گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:


==آيات ۶۱ - ۶۸ سوره هود ==
==آيات ۶۱ - ۶۸ سوره هود ==
وَ إِلى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُهُ هُوَ أَنشأَكُم مِّنَ الاَرْضِ وَ استَعْمَرَكمْ فِيهَا فَاستَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبى قَرِيبٌ مجِيبٌ(۶۱)
وَ إِلى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِلَهٍ غَيرُهُ هُوَ أَنشأَكُم مِنَ الاَرْضِ وَ استَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاستَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبّى قَرِيبٌ مُجِيبٌ(۶۱)


قَالُوا يَا صلِحُ قَدْ كُنت فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَ تَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ ءَابَاؤُنَا وَ إِنَّنَا لَفِى شكٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ(۶۲)
قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنت فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَ إِنَّنَا لَفِى شكٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ(۶۲)


قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأيْتُمْ إِن كنت عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبى وَ ءَاتَانی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصرُنى مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنى غَيرَ تَخْسِيرٍ(۶۳)
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأيْتُمْ إِن كُنتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبّى وَ آتَانی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنى مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنى غَيرَ تَخْسِيرٍ(۶۳)


وَ يَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكمْ ءَايَةً فَذَرُوهَا تَأْكلْ فى أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسوهَا بِسوءٍ فَيَأْخُذَكمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ(۶۴)
وَ يَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فى أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ(۶۴)


فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فى دَارِكمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِك وَعْدٌ غَيرُ مَكْذُوبٍ(۶۵)
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فى دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِك وَعْدٌ غَيرُ مَكْذُوبٍ(۶۵)


فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا صالِحاً وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ مِنْ خِزْىِ يَوْمِئذٍ إِنَّ رَبَّك هُوَ الْقَوِى الْعَزِيزُ(۶۶)
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا صَالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْىِ يَوْمِئذٍ إِنَّ رَبَّك هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ(۶۶)


وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظلَمُوا الصيْحَةُ فَأَصبَحُوا فى دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ(۶۷)
وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصبَحُوا فى دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ(۶۷)


كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلا إِنَّ ثَمُودَا كفَرُوا رَبهُمْ أَلا بُعْداً لِّثَمُودَ(۶۸)
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلا إِنَّ ثَمُودَا كفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِّثَمُودَ(۶۸)


<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


و بسوى (قوم ) ثمود برادرشان صالح را فرستاديم او نيز به قوم خود گفت : اى مردم ! خدا را بپرستيد كه جز او معبودى نداريد، او است كه شما را از زمين (از مواد زمينى ) ايجاد كرد و با تربيت تدريجى و هدايت فطرى به كمالتان رسانيد، تا با تصرف در زمين آن را قابل بهره بردارى كنيد، پس ، از او آمرزش بخواهيد و سپس به سويش باز گرديد كه پروردگار من نزديك و اجابت كننده (دعايتان ) است .(۶۱)
و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم. او نيز به قوم خود گفت: اى مردم! خدا را بپرستيد، كه جز او معبودى نداريد، اوست كه شما را از زمين (از مواد زمينى) ايجاد كرد و با تربيت تدريجى و هدايت فطرى، به كمالتان رسانيد، تا با تصرف در زمين، آن را قابل بهره بردارى كنيد. پس، از او آمرزش بخواهيد و سپس به سويش باز گرديد، كه پروردگار من، نزديك و اجابت كننده (دعايتان) است.(۶۱)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۰ </center>
گفتند: اى صالح ! جامعه ما بيش از اين به تو چشم اميد دوخته بود (و انتظار اين سخن را از تو نداشت) آخر چگونه ما را از پرستش خدايانى كه پدران ما آنها را ميپرستيدند نهى ميكنى (با اينكه اين دعوت تو، هم سنت جامعه و بنيان مليت ما را منهدم مى كند و هم ) حجتى قانع كننده و يقين آور به همراه ندارد و ما همچنان نسبت به درستى آن در شكى حيرت آوريم .(۶۲)
گفتند: اى صالح! جامعه ما، بيش از اين به تو چشم اميد دوخته بود (و انتظار اين سخن را از تو نداشت)، آخر چگونه ما را از پرستش خدايانى كه پدران ما آن ها را می پرستيدند، نهى می كنى (با اين كه اين دعوت تو، هم سنت جامعه و بنيان مليت ما را منهدم مى كند و هم) حجتى قانع كننده و يقين آور به همراه ندارد، و ما همچنان نسبت به درستى آن، در شكى حيرت آوريم.(۶۲)


