گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:


==مراد از «آيات» و محشور کردن فوجى از هر امت، در آيه شریفه==
==مراد از «آيات» و محشور کردن فوجى از هر امت، در آيه شریفه==
«'''وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّب بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ'''»:
«'''وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ'''»:


كلمۀ «فوج» - به طورى كه راغب گفته - به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند. و كلمۀ «يُوزَعُون»، مضارع از «إيزَاع» است، كه به معناى نگاه داشتن و جلوگيرى از حركت آنان است، به طورى كه اول جمعيت با آخرش، يك جا گرد آيند.
كلمۀ «فوج» - به طورى كه راغب گفته - به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند. و كلمۀ «يُوزَعُون»، مضارع از «إيزَاع» است، كه به معناى نگاه داشتن و جلوگيرى از حركت آنان است، به طورى كه اول جمعيت با آخرش، يك جا گرد آيند.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
چون «ترتيب وقوعى»، اقتضاء مى كند كه اگر «حشر فوج» از هر امتى هم، جزو وقايع قيامت باشد، آن را بعد از مسأله «نفخ صور» ذكر فرمايد، ولى اين طور ذكر نكرد، بلكه قبل از نفخ صور، مسأله «حشر فوج» از هر امتى را آورده. پس معلوم مى شود اين حشر، جزو وقايع قيامت نيست.
چون «ترتيب وقوعى»، اقتضاء مى كند كه اگر «حشر فوج» از هر امتى هم، جزو وقايع قيامت باشد، آن را بعد از مسأله «نفخ صور» ذكر فرمايد، ولى اين طور ذكر نكرد، بلكه قبل از نفخ صور، مسأله «حشر فوج» از هر امتى را آورده. پس معلوم مى شود اين حشر، جزو وقايع قيامت نيست.


به همين جهت است كه مى بينيم بعضى از مفسرينى هم كه آيه را حمل بر حشر در قيامت كرده ، متوجه اين اشكال شده و گفته اند: شايد جلوتر ذكر كردن اين واقعه بر نفخ صور و قيام قيامت ، براى اين بوده كه اعلام كند هر يك از اين دو، يعنى نفخ صور و حشر هر فوجى از هر امت ، آن قدر مهمند كه جا دارد هر يك جداگانه مورد توجه قرار گيرند و احوال آنها كه طامه كبرى و داهيه دهياء است جداگانه خاطر نشان شود و گر نه اگر مى خواست ترتيب رعايت شود بايد اول نفخ صور، بعد حشر فوج از هر امت ذكر شود، چيزى كه هست اگر ترتيب رعايت مى شد خواننده خيال مى كرد هر دو يك داهيه است .
به همين جهت است كه مى بينيم بعضى از مفسرانى هم كه آيه را بر «حشر در قيامت» حمل كرده، متوجه اين اشكال شده و گفته اند:  


ليكن خواننده توجه دارد كه اين وجهى است ساختگى كه به هيچ وجه قانع كننده نيست و اگر مقصود از آيه همين مى بود جا داشت به جاى دفع توهم مزبور كه اين مفسر آن را توهم كرده توهمى مهمتر از آن را دفع مى كرد و آن اين است كه كسى توهم كند كه حشر فوجى از هر امت در غير روز قيامت است و براى دفع اين توهم ، اول مساءله نفخ صور را بياورد، بعد حشر فوج از هر امت را، تا كسى خيال نكند حشر مذكور در غير قيامت است ، آنگاه بعد از آن جملهاى بياورد تا توهم مفسر نامبرده را رفع كند.
شايد جلوتر ذكر كردن اين واقعه بر نفخ صور و قيام قيامت، براى اين بوده كه اعلام كند هر يك از اين دو، يعنى «نفخ صور» و «حشر هر فوجى» از هر امت، آن قدر مهم اند كه جا دارد هر يك جداگانه مورد توجه قرار گيرند و احوال آن ها كه «طامّۀ كبرى» و «داهيۀ دهياء» است، جداگانه خاطرنشان شود، و گرنه، اگر مى خواست ترتيب رعايت شود، بايد اول نفخ صور، بعد حشر فوج از هر امت ذكر شود. چيزى كه هست، اگر ترتيب رعايت مى شد، خواننده خيال مى كرد هر دو، يك «داهيه» است.


