الروم ٣٦
ترجمه
الروم ٣٥ | آیه ٣٦ | الروم ٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَرِحُوا»: مغرور و سرمست میگردند. «بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»: به سبب کارهائی که کردهاند. مراد مکافات عمل و بازتابهای معاصی انسان است. «یَقْنَطُونَ»: ناامید و مأیوس از رحمت خدا میگردند و یأس سراسر وجودشان را دربر میگیرد. این آیه بیان میدارد که هم عُجب و غرور مذموم است و هم یأس و ناامیدی از رحمت خدا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۳۹، سوره روم
- طرح يك اشكال و بيان وجوه مختلفى در پاسخ به آن
- پاسخ ديگرى از صاحب كشاف و بيان چهار اشكال به آن
- جواب به اشكال فوق با بيان مفاد جمله : ((وللهالمثل الاءعلى ))
- تمثيلى متضمن رد و ابطال پندار مشركين درباره اينكه خدا از مخلوقات خود شركايى دارد
- شرح مفاد آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...))
- بيان اينكه فطرت انسان هادى همه افراد در هر عصر و مصر به سوى سعادت است
- اقوال مختلف مفسرين درباره مفردات و مفاد آيه ((فاقم وجهك للذين حنيفا...))
- كلام فخر رازى در مراد از ((لاتبديل لخلق الله )) و بياناشكال آن
- نهى از تخرب و تفرق در دين كه از صفات مشركين و ناشى از پيروى آنان از اهواء خوداست
- مراد آيه شريفه و بيان عدم منافات آن با آيه (و اذا مس الانسان ضردعوا...)
- وسعت و تنگى معيشت تابع مشيت خدا است (يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر)
- مراد از ((ربا)) و ((زكات )) در آيه : ((و ما آتيتم من ربا ليربوا...))
- بحث روايتى
- روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((ضرب لكم مثلا من انفسكم ...)) كه در مقام نفى اعتمادبه شريك داشتن خدا است
- رواياتى در ذيل آيه : ((فطرة الله التى فطر الناس عليها...)) و بيان مراد از((فطرت ))
- چند روايت حاكى از اينكه كل مولود يولد على الفطرة ...
- فدك حق مسلم حضرت زهرا(س ) بوده است
- گفتارى در معناى فطرى بودن دين در چند فصل
- ۲ - زندگى اجتماعى و نياز به قانون ويژگى انسان است
- ۳- دين (مجموعه سنن قوانين )) بايد در جهت برآوردن حوائج حقيقى انسان و مطابق بافطرت و تكوين تشريع شده باشد.
- ۴ - اسلام ((دين فطرت ))، ((دين خدا)) و ((سبيل الله )) است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ «36»
و هرگاه به مردم رحمتى چشانيم، به آن شاد شوند و اگر به خاطر دستاورد گذشته (و اعمال بد) آنها، ناگوارى (و مصيبتى) به آنان رسد، ناگهان مأيوس مىشوند.
پیام ها
1- انسان، شخصيّتى تأثيرپذير و انفعالى دارد. فَرِحُوا ... يَقْنَطُونَ
2- رحمت از خداست و ناگوارىها از عملكرد خود ما. «أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً- سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ»
3- انسانِ دور از خدا، پوك و كم ظرفيّت است؛ با اندكى نعمت، مست مىشود و با كمى تلخى و غم، به بن بست مىرسد. «1» رَحْمَةً فَرِحُوا- سَيِّئَةٌ ... يَقْنَطُونَ در صورتى كه خداوند از مردم تحمّل و ظرفيّتى را مىخواهد كه از دست رفتن نعمتها آنان را نگران و به دست آوردن نعمتها آنان را سرعت نكند.
«1». تنوين در كلمات «رحمة و سيّئة»، بر قلّت و كمى دلالت مىكند.
جلد 7 - صفحه 202
«لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» «1»
4- برخوردارى از رحمت، قطعى است، ولى مبتلا شدن به ناگوارى قطعى نيست.
