلَيْکُمُ‌ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ‌ وَ لَحْمَ‌ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَ‌ بِهِ‌ لِغَيْرِ اللَّهِ‌ فَمَنِ‌ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ‌ وَ لاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ‌ عَلَيْهِ‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌

ترجمه

خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولی) آن کس که مجبور شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست؛ (و می‌تواند برای حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است.

او تنها [گوشت‌] مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام ذبحش‌] نام غير خدا بر آن برده شده بر شما حرام كرده است، و هر كه [به خوردن آنها] ناچار شد، بى‌آن كه قصد نافرمانى يا تجاوز داشته باشد گناهى بر او نيست [كه‌] خدا بخشنده‌ى مهربان است
[خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سر بريدن‌] نام غير خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است. [ولى‌] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.
به تحقیق، خدا حرام گردانید بر شما مردار و خون و گوشت خوک را و آنچه را که به اسم غیر خدا کشته باشند، پس هر کس که به خوردن آنها محتاج و مضطر شود در صورتی که به آن تمایل نداشته و (از اندازه رمق) تجاوز نکند گناهی بر او نخواهد بود (که به قدر احتیاج صرف کند که) محققا خدا آمرزنده و مهربان است.
جز این نیست که خدا [برای مصون ماندن شما از زیان های جسمی و روحی] مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی را که [هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده، بر شما حرام کرده. پس کسی که [برای نجات جانش از خطر] به خوردن آنها ناچار شود، در حالی که خواهان لذت نباشد و از حدّ لازم تجاوز نکند، گناهی بر او نیست؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
جز اين نيست كه مردار را و خون را و گوشت خوك را و آنچه را كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن بخوانند، بر شما حرام كرد. اما كسى كه ناچار شود هرگاه كه بى‌ميلى جويد و از حد نگذراند، گناهى مرتكب نشده است، كه خدا آمرزنده و بخشاينده است.
[بدانید که خداوند] بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نامی جز نام خدا به هنگام ذبحش برده باشند، حرام کرده است، اما اگر کسی درمانده شود، و تجاوز کار و زیاده‌خواه نباشد [و از آنها بخورد] گناهی بر او نیست، چرا که خداوند آمرزگار مهربان است‌
جز اين نيست كه مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام كشتن‌] نام غير خدا بر آن خوانده شده بر شما حرام كرده است و هر كه [به خوردن اينها] ناچار شود در حالى كه نه ستمكار و سركش باشد و نه از حدّ گذرنده، گناهى بر او نيست، كه خدا آمرزگار و مهربان است.
(آنچه را که مشرکان و یهودیان و دیگران حرام می‌دانند، حرام نیست، بلکه خداوند) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیرخدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد (و به نام بتان و شبیه آنها سر بریده شود) بر شما حرام کرده است. ولی آن کس که مجبور شود (به خاطر حفظ جان از آن اشیاء حرام بخورد) در صورتی که علاقه‌مند (به خوردن و لذّت بردن از چنین چیزهائی نبوده) و متجاوز (از حدّ سدّجوع هم) نباشد، گناهی بر او نیست. بی‌گمان خداوند بخشنده و مهربان است.
(خدا) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام کشتنش) برای غیر خدا به آن ندا داده شده، بر شما حرام گردانیده است. پس هرکس بی‌اختیار ناچار شود، حال آنکه ظالمانه گِردش نپوید، بر او گناهی نیست. همانا خدا بسی پوشنده‌‌ی رحمتگر بر ویژگان است.
جز این نیست حرام کرد بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را برده شده است بر آن نام جز خدا پس اگر کسی ناچار شود نه ستم‌کننده و نه تجاوزکننده نیست گناهی بر او همانا خداوند است آمرزنده مهربان‌

He has forbidden you carrion, and blood, and the flesh of swine, and what was dedicated to other than Allah. But if anyone is compelled, without desiring or exceeding, he commits no sin. Allah is Forgiving and Merciful.
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ١٧٢ آیه ١٧٣ البقرة ١٧٤
سوره : سوره البقرة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمَیْتَةَ»: مردار. «الدَّمَ»: خون. «لَحْمَ»: گوشت. «الْخِنزِیرِ»: خوک. «مَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ»: آنچه به نام چیزی جز خدا ذبح شود. از قبیل: به نام لات، به نام عزّی، به نام فلان. یعنی مقصود از ذبح آن حیوان تقرّب به غیر خدا باشد. «أُهِلَّ»: از مصدر (إهلال) به معنی صدا بلندکردن. «اُضْطُرَّ»: وادار گردید. مجبور شد. «بَاغٍ»: خواستار و علاقه‌مند. «عَادٍ»: متجاوز از اندازه ضرورت. «غَیْرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ»: نه طالب و راغب آن باشد و نه از حد ضرورت تجاوز کند. واژه (غَیْرَ) حال ضمیر مستتر در فعل (أُضْطُرَّ) است. «إِثْمَ»: گناه.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«173» إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌

همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه (هنگام ذبح) نام غير خدا بر آن برده شده، حرام كرده است، (ولى) آن كس كه ناچار شد (به خوردن اينها) در صورتى كه زياده طلبى نكند و از حدّ احتياج نگذراند، گناهى بر او نيست، همانا خداوند بخشنده و مهربان است.

نکته ها

به دنبال آيه‌ى قبل كه فرمود: از پيش خود، حلال‌هاى خدا را بر خود حرام نكنيد، خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوك و هر حيوانى كه مانند زمان جاهليّت نام غير خدا هنگام ذبح بر او برده شود، حرام كرده است.

امام صادق عليه السلام فرمود: گوشت مردار، سبب ضعف بدن و قطع نسل و مرگ ناگهانى مى‌شود و خوردن خون، سبب سنگدلى و قساوت قلب مى‌گردد. «1»

كسى كه براى حفظ جان خود هيچ غذايى نداشته باشد، مى‌تواند به خاطر اضطرار از غذاى حرام استفاده كند، مشروط بر اينكه از روى سركشى و نافرمانى و ستمگرى نباشد. يعنى فقط به همان مقدارى مصرف كند كه خود را از مرگ برهاند، نه اينكه خواهان لذّت باشد.