پس معلوم شد كه آيه شريفه نمى تواند مربوط به وقايع قيامت باشد، بلكه از حشرى خبر مى دهد كه قبل از روز قيامت واقع مى شود، البته در افاده اين معنا نيز صريح نيست ، بطورى كه قابل تاءويل نباشد.
ليكن خواننده توجه دارد كه اين وجهى است ساختگى، كه به هيچ وجه قانع كننده نيست. و اگر مقصود از آيه همين مى بود، جا داشت به جاى دفع توهم مزبور - كه اين مفسر آن را توهم كرده - توهمى مهمتر از آن را دفع مى كرد و آن، اين است كه:


«'''حَتى إِذَا جَاءُو قَالَ أَ كذَّبْتُم بِئَايَتى وَ لَمْ تحِيطوا بهَا عِلْماً أَمَّا ذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:
كسى توهم كند كه «حشر فوجى از هر امت، در غير روز قيامت است»، و براى دفع اين توهم، اول مسأله «نفخ صور» را بياورد، بعد «حشر فوج» از هر امت را، تا كسى خيال نكند حشر مذكور، در غير قيامت است. آنگاه بعد از آن جمله اى بياورد تا توهم مفسّر نامبرده را رفع كند.


مراد از «آمدن» - البته به كمك سياق - حضور در موطن خطاب است ، آن خطابى كه از جمله «قال اكذبتم...» استفاده مى شود و مراد از «آيات» - همانطور كه در آيه قبلى هم گفتيم - مطلق آيات است كه بر حق دلالت كند و جمله «و لم تحيطوا بها علما'''» جمله اى
پس معلوم شد كه آيه شريفه نمى تواند مربوط به وقايع قيامت باشد، بلكه از حشرى خبر مى دهد كه قبل از روز قيامت واقع مى شود. البته در افاده اين معنا نيز صريح نيست، به طورى كه قابل تأويل نباشد.
 
«'''حَتى إِذَا جَاءُو قَالَ أَكذَّبْتُم بِآيَاتى وَ لَمْ تُحِيطُوا بهَا عِلْماً أَمَّا ذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ'''»:
 
مراد از «آمدن» - البته به كمك سياق - حضور در موطن خطاب است. آن خطابى كه از جملۀ «قَالَ أكَذَّبتُم...» استفاده مى شود. و مراد از «آيات» - همان طور كه در آيه قبلى هم گفتيم - مطلق آيات است كه بر حق دلالت كند. و جملۀ «وَ لَم تُحِيطُوا بِهَا عِلماً»، جمله اى است حالیه و معنایش این است که:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۱ </center>
است حاليه و معنايش اين است كه : آيات مرا تكذيب كرديد، در حالى كه هيچ علمى به آن نداشتيد، چون از آن اعراض داشتيد، پس چگونه چيزى را تكذيب كرديد كه نمى شناختيد؟ و چگونه نسبت دروغ به آن داديد، در حالى كه هيچ دليلى علم آور بر گفته خود نداشتيد؟ «ام ما ذا كنتم تعملون» يعنى غير از تكذيبى كه كرديد چه كارها مى كرديد.
آيات مرا تكذيب كرديد، در حالى كه هيچ علمى به آن نداشتيد، چون از آن اعراض داشتيد، پس چگونه چيزى را تكذيب كرديد كه نمى شناختيد؟ و چگونه نسبت دروغ به آن داديد، در حالى كه هيچ دليلى علم آور بر گفته خود نداشتيد؟ «أمَّا ذَا كُنتُم تَعمَلُون»: يعنى غير از تكذيبى كه كرديد، چه كارها مى كرديد.
 
و معناى آيه اين است كه: از هر امتى فوجى از تكذيب كنندگان به آياتمان را محشور مى كنيم و همچنان بازداشت مى شوند، تا آن كه در محضر خطاب، حضور به هم رسانند. در آن هنگام، خداى تعالى به ايشان مى فرمايد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد در حالى كه هيچ احاطه علمى به آن نداشتيد؟ و يا چه كارها غير از تكذيب مى كرديد؟


و معناى آيه اين است كه : از هر امتى فوجى از تكذيب كنندگان به آياتمان را محشور مى كنيم و همچنان بازداشت مى شوند، تا آنكه در محضر خطاب ، حضور به هم رسانند، در آن هنگام خداى تعالى به ايشان مى فرمايد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد در حالى كه هيچ احاطه علمى به آن نداشتيد؟ و يا چه كارها غير از تكذيب مى كرديد؟ و اين سوال متضمن توبيخ آنان است از اين جهت كه جز تكذيب آيات كار ديگرى نداشته اند.
و اين سؤال، متضمن توبيخ آنان است از اين جهت كه جز تكذيب آيات، كار ديگرى نداشته اند.


