۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۸}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
قَالُوا | قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكرُ يُوسف حَتى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَلِكِينَ | ||
كلمه «'''حرض و حارض '''» به معناى مشرف بر هلاكت است ، و بعضى گفته اند: به معناى كسى است كه نه ، مرده تا از يادها برود، و نه ، زنده است تا اميد چيزى در او باشد ولى معناى اولى از نظر اينكه اين كلمه در آيه در مقابل هلاكت قرار گرفته مناسب تر به نظر مى رسد، و كلمه مذكور نه تثنيه مى شود و نه جمع ، چون مصدر است و مصدر هم جمع و تثنيه ندارد. | كلمه «'''حرض و حارض '''» به معناى مشرف بر هلاكت است ، و بعضى گفته اند: به معناى كسى است كه نه ، مرده تا از يادها برود، و نه ، زنده است تا اميد چيزى در او باشد ولى معناى اولى از نظر اينكه اين كلمه در آيه در مقابل هلاكت قرار گرفته مناسب تر به نظر مى رسد، و كلمه مذكور نه تثنيه مى شود و نه جمع ، چون مصدر است و مصدر هم جمع و تثنيه ندارد. | ||
معناى آيه اين است كه به خدا سوگند كه تو دائما و لا يزال به ياد يوسف هستى و سالها است كه خاطره او را از ياد نمى برى و دست از او برنمى دارى ، تا حدى كه خود را مشرف به هلاكت رسانده و يا هلاك كنى . و ظاهر اين گفتار اين است كه ايشان از در محبت و دلسوزى اين حرف را زده اند و خلاصه به وضع پدر رقت كرده اند، و شايد هم از اين باب باشد كه از زيادى گريه او به ستوه آمده بودند و مخصوصا از اين جهت كه يعقوب ايشان را در امر يوسف تكذيب كرده بود، و ظاهر گريه و تاسف او هم اين بود كه مى خواست درد دل خود را به خود ايشان شكايت كند، همچنانكه چه بسا جمله «'''انما اشكو...'''» هم اين را تاييد مى كند. | معناى آيه اين است كه به خدا سوگند كه تو دائما و لا يزال به ياد يوسف هستى و سالها است كه خاطره او را از ياد نمى برى و دست از او برنمى دارى ، تا حدى كه خود را مشرف به هلاكت رسانده و يا هلاك كنى . و ظاهر اين گفتار اين است كه ايشان از در محبت و دلسوزى اين حرف را زده اند و خلاصه به وضع پدر رقت كرده اند، و شايد هم از اين باب باشد كه از زيادى گريه او به ستوه آمده بودند و مخصوصا از اين جهت كه يعقوب ايشان را در امر يوسف تكذيب كرده بود، و ظاهر گريه و تاسف او هم اين بود كه مى خواست درد دل خود را به خود ايشان شكايت كند، همچنانكه چه بسا جمله «'''انما اشكو...'''» هم اين را تاييد مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۹ </center> | ||
قَالَ | قَالَ إِنَّمَا أَشكُوا بَثى وَ حُزْنى إِلى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ | ||
در مجمع البيان گفته است : كلمه «'''بث '''» به معناى اندوهى است كه صاحبش نتواند آنرا كتمان كند و ناگزير آنرا مى پراكند، و هر چيزيرا كه پراكنده و متفرق كنى آنرا بث كرده اى ، و بهمين معنا است در آيه «'''و بث فيها من كل دابه '''». | در مجمع البيان گفته است : كلمه «'''بث '''» به معناى اندوهى است كه صاحبش نتواند آنرا كتمان كند و ناگزير آنرا مى پراكند، و هر چيزيرا كه پراكنده و متفرق كنى آنرا بث كرده اى ، و بهمين معنا است در آيه «'''و بث فيها من كل دابه '''». | ||
پس در آيه مورد بحث كلمه مذكور، مصدرى است در معناى اسم مفعول . | پس در آيه مورد بحث كلمه مذكور، مصدرى است در معناى اسم مفعول . | ||