صالح گفت : اى مردم ! (از در انصاف ) به من خبر دهيد در صورتى كه پروردگارم حجتى به من داده و مرا مشمول رحمت خاصى از خود نموده باشد آيا اگر نافرمانيش كنم كيست كه مرا در نجات از عقوبت او يارى نمايد؟ (نه تنها كسى نيست ، بلكه جلب رضايت شما با نافرمانى خدا) باعث زيادتر شدن خسران من خواهد بود.(۶۳)
صالح گفت: اى مردم! (از درِ انصاف) به من خبر دهيد، در صورتى كه پروردگارم، حجتى به من داده و مرا مشمول رحمت خاصى از خود نموده باشد، آيا اگر نافرمانی اش كنم، كيست كه مرا در نجات از عقوبت او يارى نمايد؟ (نه تنها كسى نيست، بلكه جلب رضايت شما با نافرمانى خدا) باعث زيادتر شدن خسران من خواهد بود.(۶۳)


و اى مردم اين ماده شتر (كه در اجابت درخواست شما مبنى بر اينكه معجزه اى بياورم ، از شكم كوه در آورده ام ) آيت و معجزه اى براى شما است ، بگذاريد در زمين خدا بچرد، مبادا كه مزاحم او شويد كه (در اين صورت ) عذابى نزديك ، شما را ميگيرد.(۶۴)
و اى مردم! اين ماده شتر (كه در اجابت درخواست شما مبنى بر اين كه معجزه اى بياورم، از شكم كوه در آورده ام)، آيت و معجزه اى براى شما است. بگذاريد در زمين خدا بچرد، مبادا كه مزاحم او شويد، كه (در اين صورت)، عذابى نزديك، شما را می گيرد.(۶۴)


ولى قوم ثمود، آن حيوان را كشتند، صالح اعلام كرد كه بيش از سه روز زنده نخواهيد ماند، در اين سه روز هر تمتعى كه ميخواهيد ببريد كه عذابى كه در راه است قضايى است حتمى و غير قابل تكذيب .(۶۵)
ولى قوم ثمود، آن حيوان را كشتند، صالح اعلام كرد كه بيش از سه روز زنده نخواهيد ماند. در اين سه روز، هر تمتعى كه می خواهيد، ببريد كه عذابى كه در راه است، قضايى است حتمى و غيرقابل تكذيب.(۶۵)


همين كه امر (عذاب )، فرا رسيد ما به رحمت خود صالح و گروندگان به وى را از عذاب و خوارى آن روز نجات داديم (آرى ) پروردگار تو (اى محمد) همان نيرومندى است كه شكست نمى پذيرد(۶۶)
همين كه امر (عذاب)، فرا رسيد، ما به رحمت خود، صالح و گروندگان به وى را از عذاب و خوارى آن روز نجات داديم. (آرى)، پروردگار تو (اى محمّد)، همان نيرومندى است كه شكست نمى پذيرد.(۶۶)


(بعد از سه روز) صيحه آسمانى ، آنهايى را كه ظلم كرده بودند بگرفت و همگى به صورت جسدهايى بى جان در آمدند(۶۷)
(بعد از سه روز)، صيحه آسمانى، آن هايى را كه ظلم كرده بودند، بگرفت و همگى به صورت جسدهايى بى جان در آمدند.(۶۷)