اين اجازه به خاطر لطف و مهربانى خداوند است.


«1». وسائل، ج 16، ص 310.

جلد 1 - صفحه 263

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر انسان عمداً در حال اضطرار از خوردنى‌هاى ممنوع نخورد و بميرد، كافر مرده است. «1»

با توجّه به اينكه خوردنى‌هاى حرام، بيش از چهار موردى است كه در آيه مطرح شده، پس كلمه «انّما» به معناى حصر عقلى نيست، بلكه در مقابل تحريم‌هاى جاهليّت است.

قاعده‌ى اضطرار، اختصاص به خوردنى‌ها ندارد و در هر مسئله‌اى پيش آيد، قانون را تخفيف مى‌دهد.

از امام صادق عليه السلام سؤال كردند كه پزشك به مريضى دستور استراحت و خوابيدن داده است، نماز را چه كند؟ امام اين آيه را تلاوت نموده و فرمود: نماز را خوابيده بخواند. «2»

احكام اسلام، براساس مصالح است. در آيه قبل، خوردن بخاطر طيّب بودن آنها مباح بود و در اين آيه چيزهايى كه از طيّبات نيستند، حرام مى‌شود.

تحريم‌هاى الهى، تنها به جهت مسائل طبى وبهداشتى نيست، مثل تحريم گوشت مردار وخون، بلكه گاهى دليل حرمت، مسائل اعتقادى، فكرى وتربيتى است. نظير تحريم گوشت حيوانى كه نام غير خدا بر آن برده شده كه به خاطر شرك‌زدايى است. چنانكه گاهى ما از غذاى شخصى دورى مى‌كنيم، به خاطر عدم رعايت بهداشت توسط او، ولى گاهى دورى ما از روى اعراض يا اعتراض و برائت از اوست.

پیام ها

1- اسلام به مسئله غذا و تغذيه، توجّه كامل داشته و بارها در مورد غذاهاى مضرّ و حرام هشدار داده است. «3» «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ ...»

2- تحريم‌ها، تنها به دست خداست نه ديگران. «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ»

3- توجّه به خداوند و بردن نام او، در ذبح حيوانات لازم است. تا هيچ كار ما


«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 130.

«2». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 145.

«3». تحريم گوشت خوك و مردار و خون، چهار بار در قرآن تكرار شده است: آيه مورد بحث و سوره‌هاى مائده، 3 و انعام، 145 و نحل، 115.

جلد 1 - صفحه 264

خارج از مدار توحيد نباشد و با مظاهر شرك و بت‌پرستى مبارزه كنيم. «وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ»

4- اضطرارى حكم را تغيير مى‌دهد كه به انسان تحميل شده باشد، نه آنكه انسان خود را مضطرّ كند. كلمه «اضطُرّ» مجهول آمده است، نه معلوم. «فَمَنِ اضْطُرَّ»

5- اسلام، دين جامعى است كه در هيچ مرحله بن‌بست ندارد. هر تكليفى به هنگام اضطرار، قابل رفع است. «فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ»

6- قانون‌گزاران بايد شرايط ويژه را به هنگام وضع قانون در نظر بگيرند. «فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ»

7- از شرايط اضطرارى، سوء استفاده نكنيد. «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)

چون حق تعالى اباحه فرمود طيّبات را، در عقب آن شمه‌اى از تحريم محرّمات را فرمايد:

إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ‌: اينست و جز اين نيست كه حرام فرمود خداى تعالى بر شما، الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ‌: مردار و خون را. اما مردار، حرام گوشت مطلقا و حلال گوشت كه تذكيه شرعى نشده باشد. و اما خون مطلقا از حرام گوشت و حلال گوشت، وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ: و گوشت خوك.

اختصاص گوشت به جهت آنست كه معظم چيزى است كه خورده شود و ساير اجزاء آن تابع آنست از شير و غير آن. وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ‌: و حرام‌


«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 212.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 318

فرموده آنچه صدا بلند كنند در وقت ذبح بنام غير خدا مانند نام اصنام و اوثان يا نام پيغمبران و غيره تمام حرام است.

تنبيه: اوامر و نواهى الهى دائر مدار حكمت واقعيه و نفس الامريه است.

به اين معنى آنچه موجب نفع و صلاح جامعه بشريه است، امر فرموده، و آنچه باعث ضرر و فساد جامعه است نهى فرموده و علم آن مربوط به عالم وحى مى‌باشد. بنابراين محرمات شرعيه اثر وضعى دارد مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك قطع نظر از ضرر بدنى باعث قساوت قلب و بى‌غيرتى و بى‌حيائى؛ و بدين جهت تأثير در قلوب و عيون و آثار خلاف انسانيت از آن هويدا شود.

در علل الشرايع- حديثى از حضرت صادق عليه السّلام شمه‌اى از آن را اشاره فرمايد: خداوند عزّ و جل خلق فرمود مخلوقات را، عالم بود به آنچه صلاح آنان و قوام ابدان ايشان است آن را حلال و اباحه و آنچه ضرر آنها است حرام و نهى فرمود. اما مردار- خوردنش موجب ضعف بدن و سستى قوا و انقطاع نسل و مرگ مفاجات گردد. اما خون- باعث زرداب و نوعى از ديوانگى و قساوت قلب و كمى رأفت و رحمت حتى نسبت به خويشان و دوستان. اما گوشت خوك مشوّه الخلقه او را قرار داده، موعظه و عبرت براى خلق دليل است بر اينكه آنچه مسخ شده از مخلوقات، تغذيه آن اقذر تمام قاذورات باشد. «1» فَمَنِ اضْطُرَّ: پس هر كه درمانده و بيچاره شد بر وجهى كه ترس تلف باشد و هيچ چيز نيابد كه سد رمق كند، غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ: در حالتى كه ستمكار نباشد بر مضطر ديگر يا سفر معصيت يا قصد لذت و نيز تجاوز كننده نباشد از سد رمق و گرسنگى به اين دو شرط، فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ‌: پس هيچ گناهى نيست بر او در خوردن آن. اين فرمايش اشاره است به آنكه خوردن آن در اصل مباح نيست، اضطرار، او را ملجأ ساخته به خوردن. إِنَّ اللَّهَ‌


«1» علل الشرايع، صفحه 483، باب 237 (نقل بمعنى از سه حديث اوّل و سوّم و چهارم)

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 319

غَفُورٌ رَحِيمٌ‌: بدرستى كه خداى تعالى آمرزنده است كسى را كه به ضرورت از اين محرمات بخورد، مهربان است بر بندگان به رخصت دادن بر بندگان در خوردن محرمات بحال اضطرار و مؤاخذه ننمودن آنان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)

ترجمه‌

جز اين نيستكه حرام كرد خدا بر شما مردار و خون و گوشت خوك را و آنچه بانگ زده شود بآن براى غير خدا پس كسيكه مضطر شد با آنكه نه ظالم است و نه متعدى پس نيست گناهى بر او همانا خداوند آمرزنده و مهربانست.

