غافر ٢٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

خداوند بحقّ داوری می‌کند، و معبودهایی را که غیر از او می‌خوانند هیچ گونه داوری ندارند؛ خداوند شنوا و بیناست!

|و خدا به حق حكم مى‌كند، و معبودهايى را كه در برابر او مى‌خوانند هيچ گونه داورى ندارند همانا خداست كه شنواى بيناست
و خداست كه به حق داورى مى‌كند، و كسانى را كه در برابر او مى‌خوانند [عاجزند و] به چيزى داورى نمى‌كنند؛ در حقيقت، خداست كه خود شنواى بيناست.
و خدا به حق حکم می‌کند و غیر او آنچه را به خدایی می‌خوانند هیچ حکم (و اثری) در جهان نتوانند داشت، خداست که (دعای خلق را) شنوا و (به احوال بندگان) بیناست.
و خدا به حق داوری می کند، و معبودانی را که [مشرکان] به جای او می پرستند [چون از هر جهت ناتوانند] هیچ گونه داوری نمی کنند؛ یقیناً خدا شنوا و بیناست.
خدا به حق داورى مى‌كند. ولى كسانى كه سواى او به خدايى مى‌خوانند هيچ داورى نتوانند، زيرا خدا مى‌شنود و مى‌بيند.
و خداوند به حق حکم می‌راند و معبودانی که به جای او به پرستش گرفته می‌شوند، حکمی نمی‌رانند، بی‌گمان خداوند شنوای بیناست‌
و خدا به راستى و درستى حكم مى‌كند، و كسانى كه اينان به جاى خدا مى‌خوانند هيچ حكمى نمى‌كنند، همانا خداست شنوا و بينا.
خداوند به حق و عدل داوری می‌کند، و کسانی را که به جای او به فریاد می‌خوانند (به سبب عجز و ناتوانی) کمترین داوری از دست ایشان ساخته نیست (و اصلاً کاره‌ای نیستند تا داوری به پیش ایشان برده شود). تنها خدا شنوا و بینا است.
و خدا به حق داوری می‌کند. و کسانی که فروتر از او را می‌خوانند (عاجزند و) به چیزی (درست) داوری نمی‌کنند. همانا خدا، (هم) او بسیار شنوای بس بیناست.
و خدا داوری کند به حقّ و آنان را که خوانند جز وی داوری نکنند به چیزی همانا خدا است شنوای بینا


غافر ١٩ آیه ٢٠ غافر ٢١
سوره : سوره غافر
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مِن دُونِهِ»: به جای او. بغیر از او. «لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ»: اصلاً داوری نمی‌کنند. یعنی فرماندار و قاضی‌القضات فقط خدا است و بس و دیگران جملگی ضعیف و درمانده‌اند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْ‌ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20»

و خداوند به حقّ داورى مى‌كند و معبودهايى كه جز او مى‌خوانند هيچ حكمى نمى‌كنند. همانا خداوند اوست شنواى بينا.

پیام ها

1- داورى به حقّ از شئون الهى است. «وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ»

2- لازمه‌ى داورى، آگاهى است. يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ‌ ... وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِ‌

3- داور به حقّ بايد بينا و شنوا باشد. يَقْضِي‌ ... هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

4- معبودهاى غير خدايى يا قدرت داورى ندارند و يا به حقّ داورى نمى‌كنند.

«وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْ‌ءٍ»

5- شنوا و بيناى حقيقى فقط اوست. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْ‌ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20»

وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِ‌: و خدا حكم فرمايد به راستى در جزاى بد كردار و نيكوكار، زيرا او مستغنى است از ظلم و تعدى، وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ‌: و آنانكه مى‌خوانيد و مى‌پرستيد از غير خدا، لا يَقْضُونَ بِشَيْ‌ءٍ: حكم نمى‌كنند به چيزى، زيرا جماد، و چگونه از آنها حكم متصور باشد. پس به جهت تقرير علم خود فرمايد: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ: بدرستى كه خداى به حق او است‌


«1» به اين مضمون يافت نشد. در مجمع البيان گويد: در روايت آمده كه: «ان النظرة الاولى لك و الثانية عليك.» به نقل از نور الثقلين، ج 4 ص 517، ح 34.

