الكهف ٣٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۲۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی‌کنم هرگز این باغ نابود شود!

|و او در حالى كه ستمكار به نفس خويش بود [مغرورانه‌] به باغ خود در آمد و گفت: گمان ندارم كه اين [باغ‌] هرگز زوال پذيرد
و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود، داخل باغ شد [و] گفت: «گمان نمى‌كنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد.»
و روزی به باغ خود در حالی که به نفس خود ستمکار بود (چون عمر را به کفر و گناه و غفلت از خدا می‌گذرانید با کمال غرور) داخل شد، گفت: گمان ندارم هرگز این باغ نابود شود.
و در حالی که [به سبب غرور و عصیان] بر خویشتن ستمکار بود، به باغش وارد شد [و] گفت: گمان نمی برم که این باغ هرگز نابود شود؛
و آن مرد ستم بر خويشتن كرده به باغ خود درآمد و گفت: نپندارم كه اين باغ هرگز از ميان برود.
و در حالی که در حق خویش ستمکار بود، داخل باغش شد و گفت گمان ندارم که این [نعمت‌] هرگز نابود شود
و به بوستان خويش در آمد در حالى كه بر خويشتن ستمكار بود، گفت: نپندارم كه اين بوستان هيچگاه تباه و نابود گردد
در حالی که (به سبب عدم ایمان به خدا) بر خویشتن ستمگر بود، (همراه دوست خود، سرمستِ غرور) به باغش گام نهاد (و نگاهی به درختان پرمیوه و خوشه‌های پُردانه و زمزمه‌ی رودبار انداخت، مستکبرانه) گفت: من باور نمی‌کنم هرگز این (باغ سرسبز) نابود شود و به فنا رود.
و داخل باغش شد در حالی که بر خویشتن ستمکار بود، (و) گفت: «گمان نمی‌برم این (باغ) هرگز زوال پذیرد.»
و درآمد به باغ خویش حالی که ستم‌کننده بود خویشتن را گفت نپندارم نابود شود این هیچگاه‌


الكهف ٣٤ آیه ٣٥ الكهف ٣٦
سوره : سوره الكهف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَآ أَظُنُّ»: گمان نمی‌برم. باور ندارم. «تَبِیدَ»: نابود شود. از میان رود. از مصدر بَیْد و به یاد، به معنی فنا و هلاک. «هذِهِ»: این باغ. چه بسا مراد تسمیه کلّ به اسم جزء بوده و مقصود این جهان، و مرجع (مِنْها) در آیه بعد هم (جَنَّة) یا (حَیَاة) باشد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- مرد ثروت مند، با دلى آکنده از غرور، به دارایى خویش، به باغ پرنعمت خود، گام نهاد. (و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه قال)

۲- خودبرتربینى و تحقیر دیگران، ظلم بر خویشتن است. (أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه)

۳- فریفتگى به جلوه هاى مادّى دنیا، ستم انسان بر خویش است. (أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)

۴- قرار گرفتن در متن نعمت هاى سرشار مادّى، زمینه غرور و انحطاط روحى و بینشى و اخلاقى انسان است. (و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه)

۵- آسیب و زیان ناسپاسى توانگران در برابر نعمت هاى الهى، دامنگیر خود ایشان است. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)

۶- تحقیر تهیدستان و افراد بى مال و منال، و غرور و سرمستى به اموال و امکانات، در حقیقت، تباه ساختن و سقوط دادن خویش است. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه)

۷- ثروت مند مغرور، باغ و بوستان و نعمت هاى خود را جاودانه و فناناپذیر مى پنداشت. (قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا) «تبید» از «بید» به معناى هلاک و نابود شدن است.

۸- انسان، به زوال پذیرى نعمت هاى مادّى، باید توجه داشته باشد و به آن ها مغرور نشود. (فقال ... أنا أکثر منک مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا)

۹- ثروت مندان و قدرت مندان، در خطر پندار جاودانگى نعمت ها در دنیایند. (أنا أکثر منک مالاً ... قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا) داستان مذکور در آیه، چه واقعى باشد و چه سمبلیک، بیان خصلت هاى آدمى و واکنش هاى او در شرایط مختلف است. از جمله این خصلت ها آن است که وقتى در اوج رفاه قرار گیرد و اموال خود را در اطراف خود مشاهده کند، چنین مى پندارد که نعمت هاى اطراف او جاودانه هستند.

۱۰- غرور و استکبار، زمینه ساز انحراف در بینش و از موانع شناخت است. (أنا أکثر منک مالاً ... قال ما أظنّ أن تبید هذه أبدًا)

موضوعات مرتبط

  • استکبار: آثار استکبار ۱۰
  • انحطاط: زمینه انحطاط ۴; عوامل انحطاط ۶
  • انسان: لغزشگاههاى انسان ۹
  • باغدار متکبر: باغهاى باغدار متکبر ۱، ۷; بینش باغدار متکبر ۷; قصه باغدار متکبر ۱، ۷
  • تحقیر: تحقیر دیگران ۲
  • تکبر: آثار تکبر ۶، ۱۰; حقیقت تکبر ۲; زمینه تکبر ۴
  • ثروتمندان: بینش ثروتمندان ۹; زیانکارى ثروتمندان ۵; هشدار به ثروتمندان ۹
  • خود: زیان به خود ۵; ظلم به خود ۲، ۳
  • دنیاطلبى: حقیقت دنیاطلبى ۳
  • ذکر: ذکر ناپایدارى امکانات مادى ۸
  • رفاه: آثار رفاه ۴
  • شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۴، ۶
  • شناخت: موانع شناخت ۱۰
  • فقرا: آثار تحقیر فقرا ۶
  • قدرتمندان: بینش قدرتمندان ۹
  • کفران: زیان کفران نعمت ۵
  • گمراهى: زمینه گمراهى ۱۰
  • نعمت: پندار جاودانگى نعمت ۷، ۹

منابع