۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
<span id='link23'><span> | <span id='link23'><span> | ||
==رواياتى كه درباره روزه سكوت | ==رواياتى كه درباره روزه سكوت زكريا«ع» و...) == | ||
و در تفسير عياشى از ابى بصير از ابى عبداللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: | و در تفسير عياشى از ابى بصير از ابى عبداللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۲ </center> | ||
زكريا بعد از آنكه از پروردگارش درخواست فرزندى كرد و ملائكه او را به آن ندا كه مى دانيد ندايش داد، دلش خواست بفهمد اين ندا از كجا است آيا از خداى تعالى است ؟ لذا خداى تعالى به او وحى كرد نشانه اين مطلب اين است كه سه روز زبان از سخن با مردم باز دارى ، آنگاه فرمود بعد از آنكه سه روز زبان از سخن باز داشت و هيچ سخن نگفت آن وقت فهميد كه نداى مزبور از ناحيه خداى تعالى بوده چون غير خدا كسى نمى تواند در نفس پيغمبر تصرف كند. | زكريا بعد از آنكه از پروردگارش درخواست فرزندى كرد و ملائكه او را به آن ندا كه مى دانيد ندايش داد، دلش خواست بفهمد اين ندا از كجا است آيا از خداى تعالى است ؟ لذا خداى تعالى به او وحى كرد نشانه اين مطلب اين است كه سه روز زبان از سخن با مردم باز دارى ، آنگاه فرمود بعد از آنكه سه روز زبان از سخن باز داشت و هيچ سخن نگفت آن وقت فهميد كه نداى مزبور از ناحيه خداى تعالى بوده چون غير خدا كسى نمى تواند در نفس پيغمبر تصرف كند. | ||
و در تفسير نعمانى به سند خود از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: امام اميرالمومنين (عليه السلام ) در پاسخ مردمى كه از او از معناى وحى سؤ ال كرده بودند فرمود يك قسم از وحى وحى نبوت است ، و قسم ديگر وحى الهام و قسم سوم وحى اشاره است آنگاه كلام را همچنان ادامه داد تا آنجا كه فرمود: و اما وحى اشاره ، كلام خداى عز و جل است كه مى فرمايد: ((فخرج على قومه من المحراب فاوحى اليهم ان سبحوا بكره و عشيا(( چون زكريا (عليه السلام ) موظف شده بود كه سه روز با مردم سخن نگويد مگر با رمز و اشاره ((لا تكلم الناس ثلاثه ايام الا | |||
و در مجمع البيان از معمر روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: بچه ها به يحيى گفتند: بيا با ما بازى كن ، گفت : بازى چيست ، مگر خلقت ما براى بازى بود، آرى از همان كودكى داراى حكمت بود چنانچه قرآن كريم فرمود: ((و آتيناه الحكم صبيا(( اين مضمون از ابى الحسن رضا (عليه السلام ) نيز روايت شده . | و در تفسير نعمانى به سند خود از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: امام اميرالمومنين (عليه السلام ) در پاسخ مردمى كه از او از معناى وحى سؤ ال كرده بودند فرمود يك قسم از وحى وحى نبوت است ، و قسم ديگر وحى الهام و قسم سوم وحى اشاره است آنگاه كلام را همچنان ادامه داد تا آنجا كه فرمود: و اما وحى اشاره ، كلام خداى عز و جل است كه مى فرمايد: ((فخرج على قومه من المحراب فاوحى اليهم ان سبحوا بكره و عشيا(( چون زكريا (عليه السلام ) موظف شده بود كه سه روز با مردم سخن نگويد مگر با رمز و اشاره ((لا تكلم الناس ثلاثه ايام الا رمزا». | ||
مؤ لف : و در الدرالمنثور هم از ابن عساكر از معاذ بن جبل به طور رفع روايت شده است ، و نيز در همين معنا از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت آمده . | |||
