۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
<span id='link242'><span> | <span id='link242'><span> | ||
== | ==انسان، فطرتاً خداشناس است و در حال اضطرار، به خدا روی می آورد، لیکن در حال تنعم و خوشى، از او غافل می شود == | ||
بعد از | بعد از آن كه در آيه قبلى، سخن از كفرانگران نعمت بود و در آن فرمود: «خداى سبحان، با اين كه بى نياز از مردم است، مع ذلك اين عمل را براى آنان نمى پسندد»، اينك در اين آيه، تنبه مى دهد به اين كه انسان، طبعا كفران پيشه است. با اين كه او، بالفطره پروردگار خود را مى شناسد و در هنگام بيچارگى و اضطرار، كه دستش از همه جا كوتاه مى شود، بى درنگ رو به سوى او مى كند و از او نجات مى طلبد. همچنان كه خود او فرموده: «وَ كَانَ الإنسَانُ كَفُوراً». و نيز فرموده: «إنّ الإنسَانَ لَظَلُومٌ كَفّار». | ||
بنابراين، معناى آيه چنين مى شود كه: وقتى شدت و يا مرض يا قحطى و امثال آن به انسان مى رسد، پروردگار خود را، در حالى كه اعتراف به ربوبيتش دارد، مى خواند، و به سوى او بر مى گردد، و از ماسواى او اعراض مى كند. از او مى خواهد كه گرفتارى اش را برطرف سازد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۹ </center> | ||
و معناى | و معناى «ثُمّ إذَا خَوّلَهُ نِعمَةً مِنهَ نَسِىَ مَا كَانَ يَدعُوا إلَيهِ مِن قَبل»، اين است كه: چون خداى سبحان، گرفتاری اش را برطرف كرد و نعمتى از ناحيه خود به او داد، سرگرم و مستغرق در آن نعمت شده، دوباره آن گرفتارى اش را از ياد مى برد. گرفتاريى كه خدا را به سوى آن مى خواند، يعنى مى خواند تا آن را برطرف كند. | ||
و بنابراين | و بنابراين كلم، «ما» در جملۀ «مَا كَانَ يَدعُوا إلَيه»، موصوله است، و منظور از آن، همان گرفتاری هاى قبل از نجات است. و ضمير در «إلَيهِ»، به همان «مَا» بر مى گردد. ولى بعضى گفته اند: «مَا»، مصدريه است و ضمير در «إلَيهّ»، به خداى سبحان بر مى گردد، و معنايش اين است كه: دعا كردن به سوى پروردگارش را از ياد مى برد. دعايى كه قبل از رفع گرفتارى مى كرد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ «مَا»، موصوله است و مراد از آن، خداى سبحان است. اين كلام از ساير وجوه، بعيدتر است. | |||
و | «'''وَ جَعَلَ لِلّهِ أندَاداً لِيُضِلّ عَن سَبِيلِه'''» - كلمۀ «أندَاداً»، به معناى امثال است، و مراد از آن - به طورى كه گفته شده - بتها و ربّ النوع هاى آن هاست. و لام در جملۀ «لِيُضِلّ عَن سَبِيِلِه»، لام عاقبت است، و معنايش اين است كه: براى خدا امثالى گرفته، كه آن ها را به پندار خود، شريك در ربوبيت و الوهيت مى دانند، تا آن جا كه همين پندار، باعث آن مى شود كه مردم از راه خدا گمراه گردند. چون مردم داراى اين طبيعت اند كه به يكديگر نگاه مى كنند. هرچه آن يكى كرد، اين هم كوركورانه تقليد مى كند، و همان طور كه با زبان دعوت مى شوند، با عمل هم دعوت مى شوند. | ||
«''' | و بعيد نيست كه مراد از «أندَاد»، مطلق اسبابى باشد كه بشر بر آن ها اعتماد نموده، و آرامش درونى پيدا مى كند و در نتيجه، از خدا غافل مى ماند. و يكى از آن اسباب، بت هاى بت پرستان است. چون آيه شريفه، همۀ انسان ها را به اين وصف معرفى مى كند، و همۀ انسان ها، بت پرست نيستند. اگرچه مورد آيه، كفّارند، اما مورد، مخصّص نمى شود و باعث نمى گردد كه بگوييم منظور از آيه هم، همين مورد خاص است. | ||
«'''قُل تَمَتَّع بِكُفرِكَ قَلِيلاً إنّكَ مِن أصحَابِ النّار'''» - يعنى اى انسان غافل از خدا! با همين بى خبريت از خدا، سرگرم باش، سرگرمى اندك و ناپايدارى. چون تو از اهل آتشى، بازگشتت به سوى آتش است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۰ </center> | ||
و اين امر (سرگرم باش ) امر و دستورى است تهديدى و در معناى خبر دادن است . يعنى | و اين امر (سرگرم باش)، امر و دستورى است تهديدى و در معناى خبر دادن است. يعنى: تو، سرانجام به سوى آتش مى روى، و اين سرگرمى در چند روزى اندك، آتش را از تو دفع نمى كند. | ||
<span id='link243'><span> | <span id='link243'><span> | ||
«'''أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ | «'''أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَ قَائماً يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ...'''»: | ||
اين | اين آيه، بى مناسبت و بدون اتصال با آيه قبلى نيست كه مى فرمود: «وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزرَ أُخرَى». چون فحواى آيه قبل اين است كه: كافر و شاكر برابر نيستند، و با هم متشبه و مختلط نمى گردند. و در آيه مورد بحث، آن را توضيح داده مى فرمايد: قانت و عابدى كه از عذاب خدا مى ترسد، و به رحمت پروردگارش اميدوار است، با كسى كه چنين نيست، يكسان نمى باشد. | ||
