گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۷: خط ۳۷:


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
در الدر المنثور است كه : ابن منذر، از ابن جريح ، روايت كرده كه در ذيل جمله ((بل عجبت (( گفته است رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من وقتى قرآن نازل شد از ن زول آن تعجب كردم ، و گمراهان بنى آدم آن را مسخره كردند (درست عكس العمل من و آنها در دو نقطه ضد و مقابل هم بود).
در الدر المنثور است كه: ابن منذر، از ابن جريح، روايت كرده كه در ذيل جمله «بَل عَجِبتَ» گفته است: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: من وقتى قرآن نازل شد، از نزول آن تعجب كردم، و گمراهان بنى آدم، آن را مسخره كردند. (درست عكس العمل من و آن ها، در دو نقطۀ ضدّ و مقابل هم بود).


و در تفسير قمى در ذيل آيه ((احشروا الّذين ظلموا(( آورده كه امام فرمود: يعنى محشور كنيد آنانى را كه به آل محمّد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در حقشان ظلم كردند و ((ازواجهم (( يعنى آنانى را كه در اين ظلم شبيه به آنان بودند.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «أُحشُرُوا الّذِينَ ظَلَمُوا» آورده كه امام فرمود: يعنى محشور كنيد آنانى را كه به آل محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در حقّشان ظلم كردند. و «أزوَاجُهُم»، يعنى آنانى را كه در اين ظلم، شبيه به آنان بودند.


مؤ لف : صدر روايت از باب ذكر مصداق است ، نه اينكه ظلم منحصر در ظلم به آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد.
مؤلف: صدر روايت از باب ذكر مصداق است. نه اين كه ظلم، منحصر در ظلم به آل محمّد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» باشد.


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((وقفوهم انهم مسئولون (( فرموده : بعضى ها گفته اند: يعنى از ولايت على (عليه السلام ) بازخواست مى شوند - نقل از ابى سعيد خدرى .
و در مجمع البيان، در ذيل جمله «وَ قِفُوهُم إنّهُم مَسئُولُون» فرموده: بعضى ها گفته اند: يعنى از ولايت على «عليه السلام» بازخواست مى شوند - نقل از ابى سعيد خدرى.


مؤ لف : اين روايت را شيخ طوسى هم در امالى خود به سند خود از انس بن مالك از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) آورده و دركتاب عيون از حضرت على ، و از حضرت رضا (عليه السلام ) از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نقل كرده و در تفسير قمى آن را از امام (عليه السلام ) روايت كرده است .
مؤلف: اين روايت را شيخ طوسى هم، در امالى خود، به سند خود، از انس بن مالك، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آورده. و دركتاب عيون، از حضرت على، و از حضرت رضا «عليه السلام»، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل كرده، و در تفسير قمى، آن را از امام «عليه السلام» روايت كرده است.


و در كتاب خصال از امير المؤ مين (عليه السلام ) حديث كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: بنده خدا در روز قيامت قدم از قدم برنمى دارد تا از چهار چيز بازجويى شود، از عمرش كه در چه كارى تباه كرد. از جوانى اش كه در چه كارى به سر برد. از مالش كه از چه راهى كسب كرد و در چه راهى خرج كرد. و از محبت ما اهل بيت .
و در كتاب خصال، از اميرالمؤمين «عليه السلام» حديث كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: بندۀ خدا در روز قيامت، قدم از قدم بر نمى دارد، تا از چهار چيز بازجويى شود. از عمرش، كه در چه كارى تباه كرد. از جوانى اش، كه در چه كارى به سر برد. از مالش، كه از چه راهى كسب كرد و در چه راهى خرج كرد. و از محبت ما اهل بيت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۴ </center>
مؤ لف : نظير اين روايت را صاحب كتاب علل نيز آورده .
مؤلف: نظير اين روايت را، صاحب كتاب علل نيز آورده.
و در نهج البلاغه است كه : اى مردم ! از خدا درباره بندگان و بلادش ‍ بترسيد كه شما حتى از قطعه قطعه هاى زمين و از چارپايان بازخواست خواهيد شد.