تفسير

ميته مردار است نه كشته شده با شرائط شرعيه و آنچه بانگ زده شده است بآن بغير نام خداوند كشته كفار است كه در وقت ذبح اسم بتهاى خودشان را


جلد 1 صفحه 213

براى تقرب بآنها مى‌بردند و نام خدا را بياد نمى‌آوردند و مضطر كسى است كه ناچار شود براى حفظ جان بخوردن چيزى از اين محرمات و غير باغى و غير عادى كسى است كه ظلم ننمايد باماميكه منصوب براى هدايت انام است و تعدى ننمايد از حق بسبب قائل شدن به نبوت كسيكه نبى نيست و به امامت كسيكه امام نباشد، و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه باغى كسى است كه بر امام خروج نمايد و عادى كسى است كه سر راه بر مردم ميگيرد كه بر ايندو طائفه مردار حلال نيست اگرچه در حال اضطرار باشد، و عياشى نيز از آنحضرت قريب باين مضمون را نقل نموده است، و در روايتى باغى بظالم و عادى بغاصب تفسير شده است و در تهذيب و نيز عياشى از آنحضرت نقل نموده كه باغى باغى صيد است و عادى سارق است كه بر اين دو گروه مردار حلال نيست اگرچه مضطر شوند و بر ساير مسلمانان در حال اضطرار حلال است و در فقيه از طريق ائمه اطهار از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه از آنحضرت پرسيدند كه ما در سرزمينى گرفتار مخمصه و گرسنگى شديم چه وقت جائز است براى ما خوردن مردار فرمود وقتى كه صبحانه و عصرانه نخوريد و گياهى هم كه ذخيره بتوان نمود نداشته باشيد راوى حديث مذكور بامام حاضر عرض ميكند پس معنى اضطرار در غير صورت بغى و تعدى چيست ميفرمايد عادى سارق است و باغى كسى است كه بصيد ظلم ميكند و براى عياشى و لهو و لعب بشكار ميرود نه براى اعاشه اهل و عيال از براى راه زن و صياد عياش مردار حرام است در حال اضطرار چنانچه حرام است در حال اختيار و حق ندارد روزه ماه رمضان را افطار نمايد و نماز واجب را شكسته بخواند، و در فقيه از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه كسيكه مضطر شود بخوردن مردار و گوشت خوك و خون و نخورد تا بميرد كافر است پس در هر حال كسيكه مضطر شود با ايندو صفت گناهى نيست بر او در تناول مردار و ساير اشياء مذكوره و خداوند ستار العيوب از بندگان و مهربانست بايشان كه مباح فرموده است محرمات خود را در حال اضطرار و بنظر حقير باغى عاصى و ظالم است و عادى متجاوز و متعدى از حق و حد خود است و ايندو مفهوم اگرچه بر حسب معنى مختلفند ولى بر حسب مصداق خارجى غالبا متحدند پس اگر كسى سفر معصيت كند و خروج بر امام نمايد يا آنكه راهزن شود يا بعنوان لهو و لعب بشكار برود و ظلم بر انسان يا حيوان نمايد اگر مضطر به تناول اين اشياء شود معاقب است حتى بر خوردن آنها با


جلد 1 صفحه 214

آنكه در آنوقت مأمور بخوردن است براى حفظ جان خود چون اين اضطرار را براى خود بسوء اختيار خود تهيه نموده است و بلوازم آن گرفتار شده است كه عقاب بر فعل و ترك است و در اينحال باز بايد ظلم بديگرى نكند و اگر رفيقى دارد كه آنهم مانند او در مخمصه است از سهم خود تجاوز ننمايد و تعدى از مقدار رفع ضرورت نكند كه اگر اين تجاوز و تعدى را نمود عادى است و اگر بامور ديگرى كه عرض شد مقدم باشد باغى است و در هر دو صورت معصيت كار است نهايت آنكه در صورت اول بر فعل معصيت امر هم دارد و در صورت دوم ندارد خلاصه آنكه كسى كه در مقدمات منتهيه باضطرار و در حين تناول اين اشياء در حال ضرورت ظالم و متعدى نباشد گناهى بر او نيست در تناول آنها و الا گناهكار است خواه مأمور بخوردن باشد خواه نباشد و تحقيق اين مطلب در علم اصول در حكم بيرون آمدن از ملك غصبى مفصلا شده است و شايد وجه جمع بين اخبار باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّما حَرَّم‌َ عَلَيكُم‌ُ المَيتَةَ وَ الدَّم‌َ وَ لَحم‌َ الخِنزِيرِ وَ ما أُهِل‌َّ بِه‌ِ لِغَيرِ اللّه‌ِ فَمَن‌ِ اضطُرَّ غَيرَ باغ‌ٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثم‌َ عَلَيه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ غَفُورٌ رَحِيم‌ٌ (173)

