فاطر ٤٥
کپی متن آیه |
---|
وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَ لٰکِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيراً |
ترجمه
فاطر ٤٤ | آیه ٤٥ | فاطر ٤٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللهُ النَّاسَ ...»: (نگا: نحل / ). «دَآبَّةٍ»: جنبنده. مراد انسان است (نگا: انفال / و ). «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: مدّت معیّن. مراد روز قیامت است. «فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ»: وقتی که قیامت ایشان فرا رسید. برخی گفتهاند: مراد از (أَجَلٍ مُّسَمّیً) و (أَجَلُهُمْ) زمان محدود عمر و سررسید معلوم مدّت زندگانی هر کسی است که با مرگ او فرا میرسد (نگا: انعام / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۹ - ۴۵ سوره فاطر
- استدلال عليه مشركان، در ردّ آلهۀ موهوم آنان
- استدلال بر توحيد، با استناد به ابقاء موجودات
- سوگند قريش، كه اگر نذيرى به سويشان بيايد، هدایت یافته ترین امت ها، خواهند شد
- معناى «مكر سيّئ»، که جز به اهل آن نمى رسد
- اگر خدا، مردم را براى گناهانشان مؤاخذه كند، جنبنده اى بر زمين نمی ماند
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً «45»
و اگر خداوند مردم را به سزاى آن چه انجام دادهاند مؤاخذه نمايد، هيچ جنبندهاى روى زمين باقى نمىماند، ولى (سنّت خداوند بر آن است كه) مردم را تا مدّتى معين مهلت دهد (تا خود را اصلاح نمايند)، پس همين كه مدّتشان به سر آمد (آنان را مؤاخذه مىكند.) و همانا خداوند به (احوال) بندگان خود بيناست (و هر كس را به مقتضاى كردارش جزا مىدهد).
نکته ها
امام سجّاد عليه السلام در مناجات خود مىگويد: «كان جزائى فى اول ما عصيتك النار» «1» خداوندا جزاى من در اولين گناهى كه كردم آتش بود و هر چه زنده ماندهام لطف و مهلت تو نسبت به من است كه شايد من توبه كنم.
پیام ها
1- گر حكم شود كه مست گيرند در شهر هر آن كه هست گيرند. وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ ... ما تَرَكَ ... مِنْ دَابَّةٍ
«1». صحيفه سجاديه، دعاى 16.
جلد 7 - صفحه 514
2- گناهى كيفر دارد كه با علم و عمد انجام گيرد. يُؤاخِذُ ... بِما كَسَبُوا
3- فلسفه تأخير كيفر مردم از دنيا به قيامت، بقاى نسل بشر و تداوم حيات در كره زمين است. مردم اگر با گناه هلاك شوند بشرى باقى نخواهد ماند و نسل منقرض خواهد شد «ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ»
4- خداوند، صبور و اهل عفو و مغفرت و مهلت دادن است و مردم را فورى در دنيا به جرم عملكرد بد آنان مجازات نمىكند. «يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى»
5- مرگ و ميرها و فرصتها و مهلتها، با ارادهى الهى و داراى نظم و حساب و كتاب است. «يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى»
6- مدّت عمر انسان، از پيش تعيين شده است. «أَجَلٍ مُسَمًّى»
7- مهلت خداوند به بندگان گنهكار و تأخير مجازات آنان تا قيامت از سنّتها و برنامههاى الهى است. «يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى»
8- مهلت دادن خداوند به گنهكاران كارى عالمانه است. «بِعِبادِهِ بَصِيراً»
(دهها ميليون نفر سالها بعد از گناه توفيق توبه پيدا كردهاند و خلافكارى خود را اصلاح نمودهاند كه اگر خداوند كيفر آنان را فورى مىداد همه دوزخى مىشدند.)
«و الحمد للّه ربّ العالمين»
جلد 7 - صفحه 517
سورهى يس
اين سوره در مكّه نازل شده و هشتاد و سه آيه دارد و به نام اوّلين آيهاش كه از حروف مقطّعه است، نامگذارى شده است.
