گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۶: خط ۵۶:
«'''وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِمَا كسبُوا مَا تَرَك عَلى ظهْرِهَا مِن دَابَّةٍ ...'''»:
«'''وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِمَا كسبُوا مَا تَرَك عَلى ظهْرِهَا مِن دَابَّةٍ ...'''»:


مراد از مؤاخذه در اين آيه، مؤاخذه دنيوى است، به دليل اين كه دنبالش فرموده: «ولكن يؤخرهم الى اجل مسمّى: ليكن عذابشان را براى مدتى معين تأخير مى اندازد...»، و مراد از كلمه «ناس» تمامى مردم است، چون قبل از آيه شريفه، از مؤاخذه بعضى از مردم كه همان نيرنگبازان و تكذيب كنندگان به آيات خدا باشند، گفتگو كرده بود.
مراد از مؤاخذه در اين آيه، مؤاخذۀ دنيوى است. به دليل اين كه دنبالش فرموده: «وَلَكِن يُؤَخّرُهُم إلى أجَلٍ مُسَمّىً: ليكن عذابشان را براى مدتى معين تأخير مى اندازد...». و مراد از كلمۀ «ناس»، تمامى مردم است. چون قبل از آيه شريفه، از مؤاخذه بعضى از مردم - كه همان نيرنگبازان و تكذيب كنندگان به آيات خدا باشند - گفتگو كرده بود.


و مراد از جمله «ما كسبوا» گناهانى است كه كسب كرده اند، به قرينه مؤاخذه، كه همان عذاب باشد، و به شهادت اين كه در جاى ديگر همين معنا را آورده، و فرموده: «و لو يواخذ اللّه النّاس بظلمهم ما ترك عليها من دابة».
و مراد از جملۀ «مَا كَسَبُوا»، گناهانى است كه كسب كرده اند. به قرينه مؤاخذه، كه همان عذاب باشد، و به شهادت اين كه در جاى ديگر، همين معنا را آورده و فرموده: «وَ لَو يُؤاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلمِهِم مَا تَرَكَ عَلَيهَا مِن دَابّةٍ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۸۵ </center>
و مراد از «ظهرها» روى زمين است، چون مردم روى زمين زندگى مى كنند، علاوه بر اين در آيه قبلى ذكرى از زمين به ميان آمده بود.
و مراد از «ظَهرِهَا»، روى زمين است. چون مردم روى زمين زندگى مى كنند. علاوه بر اين، در آيه قبلى، ذكرى از زمين به ميان آمده بود.


و مراد از «دابّة: جنبنده» هر موجودى است كه روى زمين جنب و جوش و حركتى داشته باشد، چه حيوان و چه انسان. و اگر به كيفر كفر و تكذيب انسان ها، همه جنبندگان را هلاك مى كند، براى اين است كه همه جنبندگان براى انسان خلق شده اند، همچنان كه خالق تعالى خودش فرمود: «خلق لكم ما فى الأرض جميعا».
و مراد از «دابّة: جنبنده»، هر موجودى است كه روى زمين جنب و جوش و حركتى داشته باشد. چه حيوان و چه انسان. و اگر به كيفر كفر و تكذيب انسان ها، همه جنبندگان را هلاك مى كند، براى اين است كه همۀ جنبندگان، براى انسان خلق شده اند. همچنان كه خالق تعالى، خودش فرمود: «خَلَقَ لَكُم مَا فِى الأرضِ جَمِيعاً».


و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: «اين هلاكت همه جنبندگان به خاطر شومى گناهان است، همچنان كه از آيه «و اتقوا فتنة لا تصيبن الّذين ظلموا منكم خاصة»، بر مى آيد كه پاره اى از گناهان و ظلم ها فتنه اى مى آورد عالم گير، كه غير از مرتكب ظلم را نيز شامل مى شود؛ درست نيست. براى اين كه شومى گناه نبايد از گناهكار تجاوز كند و دامنگير غير او شود، همچنان كه خداى تعالى فرموده: «و لا تزر وازرةٌ وِزرَ اُخرى»، و اما آيه اى كه شاهد آورد، يعنى آيه «و اتّقوا فتنة لا تصيبنّ الّذين ظلموا منكم خاصة» مدلولش - به بيانى كه در تفسير سوره انفال گذشت - اين است كه: فتنه ناشى از ظلم تنها به كسانى از ايشان مى رسد كه مرتكب ظلم شدند، نه به عموم مردم اعم از ستمكاران و غير آن ها - براى مزيد اطلاع به همان جا مراجعه شود.
و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: «اين هلاكت همۀ جنبندگان، به خاطر شومى گناهان است، همچنان كه از آيه «وَ اتّقُوا فِتنَةً لا تُصِيبَنّ الّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُم خَاصّة»، بر مى آيد كه پاره اى از گناهان و ظلم ها، فتنه اى مى آورد عالَم گير، كه غير از مرتكب ظلم را نيز شامل مى شود»؛ درست نيست.  