(همانا ‌بر‌ ‌شما‌ خداوند حرام‌ نمود مردار و خون‌ و گوشت‌ خوك‌ و آنچه‌ صدا بلند شود بجهت‌ ‌او‌ ‌براي‌ ‌غير‌ ‌خدا‌، ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ مضطر شود ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ سركش‌ و متجاوز نباشد ‌پس‌ گناهي‌ ‌بر‌ ‌او‌ نيست‌، محققا خداوند آمرزنده‌ و مهربان‌ ‌است‌) «انّما» ‌از‌ ادات‌ حصر ‌است‌ و دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ محرمات‌ منحصر ‌در‌ ‌اينکه‌ چهار چيز ‌است‌ (مردار، خون‌، گوشت‌ خوك‌ و ذبايحي‌ ‌که‌ ‌براي‌ بتها ميشود) و ‌از‌ اينجهت‌ اشكال‌ ‌شده‌ ‌که‌ محرمات‌ شرعيه‌ بسيار ‌است‌ و وجه‌ انحصار ‌آنها‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ چهار چيز ‌است‌! بعضي‌ گفتند مراد محرّم‌ الاكل‌ ‌از‌ اشياء ‌است‌ و بعضي‌ گفتند مراد محرّم‌ الاكل‌ ‌از‌ حيوانات‌ ‌است‌ ولي‌ هيچيك‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو گفتار صحيح‌ نيست‌ زيرا محرم‌ الاكل‌ ‌از‌ اشياء بسيار ‌است‌ و همچنين‌ حيوانات‌ ‌غير‌ مأكول‌ اللحم‌ و اجزاء ‌غير‌ مأكول‌ ‌از‌ حيوانات‌ مأكول‌ اللحم‌ بسيار ‌است‌.

و تحقيق‌ ‌در‌ جواب‌ اينست‌ ‌که‌ انحصار راجع‌ ‌به‌ طيّبات‌ مذكور ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ و چون‌ امور مذكوره‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بنظر عموم‌ مردم‌ طيب‌ ملايم‌ ‌با‌ طبع‌ ‌است‌ (‌اگر‌ چه‌ بحسب‌ واقع‌ ‌از‌ خبائث‌ ‌است‌) مي‌فرمايد همه‌ طيبات‌ قابل‌ اكل‌ خوردن‌ ‌آنها‌ جايز ‌است‌ مگر ‌اينکه‌ چهار چيز.

«الميتة» ميته‌ مقابل‌ مذكي‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌هر‌ حيواني‌ ‌که‌ بميرد و شرائط تذكيه‌ ‌در‌ ‌آن‌ نباشد خواه‌ بموت‌ حتف‌ انف‌ (مردن‌ طبيعي‌) ‌باشد‌ ‌ يا ‌ انحاء ديگر و شرائط تذكيه‌ چند چيز ‌است‌:

1‌-‌ اسلام‌ ذبح‌ كننده‌ 2‌-‌ بطرف‌ قبله‌ ذبح‌ نمودن‌ 3‌-‌ ‌با‌ آهن‌ ذبح‌ كردن‌ 4‌-‌ چهار رگ‌ ‌را‌ قطع‌ نمودن‌ 5‌-‌ بسم‌ اللّه‌ گفتن‌ ‌در‌ حال‌ ذبح‌

جلد 2 - صفحه 299

6‌-‌ نحر نمودن‌ ‌در‌ شتر، بعضي‌ بلوغ‌ ذبح‌ كننده‌ ‌را‌ نيز شرط نموده‌اند و تفصيل‌ ‌اينکه‌ شرايط ‌در‌ فقه‌ داده‌ ‌شده‌ و بحثي‌ ‌در‌ علم‌ فقه‌ ‌است‌ ‌که‌ حيواني‌ ‌که‌ مشكوك‌ ‌باشد‌ ميته‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ مذكي‌ محكوم‌ بميته‌ ‌است‌ ‌يعني‌ اصل‌ عدم‌ التذكيه‌ ‌است‌ مگر اينكه‌ اماره‌ شرعيه‌ مانند يد مسلم‌ و سوق‌ مسلمين‌ ‌بر‌ تذكيه‌ داشته‌ باشيم‌ وَ الدَّم‌َ خون‌، خوردن‌ ‌آن‌ مطلقا حرام‌ ‌است‌ خواه‌ خون‌ حرام‌ گوشت‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ حلال‌ گوشت‌، صاحب‌ نفس‌ سائله‌ (خون‌ جهنده‌) ‌باشد‌ ‌ يا ‌ نباشد، ولي‌ نجاست‌ ‌آن‌ منوط باينست‌ ‌که‌ ‌از‌ صاحب‌ نفس‌ سائله‌ ‌باشد‌ و خون‌ متخلف‌ ‌در‌ ذبيحه‌ و ‌در‌ تخم‌ مرغ‌ نجاست‌ ‌آن‌ و حرمت‌ خوردنش‌ محل‌ خلاف‌ ‌است‌ و حق‌ تفصيل‌ ‌است‌ بلي‌ خون‌ پاك‌ ‌اگر‌ مستهلك‌ شود خوردن‌ ‌آن‌ مانعي‌ ندارد.

وَ لَحم‌َ الخِنزِيرِ ذكر نمودن‌ خوك‌ ‌را‌ ‌در‌ ضمن‌ چيزهايي‌ ‌که‌ خوردن‌ ‌آنها‌ حرام‌ ‌است‌ ‌با‌ اينكه‌ حيوانات‌ حرام‌ گوشت‌ بسيارند ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ نصاري‌ و ‌من‌ تبعهم‌ ميخورند و ‌از‌ ‌آن‌ لذت‌ ميبرند و ‌آن‌ ‌را‌ الذّ همه‌ حيوانات‌ ميدانند.

وَ ما أُهِل‌َّ بِه‌ِ لِغَيرِ اللّه‌ِ اهلال‌ بمعني‌ رفع‌ صوت‌ ‌است‌ و اهلال‌ محرم‌ رفع‌ صوت‌ و بلند نمودن‌ صداي‌ ‌او‌ بتلبيه‌ ‌است‌ و اهلال‌ طفل‌ هنگام‌ ولادت‌، بلند كردن‌ صدا بگريه‌ ‌است‌ و مراد ‌در‌ اينجا ذكر نام‌ ‌غير‌ خداست‌ ‌بر‌ حيواني‌ ‌که‌ ذبح‌ مي‌كنند ‌از‌ بت‌ ‌ يا ‌ درخت‌ ‌ يا ‌ ‌غير‌ اينها ‌که‌ مورد پرستش‌ مشركين‌ و عبده‌ اوثان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ گاه‌ نام‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌را‌ هنگام‌ ذبح‌ ببرند چنانچه‌ دأب‌ بت‌ پرستان‌ بوده‌ خوردن‌ ‌آن‌ ذبيحه‌ حرام‌ و ‌در‌ حكم‌ ميته‌ ‌است‌.

