الكهف ٣٥
ترجمه
الكهف ٣٤ | آیه ٣٥ | الكهف ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَآ أَظُنُّ»: گمان نمیبرم. باور ندارم. «تَبِیدَ»: نابود شود. از میان رود. از مصدر بَیْد و به یاد، به معنی فنا و هلاک. «هذِهِ»: این باغ. چه بسا مراد تسمیه کلّ به اسم جزء بوده و مقصود این جهان، و مرجع (مِنْها) در آیه بعد هم (جَنَّة) یا (حَیَاة) باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۲ - ۴۶ سوره كهف
- مثلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خوددل بسته اند
- فخر فروشى وتكبر ثروتمند غافل در برابر رفيق مؤ من خود
- آدمى بالفطرة به چيزى كه آن را باقى وماندگار بدانددل مى بندد
- توانگر غافل از خدا، را محق وشايسته برخوردارى وتنعم مى داند حتى در قيامت !
- توضيح جواب رفيق مؤ من آن مرد توانگر مغرور، به او
- وجه اينكه مرد فقير در جمله : ((اكفرت بالذى خلقك (( رفيق توانگر خود را كافر خواند
- زمام همه امور بدست خدا است
- معناى اينكه خداوند ((خير ثوابا وخير عقبا(( است
- مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينت هاى سريعالزوال
- مراد از ((باقيات صالحات (( در آيه شريفه
نکات آیه
۱- مرد ثروت مند، با دلى آکنده از غرور، به دارایى خویش، به باغ پرنعمت خود، گام نهاد. (و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه قال)
۲- خودبرتربینى و تحقیر دیگران، ظلم بر خویشتن است. (أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه)
۳- فریفتگى به جلوه هاى مادّى دنیا، ستم انسان بر خویش است. (أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)
۴- قرار گرفتن در متن نعمت هاى سرشار مادّى، زمینه غرور و انحطاط روحى و بینشى و اخلاقى انسان است. (و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه)
۵- آسیب و زیان ناسپاسى توانگران در برابر نعمت هاى الهى، دامنگیر خود ایشان است. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)
۶- تحقیر تهیدستان و افراد بى مال و منال، و غرور و سرمستى به اموال و امکانات، در حقیقت، تباه ساختن و سقوط دادن خویش است. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)
۷- ثروت مند مغرور، باغ و بوستان و نعمت هاى خود را جاودانه و فناناپذیر مى پنداشت. (قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا) «تبید» از «بید» به معناى هلاک و نابود شدن است.
۸- انسان، به زوال پذیرى نعمت هاى مادّى، باید توجه داشته باشد و به آن ها مغرور نشود. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا)
۹- ثروت مندان و قدرت مندان، در خطر پندار جاودانگى نعمت ها در دنیایند. (أنا أکثر منک مالاً ... قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا) داستان مذکور در آیه، چه واقعى باشد و چه سمبلیک، بیان خصلت هاى آدمى و واکنش هاى او در شرایط مختلف است. از جمله این خصلت ها آن است که وقتى در اوج رفاه قرار گیرد و اموال خود را در اطراف خود مشاهده کند، چنین مى پندارد که نعمت هاى اطراف او جاودانه هستند.
۱۰- غرور و استکبار، زمینه ساز انحراف در بینش و از موانع شناخت است. (أنا أکثر منک مالاً ... قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا)
موضوعات مرتبط
- استکبار: آثار استکبار ۱۰
- انحطاط: زمینه انحطاط ۴; عوامل انحطاط ۶
- انسان: لغزشگاههاى انسان ۹
- باغدار متکبر: باغهاى باغدار متکبر ۱، ۷; بینش باغدار متکبر ۷; قصه باغدار متکبر ۱، ۷
- تحقیر: تحقیر دیگران ۲
- تکبر: آثار تکبر ۶، ۱۰; حقیقت تکبر ۲; زمینه تکبر ۴
- ثروتمندان: بینش ثروتمندان ۹; زیانکارى ثروتمندان ۵; هشدار به ثروتمندان ۹
- خود: زیان به خود ۵; ظلم به خود ۲، ۳
- دنیاطلبى: حقیقت دنیاطلبى ۳
- ذکر: ذکر ناپایدارى امکانات مادى ۸
- رفاه: آثار رفاه ۴
- شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۴، ۶
- شناخت: موانع شناخت ۱۰
- فقرا: آثار تحقیر فقرا ۶
- قدرتمندان: بینش قدرتمندان ۹
- کفران: زیان کفران نعمت ۵
- گمراهى: زمینه گمراهى ۱۰
- نعمت: پندار جاودانگى نعمت ۷، ۹