الروم ٣٥
ترجمه
الروم ٣٤ | آیه ٣٥ | الروم ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْ؟»: آیا. استفهام انکاری است. «سُلْطَاناً»: دلیل بسیار بسیار محکم و قانع کننده مکتوب در کتاب آسمانی. «یَتَکَلَّمُ»: گویا است. دلالت میکند. گفتن، در اینجا مجاز از گویا و رسا و روشن و آشکار بودن حجّت و برهان است (نگا: مؤمنون / ، جاثیه / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۳۹، سوره روم
- طرح يك اشكال و بيان وجوه مختلفى در پاسخ به آن
- پاسخ ديگرى از صاحب كشاف و بيان چهار اشكال به آن
- جواب به اشكال فوق با بيان مفاد جمله : ((وللهالمثل الاءعلى ))
- تمثيلى متضمن رد و ابطال پندار مشركين درباره اينكه خدا از مخلوقات خود شركايى دارد
- شرح مفاد آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...))
- بيان اينكه فطرت انسان هادى همه افراد در هر عصر و مصر به سوى سعادت است
- اقوال مختلف مفسرين درباره مفردات و مفاد آيه ((فاقم وجهك للذين حنيفا...))
- كلام فخر رازى در مراد از ((لاتبديل لخلق الله )) و بياناشكال آن
- نهى از تخرب و تفرق در دين كه از صفات مشركين و ناشى از پيروى آنان از اهواء خوداست
- مراد آيه شريفه و بيان عدم منافات آن با آيه (و اذا مس الانسان ضردعوا...)
- وسعت و تنگى معيشت تابع مشيت خدا است (يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر)
- مراد از ((ربا)) و ((زكات )) در آيه : ((و ما آتيتم من ربا ليربوا...))
- بحث روايتى
- روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((ضرب لكم مثلا من انفسكم ...)) كه در مقام نفى اعتمادبه شريك داشتن خدا است
- رواياتى در ذيل آيه : ((فطرة الله التى فطر الناس عليها...)) و بيان مراد از((فطرت ))
- چند روايت حاكى از اينكه كل مولود يولد على الفطرة ...
- فدك حق مسلم حضرت زهرا(س ) بوده است
- گفتارى در معناى فطرى بودن دين در چند فصل
- ۲ - زندگى اجتماعى و نياز به قانون ويژگى انسان است
- ۳- دين (مجموعه سنن قوانين )) بايد در جهت برآوردن حوائج حقيقى انسان و مطابق بافطرت و تكوين تشريع شده باشد.
- ۴ - اسلام ((دين فطرت ))، ((دين خدا)) و ((سبيل الله )) است
نکات آیه
۱ - شرک، اندیشه اى بى اساس و به دور از کمترین منطق و برهان است. (أم أنزلنا علیهم سلطنًا) «أم» به معناى «بل» منقطعه است و استفهام آن، انکارى است.
۲ - عقاید بنیادین، باید بر دلیل و برهان استوار باشند. (أم أنزلنا علیهم سلطنًا فهو یتکلّم بما کانوا به یشرکون)
۳ - عقیده اى درباره خداوند، حق و پذیرفتنى است که مورد تأیید الهى باشد. (أم أنزلنا علیهم سلطنًا) از این که براى دلیل نداشتن مشرکان جهت اثبات حقانیت عقیده شان، فرموده است: «ما که دلیلى نفرستادیم» دلالت مى کند بر این که عقیده صحیح، آن است که خداوند، آن را تأیید کند و براى آن حجّت اقامه کند.
۴ - شرک، برخواسته از هواپرستى است و نه باورى منطقى. (بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم بغیر علم ... أم أنزلنا علیهم سلطنًا) «أمِ» استفهام، باید بین دو جمله استفهامى قرار بگیرد. در این که استفهام قبلى آن چیست؟ احتمال دارد، فراز «بل اتّبع الذین ...» باشد. بنابراین، معنا چنین مى شود: «آیا آنان، جاهلانه، تابع هواهاى خودند و یا بر عقیده خود دلیلى دارند؟. دلیلى که ندارند، پس تابع هواى نفس اند.».
۵ - براى اثبات ادعاى مشرکان درباره عقایدشان، هیچ گونه دلیل آسمانى وجود ندارد. (أم أنزلنا علیهم سلطنًا فهو یتکلّم) این که براى نفى هرگونه دلیل، جهت اثبات عقیده مشرکان، گفته است: «أم أنزلنا علیهم...» و نفرموده است: «آنان، هیچ گونه دلیلى ندارند.»، مى تواند به نکته بالا، نظر داشته باشد. در ضمن، احتمال دارد مراد از «سلطان» فرشته باشد. در این صورت نیز نکته بالا، قابل استفاده است.
موضوعات مرتبط
- شرک: بطلان شرک ۱; بى منطقى شرک ۱، ۵; منشأ شرک ۴
- عقیده: برهان در عقیده ۲; عقیده به خدا ۳; ملاک صحت عقیده ۳
- مشرکان: عقیده مشرکان ۵
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۴