۱۶٬۲۹۰
ویرایش
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
<span id='link48'><span> | <span id='link48'><span> | ||
و دو كلمۀ «ليل» و «نهار»، به معناى ظلمت و نورى است كه متعاقب هم و به خاطر مواجه بودن زمين با طلوع و غروب آفتاب در زمين پديد مى آيند، و اين دو ،مانند ساير موجودات | |||
و دو | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۹ </center> | ||
عالَم و همچنين احوال آن موجودات، دو آيت از آيات خداى سبحان است، كه بالذات دلالت بر يكتايى خدا در ربوبيت مى كند. | |||
و از همين جا روشن مى شود اين كه فرمود: «شب و روز را دو آيت قرار داد»، مقصود اين است كه آن ها را دو آيت خلق كرد، نه اين كه در آغاز خلقتشان آيت نبودند و بعدا آن ها را آيت خود قرار داد و آن ها را به عنوان دليل مقرر داشت. زيرا تمامى موجودات از همان اصل وجود، آياتى هستند كه بر مكون خود دلالت دارند. | |||
بنابراين، به خوبى روشن مى شود كه مراد از «آيت شب» و «آيت روز»، خود شب و روز است، و در حقيقت، اضافۀ آيت به ليل و نهار در عبارت «آيَةَ اللَّيلِ و آيَةَ النَّهَار»، اضافۀ بيانيّه است، نه اضافه لاميّه، و مقصود از محو ليل، تاريك كردن و پنهان كردن آن از چشم ها است، كه به خلاف روز باشد. | |||
پس اين كه بعضى ها گفته اند: مراد از «آيت ليل»، ماه و مراد از محو آن، لكه هايى است كه در آن دو ديده مى شود، و مراد از «آيت نهار»، خود آفتاب، و مبصر بودن آن، نداشتن آن لكّه ها است، به هيچ وجه صحيح نيست. | |||
زيرا گفتگو در خود دو «آيت» (ليل و نهار) است، نه در آيت آن دو آيت. علاوه بر اين، تفريعى كه بر جمله مورد بحث كرده و فرموده: «لِتَبتَغُوا فَضلاً مِن رَبِّكُم...»، متفرع بر روشنى دادن روز و ظلمت شب است، نه بر لكه داشتن ماه و نداشتن آفتاب. | |||
و نظير اين حرف بى اساس را بعضى ديگر نيز گفته اند كه: مراد از آيت شب، ظلمت آن و از آيت روز، نور آن، و مراد از محو آيت شب، بردن ظلمت آن با نور روز است، و اگر در آيه از بردن نور روز، به وسيله شب سخنى نرفته، براى اين بوده كه همين يكى بر آن ديگرى دلالت مى كرده. | |||
و اگر خواننده محترم كلام سابق ما را به ياد داشته باشد، قطعا وجه سقوط اين گفتار بر او پوشيده نخواهد ماند. زيرا ما گفتيم كه آيه شريفه در مقام بيان فرقى است كه ميان اين دو آيت است، و بنا به گفتار مفسر مزبور، ديگر فرقى ميان اين دو آيت باقى نمى ماند. اين يكى، آن ديگرى را و آن ديگرى، اين را از بين مى برد. | |||
جملۀ «لِتَبتَغُوا فَضلاً مِن رَبِّكُم»، متفرع است بر جملۀ «وَ جَعَلنَا آيَةَ النَّهَار مُبصِرَةً»، و معنايش اين است كه: اگر ما آيت روز را روشن قرار داديم، براى اين است كه شما بتوانيد در آن موقع رزق پروردگار خود را طلب كنيد. چون «رزق»، فضل و عطاى خداى تعالى است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۷۰ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند كه : تقدير جمله مورد | بعضى ديگر گفته اند كه: تقدير جمله مورد بحث، چنين است: | ||
