گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
<span id='link327'><span>
<span id='link327'><span>


==رواياتى در ذيل آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و احكام مربوط به همسران آن جناب (صلى الله عليه و آله و سلم) ==
و در كافى، به سند خود، از حضرمى، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «يَا أيُّهَا النَّبِىُّ إنَّا أحلَلنَا لَكَ أزوَاجَك» در پاسخ كسى كه پرسيد: خداوند چند همسر را براى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» حلال كرد؟ فرمودند: هرچه مى خواست، مى توانست بگيرد.
و در كافى به سند خود از حضرمى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((يا ايها النبى انا احللنا لك ازواجك (( در پاسخ كسى كه پرسيد: خداوند چند همسر را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حلال كرد؟ فرمودند: هر چه مى خواست مى توانست بگيرد
 
و در همان كتاب به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب پرسيدم كه معناى آيه "لا يحل لك النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج" چيست ؟ فرمود: براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) جايز بود كه هر قدر مى خواست زن بگيرد، از دختران عموها و عمه ها، و دختران دايى ها و دختران خاله ها، با داشتن زنانى كه با خود او مهاجرت كردند
و در همان كتاب، به سند خود، از حلبى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از آن جناب پرسيدم كه معناى آيه: «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعد وَ لَا أن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِن أزوَاجٍ» چيست؟
 
فرمود: براى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، جايز بود كه هر قدر مى خواست، زن بگيرد، از دختران عموها و عمه ها، و دختران دايى ها و دختران خاله ها، با داشتن زنانى كه با خود او مهاجرت كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۳ </center>
و نيز حلال بود براى او اينكه با همسران مؤ منين (البته بعد از طلاق يا بعد از مرگ شوهرشان)، بدون مهر ازدواج كند، و اين جنبه بخشش ‍ وهبه را داشت ، كه زنى خود را به او مى بخشيد، و اين از خصايص آن جناب بود، و بر ساير مسلمانان جايز نيست و نمى توانند بدون مهر زن بگيرند. اين خصيصه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) همان است كه قرآن در جمله "و امراه مومنه ان وهبت نفسه اللنبى" بدان اشاره مى كند
و نيز حلال بود براى او اين كه با همسران مؤمنان (البته بعد از طلاق يا بعد از مرگ شوهرشان)، بدون مهر ازدواج كند، و اين، جنبۀ بخشش و هبه را داشت، كه زنى خود را به او مى بخشيد و اين، از خصايص آن جناب بود، و بر ساير مسلمانان جايز نيست و نمى توانند بدون مَهر زن بگيرند. اين خصيصه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، همان است كه قرآن در جمله: «وَ امرَأةً مُؤمِنَةً إن وَهَبَت نَفسُهُ لِلنَّبِىِّ»، بدان اشاره مى كند.
و در الدر المنثور است كه ابن سعد، ابن ابى شيبه ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، و طبرانى ، از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت كرده اند، كه در ذيل جمله ((و امراه مومنه (( فرمود: اين جمله در باره ام شريك ازدى نازل شد، كه خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بخشيد
 
مؤ لف : روايت شده كه نام آن زن خوله دختر حكيم بوده ، و نيز آمده كه ليلى دختر حطيم بوده ، و نيز آمده كه وى ميمونه بود، و ظاهرا زنانى چند بوده اند كه خود را به آن جناب بخشيده اند
و در الدر المنثور است كه ابن سعد، ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، و طبرانى، از على بن الحسين «عليهما السلام» روايت كرده اند، كه در ذيل جملۀ «وَ امرَأةً مُؤمِنَةً» فرمود: اين جمله، در بارۀ «أمّ شريك ازدى» نازل شد، كه خود را به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بخشيد.
شاءن نزول آيه "و امراء مؤ منة ان وهبت نفسها للنبى ..."بنقل از كتاب شريف كافى
 
و در كافى با ذكر سند، از محمد بن قيس ، از ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: زنى از انصار نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و عرضه داشت : يا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر چند رسم نيست كه زن به خواستگارى شوهر رود، ولى من از آن جايى كه زنى رسيده هستم ، و سالها است كه شوهر ندارم ، و فرزند دار نشده ام ، آيا شما ميل دارى مرا بگيرى ؟ اگر حاجتى به من داشته باشى ، من خود را به تو مى بخشم ، در صورتى كه قبول كنى ، و رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روى خوش به او نشان داد، و دعاى خير كرد
مؤلف: روايت شده كه نام آن زن «خوله»، دختر حكيم بوده. و نيز آمده كه «ليلى»، دختر حطيم بوده. و نيز آمده كه وى، «ميمونه» بود، و ظاهرا زنانى چند بوده اند كه خود را به آن جناب بخشيده اند.
آن گاه فرمود: اى خواهر انصار، خدا از ناحيه رسول خود به همه شما جزاى خير دهد، مردان شما مرا يارى كردند، و زنانشان به من رغبت نمودند، حفصه (دختر عمر و همسر آن جناب) به آن زن گفت : چقدر حياى تو كم است ، و چقدر پر رو وبى اختيارى در مقابل مردان ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: اى حفصه دست از او بردار كه او از تو بهتر است ، براى اينكه او به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رغبت كرده ، و تو او را سرزنش مى كنى ، و از او عيب مى گيرى
 
