۱۶٬۸۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
پس ظاهر اين است كه دو آيه مورد بحث قومى را ياد آورى مى كنند كه در اوائل بعثت بر عليه بعثت و براى خاموشى نور قرآن قيام كرده بودند، و آن را پاره پاره كردند، تا به اين وسيله مردم را از راه خدا باز دارند، و خداوند هم عذاب را بر ايشان نازل كرده و هلاكشان نموده است، آنگاه در باره مآل كار ايشان فرموده: «فو ربك لنسئلنهم اجمعين عما كانوا يعملون». | پس ظاهر اين است كه دو آيه مورد بحث قومى را ياد آورى مى كنند كه در اوائل بعثت بر عليه بعثت و براى خاموشى نور قرآن قيام كرده بودند، و آن را پاره پاره كردند، تا به اين وسيله مردم را از راه خدا باز دارند، و خداوند هم عذاب را بر ايشان نازل كرده و هلاكشان نموده است، آنگاه در باره مآل كار ايشان فرموده: «فو ربك لنسئلنهم اجمعين عما كانوا يعملون». | ||
==دستور علنى كردن دعوت به پيامبر«ص»== | |||
«'''فَاصدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِض عَنِ الْمُشرِكِينَ'''»: | «'''فَاصدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِض عَنِ الْمُشرِكِينَ'''»: | ||
در مجمع البيان گفته : كلمه | در مجمع البيان گفته: كلمه «صدع» و «فرق» و «فصل» بيك معنا است، و معناى «فلان صدع بالحق»، اين است كه فلانى حق را بى پرده و آشكارا گفت. | ||
و اين آيه تفريع بر مطالب قبل | و اين آيه تفريع بر مطالب قبل است، و حق هم همين بود كه بر آن ها تفريع شود، براى اين كه غرض از سوره در حقيقت همين علنى كردن رسالت است، بنابراين معناى آيه چنين مى شود: حال كه مطلب بدان قرار بود كه گفته شد، يعنى حال كه تو مامور به صفح جميل شدى و خود را به عنوان نذير از عذاب ما - آن عذابى كه بر مقتسمين نازل شد - معرفى نمودى ديگر مترس، و كلمه حق را اظهار و دعوت خود را علنى كن. | ||
از اين بيان روشن مى شود كه : جمله «'''انا كفيناك المستهزئين '''» در مقام تعليل براى جمله | از اين بيان روشن مى شود كه : جمله «'''انا كفيناك المستهزئين '''» در مقام تعليل براى جمله «فاصدع...» است، همچنان كه كلام هم اشعار و بلكه دلالت دارد بر اينكه اين «مستهزئين» همان مقتسمين اند كه قبلا اسمشان برده شد، و معناى آيه اين است كه حال كه مطلب بدين قرار بود كه گفته شد، پس ديگر درنگ مكن، و دعوت به حق را علنى ساز، و از مشركين روى برتاب. | ||
و كلمه «انا» به معناى: «لانا» است، براى اين كه ما شر مستهزئين را از تو كفايت كرديم، و ايشان را به عذاب خود هلاك مى سازيم، و اين مستهزئين همان هايند كه «يجعلون مع الله الها آخر فسوف يعلمون : با خدا خدايانى ديگر ميگيرند، پس به زودى خواهند فهميد». | |||
«'''وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّك يَضِيقُ صدْرُك بِمَا يَقُولُونَ'''»: | «'''وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّك يَضِيقُ صدْرُك بِمَا يَقُولُونَ'''»: | ||
در اين جمله براى بار دوم اندوه و تنگ حوصلگى آن جناب را از استهزاى آنان پيش مى كشد تا مزيد عنايت خود را نسبت به تسليت و دلخوش كردن آن جناب و تقويت روحش برساند. و خداى سبحان در كلام خود و مخصوصا در سوره هاى مكى بسيار آن جناب را تسليت | در اين جمله براى بار دوم اندوه و تنگ حوصلگى آن جناب را از استهزاى آنان پيش مى كشد تا مزيد عنايت خود را نسبت به تسليت و دلخوش كردن آن جناب و تقويت روحش برساند. و خداى سبحان در كلام خود و مخصوصا در سوره هاى مكى بسيار آن جناب را تسليت داده، و اين به خاطر آن صدمات زيادى است كه ايشان در مكه با آن مواجه مى شده. | ||
«'''فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ كُن مِّنَ الساجِدِينَ وَ اعْبُدْ رَبَّك حَتى يَأْتِيَك الْيَقِينُ'''»: | «'''فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ كُن مِّنَ الساجِدِينَ وَ اعْبُدْ رَبَّك حَتى يَأْتِيَك الْيَقِينُ'''»: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۴: | ||
خداى سبحان به پيامبر گرامى خود سفارش مى فرمايد كه او را تسبيح و حمد گويد و سجده و عبادت كند و اين مراسم را ادامه دهد، | خداى سبحان به پيامبر گرامى خود سفارش مى فرمايد كه او را تسبيح و حمد گويد و سجده و عبادت كند و اين مراسم را ادامه دهد، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۸۸ </center> | ||
