نوح ١٣

از الکتاب
کپی متن آیه
مَا لَکُمْ‌ لاَ تَرْجُونَ‌ لِلَّهِ‌ وَقَاراً

ترجمه

چرا شما برای خدا عظمت قائل نیستید؟!

|چيست شما را كه براى خدا عظمت قائل نمى‌شويد
شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد؟
چرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟
شما را چه شده که [ربوبیت خدا را نفی کرده و در نتیجه از بندگی اش دست برداشته و] به عظمت و بزرگی خدا امید ندارید؟
شما را چه مى‌شود كه از شكوه خداوند نمى‌ترسيد،
شما را چه می‌شود که از عظمت خداوند نمی‌ترسید؟
چيست شما را كه خداى را به بزرگى باور نداريد- يا از عظمت خدا نمى‌ترسيد-؟
شما را چه می‌شود که برای خدا عظمت و شکوهی قائل نیستید؟
«شما را چه (بیماری) است که هیچ امیدی به وقار و شکوهی برای خدا ندارید؟»
چه شود شما را امید ندارید برای خدا وقاری (شکوهی)

What is the matter with you, that you do not appreciate Allah’s Greatness?
ترتیل:
ترجمه:
نوح ١٢ آیه ١٣ نوح ١٤
سوره : سوره نوح
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَرْجُونَ»: در نظر نمی‌گیرید. قائل نیستید. «وَقَاراً»: سنگینی و شکوه. در اینجا بزرگی و عظمت مراد است (نگا: روح‌البیان). منظور آیه، این است که: چرا شما در برابر عظمت خدا خاضع نبوده و از او نمی‌ترسید؟


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14» أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19» لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً «20»

شما را چه شده كه از عظمت خداوند نمى‌ترسيد؟ در حالى كه خداوند شما را در مراحل گوناگون آفريده است. آيا نمى‌بينيد كه خداوند چگونه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريده است. و ميان آنها ماه را نورى و خورشيد را چراغى قرار داده است. و خداوند شما را همچون گياهى از زمين روياند. سپس شما را در همان زمين باز مى‌گرداند و شما را بيرون مى‌آورد. و خداوند زمين را براى شما بسترى گسترده قرار داده است. تا در راههاى وسيع آن رفت و آمد كنيد.

جلد 10 - صفحه 235

نکته ها

كلمه «وقار» به معناى ثبوت و چيزى است كه سبب عظمت مى‌شود. «اطوار» جمع «طور» به معناى حالت، مرحله يا صنف است.

«بساط» از «بسط» به معناى گسترده و «فجاج» جمع «فج» به معناى جاده وسيع است.

كلمه «رجاء» در مقابل يأس است و هرگاه با حرف نفى بيايد به معناى خوف است، يعنى:

شما را چه شده كه از عظمت خدا نمى‌ترسيد؟ امام باقر عليه السلام مى‌فرمايند: معناى آيه اين است:

«لا تخافون لله عظمة» «1»

برخى مقصود «رجاء» را اعتقاد دانسته‌اند، زيرا كسى كه به چيزى اميد دارد قهراً به آن اعتقاد دارد و معناى آيه اين است: چه شد شما را كه براى خدا عظمتى قائل نيستيد. «2»

«طباق» يا به معناى موافق و مطابق است و يا به معناى طبقه طبقه قرار گرفتن روى هم.

انسان در برخاستن از عناصر طبيعت و زمين، در رشد تدريجى، در كهن شدن و خشك شدن، در باثمر بودن و بى‌ثمر بودن، در تغذيه از زمين، در نياز دائمى به مربّى و باغبان، مثل ساير نباتات است. «أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً»

پیام ها

1- هشدار به شكل سؤال، يكى از شيوه‌هاى تربيت است. ما لَكُمْ‌ ...

2- توجه به مراحل آفرينش، انسان را به عظمت خداوند متوجه مى‌كند. «لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً»

3- حضرت نوح كه هزاران سال قبل از حضرت عيسى و موسى بوده، مردم را به زيست‌شناسى و كيهان‌شناسى دعوت كرد. خَلَقَكُمْ أَطْواراً ... سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً

4- شناخت طبيعت، راهى براى شناخت خداست. أَ لَمْ تَرَوْا ...

