الفجر ٢٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند،

|و [فرمان‌] پروردگارت فرا رسيد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند
و [فرمان‌] پروردگارت و فرشته‌[ها] صف‌درصف آيند،
و (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند.
و [فرمان] پروردگارت برسد، وفرشتگان صف اندر صف حاضر شوند،
و امر پروردگار تو فرا رسد و فرشتگان صف در صف،
و امر پروردگارت فرارسد و فرشتگان صف در صف آیند
و [فرمان‌] پروردگارت بيايد، و فرشتگان صف به صف بيايند
و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف صف حاضر آیند.
و پروردگارت با فرشتگان (کارگزار) صف‌اندرصف آیند،
و بیاید پروردگار تو با فرشتگان صفی صفی‌


الفجر ٢١ آیه ٢٢ الفجر ٢٣
سوره : سوره الفجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«جَآءَ رَبُّکَ»: چگونگی آمدن خدا، بر ما مجهول است، و به گونه‌ای است که تنها خود می‌داند و بس (نگا: المنتخب). یا این که مراد تجلّی ذات اقدس و ظهور نشانه‌های قدرت و عظمت او است، به گونه‌ای که جای انکار شناخت خدا برای کسی باقی نمی‌ماند، گوئی همگان با چشم خود ذات بی‌مثال کبریائی را می‌بینند. «الْمَلَکُ»: فرشتگان. اسم جنس است. «صَفّاًصَفّاً»: صف در صف. صف صف. حال است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‌ «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24» فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26»

«21» چنان نيست، (كه مى‌پنداريد، بلكه) آنگاه كه زمين به شدّت درهم كوبيده شود. «22» و (فرمان) پروردگارت با فرشتگان صف در صف فرارسد. «23» در آن روز دوزخ را حاضر كنند، در آن روز انسان متذكّر شود ولى اين تذكّر چه سودى برايش دارد؟ «24» (در آن روز انسان) مى‌گويد: اى كاش براى زندگى (امروز) چيزى از پيش فرستاده بودم. «25» پس در آن روز هيچكس به مانند عذاب او عذاب نكند. «26» و هيچكس چون به بند كشيدن او، در بند نكشد.

جلد 10 - صفحه 478

نکته ها

«دك» به معناى كوبيدن و هموار كردن است و دكّه و دكّان جايى است كه براى عرضه اجناس، زمين آن هموار و مهيا مى‌شود.

امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از «جاءَ رَبُّكَ»، آمدن فرمان پروردگار است (نه آمدن خود پروردگار). «1» چنانكه در آيه 33 سوره نحل مى‌فرمايد: «يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ»، فرمان پروردگارت مى‌آيد.

مراد از «وَ جِي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»، پرده‌بردارى از روى آن باشد. «2» چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرى‌» «3»

هنگامى كه آيه‌ «وَ جِي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» نازل شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درهم فرو رفت، به گونه‌اى كه هيچكس جرأت سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. «4»

پیام ها

1- خداوند، انسان را از علاقه شديد به مال و تصاحب حق ديگران باز مى‌دارد.

تُحِبُّونَ الْمالَ‌- كَلَّا ...

2- داروى حرص و حب مال، ياد قيامت است. تَأْكُلُونَ التُّراثَ‌ ... تُحِبُّونَ الْمالَ‌ ... كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ‌

3- قيامت، روز حاكميت مطلق فرمان الهى است. «جاءَ رَبُّكَ»

4- از رعايت نظم و سلسله مراتب، نمايش قدرت فرشتگان در قيامت به چشم مى‌خورد. «الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»

5- تذكّر و پشيمانى در قيامت سودى ندارد. «وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‌»

6- قيامت، روز هوشيارى و يادآورى است. «يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ»

7- جهنم، در قيامت ظاهر مى‌شود. جِي‌ءَ ... بِجَهَنَّمَ‌


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير الميزان.

«3». نازعات، 36.

«4». بحار، ج 105، ص 103.

جلد 10 - صفحه 479

8- قيامت روز حسرت است. «يا لَيْتَنِي»

9- آرزو كارساز نيست، تلاش لازم است. «يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ»

10- زندگى واقعى و ابدى، زندگى قيامت است. «لِحَياتِي»

11- خداى رحيم، در جاى خود شديد است. «لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ»

12- ممكن است براى كيفرهاى خداوند در دنيا مشابهى باشد، امّا در آخرت عذاب الهى مشابه ندارد. «فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ»

13- در قيامت، امكان فرار از عذاب نيست. لا يُعَذِّبُ‌ ... لا يُوثِقُ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22»

وَ جاءَ رَبُّكَ‌: و بيايد امر پروردگار تو، يعنى ظاهر گردد آيات قدرت و آثار هيبت و سطوت پروردگار تو.

بيان- اين مطلب مبرهن شده كه حق تعالى محلّ حوادث نيست و حركت و انتقال و تغيير از لوازمات امكان و جسم و ذات الهى منزّه و متعالى است از آن.