و در كافى، با ذكر سند، از محمد بن قيس، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: زنى از انصار، نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! هرچند رسم نيست كه زن به خواستگارى شوهر رود، ولى من از آن جايى كه زنى رسيده هستم، و سال ها است كه شوهر ندارم و فرزنددار نشده ام، آيا شما ميل دارى مرا بگيرى؟ اگر حاجتى به من داشته باشى، من خود را به تو مى بخشم، در صورتى كه قبول كنى. و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به او روى خوش نشان داد، و دعاى خير كرد.
 
آنگاه فرمود: اى خواهر انصار! خدا از ناحيه رسول خود به همه شما جزاى خير دهد. مردان شما مرا يارى كردند، و زنانشان به من رغبت نمودند.
 
حفصه (دختر عُمَر و همسر آن جناب)، به آن زن گفت: چقدر حياى تو كم است، و چقدر پُررو و بى اختيارى در مقابل مردان!
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: اى حفصه! دست از او بردار، كه او از تو بهتر است. براى اين كه او به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رغبت كرده، و تو او را سرزنش مى كنى، و از او عيب مى گيرى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۴ </center>
آن گاه به آن زن فرمود: برگرد، خدا رحمتت كند، برگرد كه خدا بهشتش را بر تو واجب كرد، به همين جهت كه در من رغبت كردى و دوستدار من شدى ، و مرا خوشحال ساختى ، به زودى خبر من به تو خواهد رسيد ان شاء الله
آنگاه به آن زن فرمود: برگرد، خدا رحمتت كند! برگرد كه خدا بهشتش را بر تو واجب كرد. به همين جهت كه در من رغبت كردى و دوستدار من شدى، و مرا خوشحال ساختى، به زودى خبر من به تو خواهد رسيد، إن شاء الله.
دنبال اين ماجرا بود كه آيه ((و امراه مومنه ان وهبت نفسها للنبى ان اراد النبى ان يستنكحها خالصه لك من دون المؤ منين (( نازل شد، آن گاه امام فرمود: خدا با اين پيامش اين عمل را كه زنى خود را به پيامبر هبه كند براى آن جناب حلال كرد، ولى براى غير او حلال نكرد
 
و در مجمع البيان گفته بعضى گفته اند كه : وقتى آن زن خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بخشيد، عايشه گفت : زنان را چه شده كه خود را بدون مهر مى بخشند؟ پس اين آيه نازل شد، و عايشه گفت : چقدر خدا موافق ميل تو عمل مى كند؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: تو هم اگر خدا را اطاعت كنى ، به ميل و خواهش تو هم عمل مى كند
دنبال اين ماجرا بود كه آيه: «وَ امرَأةً مُؤمِنَةً إن وَهَبَت نَفسَهَا لِلنَّبِىِّ إن أرَادَ النَّبِىُّ أن يَستَنكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِن دُونِ المُؤمِنِين» نازل شد، آنگاه امام فرمود: خدا با اين پيامش، اين عمل را كه زنى خود را به پيامبر هبه كند، براى آن جناب حلال كرد، ولى براى غير او حلال نكرد.
و نيز در مجمع البيان در ذيل جمله ((ترجى من تشاء منهن و تووى اليك من تشاء(( از امام ابى جعفر، و امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمودند: هر يك را كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ارجاء مى كرد در حقيقت طلاقش داده بود، و هر يك را كه منزل مى داد نگهش داشته بود
 
و در كافى به سند خود از حضرمى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((لا يحل لك النساء من بعد(( فرمود: منظور اين است كه : بعد از آنكه در آيه ((حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و خالاتكم ...(( عده اى از زنان حرام شدند ديگر بر تو حلال نيست كه با يكى از آنان ازدواج كنى
و در مجمع البيان گفته بعضى گفته اند كه: وقتى آن زن خود را به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم») بخشيد، عايشه گفت: زنان را چه شده كه خود را بدون مهر مى بخشند؟ پس اين آيه نازل شد، و عايشه گفت: چقدر خدا موافق ميل تو عمل مى كند؟  
چون اگر معناى آيه آن طور بود كه مردم مى گويند، بايد زنانى كه بر شما حلال است بر آن جناب حلال نباشد، چون شما مى توانيد زن خود را عوض كنيد، يكى را طلاق داده يكى ديگر را بگيريد، آن وقت چگونه ممكن است اين عمل براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) جايز نباشد؟ پس معناى آيه آن نيست كه مردم مى گويند، بلكه خداى عزوجل براى پيامبرش حلال كرده كه هر زنى را خواست بگيرد، تنها آنهايى را كه در آيه سوره نساء نام برده بر او و همه مسلمانان حرام كرده است
 
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: تو هم اگر خدا را اطاعت كنى، به ميل و خواهش تو هم عمل مى كند.
 
