گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
<span id='link280'><span>
<span id='link280'><span>
==آيات ۸ - ۱۰ سوره فتح ==
==آيات ۸ - ۱۰ سوره فتح ==
إِنَّا أَرْسلْنَك شهِداً وَ مُبَشراً وَ نَذِيراً(۸)
إِنَّا أَرْسلْنَاك شاهِداً وَ مُبَشّراً وَ نَذِيراً(۸)
لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسبِّحُوهُ بُكرَةً وَ أَصِيلاً(۹)
لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسبِّحُوهُ بُكرَةً وَ أَصِيلاً(۹)
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَك إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَث فَإِنَّمَا يَنكُث عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِمَا عَهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً(۱۰)
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَك إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَث فَإِنَّمَا يَنكُث عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِمَا عَهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً(۱۰)


خط ۶۶: خط ۶۶:


ما تو را فرستاديم تا شاهد امت باشى و امت را بشارت و انذار دهى (۸).
ما تو را فرستاديم تا شاهد امت باشى و امت را بشارت و انذار دهى (۸).
تا شما امت به خدا و رسول ايمان آورده او را يارى و احترام كنيد و صبح و شام تسبيحش گوييد (۹).
 
به درستى آنهايى كه با تو بيعت مى كنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند چون دست خدا بالاى دستشان است بنابراين هر كس بيعت خود را بشكند عليه خودش شكسته و هر كس وفا كند به عهدى كه با خدا بر سر آن پيمان بسته خداى تعالى خيلى زود پاداش عظيمى به او مى دهد (۱۰).
تا شما امت، به خدا و رسول ايمان آورده، او را يارى و احترام كنيد و صبح و شام تسبيحش گوييد (۹).
 
به درستى آن هايى كه با تو بيعت مى كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند، چون دست خدا بالاى دستشان است. بنابراين، هر كس بيعت خود را بشكند، عليه خودش شكسته و هر كس وفا كند، به عهدى كه با خدا بر سرِ آن پيمان بسته، خداى تعالى، خيلى زود پاداش عظيمى به او مى دهد (۱۰).


<center> «'''بیان آيات'''» </center>
<center> «'''بیان آيات'''» </center>


اين چند آيه ، فصل دوم از آيات سوره است كه در آن خداى سبحان پيامبر خود را از در تعظيم و تكريم چنين معرفى مى كند كه او را به عنوان شاهد و مبشر و نذير فرستاده ، اطاعت او اطاعت خدا، و بيعت با او بيعت با خدا است .
اين چند آيه، فصل دوم از آيات سوره است كه در آن، خداى سبحان، پيامبر خود را از درِ تعظيم و تكريم، چنين معرفى مى كند كه او را به عنوان «شاهد» و «مبشّر» و «نذير» فرستاده، اطاعت او اطاعت خدا، و بيعت با او، بيعت با خدا است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۸ </center>
فصل اول سوره در اين مقام بود كه بر پيامبر خود منت بگذارد به اينكه فتح و مغفرت و اتمام نعمت و هدايت و نصرت ارزانيش داشته ، و بر مؤ منين منت بگذارد به اينكه سكينت را بر دلهايشان افكنده ، و در نتيجه داخل بهشتشان مى كند، و نيز مشركين و منافقين را تهديد كند به غضب و لعنت و آتش .
فصل اول سوره، در اين مقام بود كه بر پيامبر خود منت بگذارد به اين كه فتح و مغفرت و اتمام نعمت و هدايت و نصرت ارزانی اش داشته، و بر مؤمنان منت بگذارد به اين كه سكينت را بر دل هايشان افكنده، و در نتيجه داخل بهشتشان مى كند. و نيز، مشركان و منافقان را تهديد كند به غضب و لعنت و آتش.
 
