گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۹: خط ۷۹:


==وجود انگيزه هاى نفاق قبل از هجرت==
==وجود انگيزه هاى نفاق قبل از هجرت==
بعضى از مفسرين كه پذيرفته اند سوره مورد بحث در مكه نازل شده ، و منافقين و بيماردلان در مدينه پيدا شدند، در باره آيه «'''و ليقول الذين فى قلوبهم مرض '''»، گفته اند كه : يك پيشگويى غيبى است از اينكه بعد از هجرت جمعى منافق پيدا خواهند شد.
«'''دنبالۀ بحثی که راجع به نفاق داشتیم'''»:


و ما مى گوييم : اينكه سوره مورد بحث همه اش در مكه نازل شده باشد مطل بى است كه از نظر روايات متعين است ، و بعضى از مفسرين ادعاى اجماع بر آن كرده اند، و اينكه از مقاتل نقل كرده اند كه آيه «'''و ما جعلنا اصحاب النار الا ملئكه '''». در مدينه نازل شده از طريق نقل ثابت نشده كه به راستى او چنين چيزى گفته باشد و بر فرض هم كه ثابت باشد، يك نظريه شخصى از مقاتل است كه فكر كرده نفاق در مدينه پيدا شده و آيه از آن خبر مى دهد.
بعضى از مفسران كه پذيرفته اند سوره مورد بحث در مكه نازل شده، و منافقان و بيماردلان در مدينه پيدا شدند، در باره آيه «وَ لِيَقُولَ الّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ» گفته اند كه: يك پيشگويى غيبى است از اين كه بعد از هجرت، جمعى منافق پيدا خواهند شد.


و اما اينكه نفاق در مدينه پيدا شد، بعضى از مفسرين بر آن اصرار ورزيده و استدلال كرده اند به اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و مسلمانان قبل از هجرت آنقدر نيرومند نبودند، و امرشان نافذ و دستشان باز نبوده كه مردم از هيبت آنان حساب ببرند، و كفر باطنى خود را پنهان كنند، و يا به اميد خيرشان دم از اسلام بزنند، به خلاف حالى كه مسلمانان بعد از هجرت در مدينه داشتند.
و ما مى گوييم: اين كه سوره مورد بحث، همه اش در مكه نازل شده باشد، مطلبى است كه از نظر روايات متعين است، و بعضى از مفسران ادعاى اجماع بر آن كرده اند، و اين كه از «مقاتل» نقل كرده اند كه آيه «وَ مَا جَعَلنَا أصحَابَ النّارِ إلّا مَلائِكَة» در مدينه نازل شده، از طريق نقل ثابت نشده كه به راستى او چنين چيزى گفته باشد و بر فرض هم كه ثابت باشد، يك نظريه شخصى از «مقاتل» است كه فكر كرده نفاق در مدينه پيدا شده و آيه از آن خبر مى دهد.


ليكن اين استدلال تمام نيست ، زيرا همانطور كه در سوره منافقون در بحثى كه پيرامون نفاق داشتيم به ناتمامى آن اشاره نموديم و حاصلش ‍ اين است كه : انگيزه و علت نفاق منحصر در ترس و پروا داشتن ، و يا به دست آوردن خير عاجل نيست ، چون ممكن است كسى به اميد نفع و خير موجل و دراز مدت نفاق بورزد، و ممكن است كسى به انگيزه تعصب و حميت نفاق بورزد، و يا انگيزه اش اين باشد كه نسبت به كفر قبلى خود عادت داشته ، دست برداشتن از عادت برايش مشكل باشد، و همچنين ممكن است انگيزه هايى ديگر باعث نفاق شود.
و اما اين كه نفاق در مدينه پيدا شد، بعضى از مفسران بر آن اصرار ورزيده و استدلال كرده اند به اين كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و مسلمانان قبل از هجرت آن قدر نيرومند نبودند، و امرشان نافذ و دستشان باز نبوده كه مردم از هيبت آنان حساب ببرند، و كفر باطنى خود را پنهان كنند، و يا به اميد خيرشان دَم از اسلام بزنند، به خلاف حالى كه مسلمانان بعد از هجرت در مدينه داشتند.


و هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت كند بر اينكه پاى اين انگيزه ها در مورد هيچ يك از مسلمانان مكه در كار نبوده ، بلكه از بعضى از همان مسلمانان نقل شده كه در مكه ايمان آورده ، و سپس بر گشته ، و يا با شك و ترديد ايمان آورده و سپس ثابت قدم شده .
ليكن اين استدلال تمام نيست، زيرا همان طور كه در سوره منافقون در بحثى كه پيرامون نفاق داشتيم، به ناتمامى آن اشاره نموديم و حاصلش اين است كه: انگيزه و علت نفاق منحصر در ترس و پروا داشتن، و يا به دست آوردن خير عاجل نيست، چون ممكن است كسى به اميد نفع و خير مؤجّل و دراز مدت نفاق بورزد، و ممكن است كسى به انگيزه تعصب و حميت نفاق بورزد، و يا انگيزه اش اين باشد كه نسبت به كفر قبلى خود عادت داشته، دست برداشتن از عادت برايش مشكل باشد، و همچنين ممكن است انگيزه هايى ديگر باعث نفاق شود.
 
