گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۹۳ </center>
<span id='link63'><span>
<span id='link63'><span>
==آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مومنون ==
==آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مؤمنون ==
حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ(۹۹)
حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ(۹۹)
لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۱۰۰)
لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۱۰۰)
خط ۸۱: خط ۸۱:
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات عذاب آخرتى را كه در خلال آيات قبل به مشركين وعده داد به طور مفصل بيان مى كند و آغاز آن را از روز مرگ تا قيامت و از قيامت تا ابديت معرفى مى كند، و اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه زندگى دنيا كه ايشان را مغرور كرده ، و از آخرت باز داشته ، بسيار ناچيز و اندك است ، (اگر بخواهند بفهمند) و در آخر اين آيات كه آخر سوره است سوره را با خطابى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) ختم مى كند، و در آن خطاب به وى دستور مى دهد كه از او درخواست كند همان چيزى را كه خودش از بندگان مؤمن خود و رستگاران در آخرت حكايت كرده بود، و آن اين بود كه گفتند: «رب اغفر و ارحم و انت خير الراحمين - پروردگارا بيامرز و رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگان هستى» اتفاقا سوره را هم با مساءله رستگارى همين طائفه افتتاح كرده و فرموده بود كه اينها وارث بهشت اند.
اين آيات عذاب آخرتى را كه در خلال آيات قبل به مشركين وعده داد به طور مفصل بيان مى كند و آغاز آن را از روز مرگ تا قيامت و از قيامت تا ابديت معرفى مى كند، و اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه زندگى دنيا كه ايشان را مغرور كرده، و از آخرت باز داشته، بسيار ناچيز و اندك است، (اگر بخواهند بفهمند).
 
و در آخر اين آيات، كه آخر سوره است، سوره را با خطابى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) ختم مى كند، و در آن خطاب به وى دستور مى دهد كه از او درخواست كند همان چيزى را كه خودش از بندگان مؤمن خود و رستگاران در آخرت حكايت كرده بود، و آن، اين بود كه گفتند: «ربّ اغفر و ارحم و انت خير الراحمين - پروردگارا بيامرز و رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگان هستى». اتفاقا سوره را هم با مسأله رستگارى همين طائفه افتتاح كرده و فرموده بود كه «اين ها، وارث بهشت» اند.


وصف حال مشركين در حال رويارو شدن با مرگ و تمناى بازگشت نمودن و عدم اجابت آن
وصف حال مشركين در حال رويارو شدن با مرگ و تمناى بازگشت نمودن و عدم اجابت آن
خط ۸۹: خط ۹۱:
كلمه «حتى»، متعلق به ماقبل است كه به خداى تعالى نسبت ها مى دادند، كه منزه از آنها است. يعنى همچنان اين گونه نسبت ها به او مى دهند، و به او شرك مى ورزند و با مال و فرزندان كه به ايشان داده ايم مغرور مى شوند تا مرگشان برسد، و آياتى كه ميان اين غايت «حتى» و آن مغيا (شرك ورزيدن آنان) فاصله شده، جمله هاى معترضه هستند.
كلمه «حتى»، متعلق به ماقبل است كه به خداى تعالى نسبت ها مى دادند، كه منزه از آنها است. يعنى همچنان اين گونه نسبت ها به او مى دهند، و به او شرك مى ورزند و با مال و فرزندان كه به ايشان داده ايم مغرور مى شوند تا مرگشان برسد، و آياتى كه ميان اين غايت «حتى» و آن مغيا (شرك ورزيدن آنان) فاصله شده، جمله هاى معترضه هستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۹۶ </center>
«'''قال رب ارجعون '''» - ظاهرا خطاب در «برگردانيد مرا» به ملائكه موكل بر مرگ است، و كلمه رب، استغاثه اى است كه حرف ندايش (اى) حذف شده، و اين استغاثه جمله اى است معترضه كه ميان «قال»، و «ارجعون» فاصله شده و تقدير آن گفت - در حالى كه به پروردگار خود استغاثه مى كند- برگردانيد مرا مى باشد.
«'''قاَلَ رَبّ ارجِعُونِ '''» - ظاهرا خطاب در «برگردانيد مرا» به ملائكه موكل بر مرگ است، و كلمه ربّ، استغاثه اى است كه حرف ندايش (اى) حذف شده، و اين استغاثه جمله اى است معترضه كه ميان «قَالَ»، و «ارجِعُونِ» فاصله شده و تقدير آن گفت - در حالى كه به پروردگار خود استغاثه مى كند- برگردانيد مرا مى باشد.