مطالب اين سوره بر محور عقايد است و تعليم آن به فرزندان و هديه كردن ثواب قرائت آن به مردگان سفارش شده است.
اين سوره با گواهى خداوند به رسالت پيامبر اسلام آغاز و با بيان رسالت سه تن از پيامبران الهى ادامه مىيابد.
در بخشى از اين سوره، به برخى از آيات عظمت پروردگار در هستى به عنوان نشانههاى توحيد اشاره شده و در بخش ديگر، مسائل مربوط به معاد، سؤال و جواب در دادگاه قيامت و ويژگىهاى بهشت و دوزخ مطرح شده است.
در روايات از سوره يس به عنوان «قلب قرآن» ياد شده است. «1»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 7 - صفحه 518
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (45)
بعد از آن بر سبيل امتنان فرمايد:
وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ: و اگر مؤاخذه كردى خدا مردمان را و تعجيل عقوبت نمودى به ايشان، بِما كَسَبُوا: بجزاى آنچه كسب كردهاند از كفر و شرك و معصيت، ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ: نگذاشتى بر پشت زمين هيچ جنبندهاى از جن و انس و ملائكه، و تمام حيوانات از چرنده و درنده و پرنده كه به شآمت معاصى هلاك شدى مانند زمان حضرت نوح عليه السلام. وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ: و لكن به محض لطف و عين عنايت و كرم خود بازمىدارد، إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى: تا وقتى كه نام برده شده كه قيامت است، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ:
پس چون بيايد وقت هلاك شدن ايشان، فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً: پس بدرستى كه خدا هست به بندگان خود بينا، يعنى مىداند مكان و موضوع ايشان
«1» تفويت: از دست دادن، فرهنگ معين 1/ 116.
جلد 11 - صفحه 51
را در هر جا و در هر زمان كه باشند مؤاخذه خواهد كرد، يا دانست كيست مستحق هلاك و كيست لايق نجات، هر يك را جزا خواهد داد.
تبصره:
اين مطلب محقق شده كه افعال وجوديه صادره از بندگان، منشاء اثر است؛ بنا براين ايمان و هدايت و طاعت و عبادت، آثار خير و سعادت و بركت و وسعت دارد، و بالعكس كفر و ضلالت و مخالفت و معصيت، آثار شر و نحوست و فساد و نكبت دارد به مرتبهاى كه نحوستش مورد نيست و نابود شدن تمام جنبنده روى زمين گردد، چنانچه آيه شريفه اين قسمت را تذكر بندگان فرمايد و احاديث نيز مؤيد آنست كه از جمله:
1- در كافى- از حضرت صادق عليه السلام در ذيل حديثى فرمايد: انّ اللّه ليعذّب الجعل فى جحرها بحبس المطر عن الارض التّى بمحلّها بخطايا من بحضرتها: «1» بدرستى كه خدا هر آينه عذاب فرمايد حشرهاى را به سبب حبس باران از محل زمين آن حيوان به گناه اشخاصى كه اطراف او هستند.
2- نيز آن حضرت فرمايد: زمان حضرت سليمان قحطى شد، حضرت به استسقاء بيرون رفتند، پس يافتند مورچهاى را كه برداشته قائمهاى از قوائم خود را گويد: اللّهم انّا خلق من خلقك لا غنى بنا عن رزقك فلا تهلكنا بذنوب بنى ادم: خدايا ما مخلوقى هستيم از مخلوقات تو، بىنياز از روزى تو نيستيم، پس ما را هلاك نفرما به گناه پسر آدم. حضرت سليمان عليه السلام فرمود: برگرديد شما سيراب شديد به طلب دعاى غير خودتان. «2» 3- و نيز آن حضرت در حديث فضيلت شب جمعه فرمايد: فاذا كان ليلة الجمعة رفعت حيتان البحر رءوسها و دوابّ البرارى ثمّ نادت بصوت زلق: ربّنا لا تعذّبنا بذنوب الادميين: «3» پس چون شب جمعه شود زبر مىدارند ماهيان دريا سرهاى خود را و جنبندگان صحراها و ندا كنند به صداى لغزان: پروردگارا عذاب مفرما ما را به گناه آدميين.
