گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۷}}
__TOC__
__TOC__




قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فى الاَرْضِ وَ مَا كُنَّا سرِقِينَ
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فى الاَرْضِ وَ مَا كُنَّا سرِقِينَ
مراد از «'''ارض '''» همان سرزمين مصر است كه داخل آن شده اند، و بقيه الفاظ آيه نيز واضح و معناى آنها روشن است .
مراد از «'''ارض '''» همان سرزمين مصر است كه داخل آن شده اند، و بقيه الفاظ آيه نيز واضح و معناى آنها روشن است .
و اينكه گفتند: «'''لقد علمتم ما جئنا لنفسدفى الارض '''» دلالت دارد بر اينكه قبلا يعنى در همان اولين بارى كه به مصر آمدند دستگاه عزيز درباره ايشان تفتيش و تحقيق كرده بود و يوسف دستور داده بوده است كه تمامى كاروانيانى را كه وارد مى شوند مورد بازجويى و تحقيق قرار بدهند، تا مبادا جاسوسهاى اجنبى و يا اشخاصى باشند كه درآمدنشان به مصر غرضهاى فاسدى داشته باشند.
و اينكه گفتند: «'''لقد علمتم ما جئنا لنفسدفى الارض '''» دلالت دارد بر اينكه قبلا يعنى در همان اولين بارى كه به مصر آمدند دستگاه عزيز درباره ايشان تفتيش و تحقيق كرده بود و يوسف دستور داده بوده است كه تمامى كاروانيانى را كه وارد مى شوند مورد بازجويى و تحقيق قرار بدهند، تا مبادا جاسوسهاى اجنبى و يا اشخاصى باشند كه درآمدنشان به مصر غرضهاى فاسدى داشته باشند.
خط ۱۸: خط ۲۰:
<span id='link215'><span>
<span id='link215'><span>
==پيمانه از باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! ==
==پيمانه از باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود! ==
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثمَّ استَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِيهِ
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثمَّ استَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِيهِ
حرف «'''فاء'''» كه بر سر جمله آمده مى فهماند كه جمله فرع بر مطالب قبل است ، و معنايش اين است كه : پس آنگاه شروع كرد به تفتيش و بازجويى تا در صورت يافتن پيمانه بر اساس همان حكم ، عمل كند، لذا اول بار و بنه و ظرفهاى ساير برادران را جستجو نمود، زيرا اگر در همان بار اول مستقيما بار و خرجينهاى بنيامين را جستجو مى كرد. برادران مى فهميدند كه نقشه اى در كار بوده ، در نتيجه براى اينكه رد گم كند اول بخرجينهاى ساير برادران پرداخت ، و در آخر پيمانه را از خرجين بنيامين بيرون آورد، و كيفر بر او مستقر گرديد.
حرف «'''فاء'''» كه بر سر جمله آمده مى فهماند كه جمله فرع بر مطالب قبل است ، و معنايش اين است كه : پس آنگاه شروع كرد به تفتيش و بازجويى تا در صورت يافتن پيمانه بر اساس همان حكم ، عمل كند، لذا اول بار و بنه و ظرفهاى ساير برادران را جستجو نمود، زيرا اگر در همان بار اول مستقيما بار و خرجينهاى بنيامين را جستجو مى كرد. برادران مى فهميدند كه نقشه اى در كار بوده ، در نتيجه براى اينكه رد گم كند اول بخرجينهاى ساير برادران پرداخت ، و در آخر پيمانه را از خرجين بنيامين بيرون آورد، و كيفر بر او مستقر گرديد.
كَذَلِك كِدْنَا لِيُوسف مَا كانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فى دِينِ الْمَلِكِ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ ...
كَذَلِك كِدْنَا لِيُوسف مَا كانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فى دِينِ الْمَلِكِ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ ...