بعضى از مفسرين گفته اند: خطاب «ارجعون» به همان «رب» است، و اگر آن را جمع آورده و گفته: «برگردانيد» از باب تعظيم است، همچنان كه همسر فرعون بنا به حكايت قرآن كريم به شوهر خود فرعون گفت: «قرة عين لى و لك لا تقتلوه - نور چشم من و تو باشد و او را نكشيد».
بعضى از مفسرين گفته اند: خطاب «ارجعون» به همان «ربّ» است، و اگر آن را جمع آورده و گفته: «برگردانيد» از باب تعظيم است، همچنان كه همسر فرعون بنا به حكايت قرآن كريم به شوهر خود فرعون گفت: «قرة عين لى و لك لا تقتلوه - نور چشم من و تو باشد و او را نكشيد».


بعضى ديگر گفته اند: اين از باب جمع فعل است نه جمع فاعل، به اين معنا كه مى رساند چند مرتبه مى گويد «پروردگارا ارجعنى ارجعنى ارجعنى»، مرا برگردان برگردان، برگردان ، همچنان كه بعضى در معناى شعر زير همين را گفته اند:
بعضى ديگر گفته اند: اين از باب جمع فعل است نه جمع فاعل، به اين معنا كه مى رساند چند مرتبه مى گويد «پروردگارا ارجعنى ارجعنى ارجعنى»، مرا برگردان برگردان، برگردان ، همچنان كه بعضى در معناى شعر زير همين را گفته اند:
خط ۱۱۴: خط ۱۱۶:
«'''كلاّ انها كلمة هو قائلها'''» - يعنى هرگز، او به دنيا برنمى گردد، و اين سخن (مرا برگردانيد باشد كه در آنچه به جاى نهاده ام عملى صالح كنم)، تنها سخنى است كه او مى گويد: يعنى سخنى است بى اثر، و اين كنايه است از اجابت نشدن آن.
«'''كلاّ انها كلمة هو قائلها'''» - يعنى هرگز، او به دنيا برنمى گردد، و اين سخن (مرا برگردانيد باشد كه در آنچه به جاى نهاده ام عملى صالح كنم)، تنها سخنى است كه او مى گويد: يعنى سخنى است بى اثر، و اين كنايه است از اجابت نشدن آن.


«'''و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون ...'''»
«'''وَ مِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَى يَومِ يُبعَثُون...'''»


معناى «برزخ» و مراد از: «و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون»
معناى «برزخ» و مراد از: «و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون»


