گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۱: خط ۵۱:
==برداشت هاى نادرست از آيه: «لِيَحمِلُوا أوزَارَهُم كَامِلَةً يَومَ القِيَامَة»==
==برداشت هاى نادرست از آيه: «لِيَحمِلُوا أوزَارَهُم كَامِلَةً يَومَ القِيَامَة»==


از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه استفاده اى كه بعضى از مفسرين از آيه «ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيامة» كرده اند كه: به مقتضاى آن از گناه آنان هيچ كم نمى شود، و به امثال گرفتاريهاى دنيايى و يا اطاعتهاى مقبول كه در مؤمنين، كفاره گناهان اند، كفاره پذير نيست.
از آنچه گذشت، اين معنا روشن گرديد كه استفاده اى كه بعضى از مفسران از آيه: «لِيَحمِلُوا أوزَارَهُم كَامِلَةً يَومَ القِيَامَة» كرده اند كه: «به مقتضاى آن، از گناه آنان هيچ كم نمى شود، و به امثال گرفتاری هاى دنيايى و يا اطاعت هاى مقبول كه در مؤمنان، كفاره گناهان اند، كفاره پذير نيست»، استفاده صحيح و مقبولى نيست.  


استفاده صحيح و مقبولى نيست. و همچنين استفاده اى كه بعضى ديگر كرده اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى بعضى عذاب ها را از مؤمنين ساقط مى كند، و در حقشان تخفيف قائل مى شود(حرف درستى نيست) زيرا اگر ميان مؤمنين و غير مؤمنين فرقى نبود جهت نداشت كفار را اختصاص داده ، تنها گناهان ايشان را غير قابل تخفيف بداند.
و همچنين، استفاده اى كه بعضى ديگر كرده اند كه: «آيه شريفه دلالت دارد بر اين كه خداى تعالى، بعضى عذاب ها را از مؤمنان ساقط مى كند، و در حقشان تخفيف قائل مى شود»، (حرف درستى نيست). زيرا اگر ميان مؤمنان و غير مؤمنان فرقى نبود، جهت نداشت كفار را اختصاص داده، تنها گناهان ايشان را غيرقابل تخفيف بداند.


وجه نامقبولى اين دو احتمال اين است كه هر چند خوارى كفار و احترام مؤمنين مطلبى است در جاى خود محفوظ، همچنان كه آيات دلالت كننده بر خفت و خوارى كفار به عذاب هاى دنيوى و حبط اعمال و نيز آيات دلالت كننده بر شفاعت بعضى از مؤ منين نيز بر آن دلالت دارد، ليكن آيه مورد بحث ناظر به اين جهت نيست، تنها عنايت آيه در فرق ميان وزرهاى خود گمراه شدگان به دست كفار، و وزرهايى است كه كفار در آنها دخالت داشته اند، و مى خواهد بفرمايد گمراه شدگان بدست كفار خودشان وزر عمل خود را خواهند كشيد، و گمراه كنندگان، تنها آن وزرهايى از ايشان را به دوش مى كشند كه اضلال ايشان باعث آن شده باشد.
وجه نامقبولى اين دو احتمال، اين است كه:
 
هر چند خوارى كفار و احترام مؤمنان مطلبى است در جاى خود محفوظ، همچنان كه آيات دلالت كننده بر خفّت و خوارى كفار، به عذاب هاى دنيوى و حبط اعمال و نيز آيات دلالت كننده بر شفاعت بعضى از مؤمنان نيز بر آن دلالت دارد، ليكن آيه مورد بحث، ناظر به اين جهت نيست. تنها عنايت آيه در فرق ميان وزرهاى خود گمراه شدگان به دست كفار، و وزرهايى است كه كفار در آن ها دخالت داشته اند، و مى خواهد بفرمايد: گمراه شدگان به دست كفار، خودشان وزر عمل خود را خواهند كشيد، و گمراه كنندگان، تنها آن وزرهايى از ايشان را به دوش مى كشند كه اضلال ايشان، باعث آن شده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۹ </center>
سست ترين وجه از دو وجه گذشته وجهى است كه بعضى ذكر كرده و گفته اند: كلمه «من» در «من اوزار الذين...» زائده و يا بيانيه است. ولى خواننده خود بى وجهى آن را مى داند.
سست ترين وجه از دو وجه گذشته، وجهى است كه بعضى ذكر كرده و گفته اند: كلمۀ «ِمن» در «مِن أوزَارِ الَّذِينَ...»، زائده و يا بيانيه است. ولى خواننده خود بى وجهى آن را مى داند.
 
