غافر ٦٧
ترجمه
غافر ٦٦ | آیه ٦٧ | غافر ٦٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ»: مراد آفرینش ابوالبشر آدم است، و یا مراد آفرینش یکایک مردمان از خاک از راه تغذیه اشیائی است که در اصل از خاک هستند. «عَلَقَةٍ»: (نگا: حجّ / المؤمنون / ). «أَجَلاً مُّسَمّیً»: مرگ طبیعی هر شخصی. قیامت. «وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسَمّیً وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»: اگر مراد از (أَجَلاً مُّسَمّیً) قیامت باشد، معنی این جمله عبارت است از: تا به مدّت معیّن قیامت میرسید و حق و حقیقت را چنان که هست فهم میکنید (نگا: المیزان).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
نکات آیه
۱ - خداوند، خالق و آفریدگار انسان ها است. (هو الذى خلقکم)
۲ - خاک، مبدأ نخستین آفرینش انسان (خلقکم من تراب)
۳ - قابلیت خاک براى پیدایش موجودات زنده از آن (خلقکم من تراب)
۴ - تحوّل خاک به نطفه تبدیل نطفه به علقه و تکامل آن، روند آفرینش انسان (خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ من علقة ثمّ یخرجکم طفلاً)
۵ - وجود فاصله زمانى میان تحوّل خاک به نطفه، نطفه به علقه و علقه به صورت طفل (خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ من علقة ثمّ یخرجکم طفلاً) با توجه به کاربرد «ثمّ» - که براى بیان فاصله زمانى است - برداشت بالا به دست مى آید.
۶ - زندگى دنیوى، داراى دو منحنى صعود و نزول است. (ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثمّ لتکونوا شیوخًا) مقصود از «بلوغ أشدّ» اوج صعود انسان از نظر قواى جسمانى و عقلانى است و مراد از «شیوخ» منحنى نزول این قوا مى باشد.
۷ - منحنى صعود انسان در حیات دنیوى، از طفولیت آغاز مى شود و در نقطه اوج جوانى پایان مى پذیرد. (ثمّ یخرجکم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثمّ لتکونوا شیوخًا)
۸ - پایان اوج مرحله جوانى (بلوغ اشد) نقطه آغاز منحنى نزول و سرانجام مرحله پیرى، نقطه پایان این منحنى در زندگى انسان است. (ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثمّ لتکونوا شیوخًا ... لتبلغوا أجلاً مسمّىً)
۹ - منحنى صعود، قوس رشد و تکامل قواى جسمى و عقلى انسان و منحنى نزول، قوس ضعف و انحطاط آن قوا است. (ثمّ لتبلغوا أشدّکم ثمّ لتکونوا شیوخًا)
۱۰ - برخى از انسان ها، پیش از رسیدن به مرحله پیرى، از دنیا خواهند رفت. (ثمّ لتکونوا شیوخًا و منکم من یتوفّى من قبل)
۱۱ - انسان، موجودى است مرکب از جسم و روح. (و منکم من یتوفّى) «توفّى» (مصدر «یتوفّى») به معناى دریافت تام و کامل شىء است و آنچه از انسان به وقت مرگ دریافت مى شود، روح او است نه جسم وى. پس انسان از دو عنصر جسم و روح تشکیل شده است.
۱۲ - روح و جان آدمى، حقیقتى است باقى و فناناپذیر. (و منکم من یتوفّى) دریافت کامل روح انسان به هنگام مرگ، بیانگر بقاى روح، پس از مرگ و فناناپذیرى آن است.
۱۳ - خداوند، تن آدمى را به هنگام مرگ از جان تهى کرده و روح و جان وى را تماماً دریافت مى کند. (و منکم من یتوفّى)
۱۴ - روح، عنصر اصلى حقیقت آدمى است. (و منکم من یتوفّى)
۱۵ - عمر هر انسان در دنیا، داراى زمانى معین و محدود است. (و لتبلغوا أجلاً مسمّىً)
۱۶ - آفرینشِ انسان و سیر تطور و تحوّل وى از خاک تا پیرى و مرگ، نشانه اى از قدرت و ربوبیت بى همتاى خداوند است. (هو الذى خلقکم من تراب ... و لتبلغوا أجلاً مسمّىً)
۱۷ - تعقل و خردورزى، غایت و هدف معنوى آفرینش انسان ها است. (هو الذى خلقکم من تراب ... لعلّکم تعقلون)
۱۸ - چگونگى آفرینش انسان و سیر تحوّل آن، بسترى مناسب براى تعقل و خردورزى (هو الذى خلقکم من تراب ... لعلّکم تعقلون)
۱۹ - شناخت خردورزانه مبدأ و منتهاى آفرینش (خدا و معاد)، فلسفه خلقت انسان (هو الذى خلقکم من تراب ... لعلّکم تعقلون) برداشت بالا به خاطر این نکته است که آیه شریفه، در صدد شناساندن خدا به عنوان مبدأ آفرینش انسان و مسأله معاد است که در آیه بعد از آن سخن به میان خواهد آمد (هو الذى یحیى و یمیت ...).
موضوعات مرتبط
- اجل: اجل مسمى ۱۵
- ادراک: ضعف قواى ادراکى ۹
- انسان: ابعاد انسان ۱۱; انسان از خاک ۲; بدن انسان ۱۱; پیرى انسان ۸; جوانى انسان ۷، ۸; حقیقت انسان ۱۴; خالق انسان ها ۱; خلقت انسان ۱۶; رشد جسمانى انسان ۶، ۹; رشد عقلى انسان ۶، ۹; روح انسان ۱۱; ضعف جسمانى انسان ۹; عنصر خلقت انسان ۲، ۴; فلسفه خلقت انسان ۱۷، ۱۹; کودکى انسان ۷; محدودیت عمر انسان ۱۵; مدت عمر انسان ها ۱۰; مراحل خلقت انسان ۴; مراحل رشد انسان ۶، ۷، ۸; مراحل عمر انسان ۸، ۹، ۱۶; مربى انسان ها ۱
- پیرى: ضعف در پیرى ۸، ۹
- تعقل: اهمیت تعقل ۱۷; تعقل در خداشناسى ۱۹; تعقل در خلقت انسان ۱۸; تعقل در معاد ۱۹
- توحید: دلایل توحید ربوبى ۱۶
- خاک: تبدیل خاک به نطفه ۴، ۵; فواید خاک ۳
- خدا: خالقیت خدا ۱; ربوبیت خدا ۱; نشانه هاى قدرت خدا ۱۶; نقش خدا ۱۳
- خلقت: خلقت از خاک ۲، ۳، ۴
- روح: بقاى روح ۱۲; جاودانگى روح ۱۲; قابض روح ۱۳; نقش روح ۱۴
- علقه: تبدیل علقه به جنین ۵; تبدیل علقه به مضغه ۴، ۵
- مرگ: مرگ قبل از پیرى ۱۰
- نطفه: تبدیل نطفه به علقه ۴، ۵