و در مجمع البيان از معمر روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: بچه ها به يحيى گفتند: بيا با ما بازى كن ، گفت : بازى چيست ، مگر خلقت ما براى بازى بود، آرى از همان كودكى داراى حكمت بود چنانچه قرآن كريم فرمود: ((و آتيناه الحكم صبيا(( اين مضمون از ابى الحسن رضا (عليه السلام) نيز روايت شده. | |||
مؤ لف : و در الدرالمنثور هم از ابن عساكر از معاذ بن جبل به طور رفع روايت شده است ، و نيز در همين معنا از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت آمده. | |||
و در كافى به سند خود از على بن اسباط روايت شده كه گفت : من حضرت ابا جعفر (عليه السلام ) را ديدم كه به طرفم مى آمد، نگاهى دقيق و طولانى به او كردم و به سر تا پاى او مى نگريستم كه بعدا شمايلش را براى شيعيانى كه در مصرند تعريف كنم ، در همين بين كه من مشغول تماشاى او بودم نشست ، و فرمود: اى على خداى عز و جل احتجاج مى كند به امامت به مثل آن حجتى كه با آن احت جاج مى كند بر نبوت آنگاه خواند: ((و آتيناه الحكم صبيا(( ((و لما بلغ اشده و بلغ اربعين سنه (( سپس فرمود: | و در كافى به سند خود از على بن اسباط روايت شده كه گفت : من حضرت ابا جعفر (عليه السلام ) را ديدم كه به طرفم مى آمد، نگاهى دقيق و طولانى به او كردم و به سر تا پاى او مى نگريستم كه بعدا شمايلش را براى شيعيانى كه در مصرند تعريف كنم ، در همين بين كه من مشغول تماشاى او بودم نشست ، و فرمود: اى على خداى عز و جل احتجاج مى كند به امامت به مثل آن حجتى كه با آن احت جاج مى كند بر نبوت آنگاه خواند: ((و آتيناه الحكم صبيا(( ((و لما بلغ اشده و بلغ اربعين سنه (( سپس فرمود: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۳ </center> | ||
آرى ممكن است خداوند حكمت را در حال كودكى به كسى بدهد، همچنانكه ممكن است در حال چهل سالگى بدهد. | آرى ممكن است خداوند حكمت را در حال كودكى به كسى بدهد، همچنانكه ممكن است در حال چهل سالگى بدهد. | ||
مؤلف: اينكه در اين روايت حكم به حكمت تفسير شده مؤيد بيان سابق ما است . | |||
<span id='link24'><span> | <span id='link24'><span> | ||
==رواياتى كه در ذيل آيات راجع به دعاى زكريا(عليه السلام ) و اوصاف واحوال يحيى (عليه السلام ) == | ==رواياتى كه در ذيل آيات راجع به دعاى زكريا(عليه السلام ) و اوصاف واحوال يحيى (عليه السلام ) == | ||
و در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق و احمد در كتاب زهد و عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم همگى از قتاده روايت كرده اند كه در تفسير جمله : ((و لم يكن جبارا عصيا(( گفت سعيد بن مسيب مى گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: هيچ كس خدا را روز قيامت ملاقات نمى كند مگر اينكه گناه دارد، به جز يحيى بن زكريا. قتاده مى گويد حسن از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرد كه فرمود: يحيى (عليه السلام ) نه گناه كرد و نه هرگز خيال زنى را به دل خطور داد. | و در الدرالمنثور است كه عبد الرزاق و احمد در كتاب زهد و عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم همگى از قتاده روايت كرده اند كه در تفسير جمله : ((و لم يكن جبارا عصيا(( گفت سعيد بن مسيب مى گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: هيچ كس خدا را روز قيامت ملاقات نمى كند مگر اينكه گناه دارد، به جز يحيى بن زكريا. قتاده مى گويد حسن از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرد كه فرمود: يحيى (عليه السلام ) نه گناه كرد و نه هرگز خيال زنى را به دل خطور داد. |
ویرایش