كلمه «'''كذلك '''» اشاره است به نقشه اى كه يوسف براى گرفتن و نگهداشتن برادر خود بكار برد، و اگر آنرا كيد ناميد براى اين بود كه برادران از آن نقشه سر در نياورند و اگر مى فهميدند بهيچ وجه به دادن برادر خود بنيامين رضايت نمى دادند، و اين خود كيد است ، چيزى كه هست اين كيد به الهام خداى سبحان و يا وحى او بوده كه از چه راه برادر خود را باز داشت نمايد و نگهدارد و بهمين جهت خداى تعالى اين نقشه را، هم كيد ناميده و هم به خود نسبت داده و فرمود: «'''كذلك كدنا ليوسف '''».
كلمه «'''كذلك '''» اشاره است به نقشه اى كه يوسف براى گرفتن و نگهداشتن برادر خود بكار برد، و اگر آنرا كيد ناميد براى اين بود كه برادران از آن نقشه سر در نياورند و اگر مى فهميدند بهيچ وجه به دادن برادر خود بنيامين رضايت نمى دادند، و اين خود كيد است ، چيزى كه هست اين كيد به الهام خداى سبحان و يا وحى او بوده كه از چه راه برادر خود را باز داشت نمايد و نگهدارد و بهمين جهت خداى تعالى اين نقشه را، هم كيد ناميده و هم به خود نسبت داده و فرمود: «'''كذلك كدنا ليوسف '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۰۸ </center>
خط ۳۷: خط ۳۹:
<span id='link218'><span>
<span id='link218'><span>
==گفتگوى يوسف (عليه السلام ) با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از باروبنه بنيامين يافته شد ==
==گفتگوى يوسف (عليه السلام ) با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از باروبنه بنيامين يافته شد ==
قَالُوا إِن يَسرِقْ فَقَدْ سرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ...
قَالُوا إِن يَسرِقْ فَقَدْ سرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ...
گويندگان اين سخن همان برادران پدرى يوسف اند و بهمين جهت يوسف را به بنيامين نسبت داده گفتند اين بنيامين قبلا برادرى داشت ، و معنايش اينست كه برادران گفتند: اگر اين بنيامين امروز پيمانه پادشاه را دزديد، خيلى جاى تعجب نبوده . و از او بعيد نيست ، زيرا او قبلا برادرى داشت كه مرتكب دزدى شد، و چنين عملى از او نيز سرزد، پس اين دو برادر دزدى را از ناحيه مادر خود به ارث برده اند، و ما از ناحيه مادر از ايشان جدا هستيم .
گويندگان اين سخن همان برادران پدرى يوسف اند و بهمين جهت يوسف را به بنيامين نسبت داده گفتند اين بنيامين قبلا برادرى داشت ، و معنايش اينست كه برادران گفتند: اگر اين بنيامين امروز پيمانه پادشاه را دزديد، خيلى جاى تعجب نبوده . و از او بعيد نيست ، زيرا او قبلا برادرى داشت كه مرتكب دزدى شد، و چنين عملى از او نيز سرزد، پس اين دو برادر دزدى را از ناحيه مادر خود به ارث برده اند، و ما از ناحيه مادر از ايشان جدا هستيم .
و اين خود يكنوع تبرئه اى بوده كه برادران خود را بدان وسيله از دزدى تبرئه كردند، و ليكن غفلت ورزيدند از اينكه گفتارشان گفتار قبلى شانرا كه گفته بودند: «'''ما كنا سارقين '''» تكذيب مى كند، زيرا در آن كلام خود دزدى را بطور كلى از فرزندان يعقوب نفى كردند، و اگر اين نفى كليت نمى داشت ، جوابشان قانع كننده و صحيح نبود، ناگزير گفتار ديگرشان كه گفتند: «'''فقد سرق اخ له من قبل '''» مناقض با آن است ، و اين تناقض ‍ بر خواننده پوشيده نيست .
و اين خود يكنوع تبرئه اى بوده كه برادران خود را بدان وسيله از دزدى تبرئه كردند، و ليكن غفلت ورزيدند از اينكه گفتارشان گفتار قبلى شانرا كه گفته بودند: «'''ما كنا سارقين '''» تكذيب مى كند، زيرا در آن كلام خود دزدى را بطور كلى از فرزندان يعقوب نفى كردند، و اگر اين نفى كليت نمى داشت ، جوابشان قانع كننده و صحيح نبود، ناگزير گفتار ديگرشان كه گفتند: «'''فقد سرق اخ له من قبل '''» مناقض با آن است ، و اين تناقض ‍ بر خواننده پوشيده نيست .