«'''إِنَّا أَرْسلْنَاك شاهِداً وَ مُبَشّراً وَ نَذِيراً'''»:


إِنَّا أَرْسلْنَك شهِداً وَ مُبَشراً وَ نَذِيراً
مراد از «شاهد» بودن آن جناب، شهادتش بر اعمال امت، يعنى بر ايمان و كفر و عمل صالح و طالح آن ها است. و مسأله شهادت رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، در قرآن كريم مكرر آمده، و قبلا بحث مفصل پيرامون معناى اين شهادت گذشت و گفتيم كه: مراد از آن شهادت، حمل در دنيا است، و اما اداء شهادت ها، جايش در آخرت است.


مراد از شاهد بودن آن جناب ، شهادتش بر اعمال امت ، يعنى بر ايمان و كفر و عمل صالح و طالح آنها است . و مساءله شهادت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در قرآن كريم مكرر آمده ، و قبلا بحث مفصل پيرامون معناى اين شهادت گذشت ، و گفتيم كه مراد از آن شهادت حمل در دنيا است ، و اما اداء شهادتها جايش در آخرت است .
و «مبشّر» بودن آن جناب، به اين بود كه افراد با ايمان و با تقوا را به قرب خدا و ثواب جزيل او بشارت مى داد. و «نذير» بودنش، بدين جهت بود كه كفار و اعراض كنندگان را به عذاب دردناك خدا انذار و تخويف مى كرد.
و مبشر بودن آن جناب به اين بود كه افراد با ايمان و با تقوى را به قرب خدا و ثواب جزيل او بشارت مى داد. و نذير بودنش بدين جهت بود كه كفار و اعراض كنندگان را به عذاب دردناك خدا انذار و تخويف مى كرد.


لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسبِّحُوهُ بُكرَةً وَ أَصِيلاً
«'''لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسبِّحُوهُ بُكرَةً وَ أَصِيلاً'''»:


در قرائت مشهور همه فعلهاى چهارگانه با ((تاء(( كه علامت خطاب است قرائت شده . و در قرائت ابن كثير و ابو عمرو با ((ياء(( كه علامت غيبت است قرائت شده ، و قرائت اين دو با سياق مناسب تر است .
در قرائت مشهور، همه فعل هاى چهارگانه با «تاء» - كه علامت خطاب است - قرائت شده. و در قرائت ابن كثير و ابوعمرو، با «ياء» - كه علامت غيبت است - قرائت شده، و قرائت اين دو، با سياق مناسب تر است.
و به هر حال لام در جمله ((لتومنوا(( لام تعليل است ، مى فرمايد: اگر ما تو را به عنوان شاهد و مبشر و نذير فرستاديم براى اين بود كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد. (و بنا بر قرائت دوم : ايمان بياورند).


و ((تعزير(( كه مصدر ((تعزروه (( است - به طورى كه گفته اند - به معناى نصرت است . و ((توقير(( كه مصدر ((توقروه (( است به معناى تعظيم است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((ما لكم لا ترجون لله وقارا((، و ظاهرا ضميرهايى كه در سه فعل آيه آمده همه به خداى تعالى برمى گردد. و معناى آيه اين است كه : ما تو را به عنوان شاهد و مبشر و نذير فرستاديم تا مردم به خدا و رسولش ايمان آورند، و او را با دست و زبان يارى كنند و تعظيم و تسبيح - كه منظور تسبيح در نماز است - بنمايند هم در بامدادان و هم در عصر.
و به هرحال، لام در جمله «لِتُؤمِنُوا»، لام تعليل است. مى فرمايد: اگر ما تو را به عنوان «شاهد» و «مبشّر» و «نذير» فرستاديم، براى اين بود كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد. (و بنابر قرائت دوم: ايمان بياورند).
 
و «تعزير» - كه مصدر «تُعَزّرُوهُ» است - به طورى كه گفته اند - به معناى نصرت است. و «توقير» - كه مصدر «تُوَقّرُوهَ» است - به معناى تعظيم است. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «مَا لَكُم لَا تَرجُونَ لِلهِ وَقَاراً». و ظاهرا ضميرهايى كه در سه فعل آيه آمده، همه به خداى تعالى بر مى گردد.  
 