«لِتَسكُنُوا بِاللَّيلِ وَ لِتَبتَغُوا فَضلاً مِن رَبِّكُم بِالنَّهَار: تا در شب آرام گيريد و در روز، به جستجوى فضل خدا برخيزيد. منتهى جملۀ اولى حذف شد. چون مسأله سكونت در شب را در چند جاى ديگر خاطرنشان كرده بود، وليكن اين حرف صحيح نيست. زيرا چنين تقديرى با سياق كلام منافات دارد. چون سياق اين است كه مى خواهد آثار يكى از دو آيت را در عين اين كه هر دو آيت اند، باقى گذارده و آثار آيت ديگرى را محو نمايد. | |||
فخر | |||
و اين كه فرمود: «وَ لِتَعلَمُوا عَدَدَ السّنِينَ وَ الحِسَابَ»، يعنى: تا اين كه با محو شب و روشنگرى روز، سال ها را بدانيد، يكى از روزهاى آن را واحد قرار داده و بقيه ايام را بر آن گره بزنيد، و بدين وسيله حساب وقت ها و موعدها را بدانيد. | |||
و كلمۀ «وَ الحِسَاب» هم، متفرع بر مبصر بودن نهار است. نظير همان متفرع بودن طلب رزق بر آن، و جهتش اين است كه ما به هيچ عدم و فقدانى بر نمى خوريم، مگر از ناحيه وجودى كه مقابل آن است، ولى به عكس نيست. | |||
يعنى از ناحيه عدم ها به وجود متوجه نمى شويم، و ظلمت امرى است عدمى به معناى نبود نور، و اگر نور نبود، نه به نورى منتقل مى شديم و نه به ظلمتى، و ما هر چند كه هم با شب حساب ها را نگه مى داريم و هم با روز و آن دو را ظاهرا از هم جدا مى شماريم، ليكن احساس، اول به امر وجودى (يعنى روز) متعلق مى شود، و سپس به نوعى قياس متوجه امر عدمى (يعنى شب) مى شويم، و هر امر وجودى و عدمى كه با آن مقايسه شود، وضع بدين منوال است. | |||
فخر رازى، در تفسير خود مى گويد: بهتر اين است كه بگوييم: | |||
مراد از «محو آيت شب»، بنابر اين كه مقصود از آن ماه باشد، اختلاف شكلى است كه در گردش از محاق به محاق به خود گرفته و نورش با سپرى شدن شب ها، كم و زياد مى شود. زيرا همين اختلاف نور، آثار عظيم و بسيارى در درياها و بيابان ها و مزاج هاى مردم دارد، و لازمه اين، همان طور كه خودش اشاره كرده، اين است كه جمله: «لِتَبتَغُوا فَضلاً مِن رَبِّكُم» و جمله: «لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الحِسَابَ»، متفرع بر محو آيت شب و مبصر كردن آيت نهار (هر دو) باشد، و معنايش چنين باشد: دو آيت شب و روز را چنين كرديم تا شما با نور خورشيد و اختلاف نور ماه، رزق خود را به دست آوريد | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۱ </center> | ||
و تا اين كه بدين وسيله، سال ها و حساب ها را بدانيد. چون آفتاب، شب و روز را از هم متمايز نموده، و ماه با اختلاف شكل هايش، ماه هاى قمرى را ترسيم نموده و ماه ها، سال ها را تشكيل مى دهد. و بنابراين معنا، لام در: «لِتَبتَغُوا» و در «لِتَعلَمُوا»، متعلق به دو فعل: «مَحَونَا» و «جَعَلنَا» (هر دو) خواهد بود. | |||
وليكن اين معنا صحيح نيست | |||
زيرا قبلا هم گفتيم كه آيات مورد | وليكن اين معنا صحيح نيست و آيه شريفه، در سياقى است كه با آن نمى سازد، و نمى توان گفت غرضى كه در آن ذكر شده، غرض واحدى است كه مترتب بر هر دو آيه (آيه محو وآيه اثبات) شده است. | ||
زيرا قبلا هم گفتيم كه آيات مورد بحث، در سياق توبيخ و ملامت است، و آيه مورد بحث، يعنى آيه: «وَ جَعَلنَا اللَّيلَ وَ النَّهَارَ آيَتَين»، به منزله جواب از احتجاجى است تقديرى، كه ممكن است كسى درخواست شرّ بكند. | |||
<span id='link49'><span> | <span id='link49'><span> | ||
==وجود قدرت وآزادى ، دليل ومجوز ارتكاب هر عملى نيست == | ==وجود قدرت وآزادى ، دليل ومجوز ارتكاب هر عملى نيست == | ||