تو گويى اصلا در اين شهر ساكن نبودند، پس (مردم عالم بدانند) كه قوم ثمود پروردگار خود را كفران كردند و آگاه باشند كه فرمان دور باد (از رحمت خدا) قوم ثمود را بگرفت .(۶۸)
تو گويى اصلا در اين شهر ساكن نبودند. پس (مردم عالَم بدانند) كه قوم ثمود، پروردگار خود را كفران كردند و آگاه باشند كه فرمان دور باد (از رحمت خدا)، قوم ثمود را بگرفت.(۶۸)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
   
   
اين آيات كريمه داستان صالح پيغمبر (عليه السلام ) و قوم او را كه همان قوم ثمود بودند شرح مى دهد و صالح (عليه السلام ) سومين پيغمبرى است كه به دعوت توحيد و عليه وثنيّت قيام كرد و ثمود را به دين توحيد خواند و در راه خدا آزارها و محنتها ديد تا آنكه سرانجام خداى عزوجل بين او و قومش اين چنين حكم كرد كه قومش را هلاك ساخته و او و مؤ منين به او را نجات دهد.
اين آيات كريمه، داستان صالح پيغمبر «عليه السلام» و قوم او را كه همان قوم ثمود بودند، شرح مى دهد و صالح «عليه السلام»، سومين پيغمبرى است كه به دعوت توحيد و عليه وثنيّت قيام كرد و ثمود را به دين توحيد خواند و در راه خدا آزارها و محنت ها ديد، تا آن كه سرانجام خداى عزوجل، بين او و قومش، اين چنين حكم كرد كه: قومش را هلاك ساخته و او و مؤمنان به او را نجات دهد.


«'''وَ إِلى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرُهُ'''»:
«'''وَ إِلى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِلَهٍ غَيرُهُ'''»:


بحث در معنا و تفسير اين آيه در آيه مشابه آن كه در اول داستان هود آمده گذشت .
بحث در معنا و تفسير اين آيه، در آيه مشابه آن، كه در اول داستان هود آمده، گذشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۱ </center>
«'''هُوَ أَنشأَكُم مِّنَ الاَرْضِ وَ استَعْمَرَكمْ فِيهَا ...'''»:
==معناى «انشاء» و «استعمار»، در جمله: «هُوَ أنشَأكُم مِنَ الأرض»==
«'''هُوَ أَنشأَكُم مِنَ الاَرْضِ وَ استَعْمَرَكُمْ فِيهَا ...'''»:


معناى «انشاء» و «استعمار» در جمله: «هو انشاءكم من الاءرض و استعمركم فيها»
راغب گفته: كلمۀ «انشاء»، به معناى ايجاد و تربيت چيزى است، و بيشتر در جانداران (كه تربيت بيشترى لازم دارند)، استعمال مى شود. در قرآن كريم فرموده: «هُوَ الَّذِى أنشَأكُم وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمعَ وَ الأبصَار».


راغب گفته: كلمه «'''انشاء'''» به معناى ايجاد و تربيت چيزى است و بيشتر در جانداران (كه تربيت بيشترى لازم دارند) استعمال مى شود، در قرآن كريم فرموده : «'''هو الذى انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار'''».
و كلمۀ «عمارت» (بر خلاف كلمۀ «خراب»، كه به معناى از اثر انداختن چيزى است)، به معناى آباد كردن چيزى است، تا اثر مطلوب را دارا شود. مثلا مى گويند: «عَمَرَ أرضَهُ». يعنى: فلانى، زمين خود را آباد كرد. و مضارع آن «يَعمُرُ»، و مصدرش «عِمَارة» است.  


