۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸ </center> | ||
==توضيح معناى قول مؤمنان | ==توضيح معناى قول مؤمنان جنّى»== | ||
وَ أَنَّا مِنَّا الصالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِك كُنَّا طرَائقَ قِدَداً | «'''وَ أَنَّا مِنَّا الصالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِك كُنَّا طرَائقَ قِدَداً'''»: | ||
كلمه | كلمه «صلاح» به معناى شايستگى است، در مقابل كلمه «طلاح» كه به معناى ناشايستگى است. و مراد از «دُونَ ذَلك» - به طورى كه گفته شده - رتبه اى پايين تر و نزديك به رتبه صالحان است. وليكن آنچه به نظر ما ظهور دارد، اين است كه: كلمه «دُونَ» به معناى غير است. خواسته اند بگويند: بعضى از ما صالح اند، و بعضى ديگر غير صالح. مؤيد اين ظهور جمله بعد است كه مى فرمايد: «كُنّا طَرَائِقَ قِدَداً»، ما داراى مسلك هاى متفرق بوديم، و اين عبارت بر تفرقه و تشتت دلالت دارد. | ||
و | و كلمه «طَرَائِق» جمع طريقه است كه به معناى روش هايى است كه مورد عمل واقع شده باشد، و كلمه «قِدَد» جمع «قده» است، كه از مصدر «قد» و به معناى قطعه است. و اگر طرائق را به وصف قدد توصيف كرد، به اين مناسبت بود كه هر يك از آن طريقه ها، مقطوع از طريقه ديگر است، و سالك خود را به هدفى غير هدف ديگرى مى رساند. آن مفسّرى هم كه كلمه «قِدَد» را به راه هاى متفرق تفسير كرده، برگشت كلامش به همين معنا است. | ||
و ظاهرا مراد از كلمه «الصَالِحُون»، صالحان به حسب طبع اولى است، آن هايى كه در معاشرت و معامله طبعا اشخاصى سازگارند، نه صالحان به حسب ايمان. چون اگر منظور صلاحيت به حسب ايمان بود، مناسب تر آن بود كه اين آيه، بعد از آيه «وَ أنّا لَمّا سَمِعنَا الهُدى آمنّا بِهِ...» قرار گيرد، كه در آن، سخن از ايمان آوردن بعد از شنيدن هدايت رفته است. | |||
بعضى | بعضى از مفسران گفته اند: «طَرائِق قِدَداً» اگر به فتحه خوانده مى شود، به خاطر ظرفيت است، و حرف «فِى» در تقدير است. در حقيقت «فِى طَرائِق قِدَدا» بوده، يعنى در مذاهب متفرق. | ||
و معناى آيه اين است كه : بعضى از ما صالحان بالطبع هستند و بعضى غير | بعضى ديگر گفته اند: فتحه آن به خاطر حذف مضاف است و تقدير آن «ذَوِى طرَائِق قِدَداً - صاحبان راه هاى متفرق» بوده. اين احتمال هم بعيد نيست كه جمله مذكور، استعاره باشد و خواسته باشند خودشان را در اختلاف و تضادى كه دارند، تشبيه به طرقى كنند كه هر يك سر از جايى جداگانه در مى آورد. | ||
و معناى آيه اين است كه: بعضى از ما صالحان بالطبع هستند و بعضى غير صالح اند، و ما در مذاهب مختلف بوديم (بنا بر اين كه «فى» در تقدير بگيريم)، و يا صاحب مذاهب مختلف بودیم، (بنابر اين كه كلمه «ذَوى» را تقدير بگيريم)، و يا ما خودمان مثل راه هاى بريده از هم هستيم، كه هر كدام از يك جا سر در مى آورد. (بنا بر اين كه جمله استعاره باشد). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۹ </center> | ||
وَ أَنَّا ظنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فى الاَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَباً | «'''وَ أَنَّا ظنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فى الاَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَباً'''»: | ||
در | در اين جا، كلمه «ظَن» كه «ظَنَنّا» ماضى آن است، به معناى علم يقينى است. و مناسب تر آن است كه مراد از اين كه گفتند: «لَن نُعجِزَ اللّه فِى الأرض» اين باشد كه نمى توانيم در زمين از راه فساد در ارض، جلو خواست خدا را بگيريم، و او را عاجز سازيم، و نگذاريم نظامى كه در زمين جارى كرده، جارى شود. چون افساد خود آنان هم اگر محقق شود، تازه يكى از مقدرات خود خدا است، نه اين كه خدا را عاجز ساخته باشند. و نيز مراد از جمله «وَ لَن نُعجِزَهُ هَرَباً» اين باشد كه اگر خدا بخواهد ما را دستگير كند، نمى توانيم از چنگ او بگريزيم، و او نتواند به ما دست يابد. | ||
ولى بعضى از | ولى بعضى از مفسران گفته اند: معناى جمله اول اين است كه ما تا چندى كه در زمين هستيم، نمى توانيم خدا را عاجز سازيم. و معناى جمله دوم اين است كه نمى توانيم به آسمان بگريزيم. در نتيجه معناى آيه اين است كه: نه در زمين مى توانيم خدا را عاجز كنيم و نه در آسمان. ليكن خواننده خود مى داند كه اين معنا درست نيست. | ||
وَ أَنَّا لَمَّا سمِعْنَا الهُْدَى ءَامَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلا يخَاف بخْساً وَ لا رَهَقاً | «'''وَ أَنَّا لَمَّا سمِعْنَا الهُْدَى ءَامَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلا يخَاف بخْساً وَ لا رَهَقاً'''»: | ||
منظور از كلمه | منظور از كلمه «هُدى»، قرآن است، به اين اعتبار كه متضمن هدايت است. و كلمه «بَخس» به معناى نقص است، اما نه هر نقصى، بلكه نقص بر سبيل ظلم. و كلمه «رَهَق»، به معناى فرا گرفتن و احاطه كردن ناملايمات به انسان است. | ||
ویرایش