۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
و نيز، در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «ثُمّ بَعَثنَا مِن بَعدِهِ رُسُلاً إلى قَومِهِم فَجَاؤُهُم بِالبَيّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤمِنُوا بِمَا كَذّبُوا بِهِ مِن قَبل كَذَلِكَ نَطبَعُ عَلى قُلُوبِ المُعتَدِين». | و نيز، در معناى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: «ثُمّ بَعَثنَا مِن بَعدِهِ رُسُلاً إلى قَومِهِم فَجَاؤُهُم بِالبَيّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤمِنُوا بِمَا كَذّبُوا بِهِ مِن قَبل كَذَلِكَ نَطبَعُ عَلى قُلُوبِ المُعتَدِين». | ||
«''' | «'''فَقَالُوا أبَشَرٌ يَهدُونَنَا'''» - كلمه «بَشَرٌ»، هم به يك نفر اطلاق مى شود و هم بر جمع، و مراد از آن، در اين جا معناى دوم است. به دليل اين كه دنبالش مى فرمايد: «يَهدُونَنَا - ما را هدايت كنند»، و اگر كلمه «بَشَرٌ» را نكره (بدون الف و لام) آوردند، به منظور تحقير هدايتگران بوده، و استفهام در آيه، انكارى است. مى فرمايد از درِ انكار پرسيدند: آيا افرادى از بشر كه هيچ برترى بر ما ندارند، ما را هدايت كنند؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۰ </center> | ||
و اين سخن از | و اين سخن از ايشان، به جز كبرورزى، منشأ ديگرى نداشته. علاوه براين، اكثر اين امت ها كه هلاك شدند، وَثَنى مذهب بودند، و منكر نبوت (و معاد)، كه اساس دعوت انبيا است، و به همين جهت، خداى تعالى، جملۀ «فَكَفَرُوا وَ تَوَلّوا» را متفرع كرد بر جملۀ «أبَشَرٌ يَهدُونَنَا»، و فهماند كه كفر و اعراض خود را بر اساس تكبر خود بنا كردند. | ||
معناى | |||
«''' | == معناى جملۀ «وَ استَغنَى اللهُ» و مراد از بى نیازی خداى سبحان == | ||
و | «'''وَ استَغنَى اللّهُ '''» - كلمۀ «إستغناء»، به معناى طلب بى نيازى است و استعمال آن، در مورد خداى تعالى، به اين معنا نيست. چون خداى عزّوجلّ، غنىّ بالذات است؛ بلكه به معناى اظهار بى نيازى است، و بدين جهت اظهار بى نيازى كرده كه بت پرستان، علم و نيرو و استطاعت را خاص خود دانسته، مى پنداشتند كه همين كمالات، جمع آنان را از فنا نگه مى دارد، و بقا را براى آنان تضمين مى كند. گويا عالَم وجود، بى نياز از ايشان نيست، همچنان كه در جاى ديگر، قرآن از آنان حكايت كرده كه گفتند: «مَا أظُنّ أن تَبِيدَ هذِهِ أبَداً». و نيز فرموده: «وَ لَئِن أذَقنَاهُ رَحمَةً مِنّا مِن بَعدِ ضَرّاءَ مَسّتهُ لَيَقُولَنّ هَذَا لِى وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَةً». | ||
علاوه | |||
و مآل اين اعتقاد، در حقيقت به اين است كه خدا به آنان احتياج دارد، و احتياجى كه دارد، در دست اينان است. و بنابراين، مراد از جملۀ «وَ استَغنَى اللّهُ»، همان بلاى انقراض كفار خواهد بود، كه جمله «فَذَاقُوا وَبَالَ أمرِهِم» نيز، بر آن دلالت مى كرد. | |||
علاوه براين، انسان طبعا خودپسند است، و پيش خود چنين مى پندارد كه خداى تعالى، رهينِ منّت اوست، و او، حقّ حرمتى نزد خدا دارد، و بر خدا واجب است وى را، هر جا كه باشد، مورد احسان قرار دهد. مثل اين كه خداى تعالى احتياج دارد به اين كه سعادت او را تأمين نموده و به وى احسان كند. همچنان كه آيه زير نيز، به این پندار باطنى انسان اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُدِدتُ إلى رَبّى لَأجِدَنّ خَيراً مِنهَا مُنقَلَباً». و نيز فرموده: «وَ مَا أظُنّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِن رُجِعتُ إلى رَبّى إنّ لِى عِندَهُ لَلحُسنَى». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۱ </center> | ||
و مال اين پندار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بخواهند وظيفه خداست ، مثل اينكه العياذ باللّه دست خدا زير سنگ ايشان است ، و در دنيا چشاندن و بال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان است ، بنابر اين ، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه از جمله «'''فذاقوا وبال امرهم وعذاب اليم '''» استفاده مى شود. | و مال اين پندار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بخواهند وظيفه خداست ، مثل اينكه العياذ باللّه دست خدا زير سنگ ايشان است ، و در دنيا چشاندن و بال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بى نيازى او از ايشان است ، بنابر اين ، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه از جمله «'''فذاقوا وبال امرهم وعذاب اليم '''» استفاده مى شود. |
ویرایش