«1» اصول كافى (چ 1388 ق المكتبة الاسلامية) ج 2 ص 208 ذيل روايت 15.
«2» بحار الانوار ج 14 ص 94 روايت 3 بنقل از من لا يحضره الفقيه.
«3» بحار الانوار، ج 89 ص 281 باب 95، بخشى از روايت 27. (با اندكى تفاوت)
جلد 11 - صفحه 52
جلد 11 - صفحه 53
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سوره سى و ششم (يس)
اين سوره مباركه مكى است نزد جمعى مفسران، و ابن عباس گفته: آيه «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا ...» در مدينه نازل شد.
عدد آيات:
نزد كوفى هشتاد و سه آيه، و نزد غير هشتاد و دو آيه.
عدد كلمات:
هفتصد و بيست و هفت كلمه.
عدد حروف:
سه هزار حرف.
ثواب تلاوت:
احاديث بسيار در فضيلت آن وارد شده از جمله:
1- علامه مجلسى رضوان اللّه عليه در جلد 19 بحار از حضرت صادق عليه السلام: علّموا اولادكم «يس» فانّها ريحانة القرآن: فرمود ياد دهيد اولادان خود را «يس». پس بدرستى كه آن ريحانه قرآن است. «1» 2- فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله: من قرء يس فى ليلة ابتغاء وجه اللّه غفر له: هر كه قرائت كند سوره يس را در شب به جهت طلب رضاى خدا، آمرزد او را «2».
«1» بحار الانوار، چ قديم ج 19 ص 72 و چ جديد ج 92 ص 291 روايت 5 بنقل از امالى الطوسى.
«2» مدرك سابق روايت 6 بنقل از «الدر المنثور».
جلد 11 - صفحه 54
3- حضرت باقر عليه السلام فرمايد: هر كه بخواند سوره يس را در عمر خود يك مرتبه، بنويسد خدا بهر مخلوقى در دنيا و به هر مخلوقى در آخرت و بهر يك كه در آسمان است دو هزار هزار حسنه و محو فرمايد از او مثل آن، و نرسد او را فقر و نه ضرر و نه هدم و نه زحمت و نه جنون و نه جذام و نه وسواس و نه دردى كه ضرر رساند او را، و تخفيف دهد خدا او را از سكرات مرگ و اهوال آن را، و متولى قبض روح او شود، و ضمانت فرمايد توسعه رزق او را در زندگانى و فرح نزد لقاء الهى و رضا به ثواب آخرتى، و به ملائكه آسمان و زمين فرمايد: بتحقيق راضى شدم از او، پس استغفار كنيد براى او. «1» 4- فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: براى هر چيزى قلب، و قلب قرآن (يس) است. «2» 5- حضرت نبوى به علوى صلوات اللّه عليهما فرمايد: يا على بخوان (يس) را كه در آن ده بركت باشد: 1- نخواند آن را گرسنه مگر سير شود. 2- تشنه سيراب شود. 3- برهنه پوشيده گردد. 4- عزب متزوج گردد. 5- ترسان مأمون شود. 6- مريض شفا يابد. 7- محبوس خلاص شود. 8- مسافر سلامتى يابد.
9- نزد ميت تخفيف عذاب شود. 10- شخص گمشده پيدا گردد. «3»
تنبيه:
اين مطلب محقق است كه فيض سبحانى لا يتناهى و منعى نباشد، لكن ثواب خاصه سور قرآنيه مشروط است به عمل كردن به وظايف مقرره در آن سوره و الّا به صرف قرائت فقط بدون عمل يا عمل بر خلاف، هر آينه موجب اغراء به جهل، و آن از حكيم على الاطلاق قبيح است؛ بلى قرائت قرآن البته ثواب خواهد داشت.