و اگر در جملۀ «يُضِلُّونَهُم»، قيد «بِغَيرِ عِلمٍ» را آورد، براى اين بود كه دلالت كند بر اين كه كسانى كه به دست مشركان گمراه شدند، و فريب گفته آنان را كه گفتند «أسَاطِيرُ الأوّلين» خوردند، فريب خوردنى بى دليل بوده و بدون دليل از آنان پيروى كردند. پس گويندگان اين سخن، ائمه ضلال بودند و گمراهان، مقلّدين و اتباع ايشان، و خداوند در توبيخ و تقبيح هر دو طایفه فرمود: «ألَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ».


و اگر در جمله «يضلونهم» قيد «بغير علم» را آورد براى اين بود كه دلالت كند بر اينكه كسانى كه بدست مشركين گمراه شدند، و فريب گفته آنان را كه گفتند «اساطير الاولين» خوردند فريب خوردنى بى دليل بوده و بدون دليل از آنان پيروى كردند، پس گويندگان اين سخن ائمه ضلال بودند، و گمراهان، مقلدين و اتباع ايشان ، و خداوند در توبيخ و تقبيح هر دو طائفه فرمود: «الا ساء ما يزرون».
«'''قَدْ مَكرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِنَ الْقَوَاعِدِ ...'''»:


«'''قَدْ مَكرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ ...'''»:
اتيان خداى تعالى بنيان ايشان را «از قواعد»، به معناى اين است كه: امر او، بعد از آن كه حاضر نبوده، حاضر شود. و اين تعبير، در كلام عرب شايع است. و «خرور سقف»، به معناى سقوط و فرو ريختن آن است.


اتيان خداى تعالى بنيان ايشان را «از قواعد» به معناى اين است كه امر او بعد از آنكه حاضر نبوده حاضر شود، و اين تعبير در كلام عرب شايع است، و «خرور سقف» به معناى سقوط و فرو ريختن آن است.
و ظاهرا آن طور كه سياق اشعار دارد، جملۀ «فَأتَى اللهُ بُنيَانَهُم مِنَ القَوَاعِد فَخَرَّ عَلَيهِمُ السَّقفُ مِن فَوقِهِم»، كنايه است از ابطال كيد و افساد مكر ايشان از راهى كه خود آنان انتظارش را نداشتند. مثل كسى كه مى ترسد از جلو او را بزنند، و همه حواسش جمع پيش رويش است، ناگهان دشمن از پشت سر، بر او وارد مى شود. خداوند هم بنيان مكر ايشان را از پايه منهدم مى كند، در حالى كه آنان حواسشان، جمع بالاى سر و ناحيه سقف است، ناگهان بينند كه سقف بر سرشان فرو ريخت، اما نه اين كه سقف را خراب كرده باشند، بلكه پايه را از زير سقف بكشند.


و ظاهرا آنطور كه سياق اشعار دارد جمله «فاتى الله بنيانهم من القواعد فخر عليهم السقف من فوقهم» كنايه است از ابطال كيد و افساد مكر ايشان از راهى كه خود آنان انتظارش را نداشتند، مثل كسى كه مى ترسد از جلو او را بزنند، و همه حواسش جمع پيش رويش است ، ناگهان دشمن از پشت سر بر او وارد مى شود خداوند هم بنيان مكر ايشان را از پايه منهدم مى كند، در حالى كه آنان حواسشان جمع بالاى سر و ناحيه سقف است، ناگهان بينند كه سقف بر سرشان فرو ريخت ، اما نه اينكه سقف را خراب كرده باشند، بلكه پايه را از زير سقف بكشند.
بنابراين، جملۀ «فَأتَيهُمُ العَذَابُ مِن حَيثُ لَا يَشعُرُونَ»، عطف تفسيرى براى جملۀ «فَأتَى اللهُ بُنيَانَهُم...» است، و مقصود از «عذاب»، دنيوى است. و در آيه شريفه، مشركان را كه با خدا و رسول مكر مى كرده اند، تهديد نموده، خاطرنشان مى سازد كه خدا با مكر كنندگان قبل از ايشان چه معامله اى كرده است، و بر سر امت هاى مستكبر گذشته، چه آورده و چگونه مكر ايشان را، به خود آنان برگردانيده است.


