گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۰: خط ۴۰:


==معنى مالكيت و تقسيم آن به حقيقى و اعتبارى ==
==معنى مالكيت و تقسيم آن به حقيقى و اعتبارى ==
البته اين معناى ملك در ظرف اجتماع است، كه (مانند ساير قوانين اجتماع) امرى وضعى و اعتبارى است، نه حقيقى. الا اين كه اين امر اعتبارى از يك امر حقيقى گرفته شده، كه آن را نيز ملك مى ناميم. توضيح اين كه: ما در خود چيزهایى سراغ داريم كه به تمام معناى كلمه، و حقيقتا ملك ما هستند و وجودشان قائم به وجود ما است. مانند اجزای بدن ما، و قواى بدنى ما، بينایى ما، و چشم ما، شنوایى ما،و گوش ما، چشایى ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بويایى ما، و بينى ما، و نيز دست و پا و ساير اعضاى بدن ما، كه حقيقتا مال ما هستند، و مى شود گفت مال ما هستند. چون وجودشان قائم به وجود ما است. اگر ما نباشيم، چشم و گوش ما جداى از وجود ما، هستى عليحده اى ندارند. و معناى اين ملك همين است كه گفتيم: اولا هستي شان قائم به هستى ما است. و ثانيا جدا و مستقل از ما، وجود ندارند. ثالثا اين كه ما مى توانيم طبق دلخواه خود از آن ها استفاده كنيم، و اين معناى ملك حقيقى است.
البته اين معناى ملك در ظرف اجتماع است، كه (مانند ساير قوانين اجتماع) امرى وضعى و اعتبارى است، نه حقيقى. الا اين كه اين امر اعتبارى از يك امر حقيقى گرفته شده، كه آن را نيز ملك مى ناميم. توضيح اين كه: ما در خود چيزهایى سراغ داريم كه به تمام معناى كلمه، و حقيقتا ملك ما هستند و وجودشان قائم به وجود ما است. مانند اجزای بدن ما، و قواى بدنى ما، بينایى ما، و چشم ما، شنوایى ما،و گوش ما، چشایى ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بويایى ما، و بينى ما، و نيز دست و پا و ساير اعضاى بدن ما، كه حقيقتا مال ما هستند، و مى شود گفت مال ما هستند. چون وجودشان قائم به وجود ما است. اگر ما نباشيم، چشم و گوش ما جداى از وجود ما، هستى عليحده اى ندارند. و معناى اين ملك همين است كه گفتيم:  
 
*اولا: هستي شان قائم به هستى ما است.
* و ثانيا: جدا و مستقل از ما، وجود ندارند.
* ثالثا: اين كه ما مى توانيم طبق دلخواه خود از آن ها استفاده كنيم، و اين معناى «ملك حقيقى» است.
 
آنگاه آنچه را هم كه با دسترنج خود، و يا راه مشروعى ديگر به دست مى آوريم، ملك خود مى دانيم. چون اين ملك هم، مانند آن ملك چيزى است كه ما به دلخواه خود در آن تصرف مى كنيم، ولكن ملك حقيقى نيست، به خاطر اين كه ماشين سوارى من و خانه و فرش من، وجودش قائم به وجود من نيست، كه وقتى من از دنيا مى روم، آن ها هم با من از دنيا بروند. پس ملكيت آن ها حقيقى نيست، بلكه قانونى، و چيزى شبيه به ملك حقيقى است.
آنگاه آنچه را هم كه با دسترنج خود، و يا راه مشروعى ديگر به دست مى آوريم، ملك خود مى دانيم. چون اين ملك هم، مانند آن ملك چيزى است كه ما به دلخواه خود در آن تصرف مى كنيم، ولكن ملك حقيقى نيست، به خاطر اين كه ماشين سوارى من و خانه و فرش من، وجودش قائم به وجود من نيست، كه وقتى من از دنيا مى روم، آن ها هم با من از دنيا بروند. پس ملكيت آن ها حقيقى نيست، بلكه قانونى، و چيزى شبيه به ملك حقيقى است.
<span id='link31'><span>
<span id='link31'><span>
۱۶٬۸۸۰

ویرایش