5- تمام هستى، كلاس توحيد است. «خَلَقَكُمْ‌، خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ‌، جَعَلَ الْقَمَرَ، جَعَلَ الشَّمْسَ‌، أَنْبَتَكُمْ‌، يُعِيدُكُمْ‌، يُخْرِجُكُمْ»


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير راهنما.

جلد 10 - صفحه 236

6- كارهاى الهى، هدفمند است. «جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً لِتَسْلُكُوا»

7- توجه به نقش خورشيد و ماه در زندگى بشر، راهى براى خداشناسى است.

جَعَلَ الْقَمَرَ ... نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً

8- بشر به سير و سفر و راه‌هاى وسيع نياز دارد. «لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلًا فِجاجاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13»

ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ‌: چيست مر شما كه اميد نداريد، لِلَّهِ وَقاراً: مر خدا را توقير و تعظيم نمودن او شما را هرگاه او را پرستيد و اطاعت امر او نمائيد، يعنى چرا نيستيد بر حالتى كه موجب اين شود كه او سبحانه توقير فرمايد در دار كرامت، و تعظم شما فرمايد به اعطاى خير دنيا و آخرت. بنا به قولى رجا به معنى خوف است، يعنى چيست شما را كه نمى‌ترسيد از حلم او و ترك معامله عقاب، كه ذات سبحانى به شما منظور دارد و به سبب اين خوف، ايمان نمى‌آوريد. ابن عباس گفته: معنى آيه آنكه چيست شما را كه نمى‌ترسيد مر خداى را در عاقبت كار، چه عاقبت عبارت است از حال استقرار امور و ثبات ثواب و عقاب. يا چيست شما را كه اعتقاد نمى‌كنيد بزرگى خدا را و از نافرمانى او حذر نمى‌كنيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «1» قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «2» أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ «3» يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «4»

قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلاَّ فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً «10» يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً «11» وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً «12» ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14»

ترجمه‌

همانا ما فرستاديم نوح را بسوى قومش كه بيم ده قوم خود را پيش از آنكه بيايد آنها را عذابى دردناك‌

گفت اى قوم من همانا من براى شما بيم دهنده‌اى هستم آشكارا

كه بندگى كنيد خدا را و بترسيد از او و اطاعت كنيد مرا

مى‌آمرزد براى شما گناهانتان را و تأخير مى‌اندازد هلاك شما را تا مدّت نامبرده شده همانا مدّت نامبرده خدا وقتى كه آمد تأخير افكنده نميشود اگر باشيد كه بدانيد

گفت پروردگارا همانا من خواندم قوم خود را شب و روز

پس نيفزود آنانرا خواندن من مگر گريختن‌

و همانا من هرگاه خواندم آنها را تا بيامرزيشان قرار دادند انگشتان خود را در گوشهاشان و بسر كشيدند جامه‌هاشان را و پا فشارى كردند و سركشى نمودند سركشى نمودنى‌

پس همانا من خواندم آنها را به آواز بلند

پس همانا من دعوت را آشكار نمودم براى آنها و پنهان نمودم‌


جلد 5 صفحه 278

براى آنان پنهان نمودنى‌

پس گفتم آمرزش بطلبيد از پروردگارتان همانا او است بسيار آمرزنده‌

ميفرستد بر شما باران پى در پى‌

و مدد ميكند شما را بمالها و پسران و پديد ميآورد براى شما باغها و پديد ميآورد براى شما نهرها

چيست براى شما كه نميترسيد مر خدا را از جهت عظمت‌

با آنكه بتحقيق آفريد شما را بطورهاى مختلف با يكديگر.

