۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا مِن قَبْلِك رُسلاً إِلى قَوْمِهِمْ فجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقاًّ عَلَيْنَا نَصرُ الْمُؤْمِنِينَ(۴۷) | وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا مِن قَبْلِك رُسلاً إِلى قَوْمِهِمْ فجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقاًّ عَلَيْنَا نَصرُ الْمُؤْمِنِينَ(۴۷) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خدا است آن كسى كه شما را خلق كرد و سپس روزى داد آنگاه همو است كه شما را مى ميراند و سپس زنده مى كند آيا كسى از خدايان شما هست كه چنين كارها كند، منزه و متعالى است خدا از شركى كه به وى مى ورزند (۴۰) | خدا است آن كسى كه شما را خلق كرد و سپس روزى داد آنگاه همو است كه شما را مى ميراند و سپس زنده مى كند آيا كسى از خدايان شما هست كه چنين كارها كند، منزه و متعالى است خدا از شركى كه به وى مى ورزند (۴۰) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۱ </center> | ||
در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم ، ظاهر گشت تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند (۴۱) | در دريا و خشكى فساد ظاهر گشت به خاطر كارهاى بد مردم ، ظاهر گشت تا خدا به اين وسيله بعضى از آثار كار بد را به ايشان بچشاند (۴۱) | ||
بگو در زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چه شد و چگونه شد، بيشتر آنان مشرك بودند (۴۲) | بگو در زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چه شد و چگونه شد، بيشتر آنان مشرك بودند (۴۲) | ||
پس رو به سوى دين مستقيم كن قبل از آنكه روزى برسد كه ديگر خدا اجازه برگشت ندهد در آن روز مردم از هم جدا شوند (۴۳) | پس رو به سوى دين مستقيم كن قبل از آنكه روزى برسد كه ديگر خدا اجازه برگشت ندهد در آن روز مردم از هم جدا شوند (۴۳) | ||
آنهايى كه كافر شدند كفرشان به ضرر خودشان است و آنها كه عمل صالح كردند براى خود ذخيره نمودند (۴۴) | آنهايى كه كافر شدند كفرشان به ضرر خودشان است و آنها كه عمل صالح كردند براى خود ذخيره نمودند (۴۴) | ||
تا خدا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح كردند از فضل خود پاداش دهد كه او كافران را دوست نمى دارد (۴۵) | تا خدا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح كردند از فضل خود پاداش دهد كه او كافران را دوست نمى دارد (۴۵) | ||
و يكى از آيات او اين است كه بادها را مى فرستد تا مژده باران دهند و تا شما را از رحمت خود بچشاند و تا كشتى ها به امر او به حركت در آيند و تا شما به طلب فضل او برخيزيد و تا شايد شكر او بگزاريد (۴۶) | و يكى از آيات او اين است كه بادها را مى فرستد تا مژده باران دهند و تا شما را از رحمت خود بچشاند و تا كشتى ها به امر او به حركت در آيند و تا شما به طلب فضل او برخيزيد و تا شايد شكر او بگزاريد (۴۶) | ||
و به تحقيق قبل از تو رسولانى به سوى قومشان فرستاديم معجزه هاى روشن براى آنها آوردند و ما از كسانى كه جرم كردند انتقام گرفتيم ، و از ازل يارى مؤ منين حقى بود بر ما (۴۷) | و به تحقيق قبل از تو رسولانى به سوى قومشان فرستاديم معجزه هاى روشن براى آنها آوردند و ما از كسانى كه جرم كردند انتقام گرفتيم ، و از ازل يارى مؤ منين حقى بود بر ما (۴۷) | ||
بيان آيات | بيان آيات | ||
اين آيات فصل دوم از فصول چهارگانه اى است كه گفتيم سوره مشتمل بر آن است ، در اين آيات با افعال خاص به خدا، و به عبارتى با اسماى افعال خدا استدلال كرده بر بطلان شركاء، و نفى ربوبيت و الوهيت آنها، و نيز استدلال كرده است بر مساله معاد | اين آيات فصل دوم از فصول چهارگانه اى است كه گفتيم سوره مشتمل بر آن است ، در اين آيات با افعال خاص به خدا، و به عبارتى با اسماى افعال خدا استدلال كرده بر بطلان شركاء، و نفى ربوبيت و الوهيت آنها، و نيز استدلال كرده است بر مساله معاد | ||
