يس ٢٠: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[المؤمنون ٧٢ | أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ...]] (۰) | [[المؤمنون ٧٢ | أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ...]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
این آیه درباره حبیب نجار نازل شده است.<ref>تفسیر على بن ابراهیم.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره يس]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link68 | آيات ۱۳ - ۳۲ سوره يس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير كسانى كه سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم به منظور اتمام حجت ورسيدن آنان به كمال شقاوت است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۸#link69 | انذار و تبشير كسانى كه سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم به منظور اتمام حجت ورسيدن آنان به كمال شقاوت است]] | ||
خط ۴۵: | خط ۵۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link80 | رواياتى كه مى گويد صديقين سه افضل وافضل آنان على بن ابى طالب ع است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۰#link80 | رواياتى كه مى گويد صديقين سه افضل وافضل آنان على بن ابى طالب ع است]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link146 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link146 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link147 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link147 | تفسير:]] | ||
خط ۵۳: | خط ۶۰: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link151 | ۳ - پاداش و عذاب برزخ]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link151 | ۳ - پاداش و عذاب برزخ]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link152 | ۴ - پيشگامان امتها!]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۸_بخش۶۴#link152 | ۴ - پيشگامان امتها!]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» | |||
و از دورترين منطقه شهر، مردى با شتاب آمد (و) گفت: اى قوم من! از اين انبيا پيروى كنيد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» | |||
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ: و آمد در اين حال از دورترين جانبى از آن شهر يعنى از در دروازه، رَجُلٌ يَسْعى: مردى يعنى حبيب نجار كه بسرعت مىآمد تا برسيد نزد جماعت قوم و از روى شفقت و مرحمت، قالَ يا قَوْمِ: گفت اى قوم من، اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ: پيروى كنيد اين فرستادگان را. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» | |||
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ «27» | |||
ترجمه | |||
و آمد از منتهاى شهر مردى كه ميشتافت گفت اى قوم من پيروى كنيد فرستادگان را | |||
پيروى كنيد كسانى را كه نميخواهند از شما مزدى و ايشان هدايت يافتگانند | |||
و چيست مرا كه نپرستم آنرا كه آفريد مرا و بسوى او باز گردانيده ميشويد | |||
آيا بگيرم غير از او خدايانى كه اگر بخواهد خداى بخشنده برساند مرا ضررى دفع نكند از من شفاعت آنها چيزيرا و خلاص نكنند مرا | |||
همانا من | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 403 | |||
آنگاه هر آينه در گمراهى آشكارم | |||
همانا من گرويدم بپروردگار شما پس بشنويد | |||
از من گفته شد داخل شو در بهشت گفت اى كاش قوم من آگاه ميشدند | |||
بآنكه آمرزيد مرا پروردگارم و گردانيد مرا از گرامى داشتگان. | |||
تفسير | |||
قمّى ره نقل فرموده كه اين آيات تمامى در شأن حبيب نجّار نازل شده است و گفته شده كه او ششصد سال قبل از پيغمبر خاتم بآنحضرت ايمان آورده بود و در غارى عبادت ميكرد وقتى خبر پيمبرانى كه در آيات سابقه ذكر شد باو رسيد دين خود را اظهار نمود و در مجالس از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه صدّيقها سه نفر بودند حبيب نجّار كه مؤمن آل يس است آنكه گفت يا قوم اتّبعوا المرسلين و حزقيل كه مؤمن آل فرعون است و على بن ابى طالب كه افضل آنها است و در جوامع از آنحضرت نقل نموده كه پيش قدمترين امّتها بايمان سه نفرند كه كافر نشدند بخدا يك چشم بهمزدن على ابن ابى طالب عليه السّلام و صاحب يس و مؤمن آل فرعون و ايشان صدّيقانند و على عليه السّلام افضل آنها است و گفته شده كه حبيب نجّار در وقت ورود آندو نفر پيمبر سابق الذّكر با آنها ملاقات نموده بود و ايمان آورده بود ولى اظهار نمينمود تا وقتى كه شنيد اهل انطاكيه ميخواهند پيمبران را بكشند