خط ۴۸: خط ۵۰:
ليكن ممكن است مقصود يوسف اين معنا هم باشد اما گفتار ما در اين نيست كه مقصود واقعى يوسف از اين كلام چيست ، بلكه در اين است كه برادران از اين جواب يوسف در چنين ظرفى كه خود آنان بنا ندارند اعتراف كنند كه قبلا برادرى بنام يوسف داشته اند، و يوسف هم نمى خواهد خود را معرفى نمايد چون فهميده اند، و اين جواب جز بر آنچه كه ما گفتيم منطبق نمى شود و برادران غير آنرا از آن نمى فهمند.
ليكن ممكن است مقصود يوسف اين معنا هم باشد اما گفتار ما در اين نيست كه مقصود واقعى يوسف از اين كلام چيست ، بلكه در اين است كه برادران از اين جواب يوسف در چنين ظرفى كه خود آنان بنا ندارند اعتراف كنند كه قبلا برادرى بنام يوسف داشته اند، و يوسف هم نمى خواهد خود را معرفى نمايد چون فهميده اند، و اين جواب جز بر آنچه كه ما گفتيم منطبق نمى شود و برادران غير آنرا از آن نمى فهمند.
و بعضى ديگر گفته اند كه : آن چيزى كه يوسف در دل نهفته داشته و اظهارش نكرده همان جمله «'''انتم شر مكانا'''» بوده ، يعنى اين جمله را در دل به آنها گفته و بعدا در ظاهر گفته است : «'''و اللّه اعلم بما تصفون '''» ليكن اين وجه بعيد است و از سياق كلام استفاده نمى شود.
و بعضى ديگر گفته اند كه : آن چيزى كه يوسف در دل نهفته داشته و اظهارش نكرده همان جمله «'''انتم شر مكانا'''» بوده ، يعنى اين جمله را در دل به آنها گفته و بعدا در ظاهر گفته است : «'''و اللّه اعلم بما تصفون '''» ليكن اين وجه بعيد است و از سياق كلام استفاده نمى شود.
قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكانَهُ إِنَّا نَرَاك مِنَ الْمُحْسِنِينَ
قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكانَهُ إِنَّا نَرَاك مِنَ الْمُحْسِنِينَ
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه برادران وقتى اين حرف را زدند كه ديدند برادرشان محكوم به بازداشت و رقيت شده ، و گفتند كه ما به پدر او ميثاقها داده و خدا را شاهد گرفته ايم كه او را به نزدش بازگردانيم و مقدور ما نيست كه بدون او بسوى پدر برگرديم ، در نتيجه ناگزير شدند كه اگر عزيز رضايت دهد يكى از خودشانرا بجاى او فديه دهند، و اين معنا را با عزيز در ميان نهاده گفتند: هر يك از ما را مى خواهى بجاى او نگهدار و او را رها كن تا نزد پدرش برگردانيم .
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه برادران وقتى اين حرف را زدند كه ديدند برادرشان محكوم به بازداشت و رقيت شده ، و گفتند كه ما به پدر او ميثاقها داده و خدا را شاهد گرفته ايم كه او را به نزدش بازگردانيم و مقدور ما نيست كه بدون او بسوى پدر برگرديم ، در نتيجه ناگزير شدند كه اگر عزيز رضايت دهد يكى از خودشانرا بجاى او فديه دهند، و اين معنا را با عزيز در ميان نهاده گفتند: هر يك از ما را مى خواهى بجاى او نگهدار و او را رها كن تا نزد پدرش برگردانيم .
معناى آيه روشن است ، تنها نكته اى كه بايد خاطرنشان ساخت اين است كه الفاظ آيه طورى است كه ترقيق و استرحام و التماس را مى رساند، و طورى ادا شده كه حس فتوت و احسان عزيز را برانگيزد.
