گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:
<span id='link30'><span>
<span id='link30'><span>


==سخن فرعونيان در تكذيب موسى (عليه السلام ) و جواب آن حضرت بدانان ==
==سخن فرعونيان در تكذيب موسى «ع»، و جواب آن حضرت بدانان ==
«'''فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسى بِئَايَتِنَا بَيِّنَتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّفْترًى ...'''»:
«'''فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّفْترًى ...'''»:


يعنى وقتى موسى نزد فرعونيان آمد، گفتند: اين سحرى است موصوف به مفترى ، و ((مفترى (( صيغه اسم مفعول است ، و به معناى مجعول و من درآوردى است ، ممكن هم هست بگوييم مفترى مصدر ميمى است ، كه سحر به عنوان مبالغه موصوف به آن شده ، توضيح اينكه : وقتى بخواهيم مثلا در اتصاف شخصى به عدالت مبالغه كنيم ، كه جرثومه عدالت است ، مى گوييم اصلا خود عدالت است ، در اينجا نيز فرعونيان گفته اند: اين سحر از بس خلاف واقع است كه گويا عين جعل كردن است ، نه اينكه مجعول باشد
يعنى: وقتى موسى نزد فرعونيان آمد، گفتند: اين سحرى است موصوف به مفترى، و «مُفتَرى»، صيغه اسم مفعول است، و به معناى مجعول و من درآوردى است. ممكن هم هست بگوييم «مفترى» مصدر ميمى است، كه سحر به عنوان مبالغه موصوف به آن شده.


اشاره ((هذا(( در جمله ((ما هذا الا سحر مفترى (( اشاره است به معجزاتى كه آن جناب آورد، يعنى اينها جز سحرى من درآوردى نيست ، چشم بندى يى است كه خودش درست كرده ، و به دروغ به خدا نسبت مى دهد
توضيح اين كه: وقتى بخواهيم مثلا در اتصاف شخصى به عدالت مبالغه كنيم كه جرثومۀ عدالت است، مى گوييم اصلا خود عدالت است. در اين جا نيز فرعونيان گفته اند: اين سحر، از بس خلاف واقع است كه گويا عين جعل كردن است، نه اين كه مجعول باشد.


و اما اشاره ((هذا(( در جمله ((ما سمعنا بهذا فى آبائنا الاولين (( اشاره است به دعوتى كه آورده ، كه معجزات مزبور را حجت و دليل بر آن قرار داده ، و اما احتمال اينكه مراد از اين اشاره هم همان معجزات بوده باشد، احتمال صحيحى نيست ، چون با تكرار اسم اشاره نمى سازد، علاوه بر اين فرعونيان وقتى معجزات آن جناب را ديدند، بنا بر حكايت قرآن گفتند: ((فلناتينك بسحر مثله : گفتند ما نيز نظير آن را خواهيم آورد(( و حال آنكه در پاسخ موسى گفتند: ((ما چنين چيزى در پدران گذشته خود سراغ نداشته ، و از آنان نشنيده ايم ((.  
اشاره «هذَا» در جملۀ «مَا هَذَا إلّا سِحرٌ مُفتَرى»، اشاره است به معجزاتى كه آن جناب آورد. يعنى اين ها جز سحرى من درآوردى نيست. چشم بندى يى است كه خودش درست كرده، و به دروغ به خدا نسبت مى دهد.


پس معلوم مى شود مراد از ((هذا : اين (( در اين جمله دعوت موسى (عليه السلام ) است ، نه معجزات وى ، از اين هم كه بگذريم در مقابل معجزات موسى (عليه السلام ) معنا ندارد كه بگويند: ما سابقه نظير اين را نداريم ، چون سابقه نداشتن از امثال آن معجزات پاسخگوى آن معجزات ، و رد دعوت آن جناب نمى شود
و اما اشاره «هَذَا» در جملۀ «مَا سَمِعنَا بِهَذَا فِى آبَائِنَا الأوّلِين»، اشاره است به دعوتى كه آورده، كه معجزات مزبور را حجت و دليل بر آن قرار داده. و اما احتمال اين كه مراد از اين اشاره هم، همان معجزات بوده باشد، احتمال صحيحى نيست. چون با تكرار اسم اشاره نمى سازد. علاوه بر اين، فرعونيان وقتى معجزات آن جناب را ديدند، بنابر حكايت قرآن گفتند: «فَلَنَأتِيَنّكَ بِسِحرٍ مِثلِهِ: گفتند ما نيز نظير آن را خواهيم آورد»، و حال آن كه در پاسخ موسى گفتند: «ما چنين چيزى در پدران گذشته خود سراغ نداشته، و از آنان نشنيده ايم».