بشتاب خود را بشهر رسانيد و مستفاد از آيات آنستكه شروع بنصيحت مردم نمود و با كمال ملايمت و ملاطفت گفت اى خويشاوندان من متابعت كنيد پيمبران را اينها كه از شما مزدى بر اداء رسالت نميخواهند كه احتمال بدهيد براى نفع خودشان سخن ميگويند اينها از جانب خدا راه يافتهاند بآنچه خير و نفع و صلاح شما در آن است من وقتى تأمّل ميكنم ميبينم جهت ندارد كه عبادت نكنم خدائيرا كه مرا خلق كرده و نگهدارى نموده و روزى داده من با شما اهل يك آب و خاكيم آنچه براى خودم ميخواهم براى شما هم بايد بخواهم فردا بازگشت شما بحكم آفريدگارتان است شما را بر عبادت بت عقاب ميكند آيا سزاوار است من براى خود معبودهائى اتّخاذ كنم غير از خالق خود كه اگر خداوند بخشنده حيات و روزى بخواهد مرا عقاب كند بر ترك عبادت خود و عبادت آنها نتوانند شفاعت مرا كنند و بر فرض بتوانند و بكنند بقدر ذرّهئى بحال من فائده نداشته باشد و احتياج مرا بخدا كم نكند و نتوانند مرا از عذاب نجات دهند و در اين صورت اگر | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 404 | |||
من چنين كارى بنمايم در جهالت و گمراهى هويدا و آشكارى خواهم بود حال كه چنين است من ايمان آوردم بخداونديكه پروردگار شما است پس بشنويد اقرار مرا و شهادت دهيد نزد خدا يا پيمبران او و بعضى گفتهاند كه چون قوم اراده كشتن او را نمودند روى به پيمبران نمود و اين سخن را كه متضمّن اداء شهادت و استشهاد از آنها است با ايشان گفت و اهل انطاكيه او را بضرب سنگ و لگد كشتند و از طرف خداوند بشارت دخول در بهشت باو داده شد و ملائكه رحمت مقدم او را در عالم برزخ گرامى داشتند و متنعّم بنعيم آن گرديد و او آرزو ميكرد كه كسانش از حال او خبر داشتند و ميدانستند كه مشمول مغفرت و كرامت الهى شده است و براى قوم خود بعد از مرگ هم دلسوزى نمود چنانچه قبل از آن مينمود و اين دليل است بر ثواب قبر و كاشف است از عذاب آن. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ جاءَ مِن أَقصَا المَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعي قالَ يا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلِينَ «20» | |||
و آمد از آخر شهر مردي که بسرعت و تعجيل تمام ميآمد گفت اي قوم من متابعت كنيد فرمايش پيغمبران را. | |||
وَ جاءَ مِن أَقصَا المَدِينَةِ رَجُلٌ يَسعي گفتند حبيب نجّار بود که منزل او در منتهاي شهرستان آنها بود چون شنيد که رسل الهي آمدهاند و مردم را دعوت به توحيد و ايمان ميكنند و معجزاتي اقامه كردهاند و مردم شهر آنها را تكذيب كردند و اراده سويي بآنها دارند با كمال سرعت آمد براي ياري مرسلين و در شأن، و جلال اينکه رجل- حبيب نجّار- بس است که چندين حديث از پيغمبر اكرم (ص) رسيده که فرمود سه نفر صديق داريم | |||
لن يكفروا باللّه طرفة عين | |||
مؤمن آل فرعون و حبيب نجّار که تعبير بمؤمن آل يس فرموده و امير المؤمنين (ع) علي و اينکه افضل آنها است. | |||
قالَ يا قَومِ قومي بوده كسره بجاي ياء است و تعبير بقوم براي اينکه است که اهل انطاكيه بود. | |||
اتَّبِعُوا المُرسَلِينَ متابعت مرسلين قبول فرمايشات آنها است ايمان بياوريد آنها را تصديق كنيد بدستورات آنها عمل كنيد احترام آنها را نگاهداريد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 20)- مجاهدی جان بر کف! در اینجا بخش دیگری از مبارزات رسولانی که در این داستان به آنها اشاره شده، آمده است، و آن مربوط به حمایت | |||
ج4، ص88 | |||
حساب شده و شجاعانه مؤمنان اندک از آنهاست که در برابر اکثریت کافر و مشرک و لجوج ایستادند و تا سر حد جان از پیامبران الهی دفاع کردند. | |||
نخست میفرماید: «و مردی (با ایمان) از نقطه دور دست شهر با سرعت و شتاب (به سراغ گروه کافران) آمد و گفت: ای قوم من! از فرستادگان خدا پیروی کنید» (وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ). | |||
این مرد که نامش را «حبیب نجّار» ذکر کردهاند هنگامی که به او خبر رسید، در قلب شهر مردم بر این پیامبران الهی شوریدهاند، و شاید قصد شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست، با سرعت و شتاب خود را به مرکز شهر رسانید و آنچه در توان داشت در دفاع از حق فروگذار نکرد. | |||
تعبیر به «رجل» به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادی بود، قدرت و شوکتی نداشت، و در مسیر خود تک و تنها بود، تا مؤمنان عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آغاز اسلام که عده قلیلی بیش نبودند سرمشق بگیرند و بدانند حتی یک نفر مؤمن تنها نیز دارای مسؤولیت است و سکوت برای او جائز نیست. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||