«'''وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِم بِمَا ظلَمُوا فَهُمْ لا يَنطِقُونَ'''»:
«'''وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِم بِمَا ظلَمُوا فَهُمْ لا يَنطِقُونَ'''»:


حرف «باء» در جمله «بما ظلموا» سببيت را مى رساند و ما مصدريه است و معنايش اين است كه : قول ، به سبب اينكه ظالم بودند، عليه ايشان واقع گشت و جمله «فهم لا ينطقون» تفريعى است بر وقوع قول عليه ايشان .
حرف «باء» در جملۀ «بِمَا ظَلَمُوا»، سببيت را مى رساند و «ما»، مصدريه است. و معنايش اين است كه: «قول، به سبب اين كه ظالم بودند، عليه ايشان واقع گشت». و جملۀ «فَهُم لَا يَنطِقُون»، تفريعى است بر وقوع قول عليه ايشان.


با اين بيان ، اين احتمال تاءييد مى شود كه مراد از آن قولى كه عليه ايشان واقع مى شود اين قول است كه «ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين» و معنا اين است كه ايشان به خاطر اينكه در تكذيبشان به آيات ستمكار بودند، به عذرى كه با آن اعتذار جويند راه نيافتند و در نتيجه از سخن فرو ماندند «فهم لا ينطقون».
با اين بيان، اين احتمال تأييد مى شود كه مراد از آن قولى كه عليه ايشان واقع مى شود، اين قول است كه «إنَّ اللّهَ لَا يَهدِى القَومَ الظَّالِمِين». و معنا اين است كه ايشان به خاطر اين كه در تكذيبشان به آيات ستمكار بودند، به عذرى كه با آن اعتذار جويند، راه نيافتند و در نتيجه از سخن فرو ماندند: «فَهُم لَا يَنطِقُون».


و چه بسا مفسرينى كه وقوع قول عليه ايشان را تفسير كرده اند به وجوب عذاب بر ايشان و مناسبتر آن است كه بنا بر اين تفسير مراد از قول واقع عليه ايشان ، قضاى خداى تعالى به عذاب در حق ستمكاران باشد، كه در امثال آيه «الا ان الظالمين فى عذاب مقيم» خاطر نشان شده و آن وقت معناى آيه چنين باشد: «ايشان به خاطر اينكه ستمكارند قضاى عذاب در ايشان رانده شد و ديگر چيزى نخواهند داشت كه سخن بدان آغاز كنند»، و ليكن وجه سابق وجيه تر است .
و چه بسا مفسرانى كه «وقوع قول» عليه ايشان را تفسير كرده اند به «وجوب عذاب» بر ايشان. و مناسب تر، آن است كه بنابر اين تفسير، مراد از «قول واقع» عليه ايشان، قضاى خداى تعالى به عذاب در حق ستمكاران باشد، كه در امثال آيه: «ألَا إنَّ الظَّالِمِينَ فِى عَذَابٍ مُقِيم» خاطرنشان شده.  


و اما اينكه وقوع قول را به حلول عذاب و داخل شدن در آتش تفسير كرده اند، از سياق بعيد است ، براى اينكه با تفريع مذكور نمى سازد.
و آن وقت معناى آيه چنين باشد: «ايشان به خاطر اين كه ستمكارند، قضاى عذاب در ايشان رانده شد و ديگر چيزى نخواهند داشت، كه سخن بدان آغاز كنند». وليكن وجه سابق، وجيه تر است.
 
و اما اين كه «وقوع قول» را به حلول عذاب و داخل شدن در آتش تفسير كرده اند، از سياق بعيد است. براى اين كه با تفريع مذكور نمى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷۲ </center>
«'''أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا الَّيْلَ لِيَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ'''»:
«'''أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا الَّيْلَ لِيَسكُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فى ذَلِك لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ'''»:
 
بعد از آن كه در آيات سابق، وضع بسيارى از مردم را چنين توصيف كرد كه:
 
از شنيدن كلمۀ «حق»، كر و از نظر كردن در «آيات خدا» كورند و نمى توانند از آن ها عبرت گيرند و سپس داستان «دابّةُ الارض» را پيش آورد، كه به زودى او را به عنوان آيتى خارق العاده از زمين بيرون مى كند، تا با ايشان سخن گويد، و آنگاه اين نكته را خاطرنشان ساخت كه به زودى، از هر امتى، فوجى از مكذّبان را محشور مى كند و مورد عتاب قرار مى دهد، كه بدون هيچ علمى به آيات از آن اعراض كردند، اينك در آيه مورد بحث، ايشان را ملامت و توبيخ مى كند بر اين كه:
 