و در الدر المنثور است كه : بخارى (در تاريخ خود)، ترمذى ، دارمى ، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، حاكم و ابن مردويه همگى از انس ‍ رواى ت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: هيچ دعوت كننده اى به هيچ عملى دعوت نمى كند مگر آنكه روز قيامت او را نگه مى دارند در حالى كه كار او هم به وى چسبيده و ملازم اوست و از او جدا نمى شود هر چند كه مردى مرد ديگر را دعوت كرده باشد، كه همه بايد بايستند تا به سوالات پاسخ گويند. آنگاه اين آيه را قراءت فرمود: ((وقفوهم انهم مسئولون ((.
و در نهج البلاغه است كه: اى مردم! از خدا دربارۀ بندگان و بلادش بترسيد، كه شما حتى از قطعه قطعه هاى زمين و از چارپايان بازخواست خواهيد شد.


و در روضه كافى به سند خود از محمّد بن ا سحاق مدنى از ابى جعفر (عليه السلام ) از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) روايت آورده كه در ضمن حديثى فرمود: اما اين آيه كه مى فرمايد: «'''اولئك لهم رزق معلوم '''» معنايش اين است كه : رزقى دارند كه نزد خدام بهشت معلوم است ، و آن رزق را از براى اولياى خدا حاضر مى كنند، قبل از آنكه اولياى خدا درخواست آن را كرده باشند. و اما آيه ((فواكه و هم مكرمون (( معنايش اين است كه اهل بهشت ميل به هيچ چيز پيدا نمى كنند مگر آنكه به احترام برايشان حاضر مى سازند.
و در الدر المنثور است كه: بخارى (در تاريخ خود)، ترمذى، دارمى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، حاكم و ابن مردويه، همگى از انس رواىت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: هيچ دعوت كننده اى به هيچ عملى دعوت نمى كند، مگر آن كه روز قيامت او را نگه مى دارند، در حالى كه كار او هم، به وى چسبيده و ملازم اوست و از او جدا نمى شود، هرچند كه مردى، مرد ديگر را دعوت كرده باشد، كه همه بايد بايستند، تا به سؤالات پاسخ گويند. آنگاه اين آيه را قرائت فرمود: «وَ قِفُوهُم إنّهُم مَسئُولُون».


و در تفسير قمى در روايت ابى الجارود، از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) در تفسير آيه ((فاطلع فرآه فى سواء الجحيم (( آمده كه فرمود: يعنى در وسط جهنم .
و در روضه كافى، به سند خود، از محمّد بن اسحاق مدنى، از ابى جعفر «عليه السلام»، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت آورده، كه در ضمن حديثى فرمود: اما اين آيه كه مى فرمايد: «أُولَئِكَ لَهُم رِزقٌ مَعلُوم»، معنايش اين است كه: رزقى دارند كه نزد خدّام بهشت معلوم است، و آن رزق را از براى اولياى خدا حاضر مى كنند، قبل از آن كه اولياى خدا، درخواست آن را كرده باشند. و اما آيه «فَوَاكِهُ وَ هُم مُكرَمُون»، معنايش اين است كه: اهل بهشت، ميل به هيچ چيز پيدا نمى كنند، مگر آن كه به احترام برايشان حاضر مى سازند.


و نيز در همان كتاب در ذيل آيه ((افما نحن بميتين ...(( به سند خود از پدرش از على بن مهزيار و حسين بن محبوب ، از نضر بن سويد از درست ، از ابى بصير، از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: وقتى اهل بهشت داخل بهشت مى شوند، و اهل جهنم به آتش ‍ درمى آيند، مرگ را به صورت گوسفندى مى آورند و بين بهشت و دوزخ سرمى برند و مى گويند ديگر براى احدى مرگ نيست و هركس تا ابد در جاى خود هست ، در اين هنگام اهل بهشت مى گويند: ((آيا ديگر ما نمى ميريم ، مرگ ما همان مرگ اول بود؟ و آيا ما عذاب نمى شويم ؟ راستى اين چه رستگارى عظيمى است و براى چنين مقامى شايسته است كه تلاشگران تلاش كنند((.
و در تفسير قمى، در روايت ابى الجارود، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام»، در تفسير آيه «فَاطّلَعَ فَرَآهُ فِى سَوَاءِ الجَحِيم» آمده كه فرمود: يعنى در وسط جهنّم.
 
و نيز در همان كتاب، در ذيل آيه «أفَمَا نَحنُ بِمَيّتين...»، به سند خود، از پدرش، از على بن مهزيار و حسين بن محبوب، از نضر بن سويد، از درست، از ابى بصير، از حضرت ابى جعفر «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود:  
 
وقتى اهل بهشت، داخل بهشت مى شوند و اهل جهنّم، به آتش در مى آيند، مرگ را به صورت گوسفندى مى آورند و بين بهشت و دوزخ سر مى بُرند و مى گويند: ديگر براى احدى مرگ نيست، و هر كس تا ابد در جاى خود هست. در اين هنگام، اهل بهشت مى گويند: «آيا ديگر ما نمى ميريم، مرگ ما، همان مرگ اول بود؟ و آيا ما عذاب نمى شويم؟ راستى اين چه رستگارى عظيمى است و براى چنين مقامى، شايسته است كه تلاشگران، تلاش كنند».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۵ </center>
مؤ لف : داستان سر بريدن مرگ به صورت گوسفند در روز قيامت ، از روايات معروف بين شيعه و اهل سنت است ، و اين در حقيقت تمثلى است از جاودانگى زندگى آخرت .
مؤلف: داستان سر بُريدن مرگ به صورت گوسفند در روز قيامت، از روايات معروف بين شيعه و اهل سنت است، و اين در حقيقت، تمثّلى است از جاودانگى زندگى آخرت.


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((شجرة الزقوم (( گفته : و روايت شده كه قريش وقتى اين آيه را شنيدند گفتند: ما تاكنون چنين اسمى را نشنيده بوديم ، و چنين درختى را نمى شناسيم .  
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «شَجَرة الزقّوم» گفته: و روايت شده كه قريش وقتى اين آيه را شنيدند، گفتند: ما تاكنون چنين اسمى را نشنيده بوديم، و چنين درختى را نمى شناسيم.  


ابن زبعرى گفت : زقوم به زبان بربرها نام طعامى است كه از خرما و كره درست مى شود، و در روايتى به لغت اهل يمن آمده كه ابوجهل به كنيز خود گفت : ((زقمينا : زقوم برايمان بياور(( كنيز هم خرما و كره آورد.  
ابن زبعرى گفت: زقّوم به زبان بربرها، نام طعامى است كه از خرما و كره درست مى شود. و در روايتى، به لغت اهل يمن آمده كه ابوجهل به كنيز خود گفت: «زَقّمينَا: زقّوم برايمان بياور». كنيز هم، خرما و كره آورد.  


ابوجهل به رفقايش گفت : ((تزقموا بهذا الّذى يخوفكم به محمّد : از همين زقوم كه محمّد شما را از آن مى ترساند بخوريد(( محمّد پنداشته كه در آتش ، در خت سبز مى شود و حال آنكه آتش درخت را مى سوزاند.  
ابوجهل به رفقايش گفت: «تَزَقّمُوا بِهَذَا الّذِى يُخَوّفُكُم بِهِ مُحَمّدٌ: از همين زقّوم كه محمّد شما را از آن مى ترساند، بخوريد». محمّد پنداشته كه در آتش، درخت سبز مى شود و حال آن كه آتش، درخت را مى سوزاند.
پس در پاسخ وى اين آيه آمد: ((انا جعلناها فتنة للظالمين (( ما اين درخت را مايه آزمايش ستمكاران كرديم .
پس در پاسخ وى، اين آيه آمد: «إنّا جَعَلنَاهَا فِتنَةً لِلظّالِمِين»: ما اين درخت را، مايه آزمايش ستمكاران كرديم.


مؤ لف : اين معنا به چند طريق روايت شده .
مؤلف: اين معنا، به چند طريق روايت شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۱۶ </center>
<span id='link137'><span>
<span id='link137'><span>
۱۶٬۹۴۶

ویرایش