و نيز در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «تُرجِى مَن تَشَاءُ مِنهُنَّ وَ تُؤوِى إلَيكَ مَن تَشَاءُ»، از امام ابى جعفر، و امام صادق «عليهما السلام» نقل كرده كه فرمودند: هر يك را كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» ارجاء مى كرد، در حقيقت طلاقش داده بود، و هر يك را كه منزل مى داد، نگهش داشته بود.
 
و در كافى، به سند خود، از حضرمى، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعد» فرمود: منظور اين است كه: بعد از آن كه در آيه: «حُرِّمَت عَلَيكُم أمَّهَاتُكُم وَ بَنَاتُكُم وََ أخَوَاتُكُم وَ عَمَّاتُكُم وَ خَالَاتُكُم...»، عده اى از زنان حرام شدند، ديگر بر تو حلال نيست كه با يكى از آنان ازدواج كنى.
 
چون اگر معناى آيه آن طور بود كه مردم مى گويند، بايد زنانى كه بر شما حلال است، بر آن جناب حلال نباشد، چون شما مى توانيد زن خود را عوض كنيد. يكى را طلاق داده، يكى ديگر را بگيريد. آن وقت چگونه ممكن است اين عمل، براى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» جايز نباشد؟  
 
پس معناى آيه، آن نيست كه مردم مى گويند، بلكه خداى عزوجل براى پيامبرش حلال كرده كه هر زنى را خواست بگيرد. تنها آن هايى را كه در آيه سوره «نساء» نام برده، بر او و همه مسلمانان حرام كرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱۵ </center>
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از طريق على بن زيد، از حسن روايت كرده ، كه در ذيل جمله ((و لا ان تبدل بهن من ازواج (( گفته است : خداى تعالى در اين آيه زنان را بر آن جناب حرام كرد، مگر همان نه نفرى كه تا روز رحلتش داشت
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، ابن منذر، و ابن ابى حاتم، از طريق على بن زيد، از حسن روايت كرده كه در ذيل جمله: «وَ لَا أن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِن أزوَاجٍ» گفته است: خداى تعالى، در اين آيه زنان را بر آن جناب حرام كرد، مگر همان نُه نفرى كه تا روز رحلتش داشت.
على مى گويد: من اين شنيده خود را، به على بن الحسين (عليهماالسلام ) گفتم ، فرمود: آن جناب اگر مى خواست مى توانست غير از آن نه نفر، زنان ديگرى را بگيرد. و در روايت عبد بن حميد به اين عبارت آمده : آن جناب باز هم مى توانست غير از آن نه نفر زنان ديگر بگيرد
 
على مى گويد: من اين شنيده خود را، به على بن الحسين «عليهما السلام» گفتم، فرمود: آن جناب اگر مى خواست، مى توانست غير از آن نُه نفر، زنان ديگرى را بگيرد. و در روايت عبد بن حميد، به اين عبارت آمده: آن جناب باز هم مى توانست غير از آن نُه نفر، زنان ديگر بگيرد.
<span id='link329'><span>
<span id='link329'><span>
==شاءن نزول آيه (يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى ...) ==
==شاءن نزول آيه (يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى ...) ==
و در تفسير قمى است كه فرمود: اما اينكه خداى عز و جل فرموده : ((يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يوذن لكم (( سبب نزولش ‍ اين بود كه چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با زينب دختر جحش ازدواج كرد، و او را دوست مى داشت ، پس وليمه اى درست كرد و اصحابش را به آن وليمه دعوت كرد، و اصحاب بعد از خوردن غذا دوست مى داشتند بنشينند، و با هم گفتگو كنند، و آن جناب دلش ‍ مى خواست ميهمانان خانه را براى او و همسرش خلوت كنند، پس ‍ خداى عز و جل اين آيه را فرستاد كه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! داخل خانه هاى رسول نشويد، مگر بعد از آنكه به شما اجازه داده شود، چون قبلا بدون اجازه هم داخل مى شدند، و اين آيه اين كار را منع كرد، و نيز گفتگو كردن با همسران آن جناب را بدون پرده و حائل منع نمود
و در تفسير قمى است كه فرمود: اما اينكه خداى عز و جل فرموده : ((يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يوذن لكم (( سبب نزولش ‍ اين بود كه چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با زينب دختر جحش ازدواج كرد، و او را دوست مى داشت ، پس وليمه اى درست كرد و اصحابش را به آن وليمه دعوت كرد، و اصحاب بعد از خوردن غذا دوست مى داشتند بنشينند، و با هم گفتگو كنند، و آن جناب دلش ‍ مى خواست ميهمانان خانه را براى او و همسرش خلوت كنند، پس ‍ خداى عز و جل اين آيه را فرستاد كه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! داخل خانه هاى رسول نشويد، مگر بعد از آنكه به شما اجازه داده شود، چون قبلا بدون اجازه هم داخل مى شدند، و اين آيه اين كار را منع كرد، و نيز گفتگو كردن با همسران آن جناب را بدون پرده و حائل منع نمود
۱۶٬۲۶۹

ویرایش