گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:


==ديدگاه انسان مادى به مال و اولاد ==
==ديدگاه انسان مادى به مال و اولاد ==
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنىَ عَنْهُمْ أَمْوَلُهُمْ وَ لا أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً
«'''إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنىَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَ لا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً'''»:
وقتى گفته مى شود: «'''اغنى عنه ماله من فلان '''»، معنايش اين است كه مالى كه در دست دارد او را از فلانى بى نياز كرده ، ديگر احتياجى به او ندارد.
 
وقتى گفته مى شود: «اغنى عنه ماله من فلان»، معنايش اين است كه مالى كه در دست دارد او را از فلانى بى نياز كرده ، ديگر احتياجى به او ندارد.
 
آدمى در آغاز خلقتش و از همان روزهايى كه پشت و روى دست خود را تشخيص مى دهد خود را محتاج موجودات خارج از وجود خود احساس مى كند.
آدمى در آغاز خلقتش و از همان روزهايى كه پشت و روى دست خود را تشخيص مى دهد خود را محتاج موجودات خارج از وجود خود احساس مى كند.
اين اولين علم فطرى انسان است به اينكه : محتاج صانع مدبرى است كه پديدش آورده و امورش را تدبير مى كند، ليكن وقتى كمى بزرگتر شد، و خود را در وسط اسباب زندگى محصور ديد، ابتدائى ترين حاجتى را كه احساس مى كند احتياج به كمال بدنى ، و رشد خويش است . احساس ‍ مى كند كه براى بقا و رشد بدنيش نيازمند به غذا و فرزند است و ساير كمالات حيوانى را در مرحله بعد مى شناسد و نفسش او را به آنها واقف مى سازد، و آن كمالات عبارت است از چيرهائى كه خيال ، آنها را در نظرش كمال معرفى مى كند، در حالى كه كمال نيست ، مانند: زخارف و ثروتهاى دنيا، لباس زيبا، خانه زيبا، زن زيبا، و...
 
در اين هنگام است كه «'''طلب غذا مبدل به طلب مال '''» مى شود، چون به خيال او مال مشكل گشاى همه گرفتاريهاى زندگى است ، زيرا عادتا و غالبا به وسيله مال مشكلات حل مى شود، در نتيجه همين انسانى كه ضامن سعادت خود را غذا و فرزند مى دانست ، حالا اين ضمانت را در مال و اولاد مى داند، و تدريجا دل بر خواسته هاى نفسانى مى بندد، و همه هم و غم خود را صرف در اسباب مى كند، و در آخر، قلبش به كلى تسليم اسباب مى شود، و آنها را مستقل در سببيت مى پندارد، كه معلوم است وقتى چنين باورى در دل آمد ياد خدا از دل بيرون مى رود، و همين جهل باعث هلاكت او مى گردد، چرا كه اين جهل روى آيات خدا را مى پوشاند و صاحبش كافر و منكر آيات خدا شده ، امر بر او مشتبه مى شود؟ چون رب واقعى او، خدائى است كه بجز او معبودى نيست ، خدائى كه حى و قيوم است ، و موجودات در هيچ حالى از او بى نياز نيستند. و هيچ چيزى او را از خدا بى نياز نمى كند، ولى او رب خود را مال و اولاد مى داند.
اين اولين علم فطرى انسان است به اينكه: محتاج صانع مدبرى است كه پديدش آورده و امورش را تدبير مى كند، ليكن وقتى كمى بزرگتر شد، و خود را در وسط اسباب زندگى محصور ديد، ابتدائى ترين حاجتى را كه احساس مى كند احتياج به كمال بدن ، و رشد خويش است.  
وجه مقدم ساختن «'''اموال '''» بر «'''اولاد'''» در آيه شريفه
 
احساس ‍ مى كند كه براى بقا و رشد بدنيش نيازمند به غذا و فرزند است و ساير كمالات حيوانى را در مرحله بعد مى شناسد و نفسش او را به آنها واقف مى سازد، و آن كمالات عبارت است از چيرهائى كه خيال ، آنها را در نظرش كمال معرفى مى كند، در حالى كه كمال نيست ، مانند: زخارف و ثروتهاى دنيا، لباس زيبا، خانه زيبا، زن زيبا، و...
 
