۱۷٬۰۵۲
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
بحث روايتى | بحث روايتى | ||
<span id='link245'><span> | <span id='link245'><span> | ||
==( | ==بحث روایتی: (روایاتی ذيل آيات گذشته) == | ||
در كافى به سند | در كافى به سند خود، از زيد روايت كرده كه گفت: از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) شنيدم كه در تفسير آيه: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس» مى فرمود: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۹ </center> | ||
«ميت»، آن كسى است كه هيچ چيز نمى داند، و مقصود از «نورا يمشى به فى الناس»، امامى است كه به او اقتدا كند. و مقصود از «كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»، آن كسى است كه امام خود را نشناسد. | |||
و نيز در الدرالمنثور است كه ابن ابى | مؤلف: اين تفسير، از باب تطبيق كلى بر مصداق است، نه اين كه معناى نور، امام باشد. چون قبلا هم گفتيم كه مقصود از نور، هدايت به سوى قول حق و عمل صالح است و سياق آيه، جز اين را نمى رساند. | ||
و در كتاب | سيوطى در الدرالمنثور، از زيد بن اسلم نقل كرده كه آيه مزبور، در باره عمار بن ياسر نازل شده. و روايت ديگرى از ابن عباس و زيد بن اسلم نقل كرده كه گفته اند: آيه، در شأن عمر بن خطاب و ابوجهل بن هشام نازل شده. و حال آن كه سياق آيه، سياقى نيست كه بتوان گفت در مورد خاصى نازل شده است. | ||
و در كافى به سند | |||
و نيز در الدرالمنثور است كه ابن ابى شيبه، ابن ابى الدنيا، ابن جرير، ابوالشيخ، ابن مردويه، حاكم و بيهقى، در كتاب شعب، از چند طريق از ابن مسعود نقل كرده اند كه گفت: وقتى آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» نازل شد، رسول خدا فرمود: وقتى خداوند نور را در دل كسى بتاباند، آن دل فراخ و پر ظرفيت مى شود. | |||
و در كافى به سند | |||
عرض كردند: آيا براى چنين دلى علامتى هست؟ فرمود: علامتش، اقبال و رو آوردن به سراى جاويد و اعراض و پرهيز از دار غرور و آمادگى براى مرگ، قبل از رسيدن آن است. | |||
و نيز در تفسير | |||
مؤلف: سيوطى، اين روايت را از عده اى از مفسران نيز نقل كرده، و ايشان، آن را از جمعى از تابعين از قبيل ابى جعفر مدائنى و فضل و حسن و عبدالله بن سور، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند. | |||
و در كتاب عيون، به سند خود، از حمدان بن سليمان نيشابورى نقل كرده كه گفت: من از حضرت رضا (عليه السلام)، معناى آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» را پرسيدم. | |||
حضرت فرمود: معنايش اين است كه: خداوند هر كس را كه بخواهد در دنيا به سوى ايمان و در آخرت به سوى بهشت و دار كرامت خود هدايت كند، او را براى تسليم بودن در برابر اوامر خود و وثوق و اطمينان داشتن نسبت به ثواب و پاداشش شرح صدر مى دهد، و هر كافر و گنهكارى را كه بخواهد از بهشت و دار كرامت خود گمراه سازد، در اثر كفر و نافرمانى، سينه اش را تنگ و كم ظرفيت مى كند، تا در ايمان خودش متزلزل شده، اضطرابش به حدى برسد كه گويا به آسمان بالا می رود «كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤمنون: خداوند اين چنين پليدى و آلودگى را بهره كسانى كه ايمان نمى آورند، قرار مى دهد». | |||
مؤلف: در اين حديث، نكاتى است كه همه آن ها، به بيان سابق ما اشاره دارد. | |||
و در كافى به سند خود، از سليمان بن خالد، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرد، كه فرمود: خداى عزوجل، وقتى براى بنده اى از بندگانش، خيرى بخواهد، نقطه نورى در دلش ايجاد نموده، گوش دلش را باز مى كند، و فرشته اى را بر او مى گمارد، تا او را به صلاح و سداد وادارد. و وقتى براى بنده اى، بدى بخواهد، نقطه سياهى در دلش ايجاد نموده، گوش دلش را كر مى كند و شيطانى را بر او می گمارد، تا او را گمراه سازد. | |||
راوى مى گويد: امام (عليه السلام) به اين جا كه رسيد، آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء» را تلاوت كرد. | |||
مؤلف: اين روايت را عياشى در تفسير خود، بدون ذكر سند و صدوق، در توحيدش، با سند، از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده اند. | |||
و در كافى به سند خود، از حلبى، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: قلب براى يافتن حق، هميشه در اضطراب است و اين در و آن در می زند، تا به آن دست پيدا كند. پس از آن كه دست يافت، مطمئن مى شود و اضطرابش خاتمه مى يابد. راوى مى گويد: امام (عليه السلام) سپس آيه «فمن يرد الله ان يهديه...» را تا كلمه «فى السماء» تلاوت فرمود. | |||
مؤلف: اين روايت را عياشى نيز، در تفسير خود، از ابى جميله، از عبدالله بن جعفر، از برادرش موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده است. | |||