معناى آيه روشن است ، تنها نكته اى كه بايد خاطرنشان ساخت اين است كه الفاظ آيه طورى است كه ترقيق و استرحام و التماس را مى رساند، و طورى ادا شده كه حس فتوت و احسان عزيز را برانگيزد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۳۱۱ </center>
قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلا مَن وَجَدْنَا مَتَعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَّظلِمُونَ
قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلا مَن وَجَدْنَا مَتَعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَّظلِمُونَ
با اين جمله ، پيشنهاد برادران را رد كرد، و گفت ما نمى توانيم بغير از كسى كه متاعمان را نزد او يافته ايم بازداشت كنيم ، معناى آيه روشن است .
با اين جمله ، پيشنهاد برادران را رد كرد، و گفت ما نمى توانيم بغير از كسى كه متاعمان را نزد او يافته ايم بازداشت كنيم ، معناى آيه روشن است .
فَلَمَّا استَيْئَسوا مِنْهُ خَلَصوا نجِيًّا ...
فَلَمَّا استَيْئَسوا مِنْهُ خَلَصوا نجِيًّا ...
در مجمع البيان گفته : «'''ياس '''» به معناى قطع شدن طمع آدمى است از امرى كه بدان طمع داشته و بصورت : «'''يئس - يياس '''» استعمال مى شود، البته «'''آيس - يايس '''» نيز لغتى است ، و بهمين جهت چون به باب استفعال مى رود، هم «'''استياس '''» مى شود و هم «'''استايس '''»، و نيز گفته است «'''يئس '''» و «'''استياس '''» به يك معنا است مانند «'''سخر'''» و «'''استسخر'''»، «'''عجب '''» و «'''استعجب '''».
در مجمع البيان گفته : «'''ياس '''» به معناى قطع شدن طمع آدمى است از امرى كه بدان طمع داشته و بصورت : «'''يئس - يياس '''» استعمال مى شود، البته «'''آيس - يايس '''» نيز لغتى است ، و بهمين جهت چون به باب استفعال مى رود، هم «'''استياس '''» مى شود و هم «'''استايس '''»، و نيز گفته است «'''يئس '''» و «'''استياس '''» به يك معنا است مانند «'''سخر'''» و «'''استسخر'''»، «'''عجب '''» و «'''استعجب '''».
كلمه «'''نجى '''» به معناى كسى است كه در پنهانى و آهسته و درگوشى حرف بزند، و اين كلمه هم وصف مفرد مى شود و هم وصف جمع ، همچنانكه در آيه مورد بحث وصف برادران شده ، و در آيه و «'''قربناه نجيا'''» وصف براى يكنفر شده است ، و اين بدان جهت است كه اصل كلمه مصدر است كه صفت واقع مى شود، و «'''مناجات '''» به معناى دو بدو در سر راز گفتن است ، و اصل اين ماده از «'''نجوه '''» است ، كه به معناى زمين بلند است ، گويا هر يك از نجوى كنندگان اسرار خود را به طرف ديگر بلند مى كند و از خفيه گاه بالا مى كشد، و نجوى كلمه ايست كه هم بصورت اسم استعمال مى شود، و هم بصورت مصدر، اولى مانند: «'''واذ هم نجوى '''» يعنى ناگهان به ايشان برخورد كه داشتند بيخ ‌گوشى حرف مى زدند، و دومى مانند: «'''انما النجوى من الشيطان '''»، و جمع نجى ، «'''انجيه '''» است ، و كلمه «'''برح - براحا'''» به معناى دور شدن انسان از موضع خود مى باشد.