تفسير

خداوند متعال حضرت نوح را كه اوّل انبياء اولوا العزم است برسالت نزد قوم خود فرستاد تا آنها را بترساند از عذاب خدا در صورت مخالفت از اوامر او قبل از آنكه نازل شود بر آنها و او مأموريّت خود را انجام داد و با كمال ملاطفت بآنها فرمود اى قوم و قبيله من همانا من از جانب خداوند مأمورم كه شما را بترسانم با بيّنه و برهان از عذاب خدا كه بر شما نازل خواهد شد در صورتى كه دست از پرستش بت و ساير اعمال قبيحه خود بر نداريد پس بايد عبادت كنيد خداى يگانه را و از او بترسيد و اطاعت كنيد مرا در آنچه از جانب او براى شما از احكام بيان مينمايم تا خداوند گناهان گذشته شما را بيامرزد و گفته‌اند كلمه من براى تبعيض است تا شامل نشود گناهان آينده آنها را و موجب غرور آنها و جرئت بر معصيت نگردد و ظاهرا من زائده باشد براى تقويت عامل چون لكم فاصله شده و اگر كلمه من هم نبود كلام دلالت بر مغفرت گناهان آينده نداشت و نيز تأخير بيندازد هلاك شما را به اجلهاى معلّقه بر معاصى و بعذاب دنيوى تا برسد اجل حتمى شما كه قابل تأخير نيست چون اين قسم اجل مقدّر الهى وقتى برسد مهلت نميدهد و تأخير نمى‌افتد و اگر شما دانا بوديد ميدانستيد كه اجل معلّق بتوبه و اعمال صالحه دفع ميگردد و اجل حتمى چاره‌اى ندارد و چون آنها نصايح مشفقانه آنحضرت را بسمع قبول تلقّى ننمودند عرضه داشت پروردگارا من آنها را شبانه روز دعوت نمودم ولى مع الاسف نيفزود دعوت من بر سلوك آنها مگر تنفّر و فرار از اطاعت و قبول را و هر چه من خواندم آنها را بسوى تو كه ايمان بياورند و بسبب آن تو از معاصى آنان بگذرى انگشتها در گوشها نهادند و جامه‌ها بر سر كشيدند كه مرا نه بينند و صداى مرا نشنوند و باقى ماندند بر كفر و ضلالت و سركشى‌


جلد 5 صفحه 279

كردند و عازم شدند بر معصيت ولى باز من بوظيفه خود عمل نمودم و با صوت بلند آنها را خواندم و هر قسم ممكن بود از علنى و سرّى در ارشاد و نصيحت آنها كوتاهى نكردم باين بيانات كه بيائيد توبه كنيد خدا آمرزنده و مهربان است مزارع و باغهاى شما كه خشك شده و از دست رفته بواسطه نيامدن باران و زنان شما كه نازا شده‌اند چنانچه در سوره هود گذشت از رحمت الهى و باران فراوان پى در پى آباد خواهد شد و نهرهاى شما جارى خواهد گرديد مانند آنكه خداوند تازه آنها را بشما عنايت فرموده و اموال شما بفضل الهى زياد ميشود و زنان شما اولاد آور ميگردند و پسرانى كه كمك شما باشند خداوند بشما كرم ميفرمايد چه ميشود شما را كه از عظمت خدا نميترسيد چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده و اهل لغت تصريح نموده‌اند كه رجاء در اينجا بمعناى خوف است و اگر اين تصريحات نبود رجاء بمعناى اعتقاد انسب بود و وقار بمعناى ثبات يعنى چرا معتقد به ثبات خدا نسبت بمواعيدش نيستيد و بعضى هم گفته‌اند و اطوار در روايت قمّى ره باختلاف اهواء و ارادات و مشيّات تفسير شده و بعضى آنرا بأطوار خلقت از خاك و نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحوم و خلق آخر كه دلالت بر عظمت قدرت حق دارد تفسير نموده‌اند و ظاهرا اعمّ از اينها و احوال مختلفه و عوارض طاريه تا آخر عمر باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما لَكُم‌ لا تَرجُون‌َ لِلّه‌ِ وَقاراً «13»

چه‌ سبب‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌شما‌ اميد بخداي‌ متعال‌ و عظمت‌ پروردگار نداريد ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌

جلد 17 - صفحه 210

ترك‌ كرده‌ايد و رو ‌به‌ بتهايي‌ ‌که‌ بدست‌ ‌خود‌ ميتراشيد و يك‌ جمادي‌ بيشتر نيستند توجه‌ ميكنيد.