پس معناى آيه اين است كه : آنچه موسى آورده دينى است نوظهور، كه از پدران
پس معلوم مى شود مراد از «هذا: اين»، در اين جمله، دعوت موسى «عليه السلام» است، نه معجزات وى. از اين هم كه بگذريم، در مقابل معجزات موسى «عليه السلام» معنا ندارد كه بگويند: ما سابقه نظير اين را نداريم. چون سابقه نداشتن از امثال آن معجزات، پاسخگوى آن معجزات، و ردّ دعوت آن جناب نمى شود.
 
پس معناى آيه، اين است كه: آنچه موسى آورده، دينى است نوظهور، كه از پدران
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰ </center>
گذشته و قديمى ما برايمان نقل نشده ، كه در عصرى از اعصار به آن معتقد بوده باشند، و با اين معنا، جمله ((ربى اعلم بمن جاء بالهدى ...((، كه در آيه بعدى است ، نيز تناسب دارد
گذشته و قديمى ما برايمان نقل نشده، كه در عصرى از اعصار، به آن معتقد بوده باشند. و با اين معنا، جمله «رَبّى أعلَمُ بِمَن جَاءَ بِالهُدَى...»، كه در آيه بعدى است، نيز تناسب دارد.


«'''وَ قَالَ مُوسى رَبى أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ ...'''»:
«'''وَ قَالَ مُوسى رَبى أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ ...'''»:


مقتضاى سياق اين است كه : اين آيه پاسخى باشد از موسى (عليه السلام ) از كلام فرعونيان كه در رد دعوت موسى گفتند: ((و ما سمعنا بهذا فى ابائنا الاولين (( و اساس اين جواب بر تحدى و اتمام حجت از راه تعجيز است ، گويا مى فرمايد: پروردگار من - كه همان رب العالمين است و خلقت و امر به دست او است - از شما داناتر است ، به كسى كه هدايتى مى آورد، و كسى كه موفق به دار آخرت مى شود، و همين پروردگار است كه مرا به عنوان رسول فرستاده تا هدايت برايتان بياورم ، - هدايتى كه همان دين توحيد است ، و مرا وعده داده كه هر كس به دينم بگرود دار عاقبت داشته باشد، و دليل بر اين ادعايم آيات بيناتى است كه از ناحيه خود به من داده است
مقتضاى سياق اين است كه: اين آيه پاسخى باشد از موسى «عليه السلام» از كلام فرعونيان، كه در ردّ دعوت موسى گفتند: «وَ مَا سَمِعنَا بِهَذَا فِى آبَائِنَا الأوّلِين»، و اساس اين جواب بر تحدّى و اتمام حجت از راه تعجيز است. گويا مى فرمايد: پروردگار من - كه همان ربّ العالَمين است و خلقت و امر به دست اوست - از شما داناتر است، به كسى كه هدايتى مى آورد، و كسى كه موفق به دار آخرت مى شود. و همين پروردگار است كه مرا به عنوان رسول فرستاده تا برايتان هدایت بياورم. هدايتى كه همان دين توحيد است، و مرا وعده داده كه هر كس به دينم بگرود، دار عاقبت داشته باشد. و دليل بر اين ادعايم، آيات بيناتى است كه از ناحيه خود به من داده است.


پس منظورش از عبارت ((كسى كه هدايتى آورده (( خودش است ، و مراد از ((هدى (( دعوت دينى است كه آورده
پس منظورش از عبارت «كسى كه هدايتى آورده» خودش است. و مراد از «هدى»، دعوت دينى است كه آورده.