و معناى آيه، اين است كه: ما تو را به عنوان «شاهد» و «مبشّر» و «نذير» فرستاديم، تا مردم به خدا و رسولش ايمان آورند، و او را با دست و زبان يارى كنند و تعظيم و تسبيح - كه منظور تسبيح در نماز است - بنمايند. هم در بامدادان و هم در عصر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۰۹ </center>
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير در دو فعل ((تعزروه (( و ((توقروه (( به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) برمى گردد، و ضمير در ((تسبحوه (( به خداى تعالى عود مى كند. ولى يك نكته اين توجيه را موهون مى سازد و آن اتحاد سياق است كه با وحدت سياق نمى شود مرجع ضمائر را مختلف كرد.
ولى بعضى از مفسران گفته اند: ضمير در دو فعل «تُعَزّرُوهُ» و «تُوَقّرُوهُ»، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بر مى گردد، و ضمير در «تُسَبّحُوهُ»، به خداى تعالى عود مى كند. ولى يك نكته اين توجيه را موهون مى سازد و آن اتحاد سياق است، كه با وحدت سياق، نمى شود مرجع ضمائر را مختلف كرد.
معناى ((بيعت (( و اينكه بيعت با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بيعت با خدا است


إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَك إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ...
معناى این که بيعت با پيامبر«ص»، بيعت با خدا است==
«'''إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَك إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ...'''»:


كلمه ((بيعت (( يك نوع پيمان است كه بيعت كننده خود را مطيع بيعت شونده مى سازد. راغب در مفردات مى گويد: وقتى مى گويند با سلطان بيعت كرد كه بيعتش متضمن بذل طاعت باشد، البته طاعت به قدر مقدور.
كلمه «بيعت»، يك نوع پيمان است كه بيعت كننده، خود را مطيع بيعت شونده مى سازد. راغب، در مفردات مى گويد: «وقتى مى گويند با سلطان بيعت كرد، كه بيعتش متضمن بذل طاعت باشد. البته طاعت به قدر مقدور».
و اين كلمه از ماده ((بيع (( - كه معناى معروفى دارد - گرفته شده ، و چون رسم عرب (و همچنين در ايران ) اين بود كه وقتى مى خواستند معامله را قطعى كنند، به يكديگر دست مى دادند، و گويا با اين عمل مساءله نقل و انتقال را نشان مى دادند - چون نتيجه نقل و انتقال كه همان تصرف است بيشتر بدست ارتباط دارد - لذا دست به دست يكديگر مى زدند، و به همين جهت دست زدن به دست ديگرى در هنگام بذل اطاعت را ((مبايعه (( و ((بيعت (( مى خواندند، و حقيقت معنايش اين بود كه بيعت كننده دست خود را به بيعت شونده مى بخشيد، و به سلطان بيعت شونده مى گفت : اين دست من مال تو است ، هر كارى مى خواهى با آن انجام بده .


پس اينكه فرمود: ((ان الذين يلبايعونك انما يبايعون (( در حقيقت مى خواهد بيعت با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) را به منزله بيعت با خدا قلمداد كند، به اين ادعاء كه اين همان است ، هر اطاعتى كه از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بكنند در حقيقت از خدا كرده اند؛ چون طاعت او طاعت خدا است . آنگاه همين نكته را در جمله ((يد اللّه فوق ايديهم (( بيشتر بيان و تاءكيد كرده مى فرمايد: دست او دست خدا است . همچنان كه در آيه : ((و ما رميت اذ رميت و لكن اللّه رمى (( نيز دست او را دست خدا خوانده است .
و اين كلمه، از ماده «بيع» - كه معناى معروفى دارد - گرفته شده، و چون رسم عرب (و همچنين در ايران)، اين بود كه وقتى مى خواستند معامله را قطعى كنند، به يكديگر دست مى دادند، و گويا با اين عمل، مسأله نقل و انتقال را نشان مى دادند - چون نتيجه نقل و انتقال، كه همان تصرف است، بيشتر به دست ارتباط دارد - لذا دست به دست يكديگر مى زدند و به همين جهت، دست زدن به دست ديگرى در هنگام بذل اطاعت را، «مبايعه» و «بيعت» مى خواندند. و حقيقت معنايش اين بود كه: بيعت كننده، دست خود را به بيعت شونده مى بخشيد، و به سلطان بيعت شونده مى گفت: اين دست من، مالِ تو است. هر كارى مى خواهى، با آن انجام بده.