و حصرى كه در جمله «'''انما اشكو...'''» است از باب قصر قلب است و در نتيجه مفادش اين مى شود كه من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده ام شكايت ، نمى كنم و اگر شكايت كنم در اندك زمانى تمام مى شود و بيش از يك يا دو بار نمى شود تكرار كرد همچنانكه عادت مردم در شكايت از مصائب و اندوه هاشان چنين است ، بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خداى سبحان شكايت مى كنم ، كه از شنيدن ناله و شكايتم هرگز خسته و ناتوان نمى شود، نه شكايت من او را خسته مى كند و نه شكايت و اصرار نيازمندان از بندگانش ، «'''و اعلم من اللّه ما لاتعلمون - و من از خداوند چيرهايى سراغ دارم كه شما نمى دانيد'''»، و بهمين جهت بهيچ وجه از روح او ماءيوس و از رحمتش نااميد نمى شوم . | و حصرى كه در جمله «'''انما اشكو...'''» است از باب قصر قلب است و در نتيجه مفادش اين مى شود كه من اندوه فراوان و حزن خود را به شما و فرزندان و خانواده ام شكايت ، نمى كنم و اگر شكايت كنم در اندك زمانى تمام مى شود و بيش از يك يا دو بار نمى شود تكرار كرد همچنانكه عادت مردم در شكايت از مصائب و اندوه هاشان چنين است ، بلكه من تنها و تنها اندوه و حزنم را به خداى سبحان شكايت مى كنم ، كه از شنيدن ناله و شكايتم هرگز خسته و ناتوان نمى شود، نه شكايت من او را خسته مى كند و نه شكايت و اصرار نيازمندان از بندگانش ، «'''و اعلم من اللّه ما لاتعلمون - و من از خداوند چيرهايى سراغ دارم كه شما نمى دانيد'''»، و بهمين جهت بهيچ وجه از روح او ماءيوس و از رحمتش نااميد نمى شوم . | ||
و در اينكه گفت «'''و اعلم من الله ما لا تعلمون '''» اشاره اى است اجمالى به علم يعقوب به خداى تعالى ، و اما اينكه اين چگونه علمى بوده ؟ از عبارت قرآن استفاده نمى شود، مگر همان مقدارى كه مقام ، مساعدت كند، همچنانكه در سابق هم اشاره كرديم . | و در اينكه گفت «'''و اعلم من الله ما لا تعلمون '''» اشاره اى است اجمالى به علم يعقوب به خداى تعالى ، و اما اينكه اين چگونه علمى بوده ؟ از عبارت قرآن استفاده نمى شود، مگر همان مقدارى كه مقام ، مساعدت كند، همچنانكه در سابق هم اشاره كرديم . | ||
يَبَنىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسسوا مِن يُوسف وَ أَخِيهِ وَ لا تَايْئَسوا مِن رَّوْح اللَّهِ إِنَّهُ لا يَايْئَس مِن رَّوْح اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَفِرُونَ | |||
در مجمع البيان مى گويد: «'''تحسس '''» - با حاء - به معناى طلب چيزى است به حس ، و تجسس - با جيم - هم نظير آنست و در حديث آمده : «'''لا تحسسوا و لا تجسسوا'''»، | در مجمع البيان مى گويد: «'''تحسس '''» - با حاء - به معناى طلب چيزى است به حس ، و تجسس - با جيم - هم نظير آنست و در حديث آمده : «'''لا تحسسوا و لا تجسسوا'''»، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۰ </center> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۸: | ||
==بازگشت پسران يعقوب (عليه السلام ) به مصر و اظهار عجز و خضوع در برابر عزيزمصر (يوسف == | ==بازگشت پسران يعقوب (عليه السلام ) به مصر و اظهار عجز و خضوع در برابر عزيزمصر (يوسف == | ||
(عليه السلام )) | (عليه السلام )) | ||