«2» به اين مضمون يافت نشد. در مجمع البيان گويد: در روايت آمده كه: «ان النظرة الاولى لك و الثانية عليك.» به نقل از نور الثقلين، ج 4 ص 517، ح 34.

جلد 11 - صفحه 295

شنونده به گفتار بندگان، و بينا به كردار ايشان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18» يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ «19» وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْ‌ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20»

ترجمه‌

و بيم ده آنها را از روز قيامت كه نزديك است هنگاميكه دلها رسيده باشد بحلقوم‌ها در حاليكه فرو برندگانند خشم خودشان را نيست براى ستمكاران خويشى و نه شفاعت كننده‌اى كه اطاعت شود

ميداند خيانت چشمها را و آنچه را پوشيده ميدارد سينه‌ها

و خدا حكم ميكند بحق و آنان را كه ميخوانند غير از او حكم نميكنند بچيزى همانا خدا او شنواى بينا است.

تفسير

- خداوند متعال مأمور فرموده پيغمبر اكرم را كه بيم دهد مردم را از روز قيامت كه يكى از القاب آن آزفه است يعنى دانيه و نزديك چون هر چه محقّقا بيايد نزديك است و در آن روز از ترس و بيم دلها از جا كنده شود و بحلقوم‌


جلد 4 صفحه 521

و گلو رسد نه برگردد بجاى خود كه آرام گيرند و نه بيرون آيد كه راحت شوند و پر شود درونشان از غم و اندوه ولى جرأت نفس كشيدن ندارند و ناچارند عقده گلوگير خود را فرو برند و لب باز ننمايند و اهل شرك و نفاق نه خويش و غمخوارى دارند و نه شفاعت كننده‌اى كه قبول شود شفاعت او در توحيد از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هيچ مؤمنى مرتكب گناه نشود مگر آنكه بدش آيد از آن و پشيمان گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده كفايت ميكند پشيمانى از توبه و فرموده كسيكه خوشحال كند او را كار خوبش و بد حال كند او را كار بدش او مؤمن است چون كسيكه گناهى كند و پشيمان نشود مؤمن نيست و لازم نميشود براى او شفاعت و او ظالم است و خداوند فرموده نيست براى ظالمين خويشى و نه شفيع مطاعى و خداوند ميداند نظر نمودن از زير چشم را و اشاره محرمانه بچشم را چنانچه در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى خائنة الأعين فرمود آيا نديدى كه كسى نظر ميكند بچيزى مانند آنكه نظر ننموده بآن اين معناى خيانت چشمها است و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل شده كه وقتى عاد بن بشير عرض كرد من منتظر بودم كه اشاره فرمائى بقتل ابن ابى السّرح و فورا امتثال نمايم فرمود پيغمبران را خائنة الاعين نباشد و ظاهرا مراد هر نظر و عمل دزدى و خيانت كارانه چشم باشد و نيز ميداند خداوند اسرار درونى اشخاص را از حبّ و بغض و كينه و آنچه در سينه و ضمير دارند و بر حسب احاطه علميه خود بجزئيات و كليات حكم ميكند بحق و حقيقت و واقع و بت‌ها كه اهل شرك در مقابل خداوند براى خودشان معبود قرار دادند شعور و ادراك ندارند كه حكم نمايند چه رسد بحكم حق و واقع مخفى از انظار ولى خداوند ميشنود تمام مسموعات را و ميبيند تمام مبصرات را و مجازات مينمايد بندگان را باقوال و اعمال و عقايد مخفى و آشكار و قمى ره نقل فرموده كه مراد از كاظمين مغمومين مكروبين است و بعضى خائنة الاعين را بنظره محرّمه تفسير نموده‌اند و ظاهرا مراد نباشد و اللّه اعلم.