و هيچ دليلى در دست نيست كه دلالت كند بر اين كه پاى اين انگيزه ها در مورد هيچ يك از مسلمانان مكه در كار نبوده، بلكه از بعضى از همان مسلمانان نقل شده كه در مكه ايمان آورده، و سپس بر گشته، و يا با شك و ترديد ايمان آورده و سپس ثابت قدم شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۴۲ </center>
علاوه بر اين خداى تعالى خودش فرموده : «'''و من الناس من يقول امنا باللّه فاذا اوذى فى اللّه جعل فتنه الناس كعذاب اللّه و لئن جاء نصر من ربك ليقولن انا كنا معكم او ليس اللّه باعلم بما فى صدور العالمين و ليعلمن اللّه لذين امنوا و ليعلمن المنافقين '''».
علاوه بر اين خداى تعالى خودش فرموده: «وَ مِنَ النّاسِ مَن يَقُولُ آمنّا بِاللّه فَإذَا أُوذِىَ فِى اللّه جَعَلَ فِتنَةَ النّاسِ كَعَذابِ اللّه وَ لَئِن جَاءَ نَصرٌ مِن رَبّكَ لَيَقُولَنّ إنّا كُنّا مَعَكُم أوَ لَيسَ اللّهُ بِأعلَمَ بِمَا فِى صُدُورِ العَالَمِين وَ لَيَعلَمَنّ اللّهُ الّذِين آمَنُوا وَ لَيَعلَمَنّ المُنافِقينَ».


و اين دو آيه در سوره عنكبوت است ، كه در مكه نازل شده ، و مى بينيد كه از وجود نفاق در مكه خبر مى دهد، و بر فرض كه از همه ادله مكى بودن اين سوره صرفنظر كنيم ، همين كه مى بينيم مشتمل بر مساءله فتنه و اذيت شدن در راه خداست ، بايد بفهميم كه حداقل اين دو آيه در مكه نازل شده ، چون در مدينه فتنه و اذيت ديدن در راه خدا رخ نداد. و اگر بگويى آخر در آيه اول مساءله نصرت خدايى ذكر شد. مى گوييم : صرف اين دليل نمى شود بر اينكه آيه در مدينه نازل شده ، چون نصرت مصاديق ديگرى هم غير از فتح و پيروزى در جنگ كه فتحى فورى و نقد است دارد.
و اين دو آيه در سوره عنكبوت است، كه در مكه نازل شده، و مى بينيد كه از وجود نفاق در مكه خبر مى دهد. و بر فرض كه از همه ادلۀ مكى بودن اين سوره صرف نظر كنيم، همين كه مى بينيم مشتمل بر مسأله فتنه و اذيت شدن در راه خداست، بايد بفهميم كه حداقل اين دو آيه در مكه نازل شده. چون در مدينه فتنه و اذيت ديدن در راه خدا رُخ نداد. و اگر بگويى آخر در آيه اول مسأله نصرت خدايى ذكر شد. مى گوييم: صِرف اين دليل نمى شود بر اين كه آيه در مدينه نازل شده، چون نصرت مصاديق ديگرى هم غير از فتح و پيروزى در جنگ كه فتحى فورى و نقد است، دارد.


و احتمال اينكه مراد از فتنه ، واقعه اى باشد كه بعد از هجرت در مكه رخ داد به مطلب ما ضررى نمى زند، براى اينكه منافقين مفتون كه بعد از هجرت و در مكه مفتون شدند، و دچار نفاق گرديدند از همانهايى بودند كه قبل از هجرت ايمان آورده بودند، هر چند كه بعد از هجرت مورد اذيت واقع شدند.
و احتمال اين كه مراد از فتنه، واقعه اى باشد كه بعد از هجرت در مكه رُخ داد، به مطلب ما ضررى نمى زند. براى اين كه منافقانِ مفتون، كه بعد از هجرت و در مكه مفتون شدند و دچار نفاق گرديدند، از همان هايى بودند كه قبل از هجرت ايمان آورده بودند، هرچند كه بعد از هجرت مورد اذيت واقع شدند.