«1» نور الثقلين، ج 4، ص 372، ح 2: و بحار الانوار ج 19 قديم ص 72 و ثواب الاعمال ص 138- 139.
«2» نور الثقلين، ج 4، ص 373، ح 5.
«3» بحار الانوار چ جديد ج 92 باب 57 ص 290 روايت 4 بنقل از جامع الاخبار.
جلد 11 - صفحه 55
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (41) وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (42) اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً (43) أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً (44) وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (45)
ترجمه
همانا خداوند نگاه ميدارد آسمانها و زمين را از آنكه زايل شوند و هر آينه اگر زايل شوند نگاه نميدارد آن دو را هيچكس پس از او همانا او بوده است بردبار آمرزنده
و سوگند خوردند بخدا بسختترين سوگندهاشان كه اگر آيد آنها را بيم دهندهئى هر آينه باشند هدايت يافتهتر از يكى از چند امّت پس چون آمد آنها را بيم دهندهئى نيفزودشان جز رميدن
براى گردنكشى و مكر نمودن بدو پا پيچ و وارد نميشود مكر بد مگر باهلش پس آيا انتظار ميبرند مگر طريقه پيشينيان را پس هرگز نيابى براى طريقه خدا تبديلى و هرگز نيابى براى طريقه خدا انتقالى
و آيا سير نكردند در زمين پس بنگرند كه چگونه
جلد 4 صفحه 393
بود سر انجام كسانى كه بودند پيش از آنها و بودند شديدتر از آنها در توانائى و نبوده است خدا كه عاجز كند او را چيزى در آسمانها و نه در زمين همانا او بوده است داناى توانا
و اگر مؤاخذه ميكرد خداوند مردمانرا بآنچه كسب كردند باقى نميگذاشت بر پشت زمين جنبندهئى ولى باز پس ميدارد آنها را تا وقتى نامبرده شده پس چون آيد وقتشان پس همانا خداوند باشد به بندگانش بينا.
تفسير
خداوند در مقام بيان قدرت كامله خود فرموده كه خدا نگهدارى ميكند آسمانها و زمين را در جاى خود كه از آنجا بجانب ديگرى حركت نكنند و اگر آن دو از جاى خود حركت كنند هيچ كس نميتواند آن دو را نگهدارد بعد از خدا يا بعد از زوال از جاى خود و اگر نگهدارى نكند و زائل شوند آن دو از جاى خود احدى از كفار و غير هم در روى زمين باقى نميماند ولى خدا حليم و غفور است تعجيل در عقوبت نميكند تا بندگان موفق بتوبه شوند و آنها را بيامرزد اگر چه شرك و كفر بقدرى بزرگ است گناه آن كه سزاوار است آسمانها و زمين براى آن متزلزل و پاره پاره گردد در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند خدا حامل عرش است يا عرش حامل خدا فرمود خدا حامل عرش و آسمانها و زمين است و آنچه در آنها است و آنچه ما بين آنها است و اين مراد از قول خداوند است ان اللّه يمسك السموات و الارض تا آخر آيه و در اكمال از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه بوجود ما خدا نگهميدارد آسمانها و زمين را از زوال و به اين معنى احاديث ديگرى هم وارد شده است و گفته شده است خداوند براى تنبّه و تهديد مشركين مكّه كه قسم ياد كرده بودند اگر پيغمبرى براى آنها بيايد زودتر از يهود و نصارى و غيره باو ايمان بياورند فرموده و قسم خوردند بخدا بمحكمترين و مؤكّدترين قسمهاشان كه اگر بيايد آنها را بيم دهندهئى از جانب خدا بوده باشند نزديكتر بهدايت از يكى از آندو امّت و ساير امم و ظاهرا كلمه احدى در بعض استعمال شده يا مراد مصداق احدى الامم است كه بر اهر امّتى اطلاق ميشود يعنى نزديكتر بهدايت باشند از آنچه صادق است بر آن احدى الامم كه مراد تمام امّتها باشد يا امّت مهمّ معروفى در عربستان كه يهود بودند و بنظر حقير محتمل است قسم ياد كرده باشند كه اگر از اولاد حضرت اسمعيل كه عرب از نسل او است پيغمبرى بيايد زودتر از يهود كه