و از | و از اين كه اين سفارش را متفرع بر تنگ حوصلگى از زخم زبان هاى كفار نموده، معلوم مى شود كه تسبيح و حمد خدا و سجده و عبادت، در زايل كردن اندوه و سبك كردن مصيبت، اثر دارد. | ||
در آيات سابق سفارش به صفح و صبر كرده بود، و اين امر به صبر، از آيه | در آيات سابق سفارش به صفح و صبر كرده بود، و اين امر به صبر، از آيه «و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين: پروردگارت را عبادت كن تا برايت يقين حاصل شود». | ||
نيز استفاده مى شود، زيرا ظاهر آن اين است كه امر به صبر در عبوديت تا مدتى معين است كه پس از آمدن يقين تمام مى شود. | نيز استفاده مى شود، زيرا ظاهر آن اين است كه امر به صبر در عبوديت تا مدتى معين است كه پس از آمدن يقين تمام مى شود. | ||
بنابراين، كلام مورد بحث قريب المضمون با آيه «استعينوا بالصبر و الصلوة» مى شود، كه دستور دفع شدايد و مقاومت در برابر حوادث است. | |||
با اين بيان اين نظريه تاييد مى شود كه مراد از ساجدين در آيه مورد | با اين بيان اين نظريه تاييد مى شود كه مراد از ساجدين در آيه مورد بحث، نمازگزاران است، و دستور دستور به نماز خواندن است نه تنها سجده، و اگر نماز را سجده ناميده به خاطر اين است كه سجده افضل اجزاى نماز است، و مقصود از تسبيح و تحميد، تسبيح و تحميد زبانى است مانند گفتن سبحان الله و الحمد لله و امثال آن. | ||
بله اگر مراد از كلمه صلات در آيه اى كه از سوره بقره نقل كرديم توجه به خداى سبحان باشد ممكن است مراد از تسبيح و تحميد - و يا آن دو با سجده - معناى لغوى آن ها باشد، كه در تسبيح منزه داشتن خدا و در تحميد ثناى او در برابر نعمت هاى او، و در سجده تذلل و اظهار ذلت عبوديت است. | |||
==مراد از «يقين» در آيه: «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين»== | |||
و اما اين كه فرمود: «و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين» اگر مراد از آن، امر به عبادت باشد جمله مزبور به منزله تفسير براى آيه قبلى مى شود، و اگر مقصود، اخذ به عبوديت باشد - همچنان كه ظاهر سياق هم همين است و مخصوصا سياق آيات قبلى آن، كه دستور به صفح و اعراض از مشركين را مى داد كه لازمه اش صبر است - در اين صورت جمله مذكور به قرينه قيد «حتى ياتيك اليقين» دستور سلوك در منهج تسليم و اطاعت و قيام به لوازم عبوديت خواهد بود. | |||
بنابراين احتمال، مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرارسيدنش، غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى شود، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۸۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۸۹ </center> | ||
مؤيد اين احتمال هم تفريع «فاصفح الصفح الجميل» بر جمله قبلی اش، يعنى «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و ان الساعة لاتية» است. زيرا در حقيقت از اين جهت امر به عفو و صبر در برابر گفته هاى آنان فرموده كه براى ايشان روزى است كه در آن روز از ايشان انتقام مى گيرد، و اعمال ناروايشان را كيفر مى دهد. | |||
و خلاصه معناى آيه اين مى شود كه: تو بر عبوديت خود ادامه بده و همچنان بر اطاعتت و اجتنابت از معصيت صبر كن، و نيز همچنان بر آنچه كه ايشان مى گويند تحمل كن تا مرگت فرا رسد و به عالم يقين منتقل شوى، آن وقت مشاهده كنى كه خدا با آنان چه معامله اى مى كند. | |||
و از | و از اين كه فرارسيدن مرگ را به عبارت «تا يقين برايت بيايد» تعبير كرده نيز اشعار بر اين معنا هست، براى اينكه در اين جمله عنايت بر اين است كه مرگ در دنبال تو و طالب تو است، و به زودى به تو مى رسد، پس بايد همچنان پروردگارت را عبادت بكنى تا او به تو برسد، و اين يقين همان عالم آخرت است كه عالم يقين عمومى ماوراء حجاب است، نه اين كه مراد از يقين آن يقينى باشد كه با تفكر، و يا رياضت و عبادت به دست مى آيد. | ||
اين را گفتيم تا معلوم شود | اين را گفتيم تا معلوم شود اين كه بعضى پنداشته اند كه: آيه شريفه دلالت دارد بر اين كه عبادت تا وقتى لازم است كه يقين نيامده باشد و همين كه انسان يقين پيدا كرد ديگر نماز و روزه واجب نيست. پندار و رأى فاسدى است، براى اين كه اگر مقصود از يقين، آن يقين معمولى باشد كه گفتيم از راه تفكر يا عبادت، در نفس پديد مى آيد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در هر حال آن يقين را داشته، و آيه شريفه كه خطابش به شخص رسول اكرم است مى فرمايد عبادت كن تا يقين برايت بيايد، چطور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) يقين نداشته با اينكه آيات بسيارى از كتاب خدا او را از موقنين و همواره بر بصيرت و بر بينه اى از پروردگارش ، و معصوم و مهتدى به هدايت الهى و امثال اين اوصاف دانسته است. | ||