ما لَكُم‌ لا تَرجُون‌َ لِلّه‌ِ وَقاراً ‌خدا‌ ‌را‌ بعظمت‌ و بزرگواري‌ و كبريايي‌ نشناخته‌ايد ‌که‌ قادر متعال‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ ايمان‌ و اطاعت‌ و اعمال‌ صالحه‌ دنيا و آخرت‌ چه‌ اجرها و ثوابها عنايت‌ ميفرمايد و ‌بر‌ كفر و شرك‌ و نافرماني‌ و معاصي‌ چه‌ بلاهاي‌ دنيوي‌ و چه‌ عقوبات‌ اخروي‌ ميفرستد و گرفتار ميكند چه‌ سبب‌ ‌شده‌!.

اقول‌: سبب‌ و منشأاش‌ قساوت‌ قلب‌ سياهي‌ دل‌ هواي‌ نفس‌ اطاعت‌ شيطان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحمت‌ كوري‌ قلب‌ و كري‌ و لالي‌ باطن‌ و مستوري‌ عقل‌ ‌است‌ ‌که‌ بكلي‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتاده‌اند.

سپس‌ حضرت‌ نوح‌ ادله‌ و براهين‌ حسي‌ و وجداني‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ بيان‌ ميكند ‌در‌ قدرت‌ نمايي‌ حق‌ ميفرمايد يك‌ يك‌ الطاف‌ الهي‌ و قدرت‌ نمايي‌ خداي‌ متعال‌ ‌را‌ يكي‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 13)- سپس بار دیگر به انذار باز می‌گردد، می‌گوید: «چرا شما (از خدا

ج5، ص290

نمی‌ترسید و) برای خدا عظمت قائل نیستید»؟! (ما لکم لا ترجون لله وقارا).

نکات آیه

۱ - قوم نوح، مردمى بى پروا در برابر خداوند ولى بى اعتقاد به عظمت او (ما لکم لاترجون للّه وقارًا) «رجاء» در مقابل «یأس» قرار دارد و هرگاه با حرف نفى استعمال شود - مانند آیه شریفه - به معناى «خوف» به کار مى رود (لسان العرب). برخى مراد از «رجاء» در این آیه را، «اعتقاد» دانسته اند; زیرا کسى که به چیزى امیدوار است، به آن چیز اعتقاد خواهد داشت. و «وقار» به معناى عظمت و بزرگى است.

۲ - قوم نوح، مردمى بى اعتقاد به شکوه و عظمت ربوبى خداوند (ما لکم لاترجون للّه وقارًا) مشرکان، خداوند را به عنوان خالق جهان قبول داشتند; ولى ربوبیت او را انکار مى کردند. با توجه به این نکته، مى توان استفاده کرد که مقصود از «وقار» عظمت ربوبى خداوند است.

۳ - قوم نوح، فاقد هرگونه دلیل و برهان در گرایش به شرک و انکار توحید ربوبى (ما لکم لاترجون للّه وقارًا) «ما» در «ما لکم» اسم استفهام و براى انکار است و این استفهام متوجه سبب قبول نداشتن «وقار» براى خدا است. بر این اساس، مفاد آیه شریفه چنین مى شود: «أىّ سبب حصل لکم حال کونکم غیر خائفین و غیر معتقدین للّه عظمة».

۴ - سرزنش شدن قوم نوح، به خاطر بى توجهى آنان نسبت به عظمت خداوند و روى آوردن به شرک و بت پرستى (ما لکم لاترجون للّه وقارًا)

۵ - خداوند، حقیقتى داراى عظمت و شکوه (ما لکم لاترجون للّه وقارًا)

روایات و احادیث

۶ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «لاترجون للّه وقاراً» قال: لاتخافون للّه عظمة;[۱] از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: «لاترجون للّه وقاراً» روایت شده که فرمود: [یعنى] از عظمت خدا نمى ترسید».

موضوعات مرتبط

  • ترس: ترس از خدا ۶
  • خدا: تکذیب عظمت خدا ۱، ۲، ۴; عظمت خدا ۵، ۶
  • قوم نوح: بت پرستى قوم نوح ۴; بى ادبى قوم نوح ۱; بى منطقى قوم نوح ۳; سرزنش قوم نوح ۴; شرک ربوبى قوم نوح ۳; شرک قوم نوح ۴; کفر قوم نوح ۱، ۲

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۸۷; نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۲۵، ح ۱۶.