گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۷: خط ۷۷:
<span id='link300'><span>
<span id='link300'><span>


==ابراهيم (ع ) بتها را قطعه قطعه كرد مگر بزرگترين آنها را ==
==ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را ==
«'''فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلا كبِيراً لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ'''»:
«'''فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلا كبِيراً لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ'''»:


راغب گفته : كلمه ((جذ(( به معناى خرد كردن چيزى است ، به شمش خرده شده طلا، و يا طلاهاى تكه تكه هم جذاذ مى گويند، و از اين باب است آيه شريفه ((فجعلهم جذاذا(( و بنا به گفته وى معناى آيه اين مى شود كه : ابراهيم (عليه السلام ) بتها را قطعه قطعه
راغب گفته: كلمۀ «جذ»، به معناى خرد كردن چيزى است. به شمش خرده شده طلا، و يا طلاهاى تكه تكه هم، «جُذاذ» مى گويند. و از اين باب است آيه شريفه «فَجَعَلَهُم جُذَاذاً»، و بنا به گفته وى، معناى آيه اين مى شود كه: ابراهيم «عليه السلام»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگ تر از همه را، كه آن را خرد نكرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۲ </center>
كرد، مگر بزرگ تر از همه را، كه آن را خرد نكرد.


و از ظاهر سياق بر مى آيد كه اظهار اميد ابراهيم (عليه السلام ) در جمله ((لعلهم اليه يرجعون (( به منظور بيان آن صحنه اى است كه عملش آن را مجسم مى كند، چون عمل وى يعنى شكستن همه بتها، و سالم گذاشتن بت بزرگ عمل كسى است كه مى خواهد مردم ببينند كه چه بر سر بتهايشان آمده ، و بت بزرگشان سالم مانده ، ناگزير نزد آن رفته آن را متهم كنند، كه اين كار زير سر او است ، مثل كسى كه مردمى را بكشد، و يكى از آنها را زنده نگ هدارد، تا او به دام بيفتد.
و از ظاهر سياق بر مى آيد كه اظهار اميد ابراهيم «عليه السلام» در جملۀ «لَعَلَّهُم إلَيهِ يَرجِعُون» به منظور بيان آن صحنه اى است كه عملش آن را مجسم مى كند. چون عمل وى، يعنى شكستن همه بت ها و سالم گذاشتن بت بزرگ، عمل كسى است كه مى خواهد مردم ببينند كه چه بر سر بت هايشان آمده، و بت بزرگشان سالم مانده، ناگزير نزد آن رفته، آن را متهم كنند، كه اين كار زير سر او است. مثل كسى كه مردمى را بكشد، و يكى از آن ها را زنده نگه دارد، تا او به دام بيفتد.


و بنابراين ضمير در كلمه ((اليه (( به كلمه ((كبيرا(( بر مى گردد، و مؤيد اين معنا گفتار آينده ابراهيم (عليه السلام) است كه در پاسخ آنان فرمود: ((بلكه بزرگ آنها چنين كرده ((
و بنابراين، ضمير در كلمۀ «إليه» به كلمۀ «كَبِيراً» بر مى گردد، و مؤيد اين معنا، گفتار آينده ابراهيم «عليه السلام» است كه در پاسخ آنان فرمود: «بلكه بزرگ آن ها چنين كرده».


ولى بيشتر مفسرين بر اين رفته اند كه: ضمير مذكور به ابراهيم (عليه السلام) بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه ابراهيم (عليه السلام) همه بتها را خرد كرد، مگر بزرگ آنها را، باشد كه مردم به وى مراجعه كنند، و او در پاسخ ايشان با ايشان محاجه نموده ، مجابشان سازد، و بطلان الوهيت بتها را برايشان روشن سازد.
ولى بيشتر مفسران بر اين رفته اند كه: ضمير مذكور به ابراهيم «عليه السلام» بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه: ابراهيم «عليه السلام» همه بت ها را خرد كرد، مگر بزرگ آن ها را، باشد كه مردم به وى مراجعه كنند، و او در پاسخ ايشان، با ايشان محاجه نموده، مجابشان سازد، و بطلان الوهيت بت ها را برايشان روشن سازد.


