گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۲۸۳: خط ۲۸۳:
و به جاى اين كه بگويند «خدا، عالِم است»، مى گفتند: «جاهل نيست». و همچنين در مورد ساير صفات، مانند قدرت، خالقيت، رحمت، مُلك و غير اين ها.
و به جاى اين كه بگويند «خدا، عالِم است»، مى گفتند: «جاهل نيست». و همچنين در مورد ساير صفات، مانند قدرت، خالقيت، رحمت، مُلك و غير اين ها.


با اين تفاوت كه مشركان مى گفتند: اين خداى داراى چنين صفات، امر تدبير مخلوقات را به مقرّبان درگاه خود، مانند ملائكه واگذار نموده، و ديگر خودش در تدبير عالَم، هيچ كاره است. ارباب و مدبّران عالَم، ملائكه و آلهه هستند، و اما خدا (عزّ اسمه)، او تنها در اين ارباب، ربوبيت و تدبير دارد. پس خدا، ربّ ارباب و إله آلهه است.
با اين تفاوت كه مشركان مى گفتند: اين خداى داراى چنين صفات، امر تدبير مخلوقات را به مقرّبان درگاه خود، مانند ملائكه واگذار نموده، و ديگر خودش در تدبير عالَم، هيچ كاره است. ارباب و مدبّران عالَم، ملائكه و آلهه هستند، و اما خدا (عزّ اسمه)، او، تنها در اين ارباب، ربوبيت و تدبير دارد. پس خدا، ربّ ارباب و إله آلهه است.


ممكن هم هست اسم «رحمان»، تنها در حكايت قصه آمده باشد، نه در خود قصه. به اين معنا كه اهل قريه نگفته باشند: «و رحمان چيزى نازل نكرده، شما دروغ مى گوييد»، بلكه يا گفته باشند: «خدا چيزى نازل نكرده»، و يا «چيزى نازل نشده». و آنگاه قرآن، در نقل قصه، كلمۀ «رحمان» را آورده باشد، تا به حلم و رحمت خداى تعالى، در قبال انكار و تكذيب حق صريحى كه مشركان داشتند، اشاره كند.
ممكن هم هست اسم «رحمان»، تنها در حكايت قصه آمده باشد، نه در خود قصه. به اين معنا كه اهل قريه نگفته باشند: «و رحمان چيزى نازل نكرده، شما دروغ مى گوييد»، بلكه يا گفته باشند: «خدا چيزى نازل نكرده»، و يا «چيزى نازل نشده». و آنگاه قرآن، در نقل قصه، كلمۀ «رحمان» را آورده باشد، تا به حلم و رحمت خداى تعالى، در قبال انكار و تكذيب حق صريحى كه مشركان داشتند، اشاره كند.


و جملۀ «إن أنتُم إلّا تَكذِبُون»، به منزله نتيجه است براى صدر آيه. و حاصل كلامشان، اين مى شود كه: شما هم بشرى هستيد مثل ما، و ما با اين كه مثل شما بشر هستيم، در نفس خود، چيزى از وحى كه ادعا مى كنيد به شما نازل شده، نمى يابيم. و چون شما هم مثل ماييد، پس رحمان هيچ وحيى نازل نكرده، و شما دروغ مى گوييد. و چون غير از اين ادعا ،ادعاى ديگرى نداريد، پس غير از دروغ، چيز ديگرى نداريد.
و جملۀ «إن أنتُم إلّا تَكذِبُون»، به منزله نتيجه است براى صدر آيه. و حاصل كلامشان، اين مى شود كه:
 
شما هم بشرى هستيد مثل ما، و ما با اين كه مثل شما بشر هستيم، در نفس خود، چيزى از وحى كه ادعا مى كنيد به شما نازل شده، نمى يابيم. و چون شما هم مثل ماييد، پس رحمان هيچ وحيى نازل نكرده، و شما دروغ مى گوييد. و چون غير از اين ادعا ،ادعاى ديگرى نداريد، پس غير از دروغ، چيز ديگرى نداريد.


و با اين بيان، نكته حصر در جملۀ «إن أنتُم إلّا تَكذِبُون» روشن شد. و همچنين وجه اين كه چرا فعل را نفى كرد، (و گفت: شما دروغ مى گوييد، ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: «شما نيستيد، مگر دروغگو». براى اين كه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده، نه مستمرا و در آينده. (چون اسم فاعل، زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود. به خلاف فعل، كه تنها شامل حال و آينده مى شود).
و با اين بيان، نكته حصر در جملۀ «إن أنتُم إلّا تَكذِبُون» روشن شد. و همچنين وجه اين كه چرا فعل را نفى كرد، (و گفت: شما دروغ مى گوييد، ولى اسم فاعل را نفى نكرد) و نفرمود: «شما نيستيد، مگر دروغگو». براى اين كه مراد، تكذيب و نفى فعل در حال گفتگو بوده، نه مستمرا و در آينده. (چون اسم فاعل، زمان حال و آينده را به طور استمرار شامل مى شود. به خلاف فعل، كه تنها شامل حال و آينده مى شود).
۱۶٬۹۰۷

ویرایش