جلد 4 صفحه 394
باولاد حضرت اسحق ايمان آوردهاند ايمان باو بياورند و بنابراين احدى الامم بىاشكال است پس چون آمد از جانب خدا نذيرى كه مانند آن نيامده بود و نخواهد آمد نزد آنها چيزى نيفزود بر احوال آنها آمدن او مگر رميدن و تنفّر نمودن و دورى كردن و فرار از حق و حقيقت براى تأنّف و تكبّر و سركشى و خودسرى در زمين و مكر نمودن آنهم مكر بد و بيجا و محلّ با خدا و پيغمبر او و اهل ايمان و احاطه نميكند و پا پيچ نميگردد مكر بد مگر بصاحبش پس آيا منتظر چيزى هستند غير طريقه معموله خدا با پيشينيانشان اگر چنين است كه منتظرند بايد بدانند همان عذاب كه بر پيشينيانشان نازل شد يا نوع ديگر بر آنها نازل خواهد شد پس نمىيابى تو اى پيغمبر براى طريقه خدا تبديلى كه عذاب را مبدّل نمايد بچيز ديگرى و نمىيابى براى طريقه خدا تحويلى كه آنرا منتقل نمايد بجاى ديگرى بلكه آن عذاب است براى كفّار بلى تغيير در نوع آن ممكن است روى دهد كه براى آنها صاعقه و خسف و غرق و امثال اينها بود و براى اينها قحط و غلا و شمشير اولياء خدا آيا سير نكردند در سفرهاى خودشان بشام و يمن و عراق تا به بينند از آثار باقيه عمارات خراب شده اقوام سابقه آنچه موجب عبرت و تنبّه آنها شود و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنستكه آيا نظر ننمودند در قرآن و در اخبار امم ماضيه كه هلاك شدند در هر حال آنها قوّت و قدرت و تمكّنشان از اينها بيشتر بود و نتوانستند با خدا درافتند ور افتادند چون خدا اينطور نبوده و نخواهد بود كه كسى يا چيزى بتواند او را عاجز نمايد و مانع از نفوذ اراده او شود در آسمانها و زمين چون او عالم بتمام اشياء و آثار آنها است و قادر بر تمام امور و اگر بخواهد مردم را بگناهشان مؤاخذه كند جنبندهئى را در روى زمين باقى نميگذارد از گناهكاران يا تمام خلق حتّى حيوانات چنانچه در طوفان نوح (ع) روى داد كه حيوانات هم غرق شدند مگر از هر نوع لازم يك جفت چون وقتى عذاب آمد خشك و تر را با هم ميسوزاند «مالك ملك وجود حاكم ردّ و قبول هر چه كند جور نيست گر تو بنالى خطا است» علاوه بر آنكه همه گناهكارند ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو ولى نميكند و تأخير مىاندازد عذاب آنها را تا روز قيامت يا وقت مرگ يا زمانى كه مصلحت در عذاب آنها باشد كه خدا ميداند و مصلحت در اظهار آن نيست و چون آن موعد معيّن در علم الهى رسيد باز
جلد 4 صفحه 395
خدا باحوال بندگانش بصير و بينا است هر كس را بقدر استحقاقش عذاب ميكند و جزاى اعمال خويش را ميدهد و اگر قابل عفو باشد ميآمرزد و ثواب تلاوت اينسوره در ذيل سوره قبل ذكر شد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 4 صفحه 396
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
».
وَ لَو يُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلي ظَهرِها مِن دَابَّةٍ وَ لكِن يُؤَخِّرُهُم إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (45)
و اگر بر فرض اينكه خداوند مؤاخذه فرمايد ناس را باعمال خودشان باقي نميماند جنبندهاي بر روي زمين و لكن تأخير مياندازد تا مدت معيني که تعيين شده پس زماني که مدت آنها سر رسيد خداوند هست به بندگان خود بينا که که را بايد هلاك كند بعذاب و که را بايد بمقامات عاليه برساند.