جلد 4 صفحه 522

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اللّه‌ُ يَقضِي‌ بِالحَق‌ِّ وَ الَّذِين‌َ يَدعُون‌َ مِن‌ دُونِه‌ِ لا يَقضُون‌َ بِشَي‌ءٍ إِن‌َّ اللّه‌َ هُوَ السَّمِيع‌ُ البَصِيرُ «20»

و خداوند متعال‌ حكم‌ ميفرمايد بحق‌ و كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ هيچگونه‌ قدرتي‌ ندارند بهيچ‌ حكمي‌ حكم‌ نميكنند محقّقا خداوند سميع‌ و بصير ‌است‌.

وَ اللّه‌ُ يَقضِي‌ بِالحَق‌ِّ فرداي‌ قيامت‌ ‌در‌ محكمه عدل‌ الهي‌ حكم‌ فرما ‌خدا‌ ‌است‌ و بس‌ ‌هر‌ ‌که‌ قابليت‌ تفضّل‌ دارد تفضّل‌ ميكند و ‌هر‌ ‌که‌ استحقاق‌ عذاب‌ دارد زائد ‌بر‌ استحقاقش‌ عذاب‌ نميكند.

وَ الَّذِين‌َ يَدعُون‌َ مِن‌ دُونِه‌ِ ‌از‌ اصنام‌ و آلهه مشركين‌ ‌هر‌ چه‌ هست‌ و ‌هر‌ ‌که‌ هست‌ ‌از‌ ملك‌، جن‌ّ، انس‌، شمس‌، قمر، گاو، گوساله‌، آتش‌ ‌ يا ‌ شعور ندارند ‌ يا ‌ قدرت‌ ندارند.

جلد 15 - صفحه 366

لا يَقضُون‌َ بِشَي‌ءٍ مسئله قضاوت‌ و حكم‌ ‌در‌ زمان‌ غيبت‌ اختصاص‌ دارد ‌به‌ مجتهد جامع‌ الشرائط چه‌ ‌در‌ باب‌ ترافع‌ و چه‌ ‌در‌ باب‌ حدود و چه‌ ‌در‌ باب‌ موضوعات‌ مثل‌ رؤيت‌ هلال‌ و نحوه‌ بنص‌ فرمايش‌ حضرت‌ باقر (ع‌)

«انظروا ‌الي‌ رجل‌ منكم‌ ‌قد‌ روي‌ حديثنا و نظر ‌في‌ حلالنا و حرامنا و عرف‌ احكامنا فاجعلوه‌ حكما ‌الي‌ ‌قوله‌ (ع‌) الراد ‌عليه‌ كالرّاد علينا و الراد علينا كالرّاد ‌علي‌ اللّه‌ و الرّاد ‌علي‌ اللّه‌ ‌في‌ حد الشّرك‌ باللّه‌».

إِن‌َّ اللّه‌َ هُوَ السَّمِيع‌ُ البَصِيرُ ‌در‌ اثبات‌ ‌اينکه‌ دو صفت‌ ‌که‌ ‌از‌ صفات‌ ذاتيه حضرت‌ حق‌ ‌است‌ دو مسلك‌ گفتند ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ مراد آلة بصر و سمع‌ نيست‌ يك‌ مسلك‌ آنكه‌ ‌از‌ شئون‌ علم‌ ‌است‌ ‌يعني‌ عالم‌ بمسموعات‌ و مبصرات‌ ‌است‌ چنانچه‌ مكرّر بيان‌ ‌شده‌ مسلك‌ دويم‌ ‌از‌ شئون‌ حيات‌ ‌است‌ چون‌ عمي‌ و صم‌ آفة و نقص‌ حيات‌ ‌است‌ و آفة و نقص‌ ‌در‌ ذات‌ اقدس‌ ‌او‌ نيست‌.