وخلاصه آن احتجاج اين است كه آدمى به خاطر عجله اى كه دارد در طلب مقاصدش سراسيمه مى شتابد، وبدون اينكه اعتنا و توجهى نسبت به كتاب وهدايت الهى كه به سوى ملت فرستاده شده و اقوم است ، بنمايد، در اين راه تفاوتى ميان خير وشر نگذاشته واز هيچ عملى به منظور بررسى صلاح وفساد آن باز نمى ايستد، بلكه به مجرد اينكه عملى را مورد علاقه ومطابق ميلش يافت ، وقدرتش بر انجام آن نيز مساعدت نمود انجامش مى دهد، ودر اين باره بحريت طبيعى خود اعتماد نموده با زبان حال چنين استدلال مى كند كه با اينكه خداوند قدرت اينگونه اعمال را به من داده ومرا از آن جلوگيرى نكرده ، چرا نكنم ؟ همچنانكه قرآن كريم اين زبان حال را به عنوان زبان حال از مشركين نقل كرده كه رسما مى گفتند: ((لوشاء اللّه ما عبدنا من دونه من شى ء نحن ولااباونا((، وچون جاى چنين استدلالى بوده خداوند در آيه مورد بحث بعد از آنكه كلام رابالحن توبيخ وملامت بيان فرمود چنين جواب داد كه صرف قدرت داشتن بر عمل وصحيح انجام دادن آن ، دليل بر جواز آن نمى شود، وصرف اينكه خداوند ايشان را هم بر انجام خيرها قدرت داده وهم بر انجام شرها دليل بر اين نيست كه ارتكاب شر هم جائز باشد، مگر نمى بينيد كه خداوند شب وروز را دو آيت از آيات خود قرار داده كه انسان ها در آن شب وروز زندگى كنند، و در عين حال آيت شب را محونموده ، وموجودات را محكوم كرده كه در آن به آسايش وخمود بپردازند وآيت روز را مبصر ووسيله درك وبينائى قرار داده تا در آن رزق خود را طلب كنند وبه وسيله آن عدد سنين و حساب را در دست داشته باشند. | وخلاصه آن احتجاج اين است كه آدمى به خاطر عجله اى كه دارد در طلب مقاصدش سراسيمه مى شتابد، وبدون اينكه اعتنا و توجهى نسبت به كتاب وهدايت الهى كه به سوى ملت فرستاده شده و اقوم است ، بنمايد، در اين راه تفاوتى ميان خير وشر نگذاشته واز هيچ عملى به منظور بررسى صلاح وفساد آن باز نمى ايستد، بلكه به مجرد اينكه عملى را مورد علاقه ومطابق ميلش يافت ، وقدرتش بر انجام آن نيز مساعدت نمود انجامش مى دهد، ودر اين باره بحريت طبيعى خود اعتماد نموده با زبان حال چنين استدلال مى كند كه با اينكه خداوند قدرت اينگونه اعمال را به من داده ومرا از آن جلوگيرى نكرده ، چرا نكنم ؟ همچنانكه قرآن كريم اين زبان حال را به عنوان زبان حال از مشركين نقل كرده كه رسما مى گفتند: ((لوشاء اللّه ما عبدنا من دونه من شى ء نحن ولااباونا((، وچون جاى چنين استدلالى بوده خداوند در آيه مورد بحث بعد از آنكه كلام رابالحن توبيخ وملامت بيان فرمود چنين جواب داد كه صرف قدرت داشتن بر عمل وصحيح انجام دادن آن ، دليل بر جواز آن نمى شود، وصرف اينكه خداوند ايشان را هم بر انجام خيرها قدرت داده وهم بر انجام شرها دليل بر اين نيست كه ارتكاب شر هم جائز باشد، مگر نمى بينيد كه خداوند شب وروز را دو آيت از آيات خود قرار داده كه انسان ها در آن شب وروز زندگى كنند، و در عين حال آيت شب را محونموده ، وموجودات را محكوم كرده كه در آن به آسايش وخمود بپردازند وآيت روز را مبصر ووسيله درك وبينائى قرار داده تا در آن رزق خود را طلب كنند وبه وسيله آن عدد سنين و حساب را در دست داشته باشند. |
ویرایش