و كلمه «'''عمارت '''» (بر خلاف كلمه «'''خراب '''» كه به معناى از اثر انداختن چيزى است)، به معناى آباد كردن چيزى است تا اثر مطلوب را دارا شود، مثلا مى گويند: «'''عمر ارضه '''» يعنى فلانى زمين خود را آباد كرد، و مضارع آن «'''يعمر'''» و مصدرش «'''عمارة '''» است ، قرآن كريم مى فرمايد: «'''و عمارة المسجد الحرام '''» و گفته مى شود: «'''عمرته فهو معمور - من آن را آباد كردم پس معمور شد'''».  
قرآن كريم مى فرمايد: «وَ عِمَارَةَ المَسجِدَ الحَرَام». و گفته مى شود: «عَمَرتُهُ فَهُوَ مَعمُورٌ: من آن را آباد كردم، پس معمور شد».  


باز در قرآن كريم ميخوانيم : «'''و عمروها اكثر مما عمروها - آنچه اينان زمين را آباد كردند'''» پيشينيان بيش از اينها آباد كردند و نيز در قرآن كريم از مشتقات اين ماده نام بيت المعمور را ميخوانيم و وقتى گفته مى شود: «'''اعمرته الارض '''» و همچنين اگر گفته شود: «'''استعمرته الارض '''» معنايش اين است كه من زمين را به دست فلانى سپردم تا آبادش كند، در اين معنا نيز در قرآن كريم ميخوانيم : «'''و استعمركم فيها'''».
باز در قرآن كريم می خوانيم: «وَ عَمَرُوهَا أكثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا: آنچه اينان زمين را آباد كردند، پيشينيان بيش از اين ها آباد كردند». و نيز در قرآن كريم، از مشتقات اين ماده، نام «بيت المعمور» را می خوانيم و وقتى گفته مى شود: «أعمَرتُهُ الأرضَ»، و همچنين اگر گفته شود: «إستَعمَرتُهُ الأرضَ»، معنايش اين است كه: من زمين را به دست فلانى سپردم تا آبادش كند. در اين معنا نيز در قرآن كريم می خوانيم: «وَ استَعمَرَكُم فِيهَا».


پس بنابراين ، كلمه «'''عمارت '''» به معناى آن است كه زمين را از حال طبيعيش برگردانى و وضعى به آن بدهى كه بتوان آن فوايدى كه مترقب از زمين است را استفاده كرد، مثلا خانه خراب و غير قابل سكونت را طورى كنى كه قابل سكونت شود و در مسجد طورى تحول ايجاد كنى كه شايسته براى عبادت شود و زراعت را به نحوى متحول سازى كه آماده كشت و زرع گردد و باغ را به صورتى در آورى كه ميوه بدهد و يا قابل تنزه و سير و گشت گردد، و كلمه «'''استعمار'''» به معناى طلب عمارت است به اين معنى كه از انسانى بخواهى زمين را آباد كند بطورى كه آماده بهره بردارى شود، بهره اى كه از آن زمين توقع مى رود.
پس بنابراين، كلمه «عمارت»، به معناى آن است كه زمين را از حال طبيعی اش برگردانى و وضعى به آن بدهى كه بتوان آن فوايدى كه مترقب از زمين است را استفاده كرد. مثلا خانه خراب و غيرقابل سكونت را طورى كنى كه قابل سكونت شود و در مسجد، طورى تحول ايجاد كنى كه شايسته براى عبادت شود، و زراعت را به نحوى متحول سازى كه آماده كشت و زرع گردد، و باغ را به صورتى در آورى كه ميوه بدهد و يا قابل تنزه و سير و گشت گردد.  