«'''و لكن يوخرهم الى اجل مسمّى'''» - منظور از «اجل مسمى»، مرگ و يا قيامت است. «فاذا جاء اجلهم فان اللّه كان بعبادة بصيرا»، يعنى وقتى اجلشان رسيد، خدا به كار بندگان بصير است، هر يك را به آنچه كه كرده جزا مى دهد، و به اعمالشان داناست، چون بندگان او هستند، و چگونه ممكن است خالق از خلق خود و رب از عمل بنده خود غافل و جاهل باشد؟
براى اين كه شومى گناه، نبايد از گناهكار تجاوز كند و دامنگير غير او شود. همچنان كه خداى تعالى فرموده: «وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزرَ اُخرَى». و اما آيه اى كه شاهد آورد، يعنى آيه «وَ اتّقُوا فِتنَةً لا تُصِيبَنّ الّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُم خَاصّة»، مدلولش - به بيانى كه در تفسير سوره انفال گذشت - اين است كه: فتنۀ ناشى از ظلم، تنها به كسانى از ايشان مى رسد كه مرتكب ظلم شدند، نه به عموم مردم، اعم از ستمكاران و غير آن ها - براى مزيد اطلاع، به همان جا مراجعه شود.


از آنچه گذشت، روشن شد كه: جمله «فان اللّه كان بعباده بصيرا»، از باب به كار بردن سبب در جاى مسبب است، كه همان جزا باشد.
«'''وَلكِن يُؤخّرُهُم إلى أجَلٍ مُسَمّى'''» - منظور از «اجل مسمّى»، مرگ و يا قيامت است. «فَإذَا جَاءَ أجَلُهُم فَإنّ اللّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيراً». يعنى: وقتى اجلشان رسيد، خدا به كار بندگان بصير است. هر يك را به آنچه كه كرده، جزا مى دهد، و به اعمالشان داناست. چون بندگان او هستند، و چگونه ممكن است خالق، از خلق خود، و ربّ، از عمل بندۀ خود، غافل و جاهل باشد؟


و آيه شريفه يعنى جمله «ولو يواخذ اللّه النّاس ...»، در حقيقت در جاى جواب از سؤالى تقديرى قرار گرفته، سؤالى كه ناشى از آيه قبلى مى شد، چون در آيه قبلى خداى تعالى اهل نيرنگ و تكذيب را - كه همان مشركان مكه باشند - تهديد مى كرد به مؤاخذه، و براى آنان از امت هاى سابق شاهد آورد، كه آن ها نتوانستند خدا را به ستوه آورند.
از آنچه گذشت، روشن شد كه: جملۀ «فَإنّ اللّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيراً»، از باب به كار بردن سبب در جاى مسبب است، كه همان جزا باشد.
 
و آيه شريفه، يعنى جملۀ «وَ لَو يُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ...»، در حقيقت، در جاى جواب از سؤالى تقديرى قرار گرفته. سؤالى كه از آيه قبلى ناشی مى شد. چون در آيه قبلى، خداى تعالى، اهل نيرنگ و تكذيب را - كه همان مشركان مكه باشند - تهديد مى كرد به مؤاخذه، و براى آنان از امت هاى سابق شاهد آورد، كه آن ها نتوانستند خدا را به ستوه آورند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۸۶ </center>
چون سخن بدين جا انجاميد، گويا كسى پرسيده: وقتى هيچ چيز نه در آسمان و نه در زمين خدا را به ستوه نمى آورد، پس چطور ساير مردم را به حال خود واگذاشته، هر گناهى مى خواهند، مرتكب مى شوند و چرا آن ها را به جرم گناهانشان عذاب نمى كند؟ در پاسخ فرموده: «اگر خدا مى خواست همه مردم را به جرم گناهانشان مؤاخذه كند، آن طور كه نيرنگبازان از مشركان و مكذبان را مؤاخذه كرد، ديگر هيچ جنبده اى بر روى زمين باقى نمى ماند». و حال آن كه خدا چنين حكم كرده كه: مردم، در روى زمين بمانند و زمين را آباد كنند، همچنان كه فرموده: «و لكم فى الأرض مستقر و متاع الى حين». پس بدين جهت گناهكاران را مؤاخذه نمى كند، و آن ها را تا روزى معين مهلت مى دهد. و آن روز يا روز مرگ است و يا روز قيامت. پس وقتى آن روز رسيد، هر عاملى از ايشان را به آنچه عمل كرده، جزا مى دهد، كه او به كار بندگانش بصير است.
چون سخن بدين جا انجاميد، گويا كسى پرسيده: وقتى هيچ چيز، نه در آسمان و نه در زمين، خدا را به ستوه نمى آورد، پس چطور ساير مردم را به حال خود واگذاشته، هر گناهى مى خواهند، مرتكب مى شوند و چرا آن ها را به جرم گناهانشان عذاب نمى كند؟  
 
در پاسخ فرموده: «اگر خدا مى خواست همۀ مردم را به جرم گناهانشان مؤاخذه كند، آن طور كه نيرنگبازان از مشركان و مكذّبان را مؤاخذه كرد، ديگر هيچ جنبده اى بر روى زمين باقى نمى ماند». و حال آن كه خدا چنين حكم كرده كه: مردم، در روى زمين بمانند و زمين را آباد كنند. همچنان كه فرموده: «وَ لَكُم فِى الأرضِ مُستَقَرّ وَ مَتَاعٌ إلى حِين». پس بدين جهت، گناهكاران را مؤاخذه نمى كند، و آن ها را تا روزى معين مهلت مى دهد. و آن روز، يا روز مرگ است و يا روز قيامت. پس وقتى آن روز رسيد، هر عاملى از ايشان را به آنچه عمل كرده، جزا مى دهد، كه او، به كار بندگانش بصير است.
<span id='link55'><span>
<span id='link55'><span>


۱۷٬۰۰۸

ویرایش