در اين هنگام است كه «'''طلب غذا مبدل به طلب مال '''» مى شود، چون به خيال او مال مشكل گشاى همه گرفتاريهاى زندگى است ، زيرا عادتا و غالبا به وسيله مال مشكلات حل مى شود، در نتيجه همين انسانى كه ضامن سعادت خود را غذا و فرزند مى دانست ، حالا اين ضمانت را در مال و اولاد مى داند، و تدريجا دل بر خواسته هاى نفسانى مى بندد، و همه هم و غم خود را صرف در اسباب مى كند، و در آخر، قلبش به كلى تسليم اسباب مى شود، و آنها را مستقل در سببيت مى پندارد، كه معلوم است وقتى چنين باورى در دل آمد ياد خدا از دل بيرون مى رود، و همين جهل باعث هلاكت او مى گردد.
 
چرا كه اين جهل روى آيات خدا را مى پوشاند و صاحبش كافر و منكر آيات خدا شده ، امر بر او مشتبه مى شود؟ چون رب واقعى او، خدائى است كه بجز او معبودى نيست ، خدائى كه حى و قيوم است ، و موجودات در هيچ حالى از او بى نياز نيستند. و هيچ چيزى او را از خدا بى نياز نمى كند، ولى او رب خود را مال و اولاد مى داند.
 
با اين بيان روشن گرديد كه چرا در آيه مورد بحث اموال را جلوتر از اولاد ذكر كرد، چون گفتيم اعتماد و دلبستگى آدمى به مال كه ريشه اش ‍ احتياج به غذا است قبل از دلبستگى به اولاد است ، و يك انسان مدتها احتياج به غذا را احساس مى كند، و آنرا مى شناسد، در حالى كه از احتياجش به اولاد بى خبر است ، هر چند كه گاهى علاقه او به اولاد، شدت يافته و مال را فداى اولاد مى كند.
با اين بيان روشن گرديد كه چرا در آيه مورد بحث اموال را جلوتر از اولاد ذكر كرد، چون گفتيم اعتماد و دلبستگى آدمى به مال كه ريشه اش ‍ احتياج به غذا است قبل از دلبستگى به اولاد است ، و يك انسان مدتها احتياج به غذا را احساس مى كند، و آنرا مى شناسد، در حالى كه از احتياجش به اولاد بى خبر است ، هر چند كه گاهى علاقه او به اولاد، شدت يافته و مال را فداى اولاد مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۰ </center>
در آيه شريفه اختصار گويى شده ، آنهم نوعى اختصار گوئى كه شبيه به دفع توهماست ، تقدير آيه چنين است : «'''ان الذين كفروا و كذبوا باياتنا، و زعموا ان اموالهم واولادهم تغنيهم من اللّه '''» آنهائى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند و پنداشتندكه اموال و اولادشان از خدا بى نيازشان مى كند چه اشتباه ى كردند زيرا هيچ چيز درهيچوقت آنها را از خداى سبحان بى نياز نمى كند. اين معنا را آيه بعدى روشن مى سازد.
در آيه شريفه اختصار گويى شده ، آنهم نوعى اختصار گوئى كه شبيه به دفع توهم است. تقدير آيه چنين است: «ان الذين كفروا و كذبوا باياتنا، و زعموا ان اموالهم واولادهم تغنيهم من اللّه» آنهائى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند و پنداشتند كه اموال و اولادشان از خدا بى نيازشان مى كند چه اشتباهى كردند زيرا هيچ چيز در هيچ وقت آنها را از خداى سبحان بى نياز نمى كند. اين معنا را آيه بعدى روشن مى سازد.
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>
== تكذيب كنندگان (از كفار) منشاء اصلى آتش هستند و ديگران به آتش آنها مى سوزند ==
== تكذيب كنندگان (از كفار) منشاء اصلى آتش هستند و ديگران به آتش آنها مى سوزند ==
وَ أُولَئك هُمْ وَقُودُ النَّارِ
وَ أُولَئك هُمْ وَقُودُ النَّارِ
۱۶٬۳۳۸

ویرایش