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ مَسنَا وَ أَهْلَنَا الضرُّ وَ جِئْنَا بِبِضعَةٍ مُّزْجَاةٍ ... | |||
«'''بضاعت مزجاه '''» به معناى متاع اندك است ، و در اين گفتار چند جمله حذف شده ، و تقدير آن اين است كه فرزندان يعقوب به مصر وارد شده و وقتى بر يوسف رسيدند گفتند... | «'''بضاعت مزجاه '''» به معناى متاع اندك است ، و در اين گفتار چند جمله حذف شده ، و تقدير آن اين است كه فرزندان يعقوب به مصر وارد شده و وقتى بر يوسف رسيدند گفتند... | ||
بطورى كه از سياق استفاده مى شود در اين سفر دو تا خواهش از عزيز داشته اند، كه بر حسب ظاهر هيچ وسيله اى براى برآوردن آنها بنظرشان نمى رسيده : | بطورى كه از سياق استفاده مى شود در اين سفر دو تا خواهش از عزيز داشته اند، كه بر حسب ظاهر هيچ وسيله اى براى برآوردن آنها بنظرشان نمى رسيده : | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
==اينك كه وعده الهى تحقق يافته ، يوسف (عليه السلام ) خود را معرفى مى نمايد == | ==اينك كه وعده الهى تحقق يافته ، يوسف (عليه السلام ) خود را معرفى مى نمايد == | ||
اينجا بود كه كلمه الهى و وعده او كه بزودى يوسف و برادرش را بلند و ساير فرزندان يعقوب را بخاطر ظلمشان خوار مى كند تمام شد، و بهمين جهت يوسف بدون درنگ در پاسخ شان گفت : هيچ يادتان هست كه با يوسف و برادرش چه كرديد؟ و با اين عبارت خود را معرفى كرد، و اگر بخاطر آن وعده الهى نبود ممكن بود خيلى جلوتر از اين بوسيله نامه و يا پيغام ، پدر و برادران را از جايگاه خود خبر دهد و به ايشان خبر دهد كه من در مصر هستم ، و ليكن در همه اين مدت كه مدت كمى هم نبود چنين كارى را نكرد، چون خداى سبحان خواسته بود روزى برادران حسود او را در برابر او و برادر محسودش در موقف ذلت و مسكنت قرار داده و او را در برابر ايشان بر سرير سلطنت و اريكه قدرت قرار دهد. | اينجا بود كه كلمه الهى و وعده او كه بزودى يوسف و برادرش را بلند و ساير فرزندان يعقوب را بخاطر ظلمشان خوار مى كند تمام شد، و بهمين جهت يوسف بدون درنگ در پاسخ شان گفت : هيچ يادتان هست كه با يوسف و برادرش چه كرديد؟ و با اين عبارت خود را معرفى كرد، و اگر بخاطر آن وعده الهى نبود ممكن بود خيلى جلوتر از اين بوسيله نامه و يا پيغام ، پدر و برادران را از جايگاه خود خبر دهد و به ايشان خبر دهد كه من در مصر هستم ، و ليكن در همه اين مدت كه مدت كمى هم نبود چنين كارى را نكرد، چون خداى سبحان خواسته بود روزى برادران حسود او را در برابر او و برادر محسودش در موقف ذلت و مسكنت قرار داده و او را در برابر ايشان بر سرير سلطنت و اريكه قدرت قرار دهد. | ||
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم | قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسف وَ أَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَهِلُونَ | ||