بعضى از مفسرين ضمير مذكور را به كلمه ((اللّه (( برگردانيده و گفته اند: معناى آيه اين است كه بتها را شكست ، و بزرگ آنها را باقى گذاشت ، باشد كه مردم به سوى خدا برگردند و او را عبادت كنند، و از خرد شدن خدايان خود متنبه شده و بفهمند كه آنها معبود نيستند و آنچه درباره آنها معتقد بودند باطل است .
بعضى از مفسران ضمير مذكور را به كلمۀ «اللّه» برگردانيده و گفته اند: معناى آيه اين است كه بت ها را شكست، و بزرگ آن ها را باقى گذاشت، باشد كه مردم به سوى خدا برگردند و او را عبادت كنند، و از خرد شدن خدايان خود، متنبه شده و بفهمند كه آن ها معبود نيستند و آنچه درباره آن ها معتقد بودند، باطل است.


و اين معنا روشن است كه لازمه دو تفسيرى كه نقل كرديم اين است كه جمله ((الا كبيرا لهم (( جمله اى زيادى و مستدرك باشد، هر چند كه بعضى از اين مفسرين براى حل اين اشكال دست و پايى كرده ، ولى كارى از پيش نبرده ، و گويا آن علتى كه نگذاشته ايشان ضمير را به كلمه ((كبير(( برگردانند اين بوده كه فكر كرده اند بنابراين تقدير ديگر اظهار اميد معنا ندارد.
و اين معنا روشن است كه لازمه دو تفسيرى كه نقل كرديم، اين است كه جملۀ «إلّا كَبِيراً لَهُم»، جمله اى زيادى و مستدرك باشد، هرچند كه بعضى از اين مفسران، براى حل اين اشكال دست و پايى كرده، ولى كارى از پيش نبرده، و گويا آن علتى كه نگذاشته ايشان ضمير را به كلمۀ «كبير» برگردانند، اين بوده كه فكر كرده اند بنابر اين تقدير، ديگر اظهار اميد معنا ندارد.


و ليكن خواننده محترم توجه كرد كه منظور از اظهار اميد، اظهار اميد واقعى نيست ، بلكه منظور از آن بيان آن صحنه ايست كه عمل او به وجود مى آورد.
وليكن خواننده محترم توجه كرد كه منظور از اظهار اميد، اظهار اميد واقعى نيست، بلكه منظور از آن، بيان آن صحنه ای است كه عمل او به وجود مى آورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۳ </center>
«'''قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِئَالِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظالِمِينَ'''»:
«'''قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآالِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظالِمِينَ'''»:


استفهامى كه مردم كردند به داعى تاءسف و در عين حال تحقيق از مرتكب جرم است ، مؤ يد اين معنا جمله بعدى آيه است كه مى گويد: ((قالوا سمعنا فتى يذكرهم ...((، پس اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه ((من (( موصوله و به معناى ((كسى كه (( مى باشد، صحيح نيست .
استفهامى كه مردم كردند به داعى تأسف و در عين حال تحقيق از مرتكب جرم است. مؤيد اين معنا، جمله بعدى آيه است كه مى گويد: «قَالُوا سَمِعنَا فَتىً يَذكُرهُم...». پس اين كه بعضى از مفسران گفته اند: كلمۀ «مَن» موصوله و به معناى «كسى كه: مى باشد، صحيح نيست.


و جمله ((انه لمن الظالمين (( نظريه اى است كه مردم عليه مرتكب اين جرم داده اند، و آن اين است كه هر كه بوده مردى ستمكار بوده ، كه بايد به جرم ستمى كه كرده سياست شود، چون هم به خدايان توهين و ظلم كرده و حق آنها را كه همان تعظيم است پامال كرده ، و هم به مردم ظلم كرده و حرمت خدايان ايشان را رعايت نكرده و مقدسات آنان را توهين نموده ، و هم به خودش ظلم كرده چونكه به كسانى تعدى كرده كه نبايد مى كرد، و عملى مرتكب شده كه نبايد مى شد.
و جملۀ «إنَّهُ لَمِنَ الظَالِمِين»، نظريه اى است كه مردم عليه مرتكب اين جرم داده اند، و آن اين است كه هر كه بوده، مردى ستمكار بوده، كه بايد به جرم ستمى كه كرده، سياست شود. چون هم به خدايان توهين و ظلم كرده و حق آن ها را كه همان تعظيم است، پامال كرده، و هم به مردم ظلم كرده و حرمت خدايان ايشان را رعايت نكرده و مقدسات آنان را توهين نموده، و هم به خودش ظلم كرده، چون كه به كسانى تعدى كرده كه نبايد مى كرد، و عملى مرتكب شده كه نبايد مى شد.