اقول‌: علم‌ و حيات‌ ‌هم‌ صفة زائده‌ ‌بر‌ ذات‌ نيست‌ چون‌ صرف‌ الوجود ‌است‌ ‌غير‌ محدود ازلا و ابدا و علم‌ و حيات‌ ‌از‌ مراتب‌ وجود ‌است‌

«و كمال‌ توحيده‌ نفي‌ الصفات‌ عنه‌»

‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- در هفتمین توصیف از قیامت که آن نیز به صورت توصیف خداوند مطرح شده، می‌فرماید: «خداوند به حق داوری می‌کند» (وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ).

«و معبودهایی را که غیر از او می‌خوانند هیچ گونه داوری ندارند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْ‌ءٍ).

آری! آن روز مقام داوری مخصوص به خداست، و او هم جز به حق داوری نمی‌کند.

سر انجام به عنوان تأکید بر آنچه در این آیات گذشت سخن را با این جمله پایان می‌دهد: «خداوند شنوا و بیناست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).

بلکه بینائی و شنوائی به معنی واقعی کلمه، یعنی حضور همه مسموعات و مبصرات و تمام شنیدنیها و دیدنیها نزد او منحصر به ذات پاک خداست، و این تأکیدی است بر علم و آگاهی او بر همه چیز، و داوری او به حق چرا که تا کسی سمیع و بصیر مطلق نباشد داور حق نخواهد بود.

نکات آیه

۱ - داورى خداوند، بر اساس حق است. (و اللّه یقضى بالحقّ)

۲ - ناتوانى معبودهاى ادعایى مشرکان از هرگونه قضاوت (والذین یدعون من دونه لایقضون بشىء)

۳ - قضاوت به حق، از شؤون الوهیت حقیقى است. (و اللّه یقضى بالحقّ و الذین یدعون من دونه لایقضون بشىء) مطلب یاد شده، از تصریح شدن اسم جلاله (اللّه) به دست مى آید.

۴ - آگاهى همه جانبه خداوند از احوال انسان ها، پشتوانه قضاوت به حق او (یعلم خائنة الأعین ... و اللّه یقضى بالحقّ) یادآورى قضاوت به حق خداوند - پس از تذکر به علم همه جانبه او - مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.

۵ - تنها خداوند، سمیع و بصیر حقیقى است. (إنّ اللّه هو السمیع البصیر) آمدن ضمیر فصل «هو» بر حصر دلالت دارد.

۶ - شنوایى و بینایى مطلق خداوند، دلیل به حق بودن داورى او در میان بندگانش (و اللّه یقضى بالحقّ ... إنّ اللّه هو السمیع البصیر) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که جمله «إنّ اللّه هو السمیع البصیر»، در مقام تعلیل براى جمله « واللّه یقضى بالحقّ» مى باشد.

۷ - حق شنوى، بصیرت و آگاهى همه جانبه از موضوع مورد داورى، از شرایط داورى به حق (واللّه یقضى بالحقّ ... إنّ اللّه هو السمیع البصیر) برخى از مفسران برآنند که یادآورى سمیع و بصیربودن خداوند در داورى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: بصیر ۵; سمیع ۵
  • خدا: آثار بصیرت خدا ۶; آثار شنوایى خدا ۶; آثار علم خدا ۴; اختصاصات خدا ۵; حقانیت قضاوت خدا ۱; دلایل حقانیت قضاوت خدا ۶; ملاک قضاوت خدا ۴
  • قضاوت: بصیرت در قضاوت ۷; حق شنوى در قضاوت ۷; شرایط قضاوت به حق ۷; قضاوت به حق ۱، ۳، ۴
  • معبودان باطل: عجز معبودان باطل ۲; معبودان باطل و قضاوت ۲
  • معبودراستین: شؤون معبودراستین ۳

منابع