يوسف برادران را به خطابى مخاطب ساخت كه معمولا يك فرد مجرم و خطاكار را با آن مخاطب مى سازند و با اينكه مى دانند مخاطب چه كرده مى گويند: هيچ مى دانى ؟ و يا هيچ يادت هست ؟ و يا هيچ مى فهمى كه چه كردى ؟ و امثال اينها، چيزى كه هست يوسف (عليه السلام ) دنبال اين خطاب ، جمله اى را آورد كه بوسيله آن راه عذرى به مخاطب ياد دهد و به او تلقين كند كه در جوابش چه بگويد، و به چه عذرى متعذر شود، و آن اين بود كه گفت : «'''اذ انتم جاهلون '''». | يوسف برادران را به خطابى مخاطب ساخت كه معمولا يك فرد مجرم و خطاكار را با آن مخاطب مى سازند و با اينكه مى دانند مخاطب چه كرده مى گويند: هيچ مى دانى ؟ و يا هيچ يادت هست ؟ و يا هيچ مى فهمى كه چه كردى ؟ و امثال اينها، چيزى كه هست يوسف (عليه السلام ) دنبال اين خطاب ، جمله اى را آورد كه بوسيله آن راه عذرى به مخاطب ياد دهد و به او تلقين كند كه در جوابش چه بگويد، و به چه عذرى متعذر شود، و آن اين بود كه گفت : «'''اذ انتم جاهلون '''». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۳ </center> | ||
بنابراين جمله «'''هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه '''» تنها يادآورى اعمال زشت ايشان است بدون اينكه خواسته باشد توبيخ و يا مواخذه اى كرده باشد تا منت و احسانى را كه خدا به او و برادرش كرده خاطرنشان سازد، و اين از فتوت و جوانمردى هاى عجيبى است كه از يوسف سرزد، و راستى چه فتوت عجيبى . | بنابراين جمله «'''هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه '''» تنها يادآورى اعمال زشت ايشان است بدون اينكه خواسته باشد توبيخ و يا مواخذه اى كرده باشد تا منت و احسانى را كه خدا به او و برادرش كرده خاطرنشان سازد، و اين از فتوت و جوانمردى هاى عجيبى است كه از يوسف سرزد، و راستى چه فتوت عجيبى . | ||
قَالُوا أَ | قَالُوا أَ ءِنَّك لاَنت يُوسف قَالَ أَنَا يُوسف وَ هَذَا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا ... | ||
در جايى جمله استفهاميه را با ابزار تاءكيد موكد مى كنند كه دخالت كند بر اينكه شواهد قطعى همه بر تحقق مضمون جمله شهادت مى دهند، و اگر جمله ، استفهاميه آمده بمنظور اين است كه مخاطب خودش هم اعتراف كند، و گرنه گوينده نسبت به مضمون ، يقين دارد. | در جايى جمله استفهاميه را با ابزار تاءكيد موكد مى كنند كه دخالت كند بر اينكه شواهد قطعى همه بر تحقق مضمون جمله شهادت مى دهند، و اگر جمله ، استفهاميه آمده بمنظور اين است كه مخاطب خودش هم اعتراف كند، و گرنه گوينده نسبت به مضمون ، يقين دارد. | ||
در آيه مورد بحث هم ، شواهد قطعى همه دلالت مى كرد بر اينكه عزيز مصر همان برادرشان يوسف است ، و لذا در سوالشان ابزار تاءكيد يعنى «'''ان '''» و «'''لام '''» و «'''ضمير فصل '''» بكار برده گفتند «'''انك لانت يوسف '''»؟ يوسف هم در جواب شان فرمود «'''انا يوسف و هذا اخى '''» در اينجا برادر خود را هم ضميمه خود كرد، و با اينكه درباره برادرش سوالى نكرده بودند، و بعلاوه اصلا نسبت به او جاهل نبودند فرمود خداوند بر ما منت نهاد، و نفرمود بر من منت نهاد، با اينكه هم منت خداى را به ايشان بفهماند و هم بفهماند كه ما همان دو تن برادرى بوديم كه مورد حسد شما قرار داشتيم ، و لذا فرمود «'''قد من اللّه علينا'''». | در آيه مورد بحث هم ، شواهد قطعى همه دلالت مى كرد بر اينكه عزيز مصر همان برادرشان يوسف است ، و لذا در سوالشان ابزار تاءكيد يعنى «'''ان '''» و «'''لام '''» و «'''ضمير فصل '''» بكار برده گفتند «'''انك لانت يوسف '''»؟ يوسف هم در جواب شان فرمود «'''انا يوسف و هذا اخى '''» در اينجا برادر خود را هم ضميمه خود كرد، و با اينكه درباره برادرش سوالى نكرده بودند، و بعلاوه اصلا نسبت به او جاهل نبودند فرمود خداوند بر ما منت نهاد، و نفرمود بر من منت نهاد، با اينكه هم منت خداى را به ايشان بفهماند و هم بفهماند كه ما همان دو تن برادرى بوديم كه مورد حسد شما قرار داشتيم ، و لذا فرمود «'''قد من اللّه علينا'''». | ||
