الملك ١٢
ترجمه
الملك ١١ | آیه ١٢ | الملك ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْغَیْبِ»: در نهان. دور از چشم مردمان. بدون این که خدا را ببینند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ... (۱) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... (۱) الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ... (۳) إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ... (۴)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره ملك
- اشاره به غرض سوره مباركه ملك
- افاده كمال تسلط خدا بر ملك در جمله ((بيده الملك ))
- وجه اينكه فرمود: ((خلق الموت ...))
- مفاد اينكه درر تعليل آفرينش موت و حيات فرمود: ((ليبلوكم ايكم احسن عملا))
- بيان اينكه مقصود از نبوت تفاوت در خلق ارتباط واتصال اجزاء عالم و وحدت نظام جارى در آن است
- تاءكيدى بر وحدت نظام عالم و اتصال و ارتباط اجزاء آن
- اشاره به مراد از اينكه فرمود ستارگان را رجوم براى شياطين قرار داديم
- وصف جهنم و حكايت سؤ ال و جواب ملائكه موكل بر دوزخ با دوزخيان
- موارد استعمال ((سمع )) و وجه اينكه دوزخيان در جواب فرشتگان گفتند: ((لو كنا نسمعاو نعقل ..))
- جواب به شبهه اى درباره معاد، با بيان علم فراگير و احاطه مطلق خداوند براعمال و احوال موجودات
- (رواياتى در ذيل جمله :((ليبلوكم ايكم احسن عملا)) و درذيل برخى ديگر از آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «12» وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «13» أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ «14»
همانا كسانىكه از پروردگارشان در نهان مىترسند، برايشان آمرزش و پاداشى بزرگ است. گفتارتان را پنهان كنيد يا آشكار سازيد، (تفاوتى ندارد) همانا او به آنچه در سينه هاست آگاه است. آيا كسى كه آفريد، (از حالات آفريده خود) آگاه نيست؟ در حالى كه او باريك بين و آگاه است.
نکته ها
طبق روايتى از تفسير نورالثقلين امام رضا عليه السلام فرمود: مراد از لطيف، كوچكى ونازكى نيست، بلكه مراد آن است كه علم خدا در اشيا نفوذ دارد ولى درك او از سوى ديگران ممتنع است.
جلد 10 - صفحه 153
پیام ها
1- در شيوه تربيت بايد توبيخ بدان و تشويق خوبان در كنار هم باشد تا مورد مقايسه قرار گيرد. (آيات قبل سخن از كيفر دوزخيان بود و اين آيه از بهشتيان سخن مىگويد.) «إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ»
2- خشيت از خداوند زمانى كارساز است كه دائمى باشد. «يَخْشَوْنَ» فعل مضارع و نشانه استمرار است.
3- پاك شدن از گناهان، زمينه دريافت الطاف الهى است. «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»
4- تقوا و خشيت واقعى آن است كه انسان در درون خود نيز از خدا پروا داشته باشد، وگرنه تقواى ظاهرى، تظاهرى بيش نيست. «يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ»
5- ريا و نفاق را كنار بگذاريم كه خدا به باطنها آگاه است. «عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
6- پنهان بودن، در علم عميق خداوند، اثرى ندارد. او تمام نيّتها و راز دلها را مىداند. «إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» ( «عَلِيمٌ» نشانه علم عميق و گسترده است.)
7- علم خداوند به مخلوقات، به خاطر خالقيّت اوست. (كسىكه چيزى را ساخته و آفريده، از حالات آفريده خود آگاه است.) «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ»
8- ايمان به علم خداوند، بهترين عامل بازدارنده از نفاق و نهان كارى است.
أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ ... أَ لا يَعْلَمُ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «12»
جلد 13 - صفحه 244
بعد از آن بيان وعد را فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ: بدرستى كه آنان كه مىترسند، رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ: از عذاب پروردگار خود به اجتناب از معصيت و بجا آوردن طاعت در حالتى كه متلبس است به غيب، يعنى از ايشان غايب و معاين ايشان نيست، يا آنكه ايشان غايبند از عذاب و آن را نمىبينند، يا پنهانند از نظر مردمان، يعنى غايبانه مرتكب قبايح نشوند و ترك واجب ننمايند، يا آثار خوف كه گريه و ناله است در پنهانى و خلوت ظاهر كنند تا از ريا محفوظ باشند. يا مراد غيب دل است كه پوشيده از مردمان و هويداست نزد داناى آشكارا و پنهان، يعنى كسانى كه به دل ترسكار باشند، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ: مر ايشان راست آمرزش گناهان، وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ: و مزد بزرگ كه لذات دنيا در مقابل آن به نهايت حقير است كه نعيم بهشت باشد، يعنى مزد ترسندگان، امان است از هرچه مىترسند.