و ما ان شاء الله تعالى بعد از بحث روايتى زير، بحثى جداگانه از نظر عقل در پيرامون دوام تكليف عنوان خواهيم كرد و اثبات خواهيم نمود كه نظريه فوق تا چه حد مخدوش و غلط است . | و ما ان شاء الله تعالى بعد از بحث روايتى زير، بحثى جداگانه از نظر عقل در پيرامون دوام تكليف عنوان خواهيم كرد و اثبات خواهيم نمود كه نظريه فوق تا چه حد مخدوش و غلط است. | ||
بحث روايتى | ==بحث روايتى== | ||
در الدر المنثور است كه : ابن مردويه و ابن نجار از على بن ابی طالب روايت كرده اند كه در ذيل جمله فاصفح الصفح الجميل فرموده : معنايش رضايت بدون عتاب است. | |||
در الدر المنثور است كه : ابن مردويه و ابن نجار از على بن | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۹۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۹۰ </center> | ||
و در | و در «مجمع» از على بن ابی طالب (صلوات الله عليه) روايت كرده كه فرموده: مراد از صفح جميل عفو بدون عتاب است. | ||
و در | |||
و در تهذيب به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) از | و در «عيون» به سند خود از على بن حسن بن فضال از پدرش از حضرت رضا (عليه السلام) در مورد آيه مذكور روايت كرده كه فرموده: مقصود عفو بدون عتاب است. | ||
و در الدر المنثور است كه طبرانى در كتاب اوسط از ابن عباس روايت كرده كه گفت : مردى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيد به من خبر ده از كلام خدا كه مى فرمايد: | و در تهذيب به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت: از امام صادق (عليه السلام) از «سبع مثانى و قرآن عظيم» پرسش نمودم كه آيا سبع مثانى فاتحة الكتاب است؟ فرمود: بله. عرض كردم بسم الله الرحمن الرحيم جزء عدد هفت است؟ فرمود: بله، آن از همه آيات ديگرش افضل است. | ||
و در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق ( | مؤلف: اين معنا از طرق شيعه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) و از عده اى از امامان اهل بيت (عليهم السلام) و نيز از طرق اهل سنت از على (عليه السلام) و عده اى از صحابه مانند عمر و عبدالله بن مسعود و ابن عباس و ابى بن كعب و ابوهريره و غير ايشان روايت شده است. | ||
و در الدر المنثور است كه طبرانى در كتاب اوسط از ابن عباس روايت كرده كه گفت: مردى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد به من خبر ده از كلام خدا كه مى فرمايد: «كما انزلنا على المقتسمين» فرمود: يعنى يهود و نصارى، گفت: خبر ده از جمله «الذين جعلوا القرآن عضين»، فرمود: آن هايى كه به بعض كتاب ايمان آورده و نسبت به بعض ديگرش كفر ورزيدند. | |||
مؤلف: قبلا از نظر خواننده عزيز گذشت كه گفتيم : مضمون اين روايت با مكى بودن سوره نمى سازد. | |||
و در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) روايت كرده كه از جمله «الذين جعلوا القرآن عضين» پرسيدند. فرمود: قريش اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۹۱ </center> | ||
<span id='link198'><span> | <span id='link198'><span> | ||
==چند روايت درباره علنى شدن دعوت پيامبر(ص ) و نيز درباره پنج تن مستهزئين آنحضرت == | ==چند روايت درباره علنى شدن دعوت پيامبر(ص ) و نيز درباره پنج تن مستهزئين آنحضرت == | ||
و در معانى الاخبار به سند خود از عبد الله بن على حلبى روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از آنكه وحى الهى شروع شد سيزده سال در مكه ماند، در سه سال اولش مخفيانه دعوت مى كرد و از ترس ، اظهار نمى نمود، تا آنكه خداى عز و جل با فرستادن «'''فاصدع بما تؤ مر'''» مامورش فرمود تا علنى دعوت بفرمايد و از آن روز دعوت علنى شروع شد. | و در معانى الاخبار به سند خود از عبد الله بن على حلبى روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از آنكه وحى الهى شروع شد سيزده سال در مكه ماند، در سه سال اولش مخفيانه دعوت مى كرد و از ترس ، اظهار نمى نمود، تا آنكه خداى عز و جل با فرستادن «'''فاصدع بما تؤ مر'''» مامورش فرمود تا علنى دعوت بفرمايد و از آن روز دعوت علنى شروع شد. |
ویرایش