فَمَن‌ِ اضطُرَّ ‌يعني‌ كسي‌ ‌که‌ اضطرار ‌براي‌ ‌او‌ ‌در‌ خوردن‌ يكي‌ ‌از‌ مذكورات‌ پيدا شود ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ سركش‌ و متجاوز نباشد باكي‌ ‌بر‌ ‌او‌ نيست‌ و اضطرار يكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ نه‌ چيز ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حديث‌ رفع‌ بسند معتبر ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ رسيده‌ و ‌آن‌ حديث‌ چنانچه‌ ‌در‌ سفينة صفحه‌ 530 نقل‌ نموده‌ اينست‌ ‌که‌ فرمود:

جلد 2 - صفحه 300

«

رفع‌ ‌عن‌ امتي‌ تسعة: الخطاء و النسيان‌ و ‌ما اكرهوا ‌عليه‌ و ‌ما ‌لا‌ يعلمون‌ و ‌ما ‌لا‌ يطيقون‌ و ‌ما اضطروا ‌عليه‌ و الحسد و الطيرة و التفكر ‌في‌ الوسوسة ‌في‌ الخلق‌ ‌ما ‌لم‌ ينطق‌ بلسانه‌».

و ‌اينکه‌ حديث‌ ‌از‌ احاديث‌ مشكله‌ ‌است‌ زيرا رفع‌ ‌اينکه‌ موضوعات‌ بنفسه‌ يقينا مراد نيست‌ چون‌ وجود ‌آنها‌ ‌در‌ ميان‌ امّت‌ وجداني‌ و حسي‌ ‌است‌ بلكه‌ مراد ‌ يا ‌ رفع‌ مؤاخذه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و ‌ يا ‌ رفع‌ آثار آنهاست‌ آنهم‌ رفع‌ جميع‌ آثار مراد ‌است‌ ‌ يا ‌ رفع‌ آثار مناسب‌ ‌هر‌ كدام‌ و البته‌ ‌اگر‌ بعض‌ آثار مراد ‌باشد‌ آثاري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ رفعش‌ امتنان‌ ‌بر‌ امّت‌ ‌باشد‌ نه‌ آثاري‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ امتنان‌ ‌باشد‌ زيرا حديث‌ ‌در‌ مقام‌ امتنان‌ ‌است‌ و محل‌ تحقيق‌ كلام‌ ‌در‌ باره‌ ‌اينکه‌ مورد ‌در‌ بحث‌ برائت‌ ‌در‌ اصول‌ فقه‌ ‌است‌ و ‌با‌ ‌اينکه‌ مقام‌ مناسبت‌ ندارد و ‌در‌ اينجا بشرح‌ الفاظ حديث‌ اكتفاء ميشود (رفع‌) بمعني‌ برطرف‌ نمودن‌ و ‌از‌ ‌بين‌ بردن‌ شيئي‌ ثابت‌ ‌است‌ ولي‌ دفع‌ بمعني‌ جلوگيري‌ ‌از‌ ثبوت‌ چيزي‌ ‌است‌ ‌که‌ اقتضاء ثبوت‌ دارد و مراد ‌از‌ رفع‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ حديث‌ رفع‌ شرعي‌ ‌است‌ ‌که‌ بمقتضاي‌ ادله‌ و قواعد اوليه‌ ثابت‌ ‌است‌ ولي‌ شارع‌ ‌از‌ روي‌ امتنان‌ و تفضل‌ رفع‌ فرموده‌ و توهم‌ اينكه‌ اختصاص‌ باين‌ امت‌ نسبت‌ بمجموع‌ ‌من‌ حيث‌ المجموع‌ ‌است‌ و گرنه‌ بعضي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ساير امتها ‌هم‌ برداشته‌ ‌شده‌ بلكه‌ بحكم‌ عقل‌ مرتفع‌ گرديده‌ ‌است‌ فاسد ‌است‌ بلكه‌ ‌هر‌ يك‌ يك‌ ‌آنها‌ ‌حتي‌ خطاء و نسيان‌ و اضطرار رفعش‌ نسبت‌ ‌به‌ ساير امم‌ بطور اطلاق‌ معلوم‌ نيست‌ زيرا ‌اگر‌ ‌از‌ راه‌ مسامحه‌ ‌در‌ حفظ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ امتناع‌ باختيار مؤاخذه‌ مانعي‌ ندارد و عقل‌ ‌هم‌ حكم‌ برفع‌ نميكند.

(خطاء) مقابل‌ عمد ‌است‌ ‌يعني‌ كاري‌ ‌که‌ انسان‌ بدون‌ قصد انجام‌ دهد.

(نسيان‌) فراموشي‌ ‌است‌ ‌يعني‌ چيزي‌ ‌از‌ خاطر انسان‌ برود،

(و ‌ما اكرهوا ‌عليه‌)

عملي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ خلاف‌ ميل‌ و اختيار انسان‌ واقع‌ شود و آدمي‌ مجبور ‌باشد‌.

جلد 2 - صفحه 301

(‌ما ‌لا‌ يعلمون‌)

آنچه‌ انسان‌ ندانسته‌ انجام‌ دهد مثل‌ اينكه‌ جاهل‌ بموضوع‌ ‌باشد‌ و ‌ يا ‌ جاهل‌ بحكم‌ ‌باشد‌ ‌بعد‌ ‌از‌ فحص‌ تام‌

(‌ما ‌لا‌ يطيقون‌)

كاري‌ ‌که‌ ‌از‌ تحت‌ قدرت‌ و طاقت‌ و وسع‌ انسان‌ خارج‌ ‌باشد‌

(‌ما اضطروا ‌عليه‌)

عملي‌ ‌که‌ ‌از‌ روي‌ بيچارگي‌ ‌از‌ انسان‌ صادر شود مانند خوردن‌ مأكولات‌ محرمه‌ ‌در‌ مخمصة (حسد) مراد ‌آن‌ حالت‌ دروني‌ ‌است‌ ‌که‌ نميتواند كسي‌ ‌را‌ ‌در‌ نعمت‌ ‌به‌ بيند و زوال‌ ‌آن‌ نعمت‌ ‌را‌ آرزو كند، و ‌اينکه‌ ‌از‌ صفات‌ رذيله‌ ‌است‌ ولي‌ مادامي‌ ‌که‌ ‌در‌ باطن‌ ‌باشد‌ و ترتيب‌ اثري‌ بآن‌ ندهد مورد عقوبت‌ نيست‌ و مراد ‌از‌ حسد ‌که‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ امت‌ رفع‌ ‌شده‌ ‌اينکه‌ معني‌ ‌است‌.

