الأحقاف ١١
ترجمه
الأحقاف ١٠ | آیه ١١ | الأحقاف ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِلَّذِینَ آمَنُوا»: در حق مؤمنین. درباره مؤمنان. حرف لام به معنی (عَنْ) است (نگا: آیه . «لَوْ کَانَ خَیْراً»: اگر قرآن چیز خوبی بود. «إِذْ»: چرا که. واژه (إِذْ) به معنی لام تعلیل است (نگا: کهف / ، زخرف / ). «إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ»: به خاطر عدم هدایتشان به قرآن. «إِفْکٌ قَدِیمٌ»: دروغ قدیمی. مرادشان افسانهای از نوع افسانههای پیشینیان است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۱) وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا... (۴)
قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا... (۱) وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۲)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف
- احتجاج عليه پرستش بت ها و معبودهاى زمينى
- معناى واژه ((اثاره )) و مفاد آيه با توجه به معناى آن
- احتجاج عليه مشركين كه قرآن را افتراء به خدا دانسته رسالت پيامبر (ص ) را منكرشدند
- معنا و مفاد آيه : ((قل ما كنت بدعا من الرسل و ما ادرى مايفعل بى و لا بكم ))
- نفى علم غيب از پيامبر (ص ) در جمله ((و ما ادرى ...)) از جهت بشر بودن او است و بااثبات علم غيب براى آن حضرت از طريق وحى منافات ندارد
- عدم منافات نفى علم غيب از پيامبر در اين آيه با عالم بر غيب بودن ايشان به وسيله وحىالهى
- (درباره عالم بودن پيامبر (ص ) و ائمه (ع ) به غيب ، و اثر و رابطه آن با زندگى ورفتار ايشان )
- بيان اينكه علم غيب اثرى در جريان حوادث خارجى ندارد
- على ملازم با اراده موافق است كه تواءم با التزام قلب نسبت به آن باشد
- مقصود از ((شاهد من بنى اسرائيل )) در آيه :((قل اراءيتم ان كان من عند الله و كفرتم ...))
- وجوه مختلف در معناى آيه : ((و قال الذين كفروا للذين امنوا لو كان خيرا ما سبقونا اليه...))
- رواياتى درباره مراد از ((اثارة من علم )) و راجع بهنزول آيه : ((ام يقولون افتريه ...))
- روايتى در ذيل جمله : ((و ما ادرى ما يفعل بى ولابكم )) و اشكالات آن
- روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))
نکات آیه
۱- تلاش کافران مکه، براى تحقیر مؤمنان و بى اهمیت جلوه دادن ایمان آنان (و قال الذین کفروا للذین ءامنوا لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه)
۲- برخورد تحقیرآمیز کافران، با گرایش محرومان به دین، نمودى از روحیه استکبارى آنان است. (و استکبرتم ... و قال الذین کفروا للذین ءامنوا لو کان)
۳- گرایش محرومان به قرآن، بهانه مستکبران براى تردید در حقانیت آن (و قال الذین کفروا ... لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه) تعبیر «لو کان خیراً...»، بیان دلیل است و از محتواى آیه استفاده مى شود که کافران، از طایفه اشراف مستکبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدین جهت مستکبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خیرى در برداشت، تهى دستان بى هویت بدان روى نمى آوردند.
۴- کافران، مدعى ارزش گرایى و خیرطلبى (لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه)
۵- پذیرش امور از سوى طبقه اشراف، ملاک ارزشى بودن آن امور در جامعه جاهلى (لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه)
۶- محرومان، نخستین گروندگان به قرآن و پیامبر(ص) (و قال الذین کفروا ... لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه) از لحن تحقیرآمیز «ماسبقونا» استفاده مى شود که کافران، از طبقه اشراف و توده مؤمنان، از طبقات محروم و پایین جامعه بودند.
۷- بینش طبقاتى، عامل کفر و حق ناپذیرى (و قال الذین کفروا ... لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه) از آیه شریفه استفاده مى شود که کافران، به نوعى روحیه استکبارى ناشى از اشرافیت گرفتار بودند و مؤمنان را از طبقه حقیر و پایین به شمار مى آوردند.
۸- داورى کافران درباره دین، براساس ملاک هاى سطحى و نه متکى بر اندیشه و دانش (و قال الذین کفروا ... لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه) کافران، گرایش و عدم گرایش طبقات خاصى را به ایمان، ملاک اصلى داورى خود قرار دادند; بى آن که در متن قرآن و پیام دین خردمندانه بیندیشند.
۹- گرایش به خیر و خوبى، امرى فطرى براى انسان ها (لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه) از این که حتى کافران خود را خیرجو دانسته اند، مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۱۰- حق ناپذیرى و هدایت گریزى کافران، منتهى به دروغ شمردن پیام راستین وحى (و إذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا إفک قدیم) «فاء» در «فسیقولون»، بیانگر ترتّب و نتیجه است; یعنى، اتهام آنان به قرآن، نتیجه حق ناپذیرى و هدایت گریزى آنان است.