إِذا ... إِنْ ... (براى برخوردارى از رحمت، كلمهى «اذا» بكاررفته كه به معناى انجام قطعى است، ولى براى گرفتار شدن، كلمهى «ان» بكار رفته كه به معناى غير قطعى بودن است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ (36)
بعد از آن بيان حال ديگر انسان را فرمايد در سركشى نزد نعمت و نااميدى نزد شدت:
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً: و هرگاه بچشانيم انسان را نعمتى از صحت و وسعت و راحت و امنيت و مانند آن، فَرِحُوا بِها: بسيار شادمان و خوشحال شوند به آن. وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ: و اگر برسد ايشان را زحمتى و شدتى از مرض و قحط و خوف و امثال آن كه موجب بدى ايشان است، بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ: به سبب
جلد 10 - صفحه 300
آنچه از پيش فرستاده است دستهاى ايشان، يعنى چون بلا به ايشان رسد به جهت شآمت كردارهائى است كه كردهاند، إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ: آنگاه ايشان نوميد مىشوند از رحمت، و جزع و فزع و بىصبرى كنند و اميدوار نمىشوند به آنكه حق تعالى رفع آن نمايند، يعنى نه شكر كنند و نه صبر مىنمايند بر محنت و اميدوارى از حضرت عزت بر دفع بليت.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به آنكه بلا و سختى و شدت و تنگى كه از تبعات و آثار معاصى و مكتسبات شخص بر انسان وارد گردد، هر آينه بايد صبر و تحمل را پيش گيرد تا كفاره گناهان و موجبات غفران فراهم و اميدوارى به رحمت حضرت سبحان حاصل آيد، نه آنكه بىصبرى نموده و در نتيجه نااميدى طارى شود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (33) لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (34) أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ (35) وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ (36) أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (37)
ترجمه
و چون برسد مردم را سختيى ميخوانند پروردگارشان را در حاليكه بازگشت كنندگانند بسوى او پس چون چشانيد بآنان از خود رحمتى آنگاه گروهى از آنها بپروردگارشان مشرك ميشوند
تا كفران ورزند بآنچه داديمشان پس بهرهمند شويد پس زود باشد كه بدانيد
آيا فرستاديم بر آنها حجّتى پس او سخن ميگويد بآنچه هستند كه بآن شرك مىآورند
و چون بچشانيم مردم را رحمتى شاد ميشوند بآن و اگر برسد آنها را بدىء بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان آنگاه آنها نوميد ميشوند
آيا نديدند كه خدا فراخ ميگرداند روزى را براى هر كه بخواهد و تنگ ميگرداند همانا در اين هر آينه نشانهها است براى گروهى كه ايمان مىآورند.
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه اشاره فرموده بآنكه دين فطرى كه خلقت اصليّه الهيّه مىباشد و در آيات سابقه اشاره بآن شد توحيد است كه مردم بارتكاز اوّلى معتقد بوجود خداى عالم قادر يگانه ميباشند لذا وقتى كه برسد
جلد 4 صفحه 257
بآنها ضرر و بلا و فقر و شدّت و محنتى كه نتوانند آنرا از خود دفع نمايند منقطع از خلق شده و رجوع بحقّ مينمايند بتوبه و انابه و چون از طرف خداوند رحمت و وسعت بآنها افاضه گشت و چشانيد او حلاوت نعمت و فراغت و عافيت خود را بآنها ناگهان دستهاى از آنها براى پروردگارشان شريك قرار ميدهند و نتيجه اين شرك كفران نعمت حقّ است پس خداوند براى تهديد آنها فرموده بهرهبردارى كنيد از نعمت خدا پس زود باشد كه بسزاى كفر و كفران خود برسيد و بدانيد كه ناسپاسى و حق ناشناسى چه خسران و وبالى دارد آيا خداوند براى آنها حجّت و دليلى فرستاده يا پيغمبرى كه ناطق و گويا باشد بشرك و حقّ بودن دين آنها نه چنين است بلكه اهل شرك بهواى نفس خودشان و وسوسه شيطان مشرك شدند و يكى از امارات جهل و نادانى آنها آنستكه وقتى از طرف خداوند رحمت و نعمتى بآنها و اصل شود خرسند و شاد شوند بآن غافل از آنكه ممكن است خداوند آن نعمت و عافيت را از آنها سلب فرمايد و اگر براى اعمال بدشان مبتلا ببلا و محنت و شدّتى شوند ناگهان مأيوس از رحمت و فضل الهى گردند در دفع آن غافل از آنكه ممكن است خداوند آن محنت را بر طرف فرمايد پس در هيچ حال متوجّه بحقّ نباشند و زمام امور را از خير و شرّ بدست او ندانند با آنكه در هر حال بايد متوجّه بحقّ بود در وقت نعمت براى اداء شكر آن و درگاه محنت براى توسّل در دفع آن آيا اين قوم جهول ندانستند و نديدند كه خداوند وسعت رزق ميدهد بهر كس بخواهد و تنگ ميكند روزى هر كس را كه بخواهد و تمام امور باختيار او است و بايد هر خيرى را از او دانست و از هر شرّى باو پناه برد لذا اهل ايمان تمام امور را از جانب خدا ميدانند و بر نعمت شاكر و در نقمت صابرند و باين احوال استدلال مينمايند بر قدرت و حكمت و رحمت و غضب خداوند و در هر حال از او خير و صلاح خود را خواهانند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا أَذَقنَا النّاسَ رَحمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَت أَيدِيهِم إِذا هُم يَقنَطُونَ (36)
و زماني که بچشانيم و عنايت كنيم مردم را رحمتي پس فرحناك ميشوند بآن نعمت و رحمت و اگر اصابة كند آنها را بلائي و مصيبتي بواسطه آنچه بدست خود از معاصي بجا آوردهاند در اينکه هنگام مأيوس و نااميد ميگردند.