تبصره: خشيت، حال نفسانيهاى است كه ناشى شود از شعور به عظمت پروردگار و هيبت او، و ترس حجت از قرب او؛ و اين حالت حاصل نشود مگر براى كسى كه اطلاع يابد بر جلال كبريائى، و چشنده باشد لذت قرب سبحانى را.
در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السّلام: الا انّ المؤمن يعمل بين مخافتين: بين اجل قد مضى لا يدرى ما للّه صانع، و بين اجل قد بقى لا يدرى ما للّه قاض فيه، فليأخذ العبد المؤمن من نفسه لنفسه و من دنياه لآخرته. «1» فرمود: آگاه باشيد بدرستى كه مؤمن عمل نمايد ميان دو ترس: مدتى كه گذشته نمىداند چه معامله در آن خدا فرمايد. و مدتى كه باقى مانده، نمىداند خدا چه حكم فرمايد. پس بايد اخذ نمايد بنده مؤمن از نفس خود براى خود به طاعات، و از
«1» اصول كافى، جلد 3، صفحه 113، حديث 9، قسمتى از خطبه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به روايت امام صادق عليه السّلام.
جلد 13 - صفحه 245
دنياى خود براى آخرتش.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «12» وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «13» أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ «14» هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ «15» أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِيَ تَمُورُ «16»
أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ «17» وَ لَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «18» أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ «19» أَمَّنْ هذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ إِنِ الْكافِرُونَ إِلاَّ فِي غُرُورٍ «20» أَمَّنْ هذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ «21»
جلد 5 صفحه 240
ترجمه
همانا آنانكه ميترسند از پروردگارشان در حاليكه غائب از انظارند براى ايشان است آمرزش و مزدى بزرگ
و پنهان سازيد سخن خود را يا آشكار كنيد آنرا همانا او دانا است بآنچه در سينهها است
آيا نميداند آنكه آفريد خلق را و او است عالم بدقائق و رقائق و آگاه از امور
و او است آنكه قرار داد براى شما زمين را نرم و آرام پس برويد در جوانب و اطراف آن و بخوريد از روزى او و بسوى او است بازگشت
آيا ايمن شديد از كسانيكه در آسمانند كه فرو برند شما را بزمين پس آنگاه آن بحركت درآيد
يا ايمن شديد از كسانيكه در آسمانند كه بفرستند بر شما باديرا كه در آن سنگ ريزه باشد پس زود باشد كه خواهيد دانست چگونه است بيم دادن
من و بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس چگونه بود انكار من بعقوبت
آيا نظر نكردند به پرندگان بالاى سرشان گسترانندگانند بالها را و جمع ميكنند كه نگاه نميدارد آنها را مگر خداى بخشاينده همانا او بهمه چيز بينا است
آيا كيست اين آنچنان كسيكه او لشگر است براى شما كه يارى كند شما را بغير از خدا نيستند كافران مگر در فريب شيطان
آيا كيست اين آنچنان كسى است كه روزى دهد شما را اگر باز گيرد روزى خود را از شما خدا بلكه ستيزه و لجاج نمودند در سركشى و رميدن از حقّ.
تفسير
روايت شده كه مشركين مكّه در ميان خودشان سخنانى ميگفتند و خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را از آن مطّلع ميفرمود پس با خود گفتند آهسته سخن گوئيد تا خداى محمد نشنود و خداوند در اين آيات تنبيه بجهل آنها فرموده و بنابراين ظاهرا مراد آنستكه كسانيكه باطنا از خدا ميترسند و در وقتى كه مخفى از انظارند معصيت خدا را نميكنند يا عبادت خدا را مينمايند چون عمل آنها از
جلد 5 صفحه 241