و جا دارد كه آيه «'''و من الناس من يعبد اللّه على حرف فان اصابه خير اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب على وجهه '''» را هم به مثل همين بيانى كه ما كرديم حمل نموده بگوييم : در صورتى كه منظور از فتنه عذاب باشد شامل بعضى از مسلمانانى كه در مكه اسلام آوردند مى شود، هر چند كه سوره حج در مدينه نازل شده باشد.
و جا دارد كه آيه «وَ مِنَ النّاس مَن يَعبُدُ اللّه عَلى حَرفٍ فَإن أصَابَهُ خَيرٌ اطمَأنّ بِهِ وَ إن أصَابَتهُ فِتنَةٌ انقَلَبَ عَلى وَجهِه» را هم به مثل همين بيانى كه ما كرديم، حمل نموده، بگوييم: در صورتى كه منظور از «فتنه» عذاب باشد، شامل بعضى از مسلمانانى كه در مكه اسلام آوردند، مى شود، هرچند كه سوره حج در مدينه نازل شده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۴۳ </center>
«'''كذلك يضل اللّه من يشاء و يهدى من يشاء'''» - كلمه «'''كذلك '''» اشاره است به مضمون آيه «'''و ما جعل نا عدتهم الا فتنه ...'''» و در جمله «'''و ما يعلم جنود ربك الا هو'''» بى اطلاعى غير خداى تعالى را مقيد كرده به قيد «'''جنود'''» - كه به معناى گروههاى فشرده و متراكمى است كه خداى تعالى براى اجراى اوامر خود خلقشان كرده - نه خصوص عده خازنان دوزخ ، در نتيجه به اطلاقش مى فهماند كه علم به حقيقت آن جنود، و خصوصيات خلقتشان ، و عده نفراتشان ، و اعمالى كه انجام مى دهند، و دقائق حكمتى كه در همه اين امور نهفته است ، مخصوص به خداى تعالى است ، و احدى با خدا در آن شريك نيست ، پس هيچ احدى نمى تواند عده آنان را اندك و يا زياد بشمارد، و يا در باره خصوصيات آنان با اينكه جاهل است طعنه اى بزند و اظهار نظرى كند.
«'''كَذَلِكَ يُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاءُ وَ يَهدِى مَن يَشَاءُ'''» - كلمه «كذلك» اشاره است به مضمون آيه «وَ مَا جَعَلَنا عِدّتَهُم إلّا فِتنة...»، و در جمله «وَ مَا يَعلَمُ جُنُودُ رَبّكَ إلّا هُو»، بى اطلاعى غير خداى تعالى را مقيد كرده به قيد «جُنُود» - كه به معناى گروه هاى فشرده و متراكمى است كه خداى تعالى براى اجراى اوامر خود خلقشان كرده - نه خصوص عدۀ خازنان دوزخ. در نتيجه به اطلاقش مى فهماند كه علم به حقيقت آن جنود، و خصوصيات خلقتشان، و عده نفراتشان، و اعمالى كه انجام مى دهند، و دقائق حكمتى كه در همه اين امور نهفته است؛ مخصوص به خداى تعالى است، و احدى با خدا در آن شريك نيست. پس هيچ احدى نمى تواند عدۀ آنان را اندك و يا زياد بشمارد، و يا در باره خصوصيات آنان با اين كه جاهل است، طعنه اى بزند و اظهار نظرى كند.


«'''و ما هى الا ذكرى للبشر'''» - ضمير «'''هى '''» به جمله «'''عليها تسعه عشر'''» بر مى گردد، و اگر آن را مونث آورد و نفرمود «'''هو'''» براى اين بود كه خبر مونث است . و معناى جمله: اين است كه بشر هيچ راهى به علم و آگهى از جنود پروردگار تو ندارد، و اگر ما خود خبر داديم كه خازنان دوزخ نوزده نفرند، براى اين بود كه مايه تذكر آنان شود، و از آن انذار گيرند.
«'''وَ مَا هِىَ إلّا ذِكرى لِلبَشَر'''» - ضمير «هِىَ» به جمله «عَلَيها تِسعَةَ عَشَر» بر مى گردد، و اگر آن را مؤنث آورد و نفرمود «هُوَ»، براى اين بود كه خبر مؤنث است. و معناى جمله اين است كه: بشر هيچ راهى به علم و آگهى از جنود پروردگار تو ندارد، و اگر ما خود خبر داديم كه خازنان دوزخ نوزده نفرند، براى اين بود كه مايه تذكر آنان شود، و از آن انذار گيرند.


بعضى گفته اند: ضمير «'''هى '''» به كلمه «'''جنود'''» و بعضى ديگر گفته اند: به كلمه «'''سقر'''» و بعضى گفته اند: به سوره ، و بعضى گفته اند: به «'''آتش دنيا'''»، بر مى گردد، كه وجه آخرى از همه بى پايه تر است . ناگفته نماند كه آيه مورد بحث دلالت دارد بر اينكه خطابهاى قرآنى متوجه به عموم بشر است .
بعضى گفته اند: ضمير «هِىَ» به كلمه «جُنُود»، و بعضى ديگر گفته اند: به كلمه «سَقَر»، و بعضى گفته اند: به سوره، و بعضى گفته اند: به «آتش دنيا»، بر مى گردد، كه وجه آخرى از همه بى پايه تر است. ناگفته نماند كه آيه مورد بحث، دلالت دارد بر اين كه خطاب هاى قرآنى متوجه به عموم بشر است.
<span id='link94'><span>
<span id='link94'><span>


۱۶٬۳۳۸

ویرایش