و نيز در تفسير عياشى، از ابى بصير، از خيثمه روايت شده كه گفت: از امام ابى جعفر (عليه السلام) شنيدم كه مى گفت: مادامى كه قلب به حق دست نيافته، همواره در زير و رو شدن است و از جاى خود تا حنجره كنده مى شود، تا به حق دست بيابد. آن موقع در جاى خود قرار مى گيرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۰ </center> | ||
راوى مى گويد: امام ( | راوى مى گويد: امام (عليه السلام) موقعى كه فرمود: «در جاى خود قرار مى گيرد»، انگشت هاى دو دست را در هم حلقه زد و سپس آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا» را تلاوت فرموده، و نيز مى گويد" امام به موسى بن اشيم فرمود: معناى «حرج» را می دانى؟ | ||
و در اختصاص به سند | عرض كرد: نه. حضرت، دست ها را محكم به يكديگر چسبانيده و فرمود: اين را «حرج» مى گويند كه نه چيزى در آن فرو می رود، و نه چيزى از آن بيرون مى آيد. | ||
ناگاه امام ( | |||
مؤلف: قريب به اين مضمون، در تفسير برهان، از صدوق روايت شده. برقى نيز، صدر حديث را در كتاب محاسن خود، از خيثمه، از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده. تفسيرى كه در اين روايات براى حرج شده، مناسب با آن معنايى است كه ما از راغب نقل كرديم. | |||
و در اختصاص به سند خود، از آدم بن حر روايت كرده كه گفت: موسى بن اشيم، از امام صادق (عليه السلام)، معناى آيه اى از آيات قرآن را مى پرسيد و من در آن مجلس حاضر بودم. | |||
امام (عليه السلام) هم، به سؤالش جوابى داد. چيزى نگذشت مردى وارد شد و از آن جناب معناى همان آيه را پرسيد، وليكن امام جوابى داد بر خلاف آن جوابى كه به موسى بن اشيم داده بود. | |||
ابن اشيم، رو به من کرد و گفت: من از اين جواب هاى ضد و نقيض، آن قدر در اضطراب و شك افتاده ام، كه گويى دلم را با كارد پاره پاره مى كنند. با خود گفتم: اين تقصير خود ما است كه اباقتاده را رها كرده، نزد كسى آمديم كه اين جور اشتباهات بزرگ دارد، و جوابى مى دهد كه سراپايش خطا است، با اين كه اباقتاده، حتى در يك واو و يا حرف ديگرى اشتباه نمى كند. | |||
در اين بين، كه اين افكار در دلم خطور مى كرد، مرد ديگرى وارد شد و اتفاقا او هم، از امام معناى همان آيه را سؤال كرد، و با كمال تعجب، ديدم جوابى كه به او داد، بر خلاف جواب من و جواب شخص دوم بود. اين را كه شنيدم، قدرى آسوده شدم و فهميدم كه امام، عمدا اين طور جواب مى دهد، و خود را با افكار ديگرى سرگرم كردم. | |||
ناگاه امام (عليه السلام) به من التفات كرده و فرمود: اى ابن اشيم! آن كار را كه در فكر آن هستى، انجام مده. به اين ترتيب، حديث نفس من آشكار شد. آنگاه فرمود: اى ابن اشيم! خداى تعالى، امر را واگذار كرد به سليمان بن داوود و فرمود: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۲ </center> | ||
«هذا عطاؤنا فامنن او امسك بغير حساب»، و واگذار كرد به پيغمبر گرامی اش (صلى الله عليه و آله و سلم). | |||
در تفسير | آرى، اى ابن اشيم! خدا امر را به ما واگذار كرده و هر كس كه خدا بخواهد، هدايتش كند، او را براى اسلام شرح صدر مى دهد، و هر كس را بخواهد گمراه كند، سينه اش را تنگ و حرج مى كند. هيچ می دانى حرج چيست؟ | ||
و در تفسير | عرض كردم: نه. دست خود را محكم بست و به من فهماند «حرج»، هر چيزى مصمتى (ميان پرى) است، كه نه چيزى از آن بيرون شود و نه چيزى بتواند در آن داخل گردد. | ||
مؤلف: مساءله تفويض و واگذارى امر به سليمان و به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اهل بيت، گرچه روايات زيادى در تفسيرش وارد شده، وليكن از خود اين حديث و اين كه آيه مورد بحث را با داستان سليمان تطبيق كرده، می توان فهميد كه معناى آن، اين است كه علمى كه خداوند از معناى قرآن به ايشان داده، منحصر در يك معنا و دو معنا نيست، بلكه براى هر آيه قرآن، معانى زيادى در نزد ايشان است، و ايشان از آن معانى، آن مقدارى را انتشار مى دهند، كه خدا اذنشان داده باشد، و بعيد نيست كه مقصود امام از خواندن آيه راجع به سليمان، اشاره به همين معنا باشد. گو اين كه روايت ظهور دارد در اين كه مقصود از تلاوت آيه، بيان حال دل ها و تعريض بر موسى بن اشيم و اضطراب و قلق خاطر او است. | |||
در تفسير قمى، در ذيل جمله «... ضيقا حرجا...» روايت كرده كه فرمود: مَثَل آن دل هايى كه خداوند ضيق و حرجش قرار داده، مَثَل درختى است كه در ميان درخت هاى زيادى سبز شده باشد و شاخه هاى آن، از هيچ طرف، جايى براى رشد و باز شدن ندارند و ناچار اين درخت، به طرف آسمان رشد نموده، هرچه بيشتر بماند، بيشتر در تنگنا قرار مى گيرد. | |||
مؤلف: اين روايت نيز، مناسب با معنايى است كه راغب براى لفظ «حرج» كرده. | |||
و در تفسير عياشى، از ابى بصير، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه در تفسير جمله «كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤمنون» فرموده: مراد از اين رجس، شك و ترديد است. | |||
مؤلف: اين نيز، از باب تطبيق كلى بر مصداق است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۳ </center> | ||
<span id='link246'><span> | <span id='link246'><span> |
ویرایش