پس جمله | پس جمله «أمّن هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللّيلِ سَاجِداً وَ قَائِماً يَحذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرجُو رَحمَةَ رَبّه»، يكى از دو طرف ترديد است، و طرف ديگرش، حذف شده و تقدير كلام، چنين است: «أهَذَا الّذِى ذَكَرنَا خَيرٌ أم مَن هُوَ قَانِتٌ...». | ||
و كلمه | و كلمه «قُنُوت» - به طورى كه راغب گفته - به معناى ملازم بودن با عبادت است. البته عبادت با خضوع. و كلمه «آنَاءَ»، جمع «انى» است، كه به معناى وقت است. و معناى «يَحذَرُ الآخِرَة»، «يَحذَرُ عَذَابَ الآخِرَة» است. همچنان كه خداى تعالى فرموده: «إنّ عَذَابَ رَبّكَ كَانَ مَحذُوراً». و اين جمله، با جملۀ «يَرجُوا رَحمَةَ رَبّه»، مجموعا خوف از عذاب و رجاء رحمت را مى رسانند. و اگر عذاب را مقيد به آخرت كرد، ولى رحمت را مقيد به آن نكرد، بدين جهت است كه رحمت آخرت، اى بسا دنيا را هم فرا مى گيرد. | ||
و معناى آيه اين است كه : آيا اين كافر كه گفتيم از اصحاب آتش | و معناى آيه اين است كه: آيا اين كافر كه گفتيم از اصحاب آتش است، بهتر است، يا كسى كه همواره ملازم با اطاعت و خضوع براى پروردگارش است و در اوقاتى از شب، هنگامى كه فرا مى رسد، به نماز مى ايستد و در حالى كه يا در سجده است و يا ايستاده، و از عذاب آخرت مى ترسد، و در عين حال اميدوار به رحمت پروردگارش است؟ يعنى اين دو با هم يكسان نيستند. | ||
«''' | «'''قُل هَل يَستَوِى الّذِينَ يَعلَمُونَ وَ الّذِينَ لَا يَعلَمُون'''» - در اين آيه، شريفه علم داشتن و نداشتن، هر دو مطلق آمده و نفرموده: علم به چه چيز، وليكن مراد از آن، بر حسب مورد آيه، علم به خداست. چون علم به خداست كه آدمى را به كمال مى رساند و نافع به حقيقت معناى كلمه است. و نيز نداشتنش ضرر مى رساند. و اما علوم ديگر مانند مال هستند، كه تنها در زندگى دنيا، به درد مى خورد و با فناى دنيا، فانى مى گردد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۱ </center> | ||
«'''إنّمَا يَتَذَكّرُ أُولُوا الألبَاب'''» - يعنى: از اين تذكر، تنها كسانى متذكر مى شوند كه صاحبان عقل اند، و اين جمله، در مقام تعليل مساوى نبودن دو طايفه است. مى فرمايد: اين كه گفتيم مساوى نيستند، علتش آن است كه اوّلى، به حقايق امور متذكر مى شود و دوّمى نمى شود. پس برابر نيستند، بلكه آن ها كه علم دارند، بر ديگران رجحان دارند. | |||
«'''قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسنَةٌ ...'''»: | |||
جار و مجرور «فِى هَذِهِ الدُّنيَا»، متعلق است به جملۀ «أحسَنُوا». در نتيجه مراد از آن، وعده اى است به كسانى كه نيكوكارند، يعنى همواره ملازم اعمال نيك اند. مى فرمايد: اين گونه اشخاص، حسنه و پاداشى دارند كه نمى توان وصف آن را بيان كرد. | |||
و در اين آيه، «حسنه» را مطلق آورده و معين نكرده كه مراد از آن، پاداش هاى دنيوى و يا اخروى است، و ظاهر اين اطلاق، آن است كه: مراد از آن، اعمّ از حسنۀ آخرت و حسنۀ دنيا است، كه نصيب مؤمنان نيكوكار مى شود. از قبيل: طيب نفس، سلامت روح، و محفوظ بودن جان ها از آنچه دل هاى كفار بدان مبتلا است. مانند: تشويش خاطر، پريشانى قلب، تنگى سينه، خضوع در برابر اسباب ظاهرى، و نداشتن كسى كه در همه گرفتاری هاى روزگار، به او پناهنده شود و از او يارى بگيرد، و در هنگام پيش آمدن حوادث ناگوار، به او تكيه داشته باشد. و همچنين براى مؤمنان نيكوكار در آخرت، سعادت جاودان و نعيم مقيم است. و بعضى از مفسران گفته اند: جملۀ «فِى هَذِهِ الدُّنيَا»، متعلق به «حسنه» است، ولى اين طور نيست. | |||
«'''وَ أرضُ اللّهِ وَاسِعَةٌ'''» - اين جمله، تحريك و تشويق ايشان است به مهاجرت كردن از مكه، به خاطر اين كه توقف در مكّه براى مؤمنان به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» دشوار بود، و مشركان، هر روز بيشتر از روز قبل، سختگيرى مى كردند و ايشان را دچار فتنه و گرفتارى مى نمودند. | |||
البته آيه شريفه، از نظر لفظ عام است و اختصاص به مهاجرت از مكّه ندارد. بعضى از مفسّران گفته اند: «مراد از ارض اللّه، بهشت است. مى فرمايد: بهشت وسيع است، و در آن مزاحمتى نيست، پس در صدد به دست آوردن آن به وسيلۀ اطاعت و عبادت باشید»، وليكن اين معنا، از لفظ آيه بعيد است. | |||
<span id='link244'><span> | <span id='link244'><span> | ||
ویرایش