و بنا بر آنچه گذشت معناى جمله «'''هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها'''» (با در نظر داشتن اينكه كلام افاده حصر مى كند) اين است كه خداى تعالى آن كسى است كه شما را از مواد زمينى اين زمين ايجاد كرد، و يا به عبارتى ديگر بر روى مواد ارضى ، اين حقيقتى كه نامش انسان است را ايجاد كرد و سپس به تكميلش پرداخته ، اندك اندك تربيتش كرد و در فطرتش انداخت تا در زمين تصرفاتى بكند و آن را به حالى در آورد كه بتواند در زنده ماندن خود از آن سود ببرد و احتياجات و نواقصى را كه در زندگى خود به آن برمى خورد برطرف سازد، و خلاصه مى خواهد بفرمايد شما نه در هست شدنتان و نه در بقايتان هيچ احتياجى به اين بتها نداريد تنها و تنها محتاج خداى تعالى هستيد.
و كلمۀ «استعمار»، به معناى طلب عمارت است. به اين معنى كه از انسانى بخواهى زمين را آباد كند، به طورى كه آماده بهره بردارى شود. بهره اى كه از آن زمين توقع مى رود.
 
و بنابر آنچه گذشت، معناى جملۀ «هُوَ أنشَأكُم مِنَ الأرضِ وَ استَعمَرَكُم فِيهَا» (با در نظر داشتن اين كه كلام افاده حصر مى كند)، اين است كه: خداى تعالى، آن كسى است كه شما را از مواد زمينى اين زمين، ايجاد كرد. و يا به عبارتى ديگر، بر روى مواد ارضى، اين حقيقتى كه نامش انسان است را، ايجاد كرد و سپس به تكميلش پرداخته، اندك اندك تربيتش كرد و در فطرتش انداخت تا در زمين تصرفاتى بكند، و آن را به حالى در آورد كه بتواند در زنده ماندن خود، از آن سود ببرد و احتياجات و نواقصى را كه در زندگى خود به آن بر مى خورد، برطرف سازد.
 
و خلاصه مى خواهد بفرمايد: شما نه در هست شدنتان و نه در بقايتان، هيچ احتياجى به اين بت ها نداريد، تنها و تنها، محتاج خداى تعالى هستيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۶۲ </center>
پس اينكه حضرت صالح (عليه السلام ) به قوم خود گفت : «'''هو الذى انشاكم من الارض و استعمركم فيها'''» در مقام تعليل و بيان دليلى است كه آن جناب در دعوت خود به آن دليل استدلال مى كرده ، دعوتش اين بود كه : «'''يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من اله غيره - شما خدا را بپرستيد كه بجز او هيچ معبودى نداريد'''» و چون جمله مورد بحث استدلال بر اين دعوت بوده ، لذا جمله را با حرف عطف نياورد، بلكه بدون حرف عطف و به اصطلاح بطور فصل آورده و فرمود: «'''هو الذى ...'''»، گويا شخصى پرسيده اينكه ميگويى تنها خدا را عبادت كنيم دليلش ‍ چيست ؟ در پاسخ فرموده دليلش اين است كه او است كه شما را در زمين و از زمين ايجاد كرد و آبادى زمين را به دست شما سپرد.
پس اين كه حضرت صالح «عليه السلام» به قوم خود گفت: «هُوَ الَّذِى أنشَأكُم مِنَ الأرضِ وَ استَعمَرَكُم فِيهَا»، در مقام تعليل و بيان دليلى است كه آن جناب، در دعوت خود، به آن دليل استدلال مى كرده. دعوتش اين بود كه: «يَا قَومِ اعبُدُوا اللّهَ مَا لَكُم مِن إلَهٍ غَيرُهُ: شما خدا را بپرستيد كه به جز او، هيچ معبودى نداريد».
 
و چون جمله مورد بحث استدلال بر اين دعوت بوده، لذا جمله را با حرف عطف نياورد، بلكه بدون حرف عطف و به اصطلاح به طور فصل آورده و فرمود: «هُوَ الَّذِى...». گويا شخصى پرسيده: اين كه می گويى تنها خدا را عبادت كنيم، دليلش چيست؟ در پاسخ فرموده دليلش اين است كه اوست كه شما را در زمين و از زمين ايجاد كرد، و آبادى زمين را به دست شما سپرد.
<span id='link311'><span>
<span id='link311'><span>


۱۶٬۸۸۰

ویرایش