روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۸۶

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۰ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۲۸۶ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۸۶ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ

محمد بن ابي عبد الله عن محمد بن اسماعيل عن علي بن العباس عن الحسن بن عبد الرحمن الحماني قال :


الکافی جلد ۱ ش ۲۸۵ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۲۸۷
روایت شده از : امام موسى كاظم عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب التوحيد
عنوان : حدیث امام موسى كاظم (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ التَّوْحِيدِ‏ بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْجِسْمِ وَ الصُّورَة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۰۵

حسن بن عبد الرحمن حمانى گويد: به ابى الحسن موسى‏ بن جعفر (ع) گفتم: هشام بن حكم معتقد است خدا جسمى است كه نيست به مانند او چيزى، دانا است، شنوا است، بينا است، توانا است، متكلم است، ناطق است، و كلام و قدرت و علم در يك روشند و هيچ كدامشان آفريده نيستند، فرمود: خدا او را بكشد، نمى داند كه جسم محدود است و كلام جز متكلم است، پناه به خدا، به خدا از اين گفته پناه مى‏برم، خدا نه جسم است و نه صورت و نه محدود است و هر چيزى جز او مخلوق است، همانا هر چيز به اراده او است و به خواست او، بى‏گفته و ترديد در خاطر، و نياز به زبان.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۴۲

حمانى گويد: به امام موسى بن جعفر (ع) عرضكردم، هشام بن حكم عقيده دارد كه خدا جسمى است كه چيزى مانند او نيست و او دانا، شنوا، بينا، توانا، متكلم و ناطقست، و كلام و قدرت و علم در يك روشند (عين ذاتند) هيچ كدام از آنها مخلوق نيست، حضرت فرمود: خدا او را بكشد مگر نميداند كه جسم محدود است و كلام غير متكلم است، پناه ميبرم بخدا و در حمايت او از اين سخن بيزارى جويم نه جسمست، نه صورت، و نه محدوديت و هر چيز جز او مخلوق است بمحض اراده و خواست او موجود شود، بدون كلام و حركت خاطر و سخن زبانى‏

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۴۱

محمد بن ابى عبداللَّه، از محمد بن اسماعيل، از على بن عباس، از حسن بن عبدالرحمان حِمّانى روايت كرده است كه گفت: به حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام عرض كردم كه: هشام بن حكم گمان كرده است كه خدا، جسمى است كه چيزى مانند او نيست و دانا و شنوا و بينا و توانا و سخن‏گو و ناطق است و سخن‏گويى و توانايى و دانش او، به يك روش جارى مى‏گردد، و چيزى از اينها آفريده نيست. حضرت فرمود كه: «خدا او را بكشد. آيا ندانسته است كه جسم به اندازه در مى‏آيد و سخن غير از سخن‏گو است. پناه مى‏برم به خدا و بيزارى مى‏جويم به سوى آن جناب، از اين گفتار ناصواب. خدا، نه جسم است و نه صورت و نه او را اندازه مى‏توان نمود، و هر چه غير از اوست آفريده شده. جز اين نيست كه همه چيز به اراده و خواست او موجود مى‏شود، بى‏آن‏كه سخن گويد و بدون تردد و تفكر در نفس يا تكرار نفس و حرف زدن به زبان».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)