«'''قَالُوا سمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ'''»:
«'''قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ'''»:


مراد از ذكر - به طورى كه از مقام استفاده مى شود - ذكر به بدى است ، و معناى آيه اين است كه : ما شنيديم جوانى هست كه به خدايان بد مى گويد، و نامش ابراهيم است ، اگر كسى اين كار را كرده باشد قطعا او كرده ، چون جز او كسى چنين جراءتى به خود نمى دهد.
مراد از ذكر - به طورى كه از مقام استفاده مى شود - ذكر به بدى است، و معناى آيه اين است كه: ما شنيديم جوانى هست كه به خدايان بد مى گويد، و نامش ابراهيم است. اگر كسى اين كار را كرده باشد، قطعا او كرده، چون جز او، كسى چنين جرأتى به خود نمى دهد.


و در جمله ((يقال له ابراهيم (( كلمه ((ابراهيم (( به صداى پيش خوانده مى شود، تا خبر مبتدايى محذوف باشد، و تقدير آن ((هو ابراهيم (( است ، اين نظريه اى است كه زمخشرى در اين باره دارد.
و در جملۀ «يُقَالُ لَهُ إبرَاهِيم»، كلمۀ «إبراهيم» به صداى پيش خوانده مى شود، تا خبر مبتدايى محذوف باشد، و تقدير آن «هُوَ إبرَاهِيم» است. اين نظريه اى است كه زمخشرى در اين باره دارد.


«'''قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْينِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشهَدُونَ'''»:
«'''قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشهَدُونَ'''»:


مراد از آوردن ابراهيم ((على اعين الناس (( اين است كه او را در محضر عموم مردم ، و مرآ و منظر ايشان احضار كنند، و معلوم مى شود اين انجمن در همان بتخانه بود به شهادت اينكه ابراهيم در جواب مى فرمايد: ((بل فعله كبيرهم هذا(( و به آن اشاره مى كند.
مراد از آوردن ابراهيم «عَلَى أعيُنِ النّاس» اين است كه او را در محضر عموم مردم، و مرآ و منظر ايشان احضار كنند. و معلوم مى شود اين انجمن، در همان بتخانه بود. به شهادت اين كه ابراهيم در جواب مى فرمايد: «بَل فَعَلَهُ كَبِيرُهُم هَذَا» و به آن اشاره مى كند.


و گويا مراد از اينكه گفتند: ((لعلهم يشهدون (( اين است كه مردم همه شهادت دهند كه از او بدگويى به بتها را شنيده اند، و به اين وسيله او را وادار به اقرار بكنند. و اما اينكه بعضى گفته اند كه : مراد حضورشان در هنگام عقاب ابراهيم است ، سخن بعيد است .
و گويا مراد از اين كه گفتند: «لَعَلَّهُم يَشهَدُون» اين است كه مردم همه شهادت دهند كه از او بدگويى به بت ها را شنيده اند، و به اين وسيله او را وادار به اقرار بكنند. و اما اين كه بعضى گفته اند كه: مراد حضورشان در هنگام عقاب ابراهيم است، سخن بعيد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۴ </center>
«'''قَالُوا ءَ أَنت فَعَلْت هَذَا بِئَالهَِتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ'''»:
«'''قَالُوا ءَأَنت فَعَلْت هَذَا بِآلهَِتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ'''»:


اين استفهام - به طورى كه گفته اند - براى تقرير به فاعل است ، زيرا اصل فعل مسلم و به اصطلاح مفروغ عنه است ، و همه وقوع آن را مى دانند (و منظور از سؤ ال تعيين فاعل است ) و در اينكه گفتند: ((به خدايان ما(( اشاره است به اينكه مردم مى دانستند كه ابراهيم جزو پرستندگان بت نيست .
اين استفهام - به طورى كه گفته اند - براى تقرير به فاعل است. زيرا اصل فعل مسلم و به اصطلاح مفروغٌ عنه است، و همه وقوع آن را مى دانند (و منظور از سؤال، تعيين فاعل است) و در اين كه گفتند: «به خدايان ما»، اشاره است به اين كه مردم مى دانستند كه ابراهيم، جزو پرستندگان بت نيست.
<span id='link301'><span>
<span id='link301'><span>
==محاجه ابراهیم «ع» با قوم خود بعد از شكستن بتها==
==محاجه ابراهیم «ع» با قوم خود بعد از شكستن بتها==
«'''قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كبِيرُهُمْ هَذَا فَسئَلُوهُمْ إِن كانُوا يَنطِقُونَ'''»:
«'''قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كبِيرُهُمْ هَذَا فَسئَلُوهُمْ إِن كانُوا يَنطِقُونَ'''»:
۱۷٬۰۵۲

ویرایش