كلمه «برزخ»، به معناى حائل در ميان دو چيز است، همچنان كه در آيه «بينهما برزخ لا يبغيان»، به اين معنا آمده. و مراد از اين كه فرمود: برزخ در ماوراى ايشان است، اين است كه اين برزخ در پيش روى ايشان قرار دارد، و محيط به ايشان است. و اگر آينده ايشان را وراءى ايشان خوانده، به اين عنايت است كه برزخ در طلب ايشان است، همان طور كه زمان آينده امام و پيش روى انسان است و در عين حال گفته مى شود: «وراءك يوم كذا». معنايش اين است كه چنين روزى به دنبال تو است و اين تعبير به اين عنايت است كه زمان طالب آدمى است، يعنى منتظر است كه آدمى از آن عبور كند.  
كلمه «برزخ»، به معناى حائل در ميان دو چيز است، همچنان كه در آيه «بينهما برزخ لا يبغيان»، به اين معنا آمده. و مراد از اين كه فرمود: برزخ در ماوراى ايشان است، اين است كه اين برزخ در پيش روى ايشان قرار دارد، و محيط به ايشان است. و اگر آينده ايشان را وراى ايشان خوانده، به اين عنايت است كه برزخ در طلب ايشان است، همان طور كه زمان آينده امام و پيش روى انسان است و در عين حال گفته مى شود: «وَرَائَكَ يَومُ كَذَا». معنايش اين است كه چنين روزى به دنبال تو است و اين تعبير به اين عنايت است كه زمان طالب آدمى است، يعنى منتظر است كه آدمى از آن عبور كند.  


و اين هم كه بعضى گفته اند: كلمه «وراء»، به معناى احاطه است، معنايش همين است، همچنان كه در آيه «و كان وراءهم ملك ياخذ كل سفينة غصبا» هم، معناى دنبال هست و هم معناى احاطه.
و اين هم كه بعضى گفته اند: كلمه «وَرَاء»، به معناى احاطه است، معنايش همين است، همچنان كه در آيه «و كان وراءهم ملك يأخذ كل سفينة غصبا» هم، معناى دنبال هست و هم معناى احاطه.


و مراد از «برزخ»، عالم قبر است كه عالم مثال باشد و مردم در آن عالم كه بعد از مرگ است زندگى مى كنند تا قيامت برسد. اين آن معنايى است كه سياق آيه و آياتى ديگر و روايات بسيار از طرق شيعه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) و نيز از طرق اهل سنت، بر آن دلالت دارد و بحث پيرامون آن در جلد اول اين كتاب گذشت.
و مراد از «برزخ»، عالم قبر است كه عالم مثال باشد و مردم در آن عالم كه بعد از مرگ است زندگى مى كنند تا قيامت برسد. اين آن معنايى است كه سياق آيه و آياتى ديگر و روايات بسيار از طرق شيعه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) و نيز از طرق اهل سنت، بر آن دلالت دارد و بحث پيرامون آن در جلد اول اين كتاب گذشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۹۸ </center>
بعضى گفته اند: مراد از آيه اين است كه بين ايشان وبين دنيا حاجز و حائلى است كه نمى گذارد ايشان تا روز قيامت ديگر به دنيا باز گردند، بعد از قيامت هم كه ديگر بر نگشتن معلوم است. پس اين جمله مى خواهد بر نگشتن به دنيا را تاءكيد كند و به كلى مأيوسشان نمايد.  
بعضى گفته اند: مراد از آيه اين است كه بين ايشان وبين دنيا حاجز و حائلى است كه نمى گذارد ايشان تا روز قيامت ديگر به دنيا باز گردند، بعد از قيامت هم كه ديگر بر نگشتن معلوم است. پس اين جمله مى خواهد بر نگشتن به دنيا را تأكيد كند و به كلى مأيوسشان نمايد.  


