گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۷۶: خط ۲۷۶:
كلمۀ «حتّى» دلالت مى كند بر اين كه فعلى در تقدير است و تقدير كلام «فَسَارَ حَتّى إذَا بَلَغَ: و سير كرد تا به مغرب آفتاب رسيد» مى باشد. و مراد از مغرب آفتاب، آخر معموره آن روز از ناحيه غرب است، به دليل اين كه مى فرمايد: «نزد آن مردمى را يافت».
كلمۀ «حتّى» دلالت مى كند بر اين كه فعلى در تقدير است و تقدير كلام «فَسَارَ حَتّى إذَا بَلَغَ: و سير كرد تا به مغرب آفتاب رسيد» مى باشد. و مراد از مغرب آفتاب، آخر معموره آن روز از ناحيه غرب است، به دليل اين كه مى فرمايد: «نزد آن مردمى را يافت».


مفسران گفته اند: منظور از «عين حمئة»، چشمه اى داراى گل سياه، يعنى لجن است. چون حماة به معناى آن است ومقصود از عين دريا است ، چون بسيار مى شود كه اين كلمه به دريا هم اطلاق مى گردد. و مقصود از اينكه فرمود ((آفتاب را يافت كه در دريائى لجندار غروب مى كرد(( اين است كه به ساحل دريايى رسيد كه ديگر ماوراى آن خشكى اميد نمى رفت، و چنين به نظر مى رسيد كه آفتاب در دريا غروب مى كند چون انتهاى افق بر دريا منطبق است.  
مفسران گفته اند: منظور از «عين حمئة»، چشمه اى داراى گل سياه، يعنى لجن است. چون «حمأة» به معناى آن است و مقصود از «عين»، دريا است. چون بسيار مى شود كه اين كلمه به دريا هم اطلاق مى گردد.  


بعضى هم گفته اند: چنين چشمه لجندارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى ، كه جزائر خالدات در آن است منطبق است وجزائر مذكور همان جزائرى است كه در هيات و جغرافياى قديم مبدأ طول به شمار مى رفت ، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آنها نمانده است.
و مقصود از اين كه فرمود: «آفتاب را يافت كه در دريایى لجندار غروب مى كرد»، اين است كه به ساحل دريايى رسيد كه ديگر ماوراى آن خشكى اميد نمى رفت، و چنين به نظر مى رسيد كه آفتاب در دريا غروب مى كند. چون انتهاى افق بر دريا منطبق است.
 
بعضى هم گفته اند: چنين چشمه لجندارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى، كه جزائر «خالدات» در آن است، منطبق است و جزائر مذكور، همان جزائرى است كه در هيأت و جغرافياى قديم، مبدأ طول به شمار مى رفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آن ها نمانده است.




۱۶٬۸۱۴

ویرایش