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكمْ ثُمَّ يحْيِيكُمْ هَلْ مِن شرَكائكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شىْءٍ ... | |||
«'''اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكمْ ثُمَّ يحْيِيكُمْ هَلْ مِن شرَكائكُم مَّن يَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شىْءٍ ...'''»: | |||
اسم جلاله ((الله (( در آيه شريفه مبتداء، و جمله ((الذى خلقكم (( خبر آن است ، و همچنين جمله ((من يفعل (( مبتداء است ، و خبرش جمله ((من شركائكم (( مى باشد كه از مبتداء جلو افتاده است ، و استفهام در آيه انكارى است اين نظريه ما بود، البته ديگران در تركيب آيه احتمالات ديگرى دارند | اسم جلاله ((الله (( در آيه شريفه مبتداء، و جمله ((الذى خلقكم (( خبر آن است ، و همچنين جمله ((من يفعل (( مبتداء است ، و خبرش جمله ((من شركائكم (( مى باشد كه از مبتداء جلو افتاده است ، و استفهام در آيه انكارى است اين نظريه ما بود، البته ديگران در تركيب آيه احتمالات ديگرى دارند | ||
و معناى آيه اين است كه : خداى سبحان كسى است كه متصف به اوصافى چنين و چنان از اوصاف الوهيت و ربوبيت است ، پس آيا از بين آلهه اى ، كه شما مى گوييد اله اند، كسى هست كه چنين اوصافى داشته باشد؟ و چنين كارهايى كند؟ يعنى خلق كند، رزق دهد، بميراند، و زنده كند؟ و چون هيچ يك آنها چنين نيستند، پس خداى سبحان تنها ((اله (( شما، و رب شما است - لا اله الا هو - معبودى جز او نيست | و معناى آيه اين است كه : خداى سبحان كسى است كه متصف به اوصافى چنين و چنان از اوصاف الوهيت و ربوبيت است ، پس آيا از بين آلهه اى ، كه شما مى گوييد اله اند، كسى هست كه چنين اوصافى داشته باشد؟ و چنين كارهايى كند؟ يعنى خلق كند، رزق دهد، بميراند، و زنده كند؟ و چون هيچ يك آنها چنين نيستند، پس خداى سبحان تنها ((اله (( شما، و رب شما است - لا اله الا هو - معبودى جز او نيست | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۲ </center> | ||
هيچ شاءنى از شؤ ون عالم از ((خلقت (( جدا نيست و لذا خالق عالم را شريكى نيست | هيچ شاءنى از شؤ ون عالم از ((خلقت (( جدا نيست و لذا خالق عالم را شريكى نيست | ||
و شايد وجه اينكه در بين همه كارهاى خدا، خلقت و رزق دادن و احياء و اماته را اختصاص به ذكر داد، با اينكه مكرر نام آنها در ضمن احتجاجهاى سابق گذشت ، اشاره به اين باشد كه رزق منفك از خلقت نيست ، به اين معنا كه رزق دادن نيز خود خلقت است ، چيزى كه هست به قياس با خلقتى ديگر آن را رزق او مى ناميم ، چون هستى او را دوام مى بخشد، مثلا انسان مخلوقى است و نان و آب نيز مخلوقى ديگر | و شايد وجه اينكه در بين همه كارهاى خدا، خلقت و رزق دادن و احياء و اماته را اختصاص به ذكر داد، با اينكه مكرر نام آنها در ضمن احتجاجهاى سابق گذشت ، اشاره به اين باشد كه رزق منفك از خلقت نيست ، به اين معنا كه رزق دادن نيز خود خلقت است ، چيزى كه هست به قياس با خلقتى ديگر آن را رزق او مى ناميم ، چون هستى او را دوام مى بخشد، مثلا انسان مخلوقى است و نان و آب نيز مخلوقى ديگر | ||
ولى چون حيات انسان بستگى به نان و آب دارد، ما آب و نان را رزق انسان مى ناميم ، پس رزق هم خلق است ، و كسى كه خلق را مى آفريند رازق نيز هست | ولى چون حيات انسان بستگى به نان و آب دارد، ما آب و نان را رزق انسان مى ناميم ، پس رزق هم خلق است ، و كسى كه خلق را مى آفريند رازق نيز هست | ||