ولى اين حرف صحيح نيست. چون از ظاهر سياق بر مى آيد كه حائل و برزخ مذكور بين دنيا و روز قيامت كه در آن مبعوث مى شود، امتداد دارد، نه بين ايشان و برگشت به دنيا. چون اگر مراد حائل ميان ايشان و برگشت به دنيا بود، قيد «الى يوم يبعثون»، لغو مى شد. البته نه از اين جهت كه مفهوم جمله «تا روز قيامت بر نمى گردند»، اين است كه بعد از قيامت بر مى گردند و آن هم محال است، بلكه از اين جهت كه اصل اين تقييد لغو است و لو اينكه از خارج يا از آيات ديگر دانسته باشيم كه بعد از قيامت بازگشت محال است.
ولى اين حرف صحيح نيست. چون از ظاهر سياق بر مى آيد كه حائل و برزخ مذكور بين دنيا و روز قيامت كه در آن مبعوث مى شود، امتداد دارد، نه بين ايشان و برگشت به دنيا. چون اگر مراد حائل ميان ايشان و برگشت به دنيا بود، قيد «الى يوم يبعثون»، لغو مى شد. البته نه از اين جهت كه مفهوم جمله «تا روز قيامت بر نمى گردند»، اين است كه بعد از قيامت بر مى گردند و آن هم محال است، بلكه از اين جهت كه اصل اين تقييد لغو است و لو اينكه از خارج يا از آيات ديگر دانسته باشيم كه بعد از قيامت بازگشت محال است.
خط ۱۶۴: خط ۱۶۶:
توضيح اين كه اهل عذاب در مقام اعتراف و تقاضاى برگشت مى گويند: «ربّنا غلبت علينا شقوتنا...»
توضيح اين كه اهل عذاب در مقام اعتراف و تقاضاى برگشت مى گويند: «ربّنا غلبت علينا شقوتنا...»


«'''قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَت عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كنَّا قَوْماً ضالِّينَ'''»:
«'''قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَت عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ'''»:


كلمه «شقوت و شقاوت و شقاء»، ضد سعادت است، و «سعادت» هر چيزى، خيرى است كه مختص به او است و شقاوتش، نداشتن آن خير است. و به عبارت ديگر: شقاوت، به معناى شرّ مختص به هر چيزى است.
كلمه «شقوت و شقاوت و شقاء»، ضد سعادت است، و «سعادت» هر چيزى، خيرى است كه مختص به او است و شقاوتش، نداشتن آن خير است. و به عبارت ديگر: شقاوت، به معناى شرّ مختص به هر چيزى است.
خط ۱۷۶: خط ۱۷۸:
و كوتاه سخن اين كه مى خواهيم بگوييم: در اين جمله اعتراف كرده اند بر اين كه شقاوت جزء ذاتشان نبوده، بلكه بدان ها ملحق و عارض شده، و وقتى هم عارض شده كه حجت بر آن ها تمام بوده. چون اين سخن را بعد از اعتراض خداى تعالى به ميان آوردند، كه پرسيد: «آيا آيات من بر شما تلاوت نمى شد...»؟
و كوتاه سخن اين كه مى خواهيم بگوييم: در اين جمله اعتراف كرده اند بر اين كه شقاوت جزء ذاتشان نبوده، بلكه بدان ها ملحق و عارض شده، و وقتى هم عارض شده كه حجت بر آن ها تمام بوده. چون اين سخن را بعد از اعتراض خداى تعالى به ميان آوردند، كه پرسيد: «آيا آيات من بر شما تلاوت نمى شد...»؟


اهل دوزخ بعد از جمله مذكور گفتند: «و كنا قوما ضالين»، و با اين جمله، اعتراف خود را تأكيد كردند. و اين اعتراف مؤكد را بدان جهت كردند كه به اين وسيله از عذاب خلاصى
اهل دوزخ بعد از جمله مذكور گفتند: «و كنّا قوما ضالّين»، و با اين جمله، اعتراف خود را تأكيد كردند. و اين اعتراف مؤكد را بدان جهت كردند كه به اين وسيله از عذاب خلاصى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۱ </center>
يافته، به دنيا بر گردند، تا براى خود سعادت كسب كنند. چون در دنيا سابقه اين كار را داشتند كه اعتراف گناهكار و متمرد، به گناه و تمرد خود، توبه و پاك كننده او است و او را از آثار سوء گناه نجات مى دهد.
يافته، به دنيا بر گردند، تا براى خود سعادت كسب كنند. چون در دنيا سابقه اين كار را داشتند كه اعتراف گناهكار و متمرد، به گناه و تمرد خود، توبه و پاك كننده او است و او را از آثار سوء گناه نجات مى دهد.
۱۶٬۲۶۸

ویرایش