كلمه «'''نجى '''» به معناى كسى است كه در پنهانى و آهسته و درگوشى حرف بزند، و اين كلمه هم وصف مفرد مى شود و هم وصف جمع ، همچنانكه در آيه مورد بحث وصف برادران شده ، و در آيه و «'''قربناه نجيا'''» وصف براى يكنفر شده است ، و اين بدان جهت است كه اصل كلمه مصدر است كه صفت واقع مى شود، و «'''مناجات '''» به معناى دو بدو در سر راز گفتن است ، و اصل اين ماده از «'''نجوه '''» است ، كه به معناى زمين بلند است ، گويا هر يك از نجوى كنندگان اسرار خود را به طرف ديگر بلند مى كند و از خفيه گاه بالا مى كشد، و نجوى كلمه ايست كه هم بصورت اسم استعمال مى شود، و هم بصورت مصدر، اولى مانند: «'''واذ هم نجوى '''» يعنى ناگهان به ايشان برخورد كه داشتند بيخ ‌گوشى حرف مى زدند، و دومى مانند: «'''انما النجوى من الشيطان '''»، و جمع نجى ، «'''انجيه '''» است ، و كلمه «'''برح - براحا'''» به معناى دور شدن انسان از موضع خود مى باشد.
خط ۶۶: خط ۶۸:
يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و «'''ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا
يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و «'''ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا
للغيب حافظين '''»
للغيب حافظين '''»
ارْجِعُوا إِلى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَأَبَانَا إِنَّ ابْنَك سرَقَ وَ مَا شهِدْنَا إِلا بِمَا عَلِمْنَا وَ مَا كنَّا لِلْغَيْبِ حَفِظِينَ
ارْجِعُوا إِلى أَبِيكُمْ فَقُولُوا يَأَبَانَا إِنَّ ابْنَك سرَقَ وَ مَا شهِدْنَا إِلا بِمَا عَلِمْنَا وَ مَا كنَّا لِلْغَيْبِ حَفِظِينَ
بعضى گفته اند: مراد از جمله «'''و ما شهدنا الا بما علمنا'''» اين است كه ما در اينكه گفتيم پسرت دزدى كرده خود شاهد دزديش نبوده ايم ، تنها به علم خود اين حرف را مى زنيم .
بعضى گفته اند: مراد از جمله «'''و ما شهدنا الا بما علمنا'''» اين است كه ما در اينكه گفتيم پسرت دزدى كرده خود شاهد دزديش نبوده ايم ، تنها به علم خود اين حرف را مى زنيم .
بعضى ديگر گفته اند: ما اگر به عزيز گفتيم حكم دزدى اين است كه دزد برده صاحب مال شود، و اگر چنين شهادتى داديم تنها بخاطر اين بود كه حكم مساله را چنين مى دانستيم ، (نه اينكه بخواهيم عليه برادرمان شهادت داده باشيم ).
بعضى ديگر گفته اند: ما اگر به عزيز گفتيم حكم دزدى اين است كه دزد برده صاحب مال شود، و اگر چنين شهادتى داديم تنها بخاطر اين بود كه حكم مساله را چنين مى دانستيم ، (نه اينكه بخواهيم عليه برادرمان شهادت داده باشيم ).
خط ۷۵: خط ۷۷:
و ليكن حق مطلب اين است كه مراد از به غيب اين است كه او سارق بوده و ما تاكنون نمى دانستيم .
و ليكن حق مطلب اين است كه مراد از به غيب اين است كه او سارق بوده و ما تاكنون نمى دانستيم .
و معناى آيه اين است كه پسرت دزدى كرد و ما در كيفر سرقت جز به آنچه مى دانستيم شهادت نداديم ، و هيچ اطلاعى نداشتيم كه او پيمانه عزيز را دزديده و بزودى دستگير مى شود، و گرنه اگر چنين اطلاعى مى داشتيم در شهادت خود به مساءله كيفر سرقت ، شهادت نمى داديم ، چون چنين گمانى به او نمى برديم .
و معناى آيه اين است كه پسرت دزدى كرد و ما در كيفر سرقت جز به آنچه مى دانستيم شهادت نداديم ، و هيچ اطلاعى نداشتيم كه او پيمانه عزيز را دزديده و بزودى دستگير مى شود، و گرنه اگر چنين اطلاعى مى داشتيم در شهادت خود به مساءله كيفر سرقت ، شهادت نمى داديم ، چون چنين گمانى به او نمى برديم .
