۱۶٬۲۶۹
ویرایش
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<span id='link292'><span> | <span id='link292'><span> | ||
==بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته) == | ==بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته) == | ||
در تفسير | در تفسير قمى، در ذيل جمله «لَئِن أشرَكتَ لَيَحبَطَنّ عَمَلُك وَ لَتَكُونَنّ مِنَ الخَاسِرِين» آمده : اين گفتگو و خطاب با رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است، ولى منظور امت اوست. و اين، همان كلام امام صادق «عليه السلام» است كه مى فرمايد: خداى تعالى، پيغمبر خود را به روش «دخترم به تو مى گويم، عروسم تو بشنو»، مبعوث فرموده. | ||
و از كتاب توحيد حكايت شده كه | و از كتاب توحيد حكايت شده كه وى، به سند خود، از فضيل بن يسار روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه فرمود: خداى عزّوجلّ را نبايد وصف كرد، چون به وصف نمى گنجد. | ||
آنگاه مى گويد: | آنگاه مى گويد: زراره، از امام باقر «صلوات اللّه عليه» روايت كرده كه فرمود: خداى تعالى وصف | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۵ </center> | ||
و چگونه ممكن است او را وصف | نمی شود، و چگونه ممكن است او را وصف كرد، با اين كه خودش در كلام مجيدش فرموده: «وَ مَا قَدَرُوا اللّهَ حَقّ قَدرِهِ». پس خدا با هيچ مقياسى توصيف نمى شود، الا آن كه او، از آن توصيف بزرگتر است. | ||
و | و نيز، در همان كتاب، به سند خود، از سليمان بن مهران روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، از آيه «وَ الأرضُ جَمِيعاً قَبضَتُهُ يَومَ القِيَامَة» پرسيدم، فرمود: يعنى مالك زمين اوست و احدى با او، شريك در ملك او نيست. | ||
و | و كلمۀ «قبض» از خداى تعالى، در جاى ديگر به معناى دريغ ورزيدن از بخشش، و كلمۀ «بسط»، به معناى اعطا و گشايش دادن آمده. از آن جمله فرموده: «وَ اللّهُ يَقبِضُ وَ يَبسُطُ وَ إلَيهِ تُرجَعُون». يعنى: خداى تعالى تنگ مى گيرد و عطا مى كند و وسعت مى دهد و قبض، از ناحيه اوست. و به وجهى ديگر، قبض به معناى گرفتن به عنوان قبول است، همچنان كه فرمود: «وَ يَأخُذُ الصّدَقَات». يعنى: خدا صدقات را مى پذيرد، و اهلش را در برابر آن اجر مى دهد. | ||
عرضه داشتم : پس معناى | عرضه داشتم: پس معناى جملۀ «وَ السّمَاوَاتُ مَطوِيّاتٌ بِيَمِيِنه» چيست؟ فرمود: منظور از «يمين»، دست است و منظور از «دست» هم، قدرت و قوت است. و معناى اين كه فرموده: «وَ السّمَاوَاتُ مَطوِيّاتٌ بِيَمِينِه»، اين است كه: آسمان ها به قدرت و قوّۀ خداى سبحان، در هم پيچيده شده، و او، بزرگتر از آن است كه مشركان، درباره اش مى گويند. | ||
مؤلف: در الدرۀ المنثور، از ابوهريره، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت آورده كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، در ذيل آيه «فَصَعِقَ مَن فِى السّمَاواتِ وَ مَن فِى الأرضِ إلّا مَن شَاءَ اللّهُ» فرموده: «اين هايى كه استثنا شده اند، شهيدانى هستند كه شمشيرها را به كمر بسته، پيرامون عرش خدا قرار دارند»، كه از ظاهر آن بر مى آيد منظور از «نفخه» در اين آيه، غير از نفخۀ اول است، كه براى مُردن جاندارها دميده مى شود، در حالى كه در سابق گفتيم، ظاهر آيه خلاف اين را مى رساند. | |||
و از | و از انس، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت شده كه فرمود: «استثنا شدگان در آيه، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و ملك الموت و حاملان عرش اند، كه در آن نفخه نمى ميرند، بلكه بعدا مى ميرند...»، آيه مورد بحث ظاهر در خلاف اين روايت نيز هست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۶ </center> | ||