وَ إِذا أَذَقنَا النّاسَ رَحمَةً مثل صحت جسم و سعه روزي و امنيت و سلامتي و جاه و مقام و دولت و ثروت و مكنت.
فَرِحُوا بِها نه از جهت آنكه خداوند بآنها عنايت كرده بلكه از جهت اينكه موافق هواهاي نفساني و تمايل است بآنها خشنود و خرم ميشوند و غفلت آنها را ميگيرد و بكلي از خدا و دين دور ميشوند و در طغيان و معاصي زيادهروي ميكنند انسان بايد در موقعي که نعمتي از پروردگار بآن افاضه شد شكر گذار نعمت باشد و بداند از جانب او است و در عبادت و بندگي او بكوشد. تا مشمول بيشتر و بالاتر نعم او بشود چنانچه ميفرمايد لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ (سوره ابراهيم آيه 7).
وَ إِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ بلائي، مصيبتي، مرضي، فقري، گرفتار ظالمي، قحطي، تصادفي و ساير مصائب، آنها را اصابت كند آنهم در اثر بِما قَدَّمَت أَيدِيهِم است که
جلد 14 - صفحه 389
گفتيم معاصي قطع نظر از عقوبات اخروي در همين دنيا ده ضرر دارد که يكي از آنها نزول بلا و مصيبت است که ميفرمايد ما أَصابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أَيدِيكُم (سوره شوري آيه 30) با ضررهاي ديگر بعد از رحمت، سلب توفيق، تسلط شيطان، ضعف ايمان، سياهي قلب و غير اينها.
إِذا هُم يَقنَطُونَ قنوط نااميديست چون نظر به خدا ندارند که قدرت دارد دفع كند و اسباب ظاهريه هم ندارند، مأيوس و نااميد ميشوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- این آیه که ترسیم دیگری از طرز فکر و روحیه این جاهلان کم ظرفیت است چنین میگوید: «و هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم خوشحال و مغرور میشوند، و هر گاه بلا و رنج و دردی به خاطر اعمالی که انجام دادهاند به آنها برسد ناگهان مأیوس و نومید میگردند» (وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ).
در حالی که مؤمنان راستین کسانی هستند که نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت میشوند و نه به هنگام مصیبت، گرفتار یأس و نومیدی، نعمت را از خدا میدانند و شکر به درگاه او میبرند، و مصیبت را آزمون و امتحان، و یا نتیجه اعمال خویش محسوب میدارند و صبر میکنند و رو به درگاه او میآورند.
نکات آیه
۱ - انسان ها، به هنگام برخوردارى از اندک رحمتى، شادمان، به هنگام مواجهه با کمى ناگوارى، مأیوس و ناامید مى شوند. (و إذا أذقنا الناس رحمة ... یقنطون) «قنوط» در لغت، به معناى «یأس از خیر» است (مفردات راغب). «ذوق» به معناى «چشیدن و خوردن بسیار کم» استعمال مى شود. کاربرد «أذقنا» به جاى هر واژه دیگر، مى تواند به منظور یاد شده باشد. لازم به ذکر است که تنوین «رحمة» و «سیّئة» تنکیر و براى قِلّت است.
۲ - خداوند، سرمنشأ نعمت هایى است که انسان ها دارند. (و إذا أذقنا الناس رحمة)
۳ - انسان ها، شخصیتى تأثیرپذیر و انفعالى دارند. (و إذا أذقنا الناس ... فرحوا بها و إن تصبهم ... یقنطون)
۴ - دشوارى ها و ناملایمات زندگى، پیامد عمل خود انسان، و برخوردارى از رحمت، از ناحیه خداوند است. (أذقنا الناس رحمة ... و إن تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم)
۵ - برخوردارى از رحمت الهى، قطعى و مبتلا شدن به ناگوارى، غیر قطعى است. (و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا ... و إن تصبهم سیّئة) هرگاه ادات جمله شرطیه «إذا» باشد، دلالت بر حتمىّ الوقوع بودن شرط مى کند.