۱۱- قرآن، وسیله هدایت و راه یابى انسان به حقیقت (و إذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا إفک قدیم)
۱۲- کافران، مدعى دروغ بودن قرآن و پیشینه داشتن آن (فسیقولون هذا إفک قدیم)
۱۳- استکبار و خودبرتربینى، مایه محرومیت از هدایت وحى و تکذیب آن (و استکبرتم ... و قال الذین کفروا ... لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه و إذ لم یهتدوا به) با توجه به آیات پیشین و نیز با توجه به صدر و ذیل آیه، استفاده مى شود که بهره مند نشدن کافران از هدایت قرآن و تکذیب آن از سوى ایشان، ناشى از استکبار و خودبرتربینى آنان است.
۱۴- جهل و استکبار، ریشه بسیارى از انکارها و حق ستیزى ها (و إذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا إفک قدیم) تعبیر «و إذ لم یهتدوا...»، در حقیقت بیان نمونه اى از این حقیقت کلى است که تکذیب ها و انکارها در بسیارى از موارد متفرع بر زمینه نداشتن، جاهل بودن و برخورد مستکبرانه با حقایق است.
۱۵- پیام انبیا، پیامى پردیرینه و سابقه دار در گذشته تاریخ بشر (فسیقولون هذا إفک قدیم) تعبیر «إفک قدیم» - که اتهام مشرکان به قرآن بود - گویاى این نکته است که محتواى قرآن - که همسو با تعالیم پیامبران گذشته است - داراى پیشینه در طول تاریخ بوده است.
۱۶- موضع منفى مشرکان مکه در برابر تعالیم پیامبران پیشین (و إذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا إفک قدیم) تعبیر به «إفک قدیم»، نمایانگر باور کافران مکه به دیرینه بودن پیام وحى و کذب بودن آن از ابتداى تاریخى آن است. به دیگر بیان قرآن در نظر ایشان، همچون تعالیم دیگر پیامبران تاریخ، افترا است.
۱۷- انکار حقایق دین از سوى کافران، در قالب روشن فکرى و ارزش گرایى (و قال الذین کفروا ... لو کان خیرًا ما سبقونا إلیه ... فسیقولون هذا إفک قدیم) کافران با دعوى «لو کان خیراً» خود را ارزش خواه و با اتهام «هذا إفک قدیم» خود را روشن فکر و ضد ارتجاع معرفى مى کنند و با این ادعاها، بدون تأمّل در حقایق قرآن (إذ لم یهتدوا به) به کفر و انکار مى پردازند.
روایات و احادیث
۱۸- «عن سمرة بن جندب، إنّ رسول اللّه(ص) قال: بنو غفار و أسلم کانوا الکثیر من الناس فتنة یقولون لو کان خیراً ما جعلهم اللّه أوّل الناس فیه;[۱] سَمُرة بن جُنْدُب مى گوید: رسول خدا(ص) فرمود: بین مردم، قبیله بنى غفار و قبیله اسلم بودند که زیاد فتنه مى کردند. مشرکان مى گویند: اگر [اسلام] چیز خوبى بود خداوند آنان (قبیله بنى غفار و اسلم) را، اولین مردمان در اسلام قرار نمى داد [و ما در آن بر آنان پیشى مى گرفتیم]».
موضوعات مرتبط
- ادعا: ادعاى خیرطلبى ۴; ادعاى روشنفکرى ۱۷
- استکبار: آثار استکبار ۱۳، ۱۴
- افترا: زمینه افترا به وحى ۱۰
- انبیا: تاریخ انبیا ۱۵; تعالیم انبیا ۱۵; موضعگیرى علیه انبیا ۱۶
- انسان: فطریات انسان ۹
- ایمان: ایمان به قرآن ۳، ۶; ایمان به محمد(ص) ۶
- بنى اسلم: توطئه گرى بنى اسلم ۱۸
- بنى غفار: توطئه گرى بنى غفار ۱۸
- تفکر: آثار تفکر طبقاتى ۷
- جاهلیت: تفکر طبقاتى در جاهلیت ۵; ملاک ارزشها در جاهلیت ۵
- جهل: آثار جهل ۱۴
- حق: عوامل حق ناپذیرى ۷; منشأ حق ستیزى ۱۴
- خیرطلبى: فطریت خیرطلبى ۹
- دین: آسیب شناسى دینى ۷; تکذیب دین ۱۷; قضاوت درباره دین ۸
- فقرا: آثار ایمان فقرا ۳; ایمان فقرا ۶; تحقیر فقرا ۲
- قرآن: ادعاى پیشینه براى قرآن ۱۲; اولین مؤمنان به قرآن ۶; شک در حقانیت قرآن ۳; نقش قرآن ۱۱; هدایتگرى قرآن ۱۱
- کافران: آثار استکبار کافران ۲; آثار حق ناپذیرى کافران ۱۰; آثار هدایت ناپذیرى کافران ۱۰; ادعاهاى کافران ۴، ۱۲، ۱۷; روش برخورد کافران ۲، ۱۷; سطحى نگرى کافران ۸; ملاک قضاوت کافران ۸
- کافران مکه: روش برخورد کافران مکه ۱
- کفر: عوامل کفر ۷
- مؤمنان: تحقیر مؤمنان ۱، ۲
- محمد(ص): اولین مؤمنان به محمد(ص) ۶
- مستکبران: زمینه بهانه جویى مستکبران ۳; شک مستکبران ۳
- مشرکان مکه: موضعگیرى مشرکان مکه ۱۶
- وحى: زمینه تکذیب وحى ۱۳
- هدایت: ابزار هدایت ۱۱; زمینه محرومیت از هدایت ۱۳
منابع
- ↑ الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۴۴۰.