و از جابر روايت آورده كه گفت : | |||
و از جابر روايت آورده كه گفت: «اين آيه، موسى «عليه السلام» را استثنا مى كند. چون او يك بار در زمان حياتش دچار صعقه شد...»، و اين روايت، از اين نظر قابل قبول نيست، كه كلمۀ «صعقه»، چه به معناى غش كردن باشد، و چه مُردن، اختصاص به موسى نداشت، بلكه چندين نفر از بنى اسرائيل هم با او بودند و دچار آن صعقه شدند. | |||
<span id='link293'><span> | <span id='link293'><span> | ||
و در | و در مجمع البيان، در ذيل آيه «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب» گفته است: | ||
در معناى اين آيه، دو قول است. يكى روايتى است كه از على، اميرالمؤمنين «عليه السلام» نقل شده كه فرمود: جهنم كه هفت در دارد، بدين جهت است كه هفت طبقه دارد. هر طبقه، روى طبقه ديگر قرار گرفته. آنگاه براى مجسم كردن مطلب، دست هاى خود را روى هم گذاشت، و فرمود: همين طور روى هم اند، و خداى تعالى، بهشت را همكف زمين قرار داده و آتش دوزخ را روى هم، كه از همه پايين تر، «جهنم» است، و طبقۀ دوم آن، «لظى»، و سومش «حطمة»، و چهارمش «سقر»، و پنجمش «جحيم»، و ششمش «سعير»، و هفتمش «هاويه» است. و در روايت كلبى، طبقۀ زيرين را «هاويه»، و طبقۀ بالاتر از همه را «جهنم» دانسته. | |||
و در خصال، از امام صادق «عليه السلام»، از پدرش، از جدّش، از على «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: براى بهشت، هشت در است. درى كه از آن، انبياء و صديقين داخل مى شوند، و درى كه از آن، شهداء و صالحين وارد مى شوند، و از پنج در ديگرش، شيعيان و محبّان ما وارد مى شوند. و من همچنان بر صراط مى ايستم و دعا مى كنم، مى گويم: پروردگارا! شيعيان من، دوستانم، ياورانم، و هر كس كه در دار دنيا، به من محبت مى ورزيده، سلامت بدار! | |||
از دل عرش ندا مى رسد: دعايت مستجاب شد، و شفاعتت درباره شيعيانت پذيرفته گشت. حتى در آن روز، هر يك نفر از شيعيان و دوستان و ياوران و آن ها كه با دشمنان من جنگيدند، چه با زبان و چه با عمل، شفاعتشان در هفتاد هزار نفر از همسايگان و اقربای شان پذيرفته مى شود. | |||
و درى ديگر | و درى ديگر است، كه ساير مسلمانان، يعنى كسانى كه شهادت به «لا إله إلّا اللّه» مى داده اند و در دلشان، ذره اى بغض ما اهل بيت نبوده، از آن در وارد مى شوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۷ </center> | ||
<span id='link294'><span> | <span id='link294'><span> | ||
<center> «'''سورۀ مؤمن '''» </center> | |||
==آيات ۱ - ۶ سوره مؤمن == | ==آيات ۱ - ۶ سوره مؤمن == | ||
* سوره «مؤمن»، در مكه نازل شده و هشتاد و پنج آيه دارد. | * سوره «مؤمن»، در مكه نازل شده و هشتاد و پنج آيه دارد. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۲۰: | ||
<span id='link297'><span> | <span id='link297'><span> | ||
== | ==اساس تنزيل كتاب، علم محيط خدا، به خلق خود مى باشد == | ||
در آيه مورد بحث، بعد از كلمه «عليم»، اسماى چهارگانه «غافر الذنب»، «قابل التوب»، و «شديد العقاب» و «ذِى الطّول» را آورد، تا اشاره كرده باشد به اين كه اساس تنزيل اين كتاب - كه مشتمل بر دعوت حق است و دعوت حق هم، مبتنى بر علم است - مبنى بر آن حقايقى است كه مضامين اين اسما اقتضاى آن را دارد. | در آيه مورد بحث، بعد از كلمه «عليم»، اسماى چهارگانه «غافر الذنب»، «قابل التوب»، و «شديد العقاب» و «ذِى الطّول» را آورد، تا اشاره كرده باشد به اين كه اساس تنزيل اين كتاب - كه مشتمل بر دعوت حق است و دعوت حق هم، مبتنى بر علم است - مبنى بر آن حقايقى است كه مضامين اين اسما اقتضاى آن را دارد. | ||
ویرایش