بنابراين اسناد مجيى در آيه تمثيل است براى ظهور آيات اقتدار و تبيين آثار قهر و سلطنت سبحانى و بروز ابهت و سطوت كبريائى كه تمام عرصه قيامت را متزلزل گرداند به جهت بسط قضا و جزا. وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا: و مى‌آيند فرشتگان در عرصه محشر صفى از پس صفى به حسب منازل و مراتب. نزد بعضى اهل هر آسمانى صفى جداگانه باشند.

علّامه مجلسى (رحمه اللّه) در بحار از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون روز قيامت شود: حق تعالى جميع خلايق را در زمين مسطحى جمع و امر فرمايد به سوى ملائكه آسمان دنيا كه نازل شوند در صفحه محشر، پس اهل آسمان اول كه دو برابر جمعيت انس و جن باشند، نازل شوند اطراف خلايق را و بعد از آن اهل آسمان دوم و همچنين تا تمام اهالى و ساكنان آسمانهاى هفتگانه نازل مى‌شوند در صحراى محشر، و ملائكه هفت سرادقات آسمان احاطه نمايند خلايق را. «1»


«1» بحار الانوار، ج 7 باب 5 (باب صفة المحشر) ص 80.

جلد 14 - صفحه 204


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»

هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»

وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»

وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‌ «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»

فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»

وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)

ترجمه‌

سوگند بطلوع صبح‌

و شبهاى ده گانه‌

و جفت و طاق‌

و شب وقتى كه بسر آيد

آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل‌

آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد

كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند

آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها

و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى‌

و قوم فرعون صاحب ميخها

آنان كه سركشى نمودند در بلدها

پس زياد كردند در آنها فساد را

پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را

همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است‌

پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا

و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا

نه چنين‌


جلد 5 صفحه 384

است بلكه گرامى نميداريد يتيم را

و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير

و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى‌

و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى‌

نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى‌

و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف‌

و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر

ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود

پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى‌

و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى‌

اى نفس مطمئنّ بحق‌

باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى‌

پس داخل شو در بندگان من‌

و داخل شو در بهشت من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب‌


جلد 5 صفحه 385

ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نموده‌اند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفته‌اند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيله‌اى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفته‌اند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معامله‌اى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند


جلد 5 صفحه 386

چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نموده‌اند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نموده‌اند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفته‌اند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و


جلد 5 صفحه 387

آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مى‌افتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّه‌اى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحه‌اى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهل‌تر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض‌


جلد 5 صفحه 388

روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شده‌اى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.


جلد 5 صفحه 389

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ جاءَ رَبُّك‌َ وَ المَلَك‌ُ صَفًّا صَفًّا «22»

اما مجسمه‌ ميگويند: ‌خدا‌ ميآيد و ‌بر‌ تخت‌ ‌خود‌ مي‌نشيند و حكم‌ ميكند، و اما بنا ‌بر‌ قول‌ حق‌ ‌که‌ خداوند جسم‌ نيست‌ مراد امر پروردگار و حكم‌ ‌او‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌از‌ ‌علي‌ ‌بن‌ بابويه‌ مسندا ‌از‌ حضرت‌ رضا (ع‌) فرمود:

(‌ان‌ اللّه‌ عز و جل‌ ‌لا‌ يوصف‌ بالمجي‌ء و الذهاب‌ ‌تعالي‌ اللّه‌ ‌عن‌ الانتقال‌ انما ‌يعني‌ بذلك‌ و جاء امر ربك‌).

و اما مفسرين‌ بعضي‌ گفتند: قضاء الهي‌ و محاسبه ‌او‌، بعضي‌ گفتند: جلائل‌ آياته‌، بعضي‌ گفتند: ظهور معرفته‌ ‌که‌ ‌بر‌ همه‌ معلوم‌ ميشود و زوال‌ الشبهة و الشك‌.

جلد 18 - صفحه 110

اقول‌: (وَ جاءَ رَبُّك‌َ) معني‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌در‌ مقام‌ حساب‌ و مؤاخذه‌ و رسيدگي‌ باعمال‌ بندگان‌ برميآيد مثل‌ اينكه‌ بگويي‌ بطرف‌: آمدم‌ پاي‌ حساب‌ و انتقام‌ و جزاء.

(وَ المَلَك‌ُ) مراد نوع‌ ملك‌ ‌است‌ نه‌ فرد ‌که‌ ملائكه‌ هفت‌ آسمان‌ دور اهل‌ محشر ‌را‌ حلقه‌ ميزنند و هفت‌ صف‌ يكي‌ عقب‌ ديگري‌ مثل‌ صفوف‌ جماعت‌ ‌در‌ مسجد الحرام‌ ‌که‌ دور كعبه‌ صف‌ بسته‌ ميشود ‌که‌ ميفرمايد:

(صَفًّا صَفًّا) ‌که‌ راه‌ فرار ‌بر‌ احدي‌ نيست‌ چنانچه‌ ميفرمايد: يَقُول‌ُ الإِنسان‌ُ يَومَئِذٍ أَين‌َ المَفَرُّ القيامة ‌آيه‌ 10.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 22)- بعد از پایان یافتن مرحله نخستین رستاخیز یعنی ویرانی جهان، مرحله دوم آغاز می‌شود و انسانها همگی به زندگی باز می‌گردند، و در دادگاه عدل الهی حاضر می‌شوند «و (در آن هنگام) فرمان پروردگارت فرا رسد، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند» (و جاء ربک و الملک صفا صفا). و گرداگرد حاضران در محشر را می‌گیرند و آماده اجرای فرمان حقند.

