۱۶٬۹۹۹
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==مالكيت خدا حقيقى است و ملك حقيقى جدا از تدبير متصور نيست == | ==مالكيت خدا حقيقى است و ملك حقيقى جدا از تدبير متصور نيست == | ||
از ميان اين دو قسم ملك، آنچه صحيح است كه به خدا نسبت داده شود، همان ملك حقيقى است، نه اعتبارى. چون ملك اعتبارى با بطلان اعتبار، باطل مى شود. يك مال مادام مال من است كه نفروشم، و به ارث ندهم، و بعد از فروختن، اعتبار ملكيت من باطل مى شود. و معلوم است كه مالكيت | از ميان اين دو قسم ملك، آنچه صحيح است كه به خدا نسبت داده شود، همان ملك حقيقى است، نه اعتبارى. چون ملك اعتبارى با بطلان اعتبار، باطل مى شود. يك مال مادام مال من است كه نفروشم، و به ارث ندهم، و بعد از فروختن، اعتبار ملكيت من باطل مى شود. و معلوم است كه مالكيت خدای تعالى نسبت به عالم، باطل شدنى نيست. | ||
و نيز پر واضح است كه ملك حقيقى، جداى از تدبير تصور ندارد. چون ممكن نيست فرضا كره زمين با همه موجودات زنده و غير زنده روى آن در هستى خود محتاج به خدا باشد، ولى در آثار هستى مستقل از او و بى نياز از او باشد. وقتى خدا مالك همه هستى ها است، هستى كره زمين از او است، و هستى حيات روى آن، و تمامى آثار حيات از او است. در نتيجه، پس تدبير امر زمين و موجودات در آن، و همه عالم از او خواهد بود. پس او رب تمامى ماسواى خويش است، چون كلمه «رب» به معناى مالك مدبر است. | و نيز پر واضح است كه ملك حقيقى، جداى از تدبير تصور ندارد. چون ممكن نيست فرضا كره زمين با همه موجودات زنده و غير زنده روى آن در هستى خود محتاج به خدا باشد، ولى در آثار هستى مستقل از او و بى نياز از او باشد. وقتى خدا مالك همه هستى ها است، هستى كره زمين از او است، و هستى حيات روى آن، و تمامى آثار حيات از او است. در نتيجه، پس تدبير امر زمين و موجودات در آن، و همه عالم از او خواهد بود. پس او رب تمامى ماسواى خويش است، چون كلمه «رب» به معناى مالك مدبر است. | ||
معنى «''' | |||
معنى «'''عالَمين '''» | |||
«و اما كلمه عالمين»: اين كلمه جمع «عالّم» ب هفتحه لام است، و معنايش آنچه ممكن است كه با آن علم يافت است، كه وزن آن وزن قالب، و خاتم، و طابع است. يعنى آنچه با آن قالب مى زنند، و مُهر و موم مى زنند، و امضاء مى كنند. و معلوم است كه معناى اين كلمه شامل تمامى موجودات مى شود. هم تك تك موجودات را مى توان عالم خواند، و هم نوع نوع آنها را. مانند عالم جماد، و عالم نبات، و عالم حيوان، و عالم انسان، و هم صنف صنف هر نوعى را، مانند عالم عرب، و عالم عجم. | «و اما كلمه عالمين»: اين كلمه جمع «عالّم» ب هفتحه لام است، و معنايش آنچه ممكن است كه با آن علم يافت است، كه وزن آن وزن قالب، و خاتم، و طابع است. يعنى آنچه با آن قالب مى زنند، و مُهر و موم مى زنند، و امضاء مى كنند. و معلوم است كه معناى اين كلمه شامل تمامى موجودات مى شود. هم تك تك موجودات را مى توان عالم خواند، و هم نوع نوع آنها را. مانند عالم جماد، و عالم نبات، و عالم حيوان، و عالم انسان، و هم صنف صنف هر نوعى را، مانند عالم عرب، و عالم عجم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۵ </center> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۷: | ||
فرق بين مالك و ملك و اينكه قرائت «'''مالك يوم الدين '''» بهتر به نظر مى رسد | فرق بين مالك و ملك و اينكه قرائت «'''مالك يوم الدين '''» بهتر به نظر مى رسد | ||
و اما «مالك يوم الدين»: در سابق معناى مالك را گفتيم، و اين كلمه اسم فاعل از «مِلك» - به كسره ميم - است، و اما «مّلِك» - به فتحه ميم و كسره لام - صفت مشبهه از «مُلك» - به ضم ميم- است، به معناى سلطنت و نيروى اداره نظام قومى، و مالكيت و تدبير امور قوم است، نه مالكيت خود قوم. و به عبارتى ديگر: ملك، مالك مردم نيست، بلكه مالك امر و نهى و حكومت در آنان است. | و اما «مالك يوم الدين»: در سابق معناى مالك را گفتيم، و اين كلمه اسم فاعل از «مِلك» - به كسره ميم - است، و اما «مّلِك» - به فتحه ميم و كسره لام - صفت مشبهه از «مُلك» - به ضم ميم- است، به معناى سلطنت و نيروى اداره نظام قومى، و مالكيت و تدبير امور قوم است، نه مالكيت خود قوم. و به عبارتى ديگر: ملك، مالك مردم نيست، بلكه مالك امر و نهى و حكومت در آنان است. | ||
البته هر يك از مفسرين و قاريان كه يك طرف را گرفته اند، براى آن وجوهى از تأييد نيز درست كرده اند، و هرچند هر دو معناى از سلطنت، يعنى سلطنت بر مُلك به ضمه، و مِلك به كسره، در حق خداي تعالى ثابت است، الا آن كه مُلك به ضمه ميم را مى شود به زمان منسوب كرد و گفت: ملك عصر فلان، و پادشاه قرن چندم، ولى مِلك به كسره ميم به زمان منسوب نمى شود. هيچ وقت نمى گويند: مالك قرن چندم، مگر به عنايتى دور از ذهن. در آيه مورد بحث هم، ملك را به روز جزا نسبت داده، و فرموده: «ملك يوم الدين»: پادشاه روز جزا. و در جاى ديگر باز فرموده: «'''لمن الملك اليوم لله الواحد القهار'''»، (امروز ملك از كيست؟ از خداى واحد قهار). به همين دليل، قرائت «مّلِك يوم الدين» بهتر به نظر مى رسد. | البته هر يك از مفسرين و قاريان كه يك طرف را گرفته اند، براى آن وجوهى از تأييد نيز درست كرده اند، و هرچند هر دو معناى از سلطنت، يعنى سلطنت بر مُلك به ضمه، و مِلك به كسره، در حق خداي تعالى ثابت است، الا آن كه مُلك به ضمه ميم را مى شود به زمان منسوب كرد و گفت: ملك عصر فلان، و پادشاه قرن چندم، ولى مِلك به كسره ميم به زمان منسوب نمى شود. هيچ وقت نمى گويند: مالك قرن چندم، مگر به عنايتى دور از ذهن. در آيه مورد بحث هم، ملك را به روز جزا نسبت داده، و فرموده: «ملك يوم الدين»: پادشاه روز جزا. و در جاى ديگر باز فرموده: «'''لمن الملك اليوم لله الواحد القهار'''»، (امروز ملك از كيست؟ از خداى واحد قهار). به همين دليل، قرائت «مّلِك يوم الدين» بهتر به نظر مى رسد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۶ </center> |
ویرایش