(طيرة) فال‌ بد زدن‌ ‌است‌ مقابل‌ تفأل‌ ‌که‌ فال‌ نيك‌ ‌است‌.

(و التفكر ‌في‌ الوسوسة ‌في‌ الخلق‌)

مراد ‌از‌ خيالات‌ سوء و گمان‌ بد ‌در‌ حق‌ برادران‌ ديني‌ ‌است‌ ‌که‌ امر قهري‌ ‌است‌ و مادامي‌ ‌که‌ اظهار نكند عقوبت‌ ندارد ‌هر‌ چند ‌از‌ صفات‌ رذيله‌ ‌است‌ و تحقيق‌ كلام‌ بطور خلاصه‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ حديث‌ شريف‌ رفع‌ آثار عقليه‌ و عاديه‌ ‌اينکه‌ امور نه‌ گانه‌ ‌را‌ نميكند چون‌ ‌از‌ لوازم‌ ذاتيه‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌پس‌ آثار شرعية ‌که‌ رفع‌ و وضعش‌ بيد شارع‌ ‌است‌ آنهم‌ آثاري‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌اينکه‌ عناوين‌ بار شود رفع‌ نميكند مثل‌ قتل‌ خطاء و سجده‌ سهو زيرا رفعش‌ موجب‌ لغويت‌ حكم‌ ميشود و آثاري‌ ‌که‌ ‌بر‌ موضوع‌ عمد و علم‌ و اختيار و ساير اضداد اينهاست‌ آنهم‌ رفع‌ نميكند چون‌ خروج‌ موضوعي‌ دارد و آثاري‌ ‌که‌ امتنان‌ ‌در‌ رفع‌ ‌آنها‌ نيست‌ آنهم‌ رفع‌ نميشود چون‌ ‌در‌ مقام‌ امتنان‌ ‌است‌ ‌پس‌ منحصر ‌است‌ بآثار شرعيه‌ ‌که‌ ‌بر‌ نفس‌ موضوع‌ واقعي‌ اعم‌ ‌از‌ عمد و خطاء مثلا ‌باشد‌ و منّت‌ ‌در‌ رفع‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ چه‌ مؤاخذه‌ و چه‌ ‌غير‌ ‌آن‌ باين‌ حديث‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ امّت‌ رفع‌ شد.

غَيرَ باغ‌ٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثم‌َ عَلَيه‌ِ باغي‌ بمعني‌ سركش‌ و طغيان‌ كننده‌ ‌در‌ عمل‌ زشت‌ و معصيت‌ و نافرماني‌ ‌است‌ و عادي‌ بمعني‌ تعدي‌ و تجاوز كننده‌ ‌از‌ حدود الهي‌

جلد 2 - صفحه 302

‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌براي‌ ‌هر‌ چيزي‌ معين‌ فرموده‌ و نبايد ‌از‌ ‌آن‌ تجاوز نمود و ‌در‌ حديث‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ فرمود «

الباغي‌ الذي‌ يخرج‌ ‌علي‌ الامام‌ و العادي‌ الذي‌ يقطع‌ الطريق‌

» و ‌در‌ احاديث‌ ديگر بمعاني‌ ديگر مانند ظالم‌ و غاصب‌ و صيد كننده‌ ‌از‌ روي‌ لهو و سارق‌ تفسير ‌شده‌«1» ولي‌ همه‌ ‌اينکه‌ معاني‌ ‌از‌ باب‌ بيان‌ مصداق‌ ‌است‌ و منافاتي‌ ‌در‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ نيست‌.

و بالجمله‌ ‌آيه‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ اينكه‌ خوردن‌ ميته‌ و خون‌ و گوشت‌ خوك‌ و ذبيحه‌ ‌که‌ اسم‌ بتان‌ ‌بر‌ ‌آن‌ برده‌ شود ‌از‌ روي‌ اضطرار بقدر رفع‌ ضرورت‌ جايز ‌است‌ ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ خورنده‌ باغي‌ و عادي‌ نباشد.

إِن‌َّ اللّه‌َ غَفُورٌ رَحِيم‌ٌ همانا خداوند آمرزنده‌ گناهان‌ ‌است‌ ‌از‌ روي‌ تفضل‌ و رحمت‌ و ‌در‌ دنيا و آخرت‌ بندگان‌ مشمول‌ رحمت‌ بي‌پايان‌ ‌او‌ هستند و تفسير غفور و رحيم‌ قبلا بيان‌ گرديد مراجعه‌ شود«2»

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 173)- در این آیه برای روشن ساختن غذاهای حرام و ممنوع و قطع کردن هر گونه بهانه چنین می‌گوید: «خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوک، و گوشت هر حیوانی را که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن گفته شود تحریم کرده است» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ).

و از آنجا که گاه ضرورتهایی پیش می‌آید که انسان برای حفظ جان خویش مجبور به استفاده از بعضی غذاهای حرام می‌شود قرآن در ذیل آیه آن را استثنا کرده و می‌گوید: «ولی کسی که مجبور شود (برای نجات جان خویش از مرگ) از آنها بخورد گناهی بر او نیست، به شرط این که ستمگر و متجاوز نباشد»! (فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ).

به این ترتیب برای این که اضطرار بهانه و دستاویزی برای زیاده روی در خوردن غذاهای حرام نشود با دو کلمه «غَیْرَ باغٍ» (یعنی طلب لذت کردن) و «لا عادٍ» (یعنی متجاوز از حد ضرورت) گوشزد می‌کند که این اجازه تنها برای کسانی است که خواهان لذت از خوردن این محرمات نباشند و از مقدار لازم که برای نجات از مرگ ضروری است تجاوز نکنند.