خط ۴۸: | خط ۵۰: | ||
<span id='link226'><span> | <span id='link226'><span> | ||
==برادران به خطاى خود اعتراف مى كنند و يوسف برادران خود را بخشيده و برايشان دعامى كند == | ==برادران به خطاى خود اعتراف مى كنند و يوسف برادران خود را بخشيده و برايشان دعامى كند == | ||
قَالُوا | قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَك اللَّهُ عَلَيْنَا وَ إِن كنَّا لَخَطِئِينَ | ||
كلمه «'''آثرك '''» از ايثار است ، كه به معناى برترى دادن و برگزيدن است . و «'''خطاء'''»، ضد صواب و خاطى و مخطى از خطا خطا و اخطا اخطاء به يك معنا است ، و معناى آيه واضح است كه برادران اعتراف به خطاكارى خود نموده و نيز اعتراف مى كنند كه خداوند او را بر ايشان برترى بخشيده است . | كلمه «'''آثرك '''» از ايثار است ، كه به معناى برترى دادن و برگزيدن است . و «'''خطاء'''»، ضد صواب و خاطى و مخطى از خطا خطا و اخطا اخطاء به يك معنا است ، و معناى آيه واضح است كه برادران اعتراف به خطاكارى خود نموده و نيز اعتراف مى كنند كه خداوند او را بر ايشان برترى بخشيده است . | ||
<span id='link227'><span> | <span id='link227'><span> | ||
==يوسف برادران خود را بخشيده برايشان دعا مى كند == | ==يوسف برادران خود را بخشيده برايشان دعا مى كند == | ||
قَالَ لا تَثرِيب عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ | قَالَ لا تَثرِيب عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّحِمِينَ | ||
كلمه «'''تثريب '''» به معناى توبيخ و مبالغه در ملامت و شمردن يك يك گناهان است ، او اگر ملامت نكردن را مقيد به امروز كرده و فرموده امروز تثريبى بر شما نيست ، (من گناهانتان را نمى شمارم كه چه كرديد) براى اين بوده كه عظمت گذشت و اغماض خود را از انتقام برساند زيرا در چنين موقعيتى كه او عزيز مصر است و مقام نبوت و حكمت و علم به احاديث به او داده شده و برادر مادريش هم همراه است ، | كلمه «'''تثريب '''» به معناى توبيخ و مبالغه در ملامت و شمردن يك يك گناهان است ، او اگر ملامت نكردن را مقيد به امروز كرده و فرموده امروز تثريبى بر شما نيست ، (من گناهانتان را نمى شمارم كه چه كرديد) براى اين بوده كه عظمت گذشت و اغماض خود را از انتقام برساند زيرا در چنين موقعيتى كه او عزيز مصر است و مقام نبوت و حكمت و علم به احاديث به او داده شده و برادر مادريش هم همراه است ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۲۴ </center> | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۵: | ||
و در مجمع در ذيل جمله «'''فاللّه خير حافظا...'''»، در خبرى آمده كه خداى سبحان فرموده : به عزّت خودم سوگند بعد از آنكه تو بر من توكل و اعتماد كردى من هم بطور قطع آن دو را بتو باز مى گردانم . | و در مجمع در ذيل جمله «'''فاللّه خير حافظا...'''»، در خبرى آمده كه خداى سبحان فرموده : به عزّت خودم سوگند بعد از آنكه تو بر من توكل و اعتماد كردى من هم بطور قطع آن دو را بتو باز مى گردانم . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۸}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش