۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
<span id='link95'><span> | <span id='link95'><span> | ||
و با اين بيان روشن مى گردد كه آيه مورد بحث، مقدمه و زمينه چينى است براى مضمون آيات بعد - و همان طور كه گفتيم - بر ربوبيت و يگانگى خدا در آن احتجاج مى كند. و در اين كتاب مكرر گذشت كه وثنيّت منكر اين معنا نيست كه صنع و ايجاد، تنها كارِ خداى تعالى است، بلكه تنها تدبير را مستند به غير خدا مى كند. | |||
و با اين بيان روشن مى گردد كه آيه مورد | |||
«'''الَّذِى جَعَلَ | «'''الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلاً لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ'''»: | ||
يعنى : خدا آن كسى است كه زمين را براى شما طورى آفريد كه در دامن آن پرورش يابيد، آن طور كه اطفال در گهواره تربيت شده و نشو و نما مى كنند، و برايتان در | يعنى: خدا آن كسى است كه زمين را براى شما طورى آفريد كه در دامن آن پرورش يابيد، آن طور كه اطفال در گهواره تربيت شده و نشو و نما مى كنند، و برايتان در زمين، راه ها و بزرگراه هايى درست كرد تا به وسيله آن ها، به سوى مقاصد خود راه يافته و هدايت شويد. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند معناى «لَعلّكُم تَهتَدُون»، اين است كه: شايد شما به معرفت خدا و توحيد در عبادتش راه يابيد. ولى معناى اول روشن تر است. | ||
در اين آيه شريفه بعد از التفاتى كه در دو آيه قبل از خطاب به غيبت شده بود، دوباره التفاتى از غيبت به خطاب | در اين آيه شريفه بعد از التفاتى كه در دو آيه قبل از خطاب به غيبت شده بود، دوباره التفاتى از غيبت به خطاب شده، و بعد از آن كه در دو آيه قبل، مردم غايب فرض شده بودند و روى سخن را متوجه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» كرده بود، در اين آيه، دوباره روى سخن را متوجه مردم كرده، همچنان كه در آغاز سوره هم متوجه ايشان بود. | ||
و بعيد نيست وجه | و بعيد نيست وجه آن، عنايتى باشد كه به اين نكته داشته كه از مشركان اين اعتراف را بگيرد كه غير از خدا، خالقى نيست. آنگاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت است، و نتيجه بگيرد كه مرام «وثنيّت» كه مرام شما مخاطبين است، داراى تناقض است. از يكسو خالق را منحصرا خدا مى دانيد، و از سوى ديگر، از نادانى خود، تدبير را كار غير خدا مى دانيد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۸ </center> | ||
«'''وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ | «'''وَ الَّذِى نَزَّلَ مِنَ السّمَاءِ مَاءَ بِقَدَرٍ فَأَنشرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك تخْرَجُونَ'''»: | ||
در اين آيه | در اين آيه شريفه، نازل كردن آب از آسمان را مقيد كرده به قيد «قَدَر»، تا اشاره كرده باشد به اين كه نازل شدن باران عبث و بى حساب نيست، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مى شود. و كلمه «أنشَرنَا» ماضى، از مصدر «إنشَار» و به معناى إحياء است. و كلمه «مَيتاً»، مخفف ميّت - با تشديد - است. و اگر كلمه «بَلدَة» را با كلمه «ميّت» توصيف كرده و فرموده «شهرى مُرده»، تنها بدين اعتبار است كه شهر براى خود مكانى است، چون همان طور كه زراعت، مُرده و زنده دارد، شهر را هم مى توان متصف به اين دو صفت كرد. چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است. | ||
در اين آيه در آغاز، خداى تعالى غايب فرض شده بود، مى فرمود | در اين آيه در آغاز، خداى تعالى غايب فرض شده بود، مى فرمود: «خدا آن كسى است كه آبى از آسمان به اندازه نازل كرد»، و سپس متكلم با غير فرض شده و فرمود: «پس ما به وسيله آن آب، شهرى مُرده را زنده كرديم»، و اين التفات، صرفا براى اين است كه عنايت خود را به زنده كردن مكان هاى مُرده اظهار بدارد. | ||
و بعد از | و بعد از آن كه با نازل كردن آب به اندازه، و زنده كردن شهرى مُرده، استدلال كرد بر خلقت و تدبير خود، در آخر نتيجه ديگرى هم از اين استدلال گرفت. نتيجه اى كه توحيد تمام نمى شود مگر به آن و آن، عبارت است از: مسأله معاد. يعنى برگشتن همه به سوى خدا: «وَ كَذَلِكَ تُخرَجُون». يعنى همان طور كه شهرى مُرده را زنده مى كند، همين طور شما هم از قبورتان سر بر مى داريد و زنده مى شويد. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به «إنشار» - كه در واقع به معناى احياى مُردگان است - و از احياى مُردگان هم تعبير كرد به «إخراج»، براى اين است كه در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مسأله بعث و معاد را كارى آسان جلوه داده باشد، تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را روشن تر ساخته باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۲۹ </center> | ||
«'''وَ الَّذِى خَلَقَ الاَزْوَاجَ كُلَّهَا وَ جَعَلَ لَكُم | «'''وَ الَّذِى خَلَقَ الاَزْوَاجَ كُلَّهَا وَ جَعَلَ لَكُم مِنَ الْفُلْكِ وَ الاَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ'''»: | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «أزواج»، اصناف موجودات از نر و ماده و سياه و سفيد و امثال آن است. بعضى ديگر گفته اند: مراد جفت از هر چيز است. چون هر چيزى - به جز خداى تعالى - زوجى دارد. مانند: بالا و پايين، چپ و راست، ماده و نر. | ||
«''' | |||
«'''وَ جَعَلَ لَكُم مِنَ الفُلك وَ الأنعَام مَا تَركَبُون'''» - يعنى «تركبونه»، و برايتان از كشتى و چارپايان چيزهايى قرار داد كه سوارش شويد. كلمه «تَركَبُون»، از «ركوب» است كه وقتى در مورد حيوانات، يعنى اسب و شتر و امثال آن استعمال شود، به خودى خود متعدى مى گردد، و مى گوييم «رَكِبتُ الفَرَس»، و چون در مورد كشتى و مانند آن به كار مى رود، با كلمۀ «فِى» متعدى مى گردد. مى گوييم: «رَكَبَ فِيه». همان طور كه در كلام خداى تعالى آمده: «وَ إذَا رَكِبُوا فِى الفُلك»، و اگر در آيه مورد بحث كه سخن از كشتى هم به ميان آمده، كلمۀ «فِى» نياورده، براى اين است كه جانب انعام را غلبه داده باشد. | |||
«'''لِتَستَوُا عَلى ظهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا استَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا ... لَمُنقَلِبُونَ'''»: | «'''لِتَستَوُا عَلى ظهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا استَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا ... لَمُنقَلِبُونَ'''»: | ||
«استواء بر ظَهر»، به معناى استقرار بر پشت حيوان، و يا هر مركب ديگر است. و ضمير در كلمه «ظُهُورِهِ»، به «ما» ى موصوله در جمله «مَا تَركَبُون» و ضمير در جمله «إذَا استَوَيتُم عَلَيه» نيز، به همان موصول بر مى گردد، و در اين آيه، جمله «لِتَستَوُوا عَلى ظُهُورِهِ» با آوردن كلمه «ظُهُور»، و جمله «استَوَيتُم علیه»، بدون آوردن كلمه «ظُهُور»، به يك معنا است. چون هم مى توان گفت بر پشت حيوان سوار شدم، و هم مى توان گفت بر حيوان سوار شدم. | |||
<span id='link96'><span> | <span id='link96'><span> | ||
ویرایش