و مراد از ((عاقبه الدار(( در جمله ((و من تكون له عاقبه الدار((، يا بهشت است كه همان خانه آخرت است كه افراد سعيد در آنجا منزل مى كنند، همچنان كه قرآن كريم از زبان ايشان حكايت كرده و گفته : ((و اورثنا الارض نتبوا من الجنه حيث نشاء(( و يا آنكه مراد از ((عاقبه الدار(( سرنوشت خوب دنيا است ، همچنان كه در آيه ۱۲۸ سوره اعراف ((عاقبه الدار(( به همين معنا است ، مى فرمايد: ((قال موسى لقومه استعينوا بالله و اصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبه للمتقين : موسى به قوم خود گفت : به خدا استعانت كنيد، و خويشتن دار باشيد، كه خدا زمين را به هر كس بخواهد ارث مى دهد، و سرانجام نيك از آن پرهيزكاران است (( و يا آنكه مراد از ((عاقبه الدار(( اعم از دار دنيا و دار آخرت است ، كه به نظر ما از اين سه احتمال سومى بهتر از آن دو، و سپس دومى بهتر از اولى است ، همچنان كه تعليل ((انه لا يفلح الظالمون (( هم مؤ يد آن است
و مراد از «عَاقِبَةُ الدّار» در جملۀ «وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدّار»، يا بهشت است كه همان خانه آخرت است، كه افراد سعيد در آن جا منزل مى كنند. همچنان كه قرآن كريم، از زبان ايشان حكايت كرده و گفته: «وَ أورَثَنَا الأرضَ نَتَبَوّأ مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشَاءُ».


و در اينكه گفت : ((انه لا يفلح الظالمون : چون ستمكاران رستگار نمى شوند((، تعريض به فرعون و قومش است و در آن ((عاقبه الدار(( را از ايشان نفى كرده ؛ براى اينكه آنان اساس سنت حيات را بر ظلم بنا نهادند، كه معلوم است در چنين نظامى از عدالت اجتماعى خبرى نيست ، و چنين نظامى بر خلاف فطرت انسانى است ، كه جزئى از نظام كون است ، در نتيجه بر خلاف نظام آفرينش نيز هست (و نظام آفرينش چنين نظام و اجتماعى را نابود خواهد كرد، پس چنين مردمى رستگار نمى شوند)
و يا آن كه مراد از «عَاقِبَةُ الدّار»، سرنوشت خوب دنيا است. همچنان كه در آيه ۱۲۸ سوره اعراف، «عَاقِبَةُ الدّار» به همين معنا است. مى فرمايد: «قَالَ مُوسَى لِقَومِهِ استَعِينُوا بِاللهِ وَ اصبِرُوا إنّ الأرضَ لِلهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ وَ العَاقِبَةُ لِلمُتّقِين: موسى به قوم خود گفت: به خدا استعانت كنيد، و خويشتندار باشيد، كه خدا زمين را به هر كس بخواهد، ارث مى دهد، و سرانجام نيك، از آنِ پرهيزكاران است».
 
و يا آن كه مراد از «عَاقِبَةُ الدّار»، اعم از دار دنيا و دار آخرت است، كه به نظر ما از اين سه احتمال، سومى بهتر از آن دو، و سپس دومى بهتر از اولى است. همچنان كه تعليل «إنّهُ لَا يُفلِحُ الظّالِمُون» هم مؤيد آن است.
 