پس مشركين نمى توانند بگويند رازق و زنده كننده و ميراننده بعضى از خدايان ماست ، كه چه بسا بعضى از آنان ادعاء هم كرده باشند، و گفته باشند كه به طور كلى مدبر عالم انسانى ، بعضى از آلهه است ، و مدبر تمامى شوون عالم از خيرات و شرور بعضى ديگر از آلهه اند، و ليكن هيچ يك از مشركين اختلاف ندارند در اينكه خلقت و ايجاد تنها از خداى تعالى است ، و كسى و چيزى شريك او در اين كار نيست ، وقتى اين معنا مسلم شد، پس رزق و همچنين هر چيزى كه از خلقت جدا نيست ، مانند خود خلقت راجع به خدا است ، در نتيجه براى خدايان و ارباب آنان شاءنى از عالم نمى ماند، كه بگويند اين كار را الهه ما مى كنند، چون هيچ شاءنى از شوون عالم جداى از مساله خلقت نيست | پس مشركين نمى توانند بگويند رازق و زنده كننده و ميراننده بعضى از خدايان ماست ، كه چه بسا بعضى از آنان ادعاء هم كرده باشند، و گفته باشند كه به طور كلى مدبر عالم انسانى ، بعضى از آلهه است ، و مدبر تمامى شوون عالم از خيرات و شرور بعضى ديگر از آلهه اند، و ليكن هيچ يك از مشركين اختلاف ندارند در اينكه خلقت و ايجاد تنها از خداى تعالى است ، و كسى و چيزى شريك او در اين كار نيست ، وقتى اين معنا مسلم شد، پس رزق و همچنين هر چيزى كه از خلقت جدا نيست ، مانند خود خلقت راجع به خدا است ، در نتيجه براى خدايان و ارباب آنان شاءنى از عالم نمى ماند، كه بگويند اين كار را الهه ما مى كنند، چون هيچ شاءنى از شوون عالم جداى از مساله خلقت نيست | ||
آنگاه خداى سبحان خود را تنزيه نموده ، مى فرمايد: ((سبحانه و تعالى عما يشركون - منزه و متعالى است از شركى كه به وى مى ورزند(( | آنگاه خداى سبحان خود را تنزيه نموده ، مى فرمايد: ((سبحانه و تعالى عما يشركون - منزه و متعالى است از شركى كه به وى مى ورزند(( | ||
ظهَرَ الْفَسادُ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسبَت أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْض الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ | |||
«'''ظهَرَ الْفَسادُ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسبَت أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْض الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ'''»: | |||
اين آيه به ظاهر لفظش عام است ، و مخصوص به يك زمان و يا به يك مكان و يا به يك واقعه نيست و در نتيجه مراد از ((بر و بحر(( همان معناى معروف است كه شامل همه روى زمين مى شود | اين آيه به ظاهر لفظش عام است ، و مخصوص به يك زمان و يا به يك مكان و يا به يك واقعه نيست و در نتيجه مراد از ((بر و بحر(( همان معناى معروف است كه شامل همه روى زمين مى شود | ||
و مراد از فساد در زمين ، مصايب و بلاهايى عمومى است كه يكى از منطقه ها را گرفته و مردم را نابود مى كند، مانند زلزله ، نيامدن باران ، قحطى ، مرضهاى مسرى ، جنگها، غارتها، و سلب امنيت ، و كوتاه سخن هر بلايى كه نظام آراسته و صالح جارى در عالم را بر هم مى زند، چه اينكه مستند به اختيار بعضى از مردم باشد، و يا نباشد، چون همه آنها فسادى است كه در دريا و خشكى عالم پديد مى آيد، و خوشى و طيب عيش انسانها را از بين مى برد | و مراد از فساد در زمين ، مصايب و بلاهايى عمومى است كه يكى از منطقه ها را گرفته و مردم را نابود مى كند، مانند زلزله ، نيامدن باران ، قحطى ، مرضهاى مسرى ، جنگها، غارتها، و سلب امنيت ، و كوتاه سخن هر بلايى كه نظام آراسته و صالح جارى در عالم را بر هم مى زند، چه اينكه مستند به اختيار بعضى از مردم باشد، و يا نباشد، چون همه آنها فسادى است كه در دريا و خشكى عالم پديد مى آيد، و خوشى و طيب عيش انسانها را از بين مى برد | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۳ </center> |
ویرایش