ريا و سمعه و ترس از خلق دور و بخلوص نزديك است براى آنان آمرزش گناه و اجر عظيم اخروى است اگر چه گفتهاند مراد از بالغيب خداى ناديده و غائب از انظار است ولى اينجا بقرينه آيات آتيه و شأن نزول مذكور آنمعنى انسب است و لذا ميفرمايد و چه پنهان و آهسته كنيد سخن خودتان را چه آشكار و بلند خداوند از باطن قلب شما آگاه است آيا كسيكه مردم را خلق نموده و او عالم بدقائق و رقائق امور و آگاه از اسرار و افكار است سخن آهسته آنها را نميداند تا چه اندازه شما در جهالت و نادانى هستيد و بعضى لطيف را بلطف تدبير و دقت تقدير تفسير نمودهاند خداوند آنذات كثير البركاتى است كه زمين را براى مردم نرم و آرام و رام يعنى قابل قبول هر تصرّفى فرموده از كشت و زرع و حفر و بنا و غيرها و در نتيجه مردم در اطراف و جوانب آن از كوه و دشت كه بمنزله مناكب و پشتهاى مراكب و دوابّند براى سير و سياحت رفت و آمد مينمايند برخصت خداوند و از منافع و ارزاق آن بهرهمند ميشوند بترغيب او و بازگشت همه دسته جمعى بحضور اقدس الهى است و هر كس را بمقتضاى حال و اعمال پاداش و كيفر خواهد داد آنچه ذكر شد مستفاد از ظاهر آيه و بيان مفسّرين مبنى بر اصول قديمه است ولى بنابر حركت زمين كه از اصول جديده است ممكن است گفته شود خداوند تشبيه فرموده زمين را در سرعت حركت و محسوس نبودن آن بشتر راهوار هموار بطوريكه حركت آن بر راكب مشهود نشود چون ذلول بر چنين شترى اطلاق ميشود و بنابراين سير در مناكب اين قسم شتر ترشيح لطيفى است كه بر ارباب ذوق لطف آن پوشيده نيست و اينمعنى بمراتب الطف از معناى سابق است و در مقام تهديد كفّار قريش و مشركين مكّه كه روى خطاب متوجّه بآنها بود فرموده آيا ايمن شديد شما از غضب آنكس كه ايادى قدرت او كه ملائكه ميباشند در مافوق شمايند و اگر بخواهد زمين را امر ميكند مانند قارون و اموالش شما را در خود فرو برد در وقتى كه بلرزه در آيد يا ايمن شديد از آنكس كه بفرستد بر شما باد تند مشتمل بر سنگ ريزه را مانند قوم لوط پس بعد از اين خواهيد دانست دنباله انذار و تخويف و تهديد مرا آنانكه قبل از شما انبيا را تكذيب نمودند از
جلد 5 صفحه 242
قبيل قوم نوح و عاد و ثمود چگونه بود بد آمدن من از اعمالشان و مجازاتم آنها را اگر قدرت خداوند در عالم نافذ نباشد پرندگانرا كه مردم ميبينند در هوا طيران ميكنند و بالهاشانرا ميگشايند و ميبندند چه چيز آنها را نگهميدارد كه نمىافتند بزمين با آنكه جسم ثقيلند و طبعا ميل بمركز زمين دارند جز عنايت خداى بخشنده مهربان كه بآنها قوّه و قدرت و وسائل پريدن و نگهدارى خودشان را داده و ميبيند آنها را و مراقب احوالشان است و ميداند چگونه خلق كند آنها را آيا كيست اين بت آنچنان جسم بىشعورى كه او لشگر و نيروى شما است بگمان خودتان كه يارى كند شما را غير از خدا واضح است كه نميتواند كمك كند چه رسد كه در مقابل لشگر الهى قيام نمايد و مانع از نفوذ اراده او شود اينها فقط فريب شيطان را خوردهاند كه چنين عقائد ناروائى نسبت به بتها دارند آيا كيست اين بت آنچنان كسى است كه روزى دهد شما را اگر خدا قطع كند روزى شما را بقطع باران و غيره خودشان هم ميدانند كه بتها چنين هنرى ندارند ولى لجاج و عناد و ستيزگى موجب شده كه باقى ماندند در سركشى و طغيان و رميدن و تنفّر نمودن از ذكر حق و قبول حقيقت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَيبِ لَهُم مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ كَبِيرٌ «12»
محققا كساني که ميترسند از مخالفت پروردگار خود با اينكه بر آنها غيب است از براي آنها است آمرزش و اجر بزرگي.
إِنَّ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَيبِ خشيت خوف است مقابل رجاء که اميدواري است، و خوف از خدا خوف از عذاب الهي است چنانچه رجاء اميد برحمت و مثوبات خداوندي است و مؤمن بايد بين خوف و رجاء باشد نه خوف تنها که بحد يأس از رحمت باشد و نه رجاء تنها که بحد امن از عذاب شود: أَ فَأَمِنُوا مَكرَ اللّهِ فَلا يَأمَنُ مَكرَ اللّهِ إِلَّا القَومُ الخاسِرُونَ اعراف آيه 97، قُل يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسرَفُوا عَلي أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ زمر آيه 54.
و از براي خوف درجاتي است و اقسامي، اما درجات:
اول خوف از عقايد فاسده و مذاهب باطله که مرادف با ايمان است و مؤمن هم به ترسد که خداي نخواسته در بقيه عمر نتواند حفظ ايمان كند و العياذ بدون ايمان از دنيا رود و مكرر گفته شده که مثل ايمان مثل تخم و هسته است که در زمين قلب كشت نموده و بر انسان لازم است مراعات چند امر كند.
اولا- اينکه تخم و هسته را از محل صحيح از روي دليل و مدرك و برهان قطعي اخذ كند از هر شيادي نميتوان گرفت که باسم ايمان تخم كفر و ضلالت دهند.