و در اين كه گفت: «إنّهُ لَا يُفلِحُ الظّالِمُون: چون ستمكاران رستگار نمى شوند»، تعريض به فرعون و قومش است، و در آن «عَاقِبَةُ الدّار» را از ايشان نفى كرده. براى اين كه آنان اساس سنت حيات را بر ظلم بنا نهادند، كه معلوم است در چنين نظامى از عدالت اجتماعى خبرى نيست، و چنين نظامى بر خلاف فطرت انسانى است، كه جزئى از نظام كون است. در نتيجه بر خلاف نظام آفرينش نيز هست (و نظام آفرينش، چنين نظام و اجتماعى را نابود خواهد كرد، پس چنين مردمى رستگار نمى شوند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: ((وجه اينكه جمله ((و قال موسى ربى اعلم ...(( را عطف كرده بر جمله ((ما هذا الا سحر مفترى ...((، كه سخن فرعونيان است ، صرفا اين است كه : خواسته يك سخن از آنان و يك سخن از موسى نقل كند، تا شنونده بين اين دو سخن مقايسه كند، و صحيح آن دو را از فاسدش تميز دهد((. ليكن اگر خواننده محترم دقت كرده باشد ما سخن موسى را عطف بر سخن كفار نگرفتيم ، بلكه گفتيم كه كلام موسى رد گفتار كفار است ، و اين وجه با سياق موافق تر است
بعضى از مفسران گفته اند: «وجه اين كه جمله «وَ قَالَ مُوسَى رَبّى أعلَمُ...» را عطف كرده بر جملۀ «مَا هَذَا إلّا سِحرٌ مُفترى...»، كه سخن فرعونيان است، صرفا اين است كه: خواسته يك سخن از آنان و يك سخن از موسى نقل كند، تا شنونده بين اين دو سخن مقايسه كند، و صحيح آن دو را از فاسدش تميز دهد».
 
ليكن اگر خواننده محترم دقت كرده باشد، ما سخن موسى را عطف بر سخن كفار نگرفتيم، بلكه گفتيم كه كلام موسى، ردّ گفتار كفار است، و اين وجه با سياق موافق تر است.


«'''وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلاُ مَا عَلِمْت لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرِى ...'''»:
«'''وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلاُ مَا عَلِمْت لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرِى ...'''»:


در اين جمله فرعون به موسى كنايه مى زند، كه براى مردم دعوت به حق آورده ، و آن دعوت را با معجزاتى تاءييد كرده ، مى خواهد بگويد: حقيقت و صحت آنچه تو به سوى آن دعوت مى كنى براى ما ثابت نشده ، و همچنين خوارق عاداتى كه آوردى براى ما ثابت نشده كه از طرف خداى تعالى باشد، و اصلا من معبودى غير از خودم براى مردم سراغ ندارم
در اين جمله، فرعون به موسى كنايه مى زند، كه براى مردم دعوت به حق آورده، و آن دعوت را با معجزاتى تأييد كرده، مى خواهد بگويد: حقيقت و صحت آنچه تو به سوى آن دعوت مى كنى، براى ما ثابت نشده، و همچنين خوارق عاداتى كه آوردى، براى ما ثابت نشده كه از طرف خداى تعالى باشد، و اصلا من، معبودى غير از خودم براى مردم سراغ ندارم.
 
پس اين كه گفت: «من معبودى غير از خودم براى شما سراغ ندارم»، مطلب را در سياق و عبارتى حق به جانب آورده، تا در دل مردم جا باز كند، و مورد قبول قرار گيرد. همچنان كه ظاهر قول ديگرى از وى كه در جاى ديگر حكايت شده، همين است. مى گويد: «مَا أرِيكُم إلّا مَا أرَى وَ مَا أهدِيكُم إلّا سَبِيلِ الرّشَاد».


پس اينكه گفت : ((من معبودى غير از خودم براى شما سراغ ندارم ((، مطلب را در سياق و عبارتى حق به جانب آورده ، تا در دل مردم جا باز كند، و مورد قبول قرار گيرد، همچنان كه ظاهر قول ديگرى از وى كه در جاى ديگر حكايت شده همين است ، مى گويد: ((ما اريكم الا ما ارى و ما اهديكم الا سبيل الرشاد((
پس حاصل معنا اين است كه: فرعون براى بزرگان قوم خود چنين اظهار كرد كه از آيات و معجزات موسى و دعوت او برايش روشن نشده كه معبودى در عالَم هست، كه ربّ همۀ عالَميان باشد، و اصلا اطلاع از معبودى غير از خودش در عالَم ندارد. آنگاه به هامان دستور مى دهد كه برجى بسازد، بلكه از بالاى آن از «إله و معبود موسى» اطلاعى پيدا كند.
پس حاصل معنا اين است كه : فرعون براى بزرگان قوم خود چنين اظهار كرد كه از آيات و معجزات موسى و دعوت او برايش روشن نشده كه معبودى در عالم هست ، كه رب همه عالميان باشد، و اصلا اطلاع از معبودى غير از خودش در عالم ندارد، آنگاه به هامان دستور مى دهد كه برجى بسازد، بلكه از بالاى آن از ((اله و معبود موسى (( اطلاعى پيدا كند