وَ سئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتى كنَّا فِيهَا وَ الْعِيرَ الَّتى أَقْبَلْنَا فِيهَا وَ إِنَّا لَصدِقُونَ
وَ سئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتى كنَّا فِيهَا وَ الْعِيرَ الَّتى أَقْبَلْنَا فِيهَا وَ إِنَّا لَصدِقُونَ
يعنى از همه آن كسانى كه در اين سفر با ما بودند، و يا جريان كار ما را در نزد عزيز ناظر بودند بپرس ، تا كمترين شكى برايت باقى نماند، كه ما در امر برادر خود هيچ كوتاهى نكرده ايم ، و عين واقعه همين است كه او مرتكب سرقت شد و در نتيجه بازداشت گرديد.
يعنى از همه آن كسانى كه در اين سفر با ما بودند، و يا جريان كار ما را در نزد عزيز ناظر بودند بپرس ، تا كمترين شكى برايت باقى نماند، كه ما در امر برادر خود هيچ كوتاهى نكرده ايم ، و عين واقعه همين است كه او مرتكب سرقت شد و در نتيجه بازداشت گرديد.
پس مراد از قريه اى كه در آن بودند على الظاهر همان كشور مصر، و مراد از كاروانى كه به اتفاق آن كاروان نزد پدر آمدند همان قافله ايست كه در آن قافله بوده اند و مردان آن در بيرون آمدنشان از مصر و برگشتن به كنعان همراه ايشان بودند.
پس مراد از قريه اى كه در آن بودند على الظاهر همان كشور مصر، و مراد از كاروانى كه به اتفاق آن كاروان نزد پدر آمدند همان قافله ايست كه در آن قافله بوده اند و مردان آن در بيرون آمدنشان از مصر و برگشتن به كنعان همراه ايشان بودند.
خط ۸۲: خط ۸۴:
<span id='link221'><span>
<span id='link221'><span>
==آيات ۹۲ - ۸۳، سوره يوسف ==
==آيات ۹۲ - ۸۳، سوره يوسف ==
قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ عَسى اللَّهُ أَن يَأْتِيَنى بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكيمُ(۸۳)
قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ عَسى اللَّهُ أَن يَأْتِيَنى بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكيمُ(۸۳)
وَ تَوَلى عَنهُمْ وَ قَالَ يَأَسفَى عَلى يُوسف وَ ابْيَضت عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ(۸۴)
وَ تَوَلى عَنهُمْ وَ قَالَ يَأَسفَى عَلى يُوسف وَ ابْيَضت عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ(۸۴)
قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكرُ يُوسف حَتى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَلِكِينَ(۸۵)
قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكرُ يُوسف حَتى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَلِكِينَ(۸۵)
قَالَ إِنَّمَا أَشكُوا بَثى وَ حُزْنى إِلى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۸۶)
قَالَ إِنَّمَا أَشكُوا بَثى وَ حُزْنى إِلى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۸۶)
يَبَنىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسسوا مِن يُوسف وَ أَخِيهِ وَ لا تَايْئَسوا مِن رَّوْح اللَّهِ إِنَّهُ لا يَايْئَس مِن رَّوْح اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَفِرُونَ(۸۷)
يَبَنىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسسوا مِن يُوسف وَ أَخِيهِ وَ لا تَايْئَسوا مِن رَّوْح اللَّهِ إِنَّهُ لا يَايْئَس مِن رَّوْح اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَفِرُونَ(۸۷)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ مَسنَا وَ أَهْلَنَا الضرُّ وَ جِئْنَا بِبِضعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يجْزِى الْمُتَصدِّقِينَ(۸۸)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَأَيهَا الْعَزِيزُ مَسنَا وَ أَهْلَنَا الضرُّ وَ جِئْنَا بِبِضعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يجْزِى الْمُتَصدِّقِينَ(۸۸)
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسف وَ أَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَهِلُونَ(۸۹)
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسف وَ أَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَهِلُونَ(۸۹)
