لقمان ١٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

(پسرم!) با بی‌اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.

|و از مردمان [به نخوت‌] رخ بر متاب، و در زمين به تكبر راه مرو، كه خدا هيچ خود پسند مغرورى را دوست نمى‌دارد
و از مردم [به نِخوت‌] رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمى‌دارد.
و هرگز به تکبّر و ناز از مردم (اهل نیاز) رخ متاب و در زمین با غرور و تبختر قدم بر مدار، که خدا هرگز مردم متکبر خودستا را دوست نمی‌دارد.
متکبرانه روی از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد.
به تكبر از مردم روى مگردان و به خودپسندى بر زمين راه مرو، زيرا خدا هيچ به نازخرامنده فخرفروشى را دوست ندارد.
و رویت را از مردم [به تکبر] برمگردان و در زمین خرامان راه مرو، چرا که خداوند، هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد
و روى خود [به تكبر] از مردمان مگردان و در زمين خرامان و نازان راه مرو، كه خدا هيچ خرامنده نازنده را دوست ندارد.
با تکبّر و بی‌اعتنائی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست نمی‌دارد.
«و برای مردمان چهره‌ات را متکبرانه برمگردان [:گردن‌فرازی مکن] و در زمین خرامان و خودخواهان راه مرو. خدا بی‌چون هیچ خودپسندِ لافزنی را دوست نمی‌دارد.»
و دژم نساز روی خود را برای مردم و نرو در زمین خرامان همانا خدا دوست ندارد آن را که خرامانی خودپسند است‌


لقمان ١٧ آیه ١٨ لقمان ١٩
سوره : سوره لقمان
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تُصَعِّرْ»: از مردم، با تکبّر و بی‌اعتنائی روی مگردان. از ماده (صَعَر) به معنی بیماری گردن کجی و یا چهره یا گونه کژی است. مراد روی گردانی با بی‌اعتنائی و تکبّر است. «مَرَحاً»: شادمانی فراوان توأم با غرور و سرمستی است (نگا: اسراء / ). «مُخْتَالٍ فَخُورٍ»: (نگا: نساء / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - پرهیز از روى گرداندنِ متکبرانه از دیگران، از جمله رهنمودهاى لقمان به پسر خویش بود. (و لاتصعّر خدّک للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا) «صَعْر» در لغت به معناى «متمایل کردن گردن به سویى است» و معناى باب تفعیل آن (تصعیر)، متکبرانه سرگرداندن و گردن فرازى کردن است (مفردات راغب).

۲ - سفارش لقمان به پرهیز از منش متکبرانه و گردن فرازى کردن، جلوه اى از حکمت او است. (و لقد ءاتینا لقمن الحکمة ... إذ قال ... و لاتصعّر خدّک للناس)

۳ - مراعات حال و حقوق مردم، در برخورد اخلاقى، داراى اهمیتى ویژه است. (و لاتصعّر خدّک للناس) «لام» در «للناس» براى تعلیل است; یعنى، روى خود را متکبرانه به خاطر اعراض از مردم، برنگردان. چنین دستورى حکایت از آن دارد که مردم، در برخورد اخلاقى، داراى حقوق لازم الرعایه اند.

۴ - باید از راه رفتن به صورت سرمست و شادمانه افراطى، پرهیز کرد. (و لاتمش فى الأرض مرحًا) «مرح» در لغت به معناى «شدت خوش حالى» است و نصب آن، به خاطر حال بودن اش است.

۵ - لقمان به پسرش سفارش کرد که از سرمستى کردن در زمین، پرهیز کند. (و لاتمش فى الأرض مرحًا)

۶ - انسان، نباید حرکت خویش را براساس خوشى و سرمستى سامان دهد. (و لاتمش فى الأرض مرحًا) بنابراین احتمال که «مرح» مفعولٌ له براى فعل «تمش» باشد، معناى یاد شده را مى رساند.

۷ - خودْبزرگ بینانِ فخرفروش، از محبت و لطف الهى محروم اند. (إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور) «مختال» به معناى تکبر است (قاموس المحیط).

۸ - پندار و خیال بافى، از جمله عوامل خود بزرگ بینى است. (إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور) «مختال» به معناى «تکبر» است. وجه «مختال» نامیده شدن شخص متکبر، با توجه به ریشه لغوى آن (خیال)، مى تواند این باشد که شخص متکبر از روى خیال بافى چنان روحیه اى را در خود احساس مى کند.

۹ - تبیین فلسفه مذمومیت رفتارهاى اخلاقى، براى تفهیم دقیق آن از شیوه هاى تربیتى قرآن کریم است. (و لاتصعّر خدّک للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور)

۱۰ - تکبر و فخرفروشى، دو صفت اخلاقى مذموم و ناپسند است. (إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور)

۱۱ - برخى رفتارهاى اخلاقى، ریشه در درون انسان دارد. (و لاتصعّر خدّک للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور) با توجه به ریشه «مختال» - که پندار و خیال گرایى است - نکته بالا به دست مى آید.

۱۲ - برخورد شایسته با مردم، محبت خداوند را در پى دارد. (و لاتصعّر خدّک للناس ... إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور)

۱۳ - محبت و قهر خدا، از ملاک هاى ارزشگذارى اَعمال و رفتار است. (لاتصعّر ... و لاتمش ... إنّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور) از این که لقمان، براى تبیین ضد ارزش بودن تکبر، به این ملاک تمسک جسته است، استفاده مى شود که محبت خداوند و متقابلاً قهر وى در شایسته بودن اَعمال و یا عدم آن نقش اساسى دارد.

روایات و احادیث

۱۴ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «و لاتمش فى الأرض مرحاً» أى بالعظمة;[۱] از امام باقر(ع) درباره آیه «و لاتمش فى الأرض مرحاً» روایت شده که: یعنى، با جلال و جبروت در زمین راه نرو».

موضوعات مرتبط

  • اخلاق: رذایل اخلاقى ۱۰; روش تفهیم تعالیم اخلاقى ۹
  • ارزشگذارى: ملاک ارزشگذارى ۱۳
  • تخیل: آثار تخیل ۸
  • تربیت: روش تربیت ۹
  • تفاخر: ناپسندى تفاخر ۱۰
  • تکبر: اجتناب از تکبر ۱، ۲; عوامل تکبر ۸; ناپسندى تکبر ۱۰
  • خدا: زمینه محبت خدا ۱۲; غضب خدا ۱۳; محبت خدا ۱۳; محرومان از محبت خدا ۷
  • راه رفتن: آداب راه رفتن ۴، ۱۴; راه رفتن با سرمستى ۴، ۱۴
  • رفتار: پایه هاى رفتار ۱۱
  • سرمستى: اجتناب از سرمستى ۵، ۶
  • فخرفروشان: محرومیت فخرفروشان ۷
  • لقمان: مواعظ لقمان ۱، ۲، ۵; نشانه هاى حکمت لقمان ۲
  • متکبران: محرومیت متکبران ۷
  • مردم: اعراض از مردم ۱، ۲; اهمیت مراعات حقوق مردم ۳
  • معاشرت: آثار معاشرت پسندیده ۱۲; آداب معاشرت ۲، ۳، ۶; تبیین مذمومیت معاشرت ناپسند ۹; سرزنش معاشرت ناپسند ۹; عوامل معاشرت ناپسند ۱۱

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۶۵; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۰۷، ح ۶۷.