علاوه بر اين كه دليلى بر تكذيب خود ندارند، دليل بر عليه خود دارند و آن، اين است كه آنان، شب را مى بينند، چون در شب به سر برده اند، پس بالطبع از وضع آن آگاه اند، و همچنين روز را ديده اند كه آيات آسمان و زمين را برايشان روشن مى كند، و با اين حال، چرا آن ها را به عنوان آيات ما نمى بينند؟


بعد از آنكه در آيات سابق وضع بسيارى از مردم را چنين توصيف كرد كه : از شنيدن كلمه حق ، كر و از نظر كردن در آيات خدا كورند و نمى توانند از آنها عبرت گيرند و سپس داستان دابة الارض را پيش آورد، كه به زودى او را به عنوان آيتى خارق العاده از زمين بيرون مى كند، تا با ايشان سخن گويد و آنگاه اين نكته را خاطر نشان ساخت كه به زودى از هر امتى فوجى از مكذبين را محشور مى كند و مورد عتاب قرار مى دهد، كه بدون هيچ علمى به آيات از آن اعراض كردند، اينك در آيه مورد بحث ايشان را ملامت و توبيخ مى كند بر اينكه علاوه بر اينكه دليلى بر تكذيب خود ندارند دليل بر عليه خود دارند و آن اين است كه آنان شب را مى بينند چون در شب به سر بردهاند، پس بالطبع از وضع آن آگاهند و همچنين روز را ديدهاند كه آيات آسمان و زمين را برايشان روشن مى كند و با اين حال چرا آنها را به عنوان آيات ما نمى بينند؟
«'''إنَّ فِى ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَومٍ يُؤمِنُون '''» - يعنى: در اين كه شب را هنگام سكونت و روز را هنگام ديدن قرار داد، تا آيات آسمان و زمين را ببينند، خود آيت ها است براى مردمى كه در ايشان، اثرى از ايمان و تصديق به حق وجود داشته باشد.


«'''ان فى ذلك لايات لقوم يؤمنون '''» - يعنى در اينكه شب را هنگام سكونت و روز را هنگام ديدن قرار داد، تا آيات آسمان و زمين را ببينند خود آيتها است براى مردمى كه در ايشان اثرى از ايمان و تصديق به حق وجود داشته باشد.
و مراد از «آيات»، علامت ها و جهات داله آن ها بر توحيد و فروعى است كه متفرع بر توحيد مى شود، كه از آن جمله است:


و مراد از «'''آيات '''»، علامتها و جهات داله آنها بر توحيد و فروعى است كه متفرع بر توحيد مى شود، كه از آن جمله است دلالت آنها بر اين حقيقت كه بر انسان لازم است در جايى و زمانى سكونت كند و آرام گيرد، كه براى همين آرامش و سكونت درست شده و آن شب است كه با پرده ظلمتش ديدگان را در حجاب مى كند و در مقابل در جايى و زمانى به جنب و جوش در آيد، كه براى جنب و جوش درست شده و آن روز است كه با روشنياش همه چيز را - مخصوصا آن چيزها را كه متضمن منافع حيات آدمى است - نشان آدمى مى دهد.  
دلالت آن ها بر اين حقيقت كه بر انسان لازم است در جايى و زمانى سكونت كند و آرام گيرد، كه براى همين آرامش و سكونت درست شده، و آن شب است كه با پرده ظلمتش، ديدگان را در حجاب مى كند و در مقابل، در جايى و زمانى به جنب و جوش در آيد، كه براى جنب و جوش درست شده، و آن روز است كه با روشنی اش، همه چيز را - مخصوصا آن چيزها را كه متضمن منافع حيات آدمى است - نشان آدمى مى دهد.  


پس بر انسان لازم است از چيزى هم كه پرده ظلمت جهل از ايشان پوشانده سكوت كند و خلاصه چيزى را كه نمى داند نه بگويد و نه انكار كند و چيزى را بگويد و به چيزى ايمان داشته باشد كه آيات بينات كه چون روز روشنند، آن را برايشان روشن كرده باشند.
پس بر انسان لازم است از چيزى هم كه پرده ظلمت جهل از ايشان پوشانده، سكوت كند و خلاصه چيزى را كه نمى داند، نه بگويد و نه انكار كند، و چيزى را بگويد و به چيزى ايمان داشته باشد كه «آيات بينات» كه چون روز روشن اند، آن را برايشان روشن كرده باشند.


==مقصود از نفخ در صور در آيه: «وَ يَومَ يُنفَخُ فِى الصُّور...»، كدام نفخه است؟==
==مقصود از نفخ در صور در آيه: «وَ يَومَ يُنفَخُ فِى الصُّور...»، كدام نفخه است؟==
۱۶٬۲۸۸

ویرایش