وَ لَو يُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما كَسَبُوا اينکه كفر و شرك و معاصي اقتضاء همه گونه بلاء و عذاب دارد لكن مانع آن اينست که بسا موفق به توبه و ايمان شوند يا در نسل آنها افراد صالح بوجود آيند.
ما تَرَكَ عَلي ظَهرِها مِن دَابَّةٍ يكي از موانع همين حيوانات بيگناه هستند چنانچه ميفرمايد
لو لا شيوخ ركع و اطفال رضع و بهائم رتع لصب عليكم- البلاء صبا.
وَ لكِن يُؤَخِّرُهُم إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي که لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ (اعراف آيه 32).
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم سر رسيد مدت حيات آنها و زندگاني آنها.
فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً بينا است ميداند هر که را بچه كيفيت و حالت هلاك كند.
جلد 15 - صفحه 43
هذا آخر ما اردنا في تفسير سورة الفاطر و الحمد للّه و الشكر علي نعمائه و الصلاة و السلام علي اهل اصطفائه و اللعن علي اعدائه الي يوم لقائه و يتلوه ان شاء اللّه سورة المباركة يس و بقية السور و انا العبد الذليل الحقير الفقير المسكين المستكين السيّد عبد الحسين المدعوّ بالطّيب غفر له.
جلد 15 - صفحه 44
سوره يس مكي- 83 آيه
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم الحمد لوليّه و الصّلاة و السّلام علي نبيّه و علي وليّه و اوليائه و اللعن علي اعدائه الي يوم لقائه (امّا الكلام في فضائلها) اخبار بسيار از طرق عامه و خاصه در فضيلت اينکه سوره مباركه رسيده و ما اكتفاء ميكنيم ببعض اخباري که از ائمه طاهرين رسيده آنهم فقط بدون ترجمه آنها آنهم بنحو اختصار: از إبن بابويه مسندا از ابي بصير از حضرت صادق (ع) روايت كرده که فرمود:
(ان لكلّ شيئي قلب و ان قلب القرآن يس فمن قرأها قبل ان ينام او في نهاره قبل أن يمسي کان في نهاره في المحفوظين المرز و قين حتّي يمسي و من قرأها في ليله قبل ان ينام وكّل اللّه به الف ملك يحفظونه من شرّ كلّ شيطان رجيم و من كلّ آفة و ان مات في يومه ادخله اللّه الجنّة و حضر غسله ثلاثون الف ملك كلّهم يستغفرون له و يشيعونه الي قبره بالاستغفار فاذا دخل في لحده كانوا في جوف قبره يعبدون اللّه و ثواب صلواتهم له و فسح له في قبره مدّ بصره و اومن من ضغطة القبر و لم يزل في قبره نور ساطع الي عنان السماء الي ان يخرجه اللّه من قبره فاذا اخرجه لم يزل ملائكه اللّه يشيعونه و يحدثونه و يضحكون في وجهه و يبشرونه بكل خير حتي يجوزوا به علي الصراط و الميزان فيقفونه من اللّه موقفا لا يکون عند اللّه خلق اقرب منه الا ملائكة اللّه المقربون و انبيائه المرسلون و هو مع النبيين واقف بين يدي اللّه لا يحزن مع من يحزن و لا يهمّ مع من يهمّ و لا يجزع مع من يجزع ثم يقول له الربّ تبارك و تعالي اشفع عندي اشفعك في جميع ما تشفع و سلني اعطك عندي جميع ما تسئل فيسال فيعطي و يشفع فيشفع و لا يحاسب فيمن يحاسب و لا يوقف مع من يوقف و لا يذل مع من يذل و لا يكتب بخطيئة و لا بشيء من عمله و يعطي كتابا منشورا حتّي يهبط من عند اللّه فيقول النّاس باجمعهم سبحان اللّه ما کان لهذا العبد من خطيئة واحدة و يکون من رفقاء محمّد (ص)