۶ - مشرکان، با برخوردارى از امکانات اندک، شادمان شده و با اندک گرفتارى، ناامید مى شوند. (و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سیّئة... یقنطون) ممکن است به قرینه آیات پیش - که درباره مشرکان است - «ال» در «الناس» عهد و مراد از «الناس» مشرکان باشد. لازم به ذکر است که تنوین «سیّئة» تنکیر و براى قِلّت است.
۷ - امکانات زندگى، تفضلى از ناحیه خداوند به انسان ها است. (و إذا أذقنا الناس رحمة ... تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم) از اسناد رحمت به خداوند، استفاده مى شود که امکانات اعطا شده به بشر، خدادادى است.
۸ - ناکامى ها و برخوردارى ها، عواملى مؤثر در ایجاد روحیه امید و یأس درانسان ها است. (و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سیّئة... إذا هم یقنطون)
۹ - دل خوش شدن به مظاهر مادى دنیا، به هنگام برخوردارى از آنها، و مأیوس شدن از رحمت خدا، با از دست دادن امکانات، ناپسند و مذموم است. (و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سیّئة ... إذا هم یقنطون) آیه، درصدد توبیخ و سرزنش چنین روحیه اى است و «إذا» که فجاییه است، مى تواند مؤید این نکته باشد.
۱۰ - دچار شدن مشرکان به ناگوارى، محصول دستاورد خود آنان است. (و إذا أذقنا الناس رحمة ... و إن تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم)
۱۱ - گناهان، در سرنوشت انسان ها، تأثیر سوء دارند. (و إن تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم) بى شک، مراد از «ما قدّمت» به قرینه مقام، رفتار خوب و پسندیده نیست و بلکه گناهان اند.
۱۲ - اعمال انسان ها، در برخى رخدادهاى تکوینى عالم، داراى نقش و تأثیر است. (تصبهم سیّئة بما قدّمت أیدیهم)
۱۳ - ناامید شدن از رحمت خدا، به هنگام ابتلا به سختى ها، به رغم مشاهده رحمت او، امرى غیر منتظره است. (و إذا أذقنا الناس رحمة ... و إن تصبهم سیّئة ... إذا هم یقنطون)
۱۴ - صبر بر مشکلات و داشتن روحیه اى امیدوار، به هنگام مبتلا شدن به دشوارى ها، امرى ارزشمند و پسندیده است. (و إن تصبهم سیّئة ... إذا هم یقنطون) از مذمت شدن کسانى که با مبتلا شدن به ناگوارى ها، ناامید مى شوند، استفاده مى شود که حفظ روحیه امیدوارى، در چنین حالتى مطلوب است.
موضوعات مرتبط
- ابتلا: ابتلا به سختى ۱۴
- امکانات مادى: آثار امکانات مادى ۹; منشأ امکانات مادى ۷
- امیدوارى: ارزش امیدوارى در سختى ۱۴; عوامل امیدوارى ۸
- انسان: تأثیرپذیرى انسان ۱، ۳
- حوادث: عوامل مؤثر در حوادث ۱۲
- خدا: حتمیت رحمت خدا ۵; رحمت خدا ۲، ۱۳; فضل خدا ۷; نقش خدا ۲
- رحمت: آثار برخوردارى از رحمت ۱; منشأ رحمت ۲، ۴
- رفاه: آثار رفاه ۸
- سختى: آثار سختى ۱، ۸، ۱۳; صبر در سختى ۱۴; عوامل سختى ۱۰; منشأ سختى ۴
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۱۱
- سرور: سرور ناپسند ۹; عوامل سرور ۱، ۹
- عمل: آثار عمل ۴، ۱۰، ۱۲; عمل پسندیده ۱۴
- گناه: آثار گناه ۱۱
- مشرکان: آثار امکانات مادى مشرکان ۶; آثار مشکلات مشرکان ۶; عوامل سرور مشرکان ۶; عوامل یأس مشرکان ۶; مشکلات مشرکان ۱۰
- یأس: شگفتى یأس از رحمت خدا ۹، ۱۳; عوامل یأس ۱، ۸، ۹; ناپسندى یأس ۹; یأس از رحمت خدا ۹