و ثانيا زمين قلب را بايد پاك كرد از اخلاق رذيله و صفات خبيثه که آماده شود براي كشت آن.
و ثالثا- بايد آبياري كرد باعمال صالحه و واجبات الهيه تا رشد كند و بثمر برسد و خشك نشود.
و رابعا- بايد خار و خس و شفته و زنگ و كرم باين درخت نرسد از معاصي که ايمان را فاسد ميكند.
و خامسا- بايد محارست كرد که دزدان دين از شياطين جني و انسي اينکه درخت را نكنند و از ريشه در نياورند.
جلد 17 - صفحه 101
درجه دوم: خوف از معاصي كبار که استحقاق عقوبت و عذاب دارد.
درجه سوم: خوف از جميع معاصي که باعث انحطاط درجات ميشود.
درجه چهارم: خوف از آلودگي بزخارف دنيوي زايد از مقدار ضرورت که جلوگيري ميكند از امور اخروي و عبادي.
درجه پنجم: خوف از خيال و خطور معاصي در قلب که تالي تلو عصمت است.
و اما اقسام خوف: يكي خوف از نزول بليات و مصائب دنيوي که بر امم سابقه وارد شده در اثر طغيان و سركشي که هر معصيتي اقتضاء يك بلائي دارد.
دوم خوف از عذاب و عقوبات عالم برزخ و قيامت.
سوم خوف از عظمت و كبريايي الهي که خوف انبياء و اولياء از اينکه باب بوده و مراد بالغيب اينکه است که اگر كسي مشاهده عذاب كند و بترسد و ايمان آورد نتيجه ندارد مثل ايمان فرعون که: حَتّي إِذا أَدرَكَهُ الغَرَقُ قالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَت بِهِ بَنُوا إِسرائِيلَ يونس آيه 90. و در قرآن ميفرمايد: وَ لَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذِينَ يَعمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ إِنِّي تُبتُ الآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُم كُفّارٌ نساء آيه 18.
لَهُم مَغفِرَةٌ تمام گناهان آمرزيده ميشود.
وَ أَجرٌ كَبِيرٌ بتمام مثوبات نائل ميشوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- به دنبال بحثهائی که در آیات گذشته پیرامون کفّار و سرنوشت آنها در قیامت بیان شد، قرآن در اینجا به سراغ مؤمنان و پاداشهای عظیم آنها میرود.
نخست میفرماید: «کسانی که از پروردگارشان در نهان میترسند مسلما آمرزش و پاداش بزرگی دارند»! (ان الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفرة و اجر کبیر).
نکات آیه
۱ - خداترسان، مشمول غفران عظیم خداوند و بهره مند از پاداش بزرگ او (إنّ الذین یخشون ربّهم بالغیب لهم مغفرة و أجر کبیر) تنکیر «مغفرة»; دلالت بر تعظیم دارد.
۲ - ترس از خدا - در عین پنهان بودن او از انظار - عامل جلب غفران و پاداش بزرگ الهى (إنّ الذین یخشون ربّهم بالغیب لهم مغفرة و أجر کبیر) «با» در «بالغیب» یا به معناى ملابست است و یا به معناى «فى». در صورت اول «بالغیب» حال براى «ربّهم» و در صورت دوم متعلق به «یخشون» خواهد بود. گفتنى است برداشت یاد شده، مبتنى بر احتمال نخست مى باشد.
۳ - ترس از خدا به دور از انظار مردمان و پیراسته از ریا، موجب جلب غفران و پاداش بزرگ او است. (إنّ الذین یخشون ربّهم بالغیب لهم مغفرة و أجر کبیر)
۴ - اخطار و بشارت و ایجاد خوف و رجا، روش تربیتى و هدایتى قرآن کریم و للذین کفروا بربّهم عذاب جهنّم ... إنّ الذین یخشون ربّهم بالغیب لهم مغفرة و أجر کبیر
موضوعات مرتبط
- آمرزش: زمینه آمرزش ۲، ۳; مشمولان آمرزش ۱
- امیدوارى: آثار امیدوارى ۴
- انذار: آثار انذار ۴
- بشارت: آثار بشارت ۴
- پاداش: پاداش بزرگ ۱، ۲، ۳; مراتب پاداش ۱، ۲، ۳
- تربیت: امیدوارى در تربیت ۴; انذار در تربیت ۴; بشارت در تربیت ۴; ترس در تربیت ۴; روش تربیت ۴
- ترس: آثار ترس ۴; آثار ترس از خدا ۲، ۳
- خدا: آمرزشگرى خدا ۱، ۲، ۳; پاداشهاى خدا ۱; زمینه پاداشهاى خدا ۲، ۳
- خداترسان: آمرزش خداترسان ۱; پاداش خداترسان ۱
- قرآن: هدایتهاى قرآن ۴
- هدایت: روش هدایت ۴