و در پایان آیه می‌فرماید: «خداوند غفور و رحیم است» (إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

همان خداوندی که این گوشتها را تحریم کرده با رحمت خاصش در موارد ضرورت اجازه استفاده از آن را داده است «1»

نکات آیه

۱ - خوردن مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که به نام غیر خدا ذبح شده، حرام است. (إنما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما أهل به لغیر اللّه) «اهلال» (مصدر أهلّ) به معناى بلند کردن صداست و مقصود از آن در آیه - چنانچه اهل تفسیر برآنند - نام بردن است و لام در «لغیر اللّه» براى تعدیه مى باشد. بنابراین «ما أهل به لغیر اللّه»; یعنى، حیوانى که [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر او برده شود.

۲ - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه اى که نام غیر خدا بر او برده شده، حلال است. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه)

۳ - مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که براى بتها ذبح شود، یا به نام غیر خدا سر بریده شود، از خوراکیهاى خبیث و پلید هستند. (کلوا من طیبت ... إنما حرم علیکم المیتة ... و ما أهل به لغیر اللّه)

۴ - مشرکان ذبایحى را براى بتها و به نام آنها قربانى مى کردند. (و ما أهل به لغیر اللّه) آوردن فعل ماضى «أهل» حکایت از وقوع ذبح براى غیر خدا و به نام غیر او داشته و به ذبح حیوانات براى بتها و به نام آنها - که در جاهلیت مرسوم بوده - اشاره دارد.

۵ - مبارزه اسلام با مظاهر شرک و بت پرستى (إنما حرم ... و ما أهل به لغیر اللّه)

۶ - ارتکاب محرمات در حال اضطرار، گناه و معصیت محسوب نمى شود. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه)

۷ - کسانى که در حال ستمکارى و تجاوزگرى به ارتکاب محرمات اضطرار پیدا کنند، حکم مضطر (جواز استفاده از محرمات) را ندارند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه) «غیر باغ و لاعاد» (در صورتى که ستمکار و تجاوزگر نباشد) حال براى نایب فاعل «اضطر» است و لذا موضوع حکم مذکور; یعنى، «فلا إثم علیه» را به مضطرى مقید مى کند که در طریق ستم و تجاوز مضطر نشده باشد.

۸ - کسانى که در حال ستمگرى و تجاوز از محرمات استفاده کنند - هر چند استفاده آنان به خاطر اضطرار باشد - گنهکارند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

۹ - خداوند، غفور (آمرزنده) و رحیم (مهربان) است. (إن اللّه غفور رحیم)

۱۰ - بقاى ملاک حرمت در محرمات، هر چند آدمى به بهره گیرى از آنها اضطرار پیدا کند. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم) توصیف خداوند به وصف غفور (آمرزنده گناه) - پس از تجویز ارتکاب محرمات در حال اضطرار - گویاى این است که: ملاک حرمت محرمات حتى در حال اضطرار باقى است. (المیزان)

۱۱ - تجویز ارتکاب محرمات در حال اضطرار، برخاسته از رحمت خداوند است. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم)

۱۲ - گنهکار نشمردن کسانى که در حال اضطرار از محرمات بهره مى گیرند، پرتوى از مغفرت الهى است. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم)

۱۳ - کسانى که به بهره گیرى از محرمات اضطرار پیدا کرده اند، نباید بیش از مقدار ضرورت استفاده کنند. * (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که متعلق «غیر باغ و لاعاد» کلمه اى همانند «فى أکل المیتة و ...» باشد. بر این مبنا جمله «فمن اضطر ...» چنین معنا مى شود: کسى که به بهره گیرى از مردار و ... اضطرار پیدا کرد - به شرط اینکه در استفاده از آن تجاوز و ستم نکند - بر او گناهى نیست.

۱۴ - انعطاف پذیرى احکام و قوانین دین و ملاحظه ضرورتها در تشریع آن قوانین (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

۱۵ - انعطاف پذیرى احکام و تکالیف دین پرتوى از رحمت الهى است. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم)

۱۶ - قانون گذاران باید به هنگام وضع قوانین، حالت ضرورت را ملاحظه کرده و احکام ویژه اى براى آن وضع کنند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

۱۷ - کسانى که با اختیار، خود را به اضطرار اندازند، حکم مضطر را نخواهند داشت. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه) مجهول آوردن فعل «اضطر» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

۱۸ - تشریع احکام و حلال شمردن یا حرام دانستن استفاده از امکانات، به دست خداوند است. (کلوا من طیبت ... إنما حرم علیکم المیتة و الدم ... فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

روایات و احادیث

۱۹ - «عن ابى عبداللّه (ع) فى قول اللّه عز و جل: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» قال: الباغى الذى یخرج على الأمام و العادى: الذى یقطع الطریق لایحل لهما المیتة ...;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند که فرموده: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» روایت شده است: مراد از باغى کسى است که علیه امام [حق] خروج کرده و مراد از عادى کسى است که راهزنى مى کند که در [حال اضطرار هم] خوردن مردار بر آنان حلال نیست ... ».

۲۰ - «عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى، عن ابى جعفر(ع) محمّد بن على الرضا(ع) قال: سألته ... یابن رسول اللّه! ما معنى قوله عز و جل « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه» قال: العادى السارق و الباغى یبغى الصید بطراً أو لهواً لالیعود به على عیاله;[۲] عبدالعظیم حسنى گوید: از امام جواد(ع) از معناى «باغى» و «عادى» در آیه فوق پرسیدم، امام فرمودند: عادى; یعنى، دزد و باغى کسى است که به خاطر خوش گذرانى یا سرگرمى به شکار مى رود نه براى انتفاع خانواده خود».

۲۱ - «محمّد بن اسماعیل رفع الى ابى عبداللّه(ع) فى قوله: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» قال: الباغى الظالم، و العادى الغاصب;[۳] از امام صادق(ع) درباره «فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» روایت شده است: مراد از «باغى» ظالم و از «عادى» غاصب است».