و در اينكه كارها و خصائص رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) كار خدا و شاءن خدا است ، آيات بسيارى در قرآن عزيز آمده ، مانند آيه ((من يطع الرسول فقد اطاع اللّه (( و آيه ((فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين بايات اللّه يجحدون ((، و آيه ((ليس لك من الامر شى ء((.
پس اين كه فرمود: «إنّ الّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إنّمُا يُبَايِعُون»، در حقيقت مى خواهد بيعت با رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را، به منزله بيعت با خدا قلمداد كند، به اين ادعاء كه اين همان است. هر اطاعتى كه از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بكنند، در حقيقت از خدا كرده اند. چون طاعت او، طاعت خدا است.  آنگاه همين نكته را در جمله «يَدُ اللّه فَوقَ أيدِيهِم»، بيشتر بيان و تأكيد كرده مى فرمايد: دست او، دست خدا است. همچنان كه در آيه: «وَ مَا رَمَيتَ إذ رَمَيتَ وَلَكِنّ اللّهَ رَمَى» نيز، دست او را دست خدا خوانده است.
 
و در اين كه كارها و خصائص رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، كار خدا و شأن خدا است، آيات بسيارى در قرآن عزيز آمده. مانند آيه «مَن يُطِعِ الرّسُولَ فَقَد أطَاعَ اللّه». و آيه «فَإنّهُم لَا يُكَذّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّه يَجحَدُون». و آيه «لَيسَ لَكَ مِنَ الأمرِ شَئٌ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۰ </center>
((فمن نكث فانما ينكث على نفسه (( - كلمه ((نكث (( به معناى پيمان شكنى و نقض بيعت است . جمله مورد بحث تفريع و نتيجه گيرى از جمله ((ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه (( است و معناى مجموع آن دو چنين است : حال كه بيعت تو بيعت خدا است پس كسى كه بيعت تو را بشكند شكننده بيعت خدا است ، و به همين جهت بجز خودش كسى متضرر نمى شود، همچنان كه اگر وفا كند كسى جز خودش از آن بيعت سود نمى برد، چون خدا غنى از همه عالم است .
«'''فَمَن نَكَثَ فَإنّمَا يَنكُثُ عَلى نَفسِهِ'''» - كلمه «نكث»، به معناى پيمان شكنى و نقض بيعت است. جمله مورد بحث، تفريع و نتيجه گيرى از جمله «إنّ الّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إنّمَا يُبَايِعُونَ اللّه» است، و معناى مجموع آن دو، چنين است:  
 
حال كه بيعت تو، بيعت خدا است، پس كسى كه بيعت تو را بشكند، شكنندۀ بيعت خدا است و به همين جهت، به جز خودش كسى متضرر نمى شود، همچنان كه اگر وفا كند، كسى جز خودش از آن بيعت سود نمى برد. چون خدا، غنىّ از همه عالَم است.


((و من اوفى بما عاهد عليه الله فسيوتيه اجرا عظيما(( - اين جمله وعده جميلى است به كسانى كه عهد و بيعت خدا را حفظ مى كنند، و به آن وفا مى نمايند.
«'''وَ مَن أوفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيهُ الله فَسَيُؤتِيهِ أجراً عَظِيماً'''» - اين جمله، وعدۀ جميلى است به كسانى كه عهد و بيعت خدا را حفظ مى كنند، و به آن وفا مى نمايند.


و اين آيه خالى از اشاره به اين نكته نيست كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) در هنگام بيعت دست خود را روى دست مردم مى گذاشت ، نه اينكه مردم دست روى دست آن جناب بگذارند.
و اين آيه، خالى از اشاره به اين نكته نيست كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» در هنگام بيعت، دست خود را روى دست مردم مى گذاشت، نه اين كه مردم دست روى دست آن جناب بگذارند.
<span id='link282'><span>
<span id='link282'><span>


۱۶٬۳۳۸

ویرایش