جلد 15 - صفحه 45
و نيز از إبن بابويه مسندا از جابر جعفي از حضرت صادق (ع) فرمود
(من قرء سورة يس في عمره مرة كتب اللّه له بكل خلق في الدنيا و بكل خلق في الاخرة و في السماء بكل واحد الفي الف حسنة و محي عنه مثل ذلک سيئة و لا فقر و لا غرم و لا هدم و لا نصب و لا جنون و لا جذام و لا وسواس و لا داء يضرّه و خفّف عنه سكرات الموت و اهواله و وليّ قبض روحه و کان ممّن يضمن اللّه له السعة في معيشته و الفرح (الفرج خ- ل) عند لقائه و الرضا بالثواب في آخرته و قال اللّه تعالي لملائكته اجمعين من في السموات و الارض قد رضيت عن فلان فاستغفروا له)
و از شيخ طوسي در مجالس خود مسندا از حضرت صادق (ع) فرمود
(علّموا اولادكم يس فانّها ريحانة القرآن)
و غير ذلک از اخبار و فوائد بالاخص بر اهل قبور و بر مسافر و بر حفظ از سارق و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 45)- اگر لطف او نبود جنبندهای بر پشت زمین نبود! این آیه که آخرین آیه سوره «فاطر» است بحثهای تند و تهدیدهای شدید گذشته این سوره را با بیان لطف و رحمت پروردگار بر مردم روی زمین پایان میدهد، همان گونه که این سوره را با گشایش رحمت خدا بر مردم آغاز کرد.
آیه قبل که مجرمان بیایمان را تهدید به سرنوشت پیشینیان میکرد این سؤال را برای بسیاری از آنها و دیگران مطرح میسازد که اگر سنت الهی در باره همه گردنکشان چنین است پس چرا این قوم مشرک و سرکش مکّه را مجازات نمیکند؟! در پاسخ این سؤال میفرماید: «اگر خداوند همه مردم را به خاطر اعمالی که انجام دادهاند مجازات کند (و هیچ مهلتی برای اصلاح و تجدید نظر و خودسازی به آنان ندهد) جنبندهای را بر پشت زمین باقی نخواهد گذاشت» (وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ).
آن چنان مجازاتهای پی در پی نازل میشد و صاعقهها و زلزلهها و طوفانها گنهکاران ظالم را در هم میکوبید که زمین جای زندگی برای کسی نبود.
«ولی خداوند (به لطف و کرمش) آنها را تا زمان معینی به تأخیر میاندازد» و به آنها فرصت برای توبه و اصلاح میدهد (وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی).
اما این حلم و فرصت الهی حسابی دارد، تا زمانی است که اجل آنها فرا نرسیده باشد، «اما هنگامی که اجل آنها فرارسد (هر کس را به مقتضای عملش جزا میدهد چرا که) خداوند نسبت به بندگانش بصیر و بیناست» هم اعمال آنها را میبیند و هم از نیات آنها با خبر است (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً).
«پایان سوره فاطر»
ج4، ص81
سوره یس [36]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده و 83 آیه دارد
محتوای سوره:
در این سوره چهار بخش عمده مخصوصا دیده میشود:
1- نخست سخن از رسالت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و قرآن مجید و هدف از نزول این کتاب بزرگ آسمانی است.
2- بخش دیگر از رسالت سه نفر از پیامبران الهی، و چگونگی دعوت آنها به سوی توحید و مبارزه پیگیر و طاقتفرسای آنها با شرک سخن میگوید.
3- بخشی از این سوره که از آیه 33 شروع میشود و تا آیه 44 ادامه دارد مملو از نکات جالب توحیدی، و بیان گویا از آیات و نشانههای عظمت پروردگار در عالم هستی است.
