۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
<span id='link260'><span> | <span id='link260'><span> | ||
==داستان حضرت نوح «ع»، در تورات فعلى == | ==۴ - داستان حضرت نوح «ع»، در تورات فعلى == | ||
در | در تورات، در «اصحاح ششم از سفر تكوين»، درباره آن جناب چنين آمده كه: | ||
وقتى مردم در روى زمين زاد و ولد را شروع كردند و دخترانى برايشان پيدا شد، پسران خدا - كه منظور پيغمبران هستند - ديدند دختران مردم زيبايند، لاجرم از آن دختران هر چه را اختيار مى كردند، همسر خود مى ساختند. | |||
و چون رب ديد شر انسان در زمين زياد شد و تمامى خاطرات فكرى قلب بشر همه روزه شر شد، | ربّ - يعنى خداى تعالى - گفت: روح من در انسان دائما داورى نخواهد كرد. زيرا كه او نيز بشر است - آزاد است و اراده دارد - و روزگار او، به صد و بيست سال رسيده بود، و در زمين، طاغوت ها در آن ايام بودند - همچنان كه بعد از آن نيز بوده اند - چون فرزندان خدا (انبياء) داخل بر دختران مردم شدند و دختران، براى آنان اولاد آوردند، و جبارانى پديد آمد كه از همان روزگاران نخستين اسم داشتند. | ||
و چون رب ديد شر انسان در زمين زياد شد و تمامى خاطرات فكرى قلب بشر همه روزه شر شد، رب غصه دار شد كه ديد عمل انسان در زمين اين طور شده، و در قلب خود تأسف خورد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۸ </center> | ||
به ناچار فرمان داد كه جنس اين بشر را كه من آفريده ام، از روى زمين محو كنيد. هم انسان را و هم همه چهارپايان و جنبندگان و مرغان هوا را. براى اين كه من از اعمالى كه آن ها كردند، محزون شدم، و اما نوح، نعمت را در چشم رب بديد. | |||
اين ها، همه فرزندان نوح اند، و نوح، مردى نيكوكار و در ميان اقران و نزديكان خود مردى كامل بود و با خدا سير مى كرد. و براى او، سه فرزند متولد شد به نام هاى: «سام»، «حام» و «يافث»، و زمين در پيش روى خدا فاسد شده و پر از ظلم گرديد، و خدا زمين را ديد كه فاسد شده، زيرا هر فردى از افراد بشر، طريقه اش در زمين فاسد شد. | |||
آنگاه خدا به نوح فرمود كه: عمر كل بشريت به سر آمده و دارم مى بينم كه به زودى نابود مى شوند. براى اين كه زمين از رفتار آنان پر از ظلم شده، و من نابود كننده آنان و نابود كننده زمينم. تو براى خودت، از چوب «جفر»، سفينه اى بساز و در آن كشتى، خانه هايى جدا جدا بساز، و از داخل و خارج، آن را قيرمالى كن. | |||
و آن را بدين منوال مى سازى كه: طولش سيصد ذراع، عرضش پنجاه ذراع و بلندی ايش سى ذراع باشد، و براى آن، پنجره اى به بلندى يك ذراع قرار می دهى، و درب ورودى آن را كه مى سازى، در دو سمت آن، مسكن هايى روى هم، يعنى به صورت سه طبقه بالا و پايين و متوسط درست مى كنى، كه اينك من دارم طوفان آب بر روى زمين را مى آورم، تا تمامى اهل زمين و هر جسد داراى روح و حيات را كه در زير آسمان است، هلاك كنم. | |||
همه جانداران روى زمين مى ميرند، ولى من عهدم را با تو استوار مى دارم، تو و فرزندان و همسرت و همسر فرزندانت داخل كشتى مى شويد، و از هر جاندار صاحب جسد، يك جفت داخل كشتى مى كنى، تا نسل آن ها از بين نرود، و بايد اين يك جفت نر و ماده باشند، از مرغان ماده اش از جنس نرش باشد، از چهارپايان نيز همجنس باشد، از تمامى جنبندگان زمين، همه همجنس باشند. | |||
خود اين جنبندگان نزد تو مى آيند تا نسلشان باقى بماند، و تو نيز، براى خودت از هر طعام خوردنى فراهم بياور و در كشتى نزد خود جمع كنف تا هم طعام تو باشد و هم طعام آن جانداران. نوح، بر حسب دستورى كه خداى تعالى داده بود، عمل كرد. | |||
و در اصحاح هفتم، از سفر تكوين مى گويد: رب به نوح گفت: | |||
تو و همه فرزندانت داخل كشتى شويد. زيرا من تو را از ميان نسل موجود بشر، مردى نيكوكار ديدم، و از همه چهارپايانى كه پاك هستند را، هفت تا هفت تا، به صورت نر و ماده نزد خود نگه دار، و از آن هايى كه ناپاك اند، تنها دو به دو نگه دار، كه آن ها نيز بايد نر و ماده باشند. از مرغان نيز هفت تا هفت، تا به صورت نر و ماده، پيش خود ببر تا نسل آن ها در روى زمين باقى بماند. زيرا كه من نيز بعد از هفت روز ديگر، چهل روز و چهل شب بر زمين مى بارانم، و در روى زمين، هر موجود استوارى كه ساخته ام، را محو مى كنم. نوح، بر حسب آنچه خدا امر كرده بود، عمل كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷۹ </center> | ||
بعد از آنكه نوح به سن ششصد سالگى رسيد طوفان زمين را فرا گرفت و نوه و فرزندان و همسر خودش و همسران پسرانش از روى آب طوفان داخل كشتى شدند، هر جنبنده اى هم كه در زمين بود - چه پاكش و چه ناپاكش - همانطور كه خدا به نوح فرمان داده بود به صورت نر و ماده و دوتا دوتا داخل كشتى شدند. | بعد از آنكه نوح به سن ششصد سالگى رسيد طوفان زمين را فرا گرفت و نوه و فرزندان و همسر خودش و همسران پسرانش از روى آب طوفان داخل كشتى شدند، هر جنبنده اى هم كه در زمين بود - چه پاكش و چه ناپاكش - همانطور كه خدا به نوح فرمان داده بود به صورت نر و ماده و دوتا دوتا داخل كشتى شدند. |
ویرایش