با اين بيان روشن مى شود كه جمله ((ما علمت لكم من اله غيرى (( از قبيل قصر قلب است (يعنى آنچه را كه موسى منحصر در خدا مى كرد او منحصر در خود كرد)، موسى الوهيت را تنها براى خدا اثبات مى كرد، و از غير خدا نفى مى نمود، فرعون درست به عكس ، الوهيت را براى خود اثبات ، و از خداى تعالى نفى مى كرد، و اما ساير الهه كه او و قومش آنها را مى پرستيدند، آيه متعرض آنها نيست
با اين بيان، روشن مى شود كه جملۀ «مَا عَلِمتُ لَكُم مِن إلَه غَيرِى»، از قبيل قصر قلب است. (يعنى آنچه را كه موسى منحصر در خدا مى كرد، او منحصر در خود كرد). موسى الوهيت را تنها براى خدا اثبات مى كرد، و از غير خدا نفى مى نمود، فرعون درست به عكس، الوهيت را براى خود اثبات، و از خداى تعالى نفى مى كرد. و اما ساير الهه كه او و قومش آن ها را مى پرستيدند، آيه متعرض آن ها نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۲ </center>
«فاوقدلى يا هامان على الطين فاجعل لى صرحا'''» - يعنى اى هامان آتش بيفروز بر گل ، و مراد از اين عبارت اين است كه : خشت خام را در آتش بپز و آجر بساز. كلمه ((صرح (( به معناى برجى بلند است ، كه از همه جا پيدا باشد، و اين نام از فعل ((صرح الشى ء(( گرفته شده ، كه به معناى اين است كه چيزى ظاهر شد، بنابراين در جمله مورد بحث دستور داده آجر بسازد، و قصرى بلند برايش بسازد
«'''فاوقدلى يا هامان على الطين فاجعل لى صرحا'''» - يعنى اى هامان آتش بيفروز بر گل ، و مراد از اين عبارت اين است كه : خشت خام را در آتش بپز و آجر بساز. كلمه ((صرح (( به معناى برجى بلند است ، كه از همه جا پيدا باشد، و اين نام از فعل ((صرح الشى ء(( گرفته شده ، كه به معناى اين است كه چيزى ظاهر شد، بنابراين در جمله مورد بحث دستور داده آجر بسازد، و قصرى بلند برايش بسازد


مقصود فرعون از اينكه به ((هامان (( گفت : برايم برجى بساز ((لعلى اطلع الى الهموسى ((
==مقصود فرعون از اين كه به «هامان» گفت: برايم برجى بساز==
«'''لعلى اطلع الى اله موسى'''» - در اين جمله ((اله (( را نسبت به موسى داده ، و گفته اله موسى ، به اين عنايت كه خود او آن را نمى شناسد، و اين موسى است كه مردم را به سوى او مى خواند، و اين كلام از باب قرار دادن نتيجه در جاى مقدمه است ، و تقدير كلام چنين است :  
«'''لعلى اطلع الى اله موسى'''» - در اين جمله ((اله (( را نسبت به موسى داده ، و گفته اله موسى ، به اين عنايت كه خود او آن را نمى شناسد، و اين موسى است كه مردم را به سوى او مى خواند، و اين كلام از باب قرار دادن نتيجه در جاى مقدمه است ، و تقدير كلام چنين است :  


۱۶٬۹۱۱

ویرایش