قَالُوا أَ ءِنَّك لاَنت يُوسف قَالَ أَنَا يُوسف وَ هَذَا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَ يَصبرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(۹۰)
قَالُوا أَ ءِنَّك لاَنت يُوسف قَالَ أَنَا يُوسف وَ هَذَا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَ يَصبرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(۹۰)
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَك اللَّهُ عَلَيْنَا وَ إِن كنَّا لَخَطِئِينَ(۹۱)
قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَك اللَّهُ عَلَيْنَا وَ إِن كنَّا لَخَطِئِينَ(۹۱)
قَالَ لا تَثرِيب عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّحِمِينَ(۹۲)
قَالَ لا تَثرِيب عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّحِمِينَ(۹۲)
ترجمه آيات
ترجمه آيات
(يعقوب ) گفت : (چنين نيست )، بلكه ضميرها و هوى و هوستان كارى (بزرگ ) را به شما نيكو وانمود كرده ، اينك صبرى نيكو بايد (بكنم )، شايد خدا همه را به من بازآرد،(۸۳)
(يعقوب ) گفت : (چنين نيست )، بلكه ضميرها و هوى و هوستان كارى (بزرگ ) را به شما نيكو وانمود كرده ، اينك صبرى نيكو بايد (بكنم )، شايد خدا همه را به من بازآرد،(۸۳)
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
<span id='link222'><span>
<span id='link222'><span>
==جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسران بعد از شنيدن خبر بازداشت بنيامين ==
==جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسران بعد از شنيدن خبر بازداشت بنيامين ==
قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ عَسى اللَّهُ أَن يَأْتِيَنى بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكيمُ
قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ عَسى اللَّهُ أَن يَأْتِيَنى بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكيمُ
در اين مقام مطالب زيادى حذف شده كه جمله «'''ارجعوا الى ابيكم فقولوا... فهو كظيم '''» بر آن دلالت مى كند، و تقدير آن چنين است : بعد از آنكه به نزد پدر بازگشته و سفارش برادر بزرگتر خود را انجام داده و آنچه را كه او سفارش كرده بود به پدر گفتند، پدرشان در جواب فرمود: «'''بل سولت ...'''»
در اين مقام مطالب زيادى حذف شده كه جمله «'''ارجعوا الى ابيكم فقولوا... فهو كظيم '''» بر آن دلالت مى كند، و تقدير آن چنين است : بعد از آنكه به نزد پدر بازگشته و سفارش برادر بزرگتر خود را انجام داده و آنچه را كه او سفارش كرده بود به پدر گفتند، پدرشان در جواب فرمود: «'''بل سولت ...'''»
و جمله «'''بل سولت لكم انفسكم امرا'''» حكايت جوابى است كه يعقوب به فرزندان داد، و اين كلام را به منظور تكذيب ايشان نفرمود، حاشا بر آن حضرت كه چيزيرا كه شواهد و قراين صدق در آن هست تكذيب نمايد، با اينكه مى تواند با آن شواهد، صدق و كذب آنرا تحقيق كند.
و جمله «'''بل سولت لكم انفسكم امرا'''» حكايت جوابى است كه يعقوب به فرزندان داد، و اين كلام را به منظور تكذيب ايشان نفرمود، حاشا بر آن حضرت كه چيزيرا كه شواهد و قراين صدق در آن هست تكذيب نمايد، با اينكه مى تواند با آن شواهد، صدق و كذب آنرا تحقيق كند.
خط ۱۳۰: خط ۱۳۲:
و معناى آيه اين است كه يعقوب بعد از اينكه فرزندان را خطاب كرده و گفت : «'''بل سولت لكم انفسكم امرا'''»، و بعد از آن ناله اى كه كرد و گفت : «'''يا اسفى على يوسف '''»، و نيز بعد از آنكه در اندوه بر يوسف ديدگان خود را از دست داد، ناگزير از ايشان روى برگردانيد و خشم خود را فرو برد، و متعرض فرزندان نشد.
و معناى آيه اين است كه يعقوب بعد از اينكه فرزندان را خطاب كرده و گفت : «'''بل سولت لكم انفسكم امرا'''»، و بعد از آن ناله اى كه كرد و گفت : «'''يا اسفى على يوسف '''»، و نيز بعد از آنكه در اندوه بر يوسف ديدگان خود را از دست داد، ناگزير از ايشان روى برگردانيد و خشم خود را فرو برد، و متعرض فرزندان نشد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش