۱۶٬۲۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<span id='link182'><span> | <span id='link182'><span> | ||
==بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داوود عليه السلام : تسبيح كوه ها و پرندگانبا او و... == | ==بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داوود عليه السلام : تسبيح كوه ها و پرندگانبا او و... == | ||
اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ | «'''اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ'''»: | ||
كلمه ((اءيد(( به معناى نيرو است و حضرت داوود (عليه السلام ) در تسبيح خداى تعالى مردى نيرومند بود و خدا را تسبيح مى كرد و كوهها و مرغان هم با او همصدا مى شدند، و نيز مردى نيرومند در سلطنت و نيرومند در علم ، و نيرومند در جنگ بود، و همان كسى است كه جالوت را به قتل رسانيد - كه داستانش در سوره بقره گذشت. | كلمه ((اءيد(( به معناى نيرو است و حضرت داوود (عليه السلام ) در تسبيح خداى تعالى مردى نيرومند بود و خدا را تسبيح مى كرد و كوهها و مرغان هم با او همصدا مى شدند، و نيز مردى نيرومند در سلطنت و نيرومند در علم ، و نيرومند در جنگ بود، و همان كسى است كه جالوت را به قتل رسانيد - كه داستانش در سوره بقره گذشت. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
و كلمه ((اواب (( اسم مبالغه است از ماده ((اءوب (( كه به معناى رجوع است ، و منظور كثرت رجوع او به سوى پروردگارش است. | و كلمه ((اواب (( اسم مبالغه است از ماده ((اءوب (( كه به معناى رجوع است ، و منظور كثرت رجوع او به سوى پروردگارش است. | ||
إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ | «'''إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ'''»: | ||
ظاهرا كلمه ((معه (( متعلق است به جمله ((يسبحن (( و جمله ((معه يسبحن (( بيان معناى تسخير است . و اگر كلمه ((معه (( كه ظرف است ، مقدم بر ((يسبحن (( آمده ، به خاطر عنايتى است كه در فهماندن تبعيت كردن جبال و طير از تسبيح داوود، داشته (اين در صورتى است كه ظرف ((معه (( را متعلق به جمله ((يسبحن (( بدانيم ) و ليكن آيه شريفه ((و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير مؤ يد(( اين احتمال است كه ظرف مزبور متعلق به جمله ((سخرنا(( باشد، همچنان كه در جاى ديگر از كلام خداى تعالى همين طور آمده ، و آن آيه ((يا جبال اوبى معه و الطير(( است كه در آن سخنى از تسبيح نرفته . و كلمه ((عشى (( به معناى شام و كلمه ((اشراق (( به معناى صبح است . | ظاهرا كلمه ((معه (( متعلق است به جمله ((يسبحن (( و جمله ((معه يسبحن (( بيان معناى تسخير است . و اگر كلمه ((معه (( كه ظرف است ، مقدم بر ((يسبحن (( آمده ، به خاطر عنايتى است كه در فهماندن تبعيت كردن جبال و طير از تسبيح داوود، داشته (اين در صورتى است كه ظرف ((معه (( را متعلق به جمله ((يسبحن (( بدانيم ) و ليكن آيه شريفه ((و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير مؤ يد(( اين احتمال است كه ظرف مزبور متعلق به جمله ((سخرنا(( باشد، همچنان كه در جاى ديگر از كلام خداى تعالى همين طور آمده ، و آن آيه ((يا جبال اوبى معه و الطير(( است كه در آن سخنى از تسبيح نرفته . و كلمه ((عشى (( به معناى شام و كلمه ((اشراق (( به معناى صبح است . | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
كلمه ((ان (( در جمله ((انا سخرنا(( تعليل را مى رساند. و آيه شريفه با آياتى كه بدان عطف شده همه بيانگر اين معنا است كه داوود (عليه السلام ) مردى نيرومند در ملك و نيرومند در علم ، و ((اواب (( به سوى پروردگار خويش بوده است. | كلمه ((ان (( در جمله ((انا سخرنا(( تعليل را مى رساند. و آيه شريفه با آياتى كه بدان عطف شده همه بيانگر اين معنا است كه داوود (عليه السلام ) مردى نيرومند در ملك و نيرومند در علم ، و ((اواب (( به سوى پروردگار خويش بوده است. | ||
وَ الطيرَ محْشورَةً كلُّ لَّهُ أَوَّابٌ | «'''وَ الطيرَ محْشورَةً كلُّ لَّهُ أَوَّابٌ'''»: | ||
كلمه ((محشورة (( از ((حشر(( به معناى جمع آورى به زور است ، و معناى جمله اين است كه : ما طير را هم تسخير كرديم با داوود، كه بى اختيار و به اجبار دور او جمع مى شدند و با او تسبيح مى گفتند. | كلمه ((محشورة (( از ((حشر(( به معناى جمع آورى به زور است ، و معناى جمله اين است كه : ما طير را هم تسخير كرديم با داوود، كه بى اختيار و به اجبار دور او جمع مى شدند و با او تسبيح مى گفتند. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
جمله ((كل له اواب (( جمله اى است استينافى كه تسبيح كوهها و مرغان را كه قبلا ذكر شده بود بيان مى كند، و معنايش اين است كه : هر يك از كوهها و مرغان ((اواب (( بودند، يعنى بسيار با تسبيح به سوى ما رجوع مى كردند، چون تسبيح يكى از مصاديق رجوع به سوى خداست . البته احتمال بعيدى هست در اينكه ضمير ((له (( به داوود برگردد. اين را هم بايد دانست كه تاءييد خداى تعالى از داوود (عليه السلام ) به اين نبوده كه كوهها و مرغان را تسبيح گو كند؛ چون تسبيح گويى اختصاص به اين دو موجود ندارد، تمامى موجودات عالم به حكم آيه ((و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( تسبيح مى گويند بلكه تاءييدش از اين بابت بوده كه تسبيح آنها را موافق و هماهنگ تسبيح آن جناب كرده و صداى تسبيح آنها را به گوش وى و به گوش مردم مى رسانده ، - كه گفتار ما در معناى تسبيح موجودات براى خدا سبحان در تفسير آيه ((۴۴(( سوره اسرى ، گذشت و گفتيم كه تسبيح آنها نيز به زبان قال است ، نه به زبان حال. | جمله ((كل له اواب (( جمله اى است استينافى كه تسبيح كوهها و مرغان را كه قبلا ذكر شده بود بيان مى كند، و معنايش اين است كه : هر يك از كوهها و مرغان ((اواب (( بودند، يعنى بسيار با تسبيح به سوى ما رجوع مى كردند، چون تسبيح يكى از مصاديق رجوع به سوى خداست . البته احتمال بعيدى هست در اينكه ضمير ((له (( به داوود برگردد. اين را هم بايد دانست كه تاءييد خداى تعالى از داوود (عليه السلام ) به اين نبوده كه كوهها و مرغان را تسبيح گو كند؛ چون تسبيح گويى اختصاص به اين دو موجود ندارد، تمامى موجودات عالم به حكم آيه ((و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( تسبيح مى گويند بلكه تاءييدش از اين بابت بوده كه تسبيح آنها را موافق و هماهنگ تسبيح آن جناب كرده و صداى تسبيح آنها را به گوش وى و به گوش مردم مى رسانده ، - كه گفتار ما در معناى تسبيح موجودات براى خدا سبحان در تفسير آيه ((۴۴(( سوره اسرى ، گذشت و گفتيم كه تسبيح آنها نيز به زبان قال است ، نه به زبان حال. | ||
وَ شدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصلَ الخِْطابِ | «'''وَ شدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصلَ الخِْطابِ'''»: | ||
راغب مى گويد: كلمه ((شد(( به معناى گره محكم است ، وقتى گفته مى شود: ((شددت الشى ء(( معنايش اين است كه : گره آن را محكم بستم ((. | راغب مى گويد: كلمه ((شد(( به معناى گره محكم است ، وقتى گفته مى شود: ((شددت الشى ء(( معنايش اين است كه : گره آن را محكم بستم ((. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
بنا به گفته وى ((شد ملك (( از باب استعاره به كنايه خواهد بود كه مراد از آن اين است كه : ملك او را تقويت نموده ، اساس آن را به وسيله هيبت و لشكريان و خزينه ها و حسن تدبير محكم كرده ، همه وسائل محكم شدن سلطنت را برايش فراهم كرده بوديم. | بنا به گفته وى ((شد ملك (( از باب استعاره به كنايه خواهد بود كه مراد از آن اين است كه : ملك او را تقويت نموده ، اساس آن را به وسيله هيبت و لشكريان و خزينه ها و حسن تدبير محكم كرده ، همه وسائل محكم شدن سلطنت را برايش فراهم كرده بوديم. | ||
<span id='link183'><span> | <span id='link183'><span> | ||
==مراد از حكمت و فصل الخطاب كه به داوود «ع» داده شده بود == | ==مراد از حكمت و فصل الخطاب كه به داوود «ع» داده شده بود == | ||
و كلمه ((حكمت (( در اصل به معناى نوعى از حكم است ، و مراد از آن ، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، نبوت است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، زبور و علم شرايع است . و بعضى ديگر معانى ديگرى براى حكمت ذكر كرده اند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست. | و كلمه ((حكمت (( در اصل به معناى نوعى از حكم است ، و مراد از آن ، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، نبوت است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، زبور و علم شرايع است . و بعضى ديگر معانى ديگرى براى حكمت ذكر كرده اند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست. |
ویرایش