۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
<span id='link234'><span> | <span id='link234'><span> | ||
==تعلق | ==توجیه تعلق مشيّت خداوند، به امر عدمى، در آيه شریفه == | ||
بعضى اشكال كرده اند كه: اراده و | بعضى اشكال كرده اند كه: اراده و مشيّت، به امر عدمى (نپرستيدن) تعلق نمى گيرد و معنا ندارد كه مشيّت به عدم پرستيدن تعلق گيرد. لذا بايد يك امر وجودى براى مشيّت در تقدير بگيريم كه آن امر وجودى، ملازم با نپرستيدن باشد. مثلا بگوييم: اگر خدا مى خواست كه ما موحد باشيم و يا اين كه تنها او را بپرستيم، غير او را نمى پرستيديم، و استدلال كرده اند به حديث: «مَا شَاءَ اللهُ كَانَ وَ مَا لَم يَشَأ لَم يَكُن: آنچه خدا بخواهد، شدنى است و آنچه نخواهد، شدنى نيست». زيرا در اين حديث، عدم وجود را معلق بر عدم مشيّت كرده، نه بر مشيّت. | ||
ليكن اين اشكال وارد نيست، هر چند اصل | ليكن اين اشكال وارد نيست، هر چند اصل حرف، در جاى خود صحيح است، ولى عنايات لفظى و مجازات كلام، دائر مدار حقايق كونى و نظريات فلسفى نيست. | ||
آرى سطح افكار عموم مردم كه بت پرستان هم از همان ها بودند و افكار عالى ترى نداشتند، همان طور كه ترتب امور وجودى را بر مشيّت جایز مى دانند، ترتب امور عدمى را نيز بر مشيّت جايز و ممكن مى شمارند. كلام رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» هم، بر اين عنايات لفظى جارى شده، همچنان كه در كلام ديگرش، خطاب به خداى تعالى عرض مى كند: «اللَّهُمَّ إن شِئتَ أن لَا ُتعبَد، لَم تُعبَد: پروردگارا! اگر بخواهى پرستش نشوى، تو را پرستش نمى كنند». | |||
ویرایش