بنابراين، جمله «فاتيهم العذاب من حيث لا يشعرون» عطف تفسيرى براى جمله «فاتى الله بنيانهم...» است و مقصود از عذاب دنيوى است. و در آيه شريفه مشركين را كه با خدا و رسول مكر مى كرده اند تهديد نموده خاطر نشان مى سازد كه خدا با مكر كنندگان قبل از ايشان چه معامله اى كرده است، و بر سر امتهاى مستكبر گذشته چه آورده و چگونه مكر ايشان را به خود آنان برگردانيده است.
«'''ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شرَكائِی الَّذِينَ كُنتُمْ تُشاقُّونَ فِيهِمْ'''»:


«'''ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تُشاقُّونَ فِيهِمْ'''»:
كلمۀ «يُخزِيهِم»، از «خِزى» است و آن، بنابر آنچه كه راغب ذكر كرده، ذلّت و خوارى است كه صاحبش از دارا بودن آن شرمنده شود.


كلمه «يخزيهم» از «خزى» است و آن بنا بر آنچه كه راغب ذكر كرده ذلت و خوارى است كه صاحبش از دارا بودن آن شرمنده شود، و كلمه «تشاقون» از «شاقه» و آن از ماده شقق است كه در لغت به معناى قطع و جدا كردن مقدارى از هر چيز است، و اصطلاحا به معناى مخاصمه و دشمنى و اختلاف كسى است كه نبايد اختلاف كند و بايد دوستى و اتفاق بنمايد،
و كلمۀ «تُشَاقُّونَ»، از «شَاقّه» و آن، از ماده «شَقَقَ» است كه در لغت، به معناى قطع و جدا كردن مقدارى از هر چيز است، و اصطلاحا به معناى مخاصمه و دشمنى و اختلاف كسى است كه نبايد اختلاف كند و بايد دوستى و اتفاق بنمايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۰ </center>
پس مشاقه مشركين در شركاءشان به معناى اختلاف آنان با اهل توحيد است با اينكه امت واحدى هستند كه خدا همگيشان را بر فطرت توحيد و دين حق خلق كرده و اين مشاقه كنندگان با مؤمنين، مخاصمه مى كنند و خود را از ايشان جدا مى سازند.  
پس مشاقّه مشركان در شركاءشان، به معناى اختلاف آنان با اهل توحيد است، با اين كه امت واحدى هستند كه خدا همگی شان را بر فطرت توحيد و دين حق خلق كرده، و اين مشاقّه كنندگان با مؤمنان، مخاصمه مى كنند و خود را از ايشان جدا مى سازند.  


و معناى آيه اين است كه خداى سبحان به زودى در روز قيامت ايشان را به عذاب شرم آور مبتلا نموده، از ايشان مى پرسد: پس كجايند آن شريكان من كه بر سر آنها با اهل حق دشمنى مى كرديد و در دين فطرت اختلاف مى انداختيد؟
و معناى آيه، اين است كه: خداى سبحان، به زودى در روز قيامت، ايشان را به عذاب شرم آور مبتلا نموده، از ايشان مى پرسد: پس كجايند آن شريكان من، كه بر سرِ آن ها، با اهل حق دشمنى مى كرديد و در دين فطرت اختلاف مى انداختيد؟


<span id='link231'><span>
<span id='link231'><span>
۱۶٬۳۳۸

ویرایش