۲۲ - محمّد بن مسلم گوید: «سألت أباعبداللّه(ع) عن الرجل و المرأة یذهب بصره فیأتیه الأطباء فیقولون: نداویک شهراً أو اربعین لیلة مستلقیاً کذلک یصلى؟ فرخص فى ذلک، و قال: فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا اثم علیه;[۴] از امام صادق(ع) درباره زن یا مردى که دید چشم آنان از دست رفته سؤال کردم که پزشکان به او گفته اند: تو را درمان مى کنیم به شرطى که یک ماه یا چهل روز به پشت بخوابى، آیا او همان طور که خوابیده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه».

۲۳ - «محمّد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر(ع) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و المیتة و الدم و لحم الخنزیر؟ فقال: ان اللّه تبارک و تعالى ... خلق الخلق ... و علم ما یضرهم فنهاهم عنه و حرمه علیهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لایقوم بدنه إلا به فأمره أن ینال منه بقدر البلغة لاغیر ذلک ...;[۵] امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوک فرمودند: خداوند انسانها را آفرید ... و مى دانست چه چیزى موجب ضرر و زیان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برایشان حرام کرده است، سپس براى مضطر در وقتى که بدن او به آن نیاز پیدا کرده، حلال شمرده است که به اندازه کفاف بخورد نه بیشتر از آن ... ».

۲۴ - از امام صادق(ع) روایت شده است: «عشرة اشیاء من المیتة ذکیة: العظم و الشعر، و الصوف و الریش و القرن و الحافر و البیض و الانفخة و اللبن و السن;[۶] ده چیز از مردار که عبارتند از: استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم پرنده، مایه پنیر، شیر و دندانها پاک و قابل استفاده است».

۲۵ - امام رضا(ع) در جواب مسائل محمّد بن سنان (در بیان فلسفه احکام) نوشته است: «... و حرم ما اهل لغیر اللّه به ... و لئلا یسوى بین ما تقرب به الیه و بین ما جعل عبادة للشیاطین و الأوثان، لأن فى تسمیة اللّه عز و جل الأقرار بربوبیته و توحیده و ما فى الاهلال لغیر اللّه من الشرک به و التقرب به إلى غیره ...;[۷] ... خداوند، ذبیحه اى را که هنگام ذبح، نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است تا اینکه یکسان نباشد آنچه براى خدا قربانى مى کنند و آنچه عبادت شیاطین و بتها قرار مى گیرد; چون در نام بردن خداوند عز و جل در موقع ذبح، اعتراف به ربوبیت خدا و توحید اوست و در نام بردن غیر خدا شرک به خدا و نزدیک شدن به غیر اوست ... ».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۱، ۲، ۷، ۱۰، ۱۳، ۲۲، ۲۴ احکام ثانوى ۲; انعطاف پذیرى احکام ۱۴، ۱۵; تشریع احکام اضطرارى ۱۶; تشریع احکام ثانوى ۱۶; توقیفیت احکام ۱۸; فلسفه احکام ۲۳، ۲۵; منشأ احکام اضطرارى ۱۱، ۲۲، ۲۳; منشأ تشریع احکام ۱۸
  • اسماء و صفات: رحیم ۹; غفور ۹
  • اضطرار: احکام اضطرار ۲، ۷، ۱۰، ۱۳، ۱۷، ۲۲، ۲۳; استفاده از محرمات در اضطرار ۲، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳; اضطرار باغى ۷، ۸; اضطرار متجاوز ۷، ۸; حکم ایجاد اضطرار ۱۷; شرایط اضطرار ۱۷; مراد از باغى در اضطرار ۱۹، ۲۰، ۲۱; مراد از عادى در اضطرار ۱۹، ۲۰، ۲۱; ملاک حرمت در اضطرار ۱۰
  • اقرار: اقرار به ربوبیت خدا ۲۵
  • بت پرستى: مبارزه با بت پرستى ۵
  • بتها: خباثت قربانى بتها ۳; قربانى بتها ۴
  • بیمار: احکام بیمار ۲۲
  • خدا: مظاهر آمرزش خدا ۱۲; مظاهر رحمت خدا ۱۱، ۱۵
  • خمر: فلسفه حرمت خمر ۲۳
  • خوردنیها: احکام خوردنیها ۱، ۲; خوردنیهاى خبیث ۳
  • خوک: حرمت گوشت خوک ۱; خباثت خوک ۳; خوردن خوک ۲; فلسفه حرمت گوشت خوک ۲۳
  • خون: حرمت خوردن خون ۱; خباثت خون ۳; خوردن خون ۲; فلسفه حرمت خون ۲۳
  • دین: دین و مقتضیات ۱۴
  • ذبح: بسمله در ذبح ۲۵
  • ذبیحه: حرمت ذبیحه بى بسمله ۱; خباثت ذبیحه بى بسمله ۳; ذبیحه بى بسمله ۲، ۲۵; فلسفه حرمت ذبیحه حرام ۲۵
  • رهبران: قیام علیه رهبران حق ۱۹
  • شرک: مبارزه با شرک ۵
  • صید: صید تفریحى ۲۰
  • قانونگذارى: شرایط قانونگذارى ۱۴، ۱۶; منشأ قانونگذارى ۱۸
  • قانون: ویژگیهاى قوانین دینى ۱۴
  • گناهکاران: ۸
  • محرمات: ۱ گناه ارتکاب محرمات ۸; محرمات بى گناه ۶
  • مردار: اجزاى پاک مردار ۲۴; احکام مردار ۲۴; حرمت خوردن مردار ۱; خباثت مردار ۳; خوردن مردار ۲; فلسفه حرمت مردار ۲۳
  • مشرکان: قربانى مشرکان ۴

منابع

  1. معانى الأخبار ص ۲۱۳، ح ۱; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۱۵۵، ح ۵۰۳.
  2. من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۱۷، ح ۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۴، ح ۵۰۱.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۷۴، ح ۱۵۱; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۷۴، ح ۳.
  4. کافى، ج ۳، ص ۴۱۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۴- ، ح ۵۰۰.
  5. علل الشرایع، ص ۴۸۳، ح ۲; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۱۵۳، ح ۴۹۷.
  6. خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۳۴، ح ۱۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۴، ح ۴۹۸.
  7. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۹۳، ح ۱، باب ۳۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۳، ح ۴۹۶.