این ترسیمی است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانائی انسان بر فرار از چنگال عدالت.

نکات آیه

۱ - تجلّى حضور خداوند، در تمام صحنه هاى قیامت براى همه مردم (و جاء ربّک) خداوند، همواره و در همه جا، در دنیا و آخرت، حضور دارد. بنابراین معناى «جاء»، ظهور همین حقیقت براى حاضران در صحنه قیامت است; چه آن که آنان حضور خداوند را در همه امور، مشاهده خواهند کرد.

۲ - انسان ها در قیامت، خود را به طور کامل، مقهور ربوبیت و تدبیر خداوند خواهند دید. (و جاء ربّک) اضافه «ربّ» به ضمیر خطاب - که به مخاطب خاصى نظر ندارد - بیانگر آن است که آنچه براى همگان مشهود خواهد شد، جلوه هاى ربوبیت خداوند در هر شخص است.

۳ - رسیدگى به حال انسان ها در قیامت، از شؤون ربوبیت خداوند است. (کلاّ إذا ... و جاء ربّک)

۴ - فرشتگان در قیامت، در صف هایى منظّم، حضور یافته، به اجراى رسالت خویش خواهند پرداخت. (و الملک صفًّا صفًّا) کلمه هاى «صفّاً صفّاً» - به تأویل «مصطفّین» (در صفوف منظم قرار گرفته) - حال براى «المَلَک» است. «مَلَک» اسم جنس بوده و حرف «ال» در آن، براى استغراق است. برخى آن را مفرد «ملائکه» دانسته اند (مصباح) و برخى آن را از ریشه «مِلْک» و به معناى سیاست گذار دانسته و گفته اند: شخص سیاست گذار، اگر انسان باشد «مَلِک» و اگر فرشته باشد، «مَلَک» نامیده مى شود. این کلمه در اصل «مأْلَک» و به معناى «رسالت» بوده است. (مفردات راغب)

۵ - فرشتگان، مأمور رسیدگى به امور انسان ها در قیامت (و الملک صفًّا صفًّا) از جمله «یومئذ یتذکّر الإنسان» در آیه بعد، معلوم مى شود که حضور فرشتگان در قیامت در رابطه با کار انسان ها است.

۶ - رسیدگى به کارهاى انسان ها در قیامت، داراى قسمت هاى گوناگون و تفکیک شده است. (صفًّا صفًّا)

۷ - فرشتگان در قیامت، در رده هاى مختلف دسته بندى شده و هر دسته مأموریتى ویژه دارند. (صفًّا صفًّا)

۸ - فرشتگان در قیامت، به فرمان خداوند و با نظارت کامل او، انجام وظیفه مى کنند. (و جاء ربّک و الملک) آمدن خداوند، کنایه از حضور کامل او است و عطف «ملک» بر «ربّک»، بیانگر آن است که حضور فرشتگان، مستقل از حضور خداوند نیست; بلکه در راستاى آن و بخشى از یک برنامه منسجم است.

روایات و احادیث

۹ - «على بن الحسن بن على بن فضّال عن أبیه قال: سألت الرضا(ع) ... عن قول اللّه عزّوجلّ «و جاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً» فقال: إنّ اللّه تعالى لایوصف بالمجىء و الذهاب تعالى عن الإنتقال إنّما یعنى بذلک و جاء أمر ربّک و الملک صفّاً صفّاً;[۱] على بن الحسن از پدرش روایت کرده که گفت: از امام رضا(ع)، درباره سخن خداوند «و جاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً» پرسیدم، فرمود: خداوند متعال به آمدن و رفتن توصیف نمى شود. او والاتر از انتقال یافتن است. مقصود این است که امر پروردگارت، فرارسد و فرشتگان صف اندر صف حاضر شوند».

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: صفات جلال ۹
  • انسان: انسان ها در قیامت ۱، ۲، ۶; تقسیم بندى حسابرسى انسان ها ۶; حسابرسى اخروى انسان ها ۳، ۵
  • خدا: اوامر خدا ۹; تجلى خدا در قیامت ۱; تنزیه خدا ۹; حاکمیت اخروى خدا ۲; حاکمیت تدبیر خدا ۲; حاکمیت ربوبیت خدا ۲; شؤون ربوبیت خدا ۳; نظارت خدا ۸
  • قیامت: تعدد حسابرسى در قیامت ۶
  • ملائکه: صفوف ملائکه در قیامت ۴، ۹; گروههاى ملائکه در قیامت ۷; مسؤولیت اخروى ملائکه ۴، ۵، ۷، ۸; ملائکه در قیامت ۸; ناظر اخروى ملائکه ۸; نظم ملائکه در قیامت ۴; نقش اخروى ملائکه ۸

منابع

  1. عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۲۵، ب ۱۱، ح ۱۹; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۷۴، ح ۲۰.