4- بخش مهم دیگری از این سوره در مسائل مربوط به «معاد» و دلائل گوناگون آن و چگونگی حشر و نشر، و سؤال و جواب در روز قیامت، و پایان جهان، و بهشت و دوزخ سخن میگوید، و در لابلای این بحثها آیاتی تکان دهنده برای بیداری و هشیاری غافلان و بیخبران آمده است که اثری نیرومند در دلها و جانها دارد.
فضیلت تلاوت سوره:
سوره «یس» در احادیث به عنوان «قلب قرآن» نامیده شده است.
در حدیثی از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم: «هر چیز قلبی دارد، و قلب قرآن یس است».
ج4، ص82
در حدیثی از امام صادق علیه السّلام نیز همین معنی آمده است و در ذیل آن میافزاید: «هر کس آن را در روز پیش از آن که غروب شود بخواند در تمام طول روز محفوظ و پر روزی خواهد بود، و هر کس آن را در شب پیش از خفتن بخواند خداوند هزار فرشته را بر او مأمور میکند که او را از هر شیطان رجیم و هر آفتی حفظ کنند ...» و به دنبال آن فضائل مهم دیگری نیز بیان میفرماید.
این عظمت به خاطر محتوای عظیم این سوره است.
محتوایی بیدارگر ایمان بخش و مسؤولیت آفرین و تقوازا که وقتی انسان در آن اندیشه کند و این اندیشه در اعمال او پرتوافکن گردد خیر دنیا و آخرت را برای او به ارمغان میآورد.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
نکات آیه
۱ - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنیا از سوى خداوند، هیچ جنبنده اى در سطح زمین باقى نخواهد ماند. (و لو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابّة)
۲ - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنیا از سوى خداوند، هیچ انسانى - چه خوب و چه بد - در سطح زمین باقى نخواهد ماند. (و لو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابّة) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که مقصود از «دابّه» انسان ها باشد; زیرا مجازات و کیفر مربوط به آنان است. گفتنى است جمله «و لکن یؤخّرهم...» - که در آن ضمیر جمع به «الناس» بازمى گردد - تأییدکننده همین مطلب است.
۳ - مهلت خداوند به بندگان گنه کار و تأخیر مجازات آنان تا قیامت، از سنّت هاى او است. (و لو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابّة و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى) مقصود از «أجل مسمّى»، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.
۴ - همه انسان ها، اجل معینى دارند. (و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)
۵ - انسان، موجودى مختار بوده و رفتار او تعیین کننده سرنوشت او است. (و لو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا) برداشت یاد شده، با توجه به این نکته است که «با» در «بماکسبوا» براى سببیت است; یعنى، اگر خدا آنان را به سبب رفتارشان مؤاخده کند... .
۶ - بقاى نسل انسان و تداوم حیات زندگان در کره زمین، فلسفه به تأخیر افتادن کیفر گناه کاران و کافران تا قیامت (و لو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابّة و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)
۷ - مصلحت بقاى نسل انسان ها و حیات در زمین، مهم تر از مصلحت عقوبت دنیایى بندگان گنه کار و کافران (و لو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابّة و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)
۸ - قیامت، عرصه مجازات و کیفر و پاداش (و لو یؤاخذ اللّه الناس ... و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)
۹ - عقوبت و مجازات کافران و گنه کاران، امرى قطعى است که در عالم پس از مرگ تحقق خواهد یافت. (و لو یؤاخذ اللّه الناس ... و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى)
۱۰ - خداوند، به امور بندگانش بصیر و بینا است. (فإنّ اللّه کان بعباده بصیرًا)
۱۱ - مهلت دادن به کافران و گنه کاران و به تأخیر انداختن مجازات آنان، کارى عالمانه و برخاسته از آگاهى دقیق خداوند به احوال و مصالح بندگان (و لکن یؤخّرهم إلى أجل مسمًّى فإذا جاء أجلهم فإنّ اللّه کان بعباده بصیرًا) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که «فإنّ اللّه کان...» در مقام تعلیل براى جمله پیش (و لکن یؤخّرهم...) مى باشد; یعنى، چون خداوند به احوال بندگانش آگاه است; از این رو مجازات آنان را تا زمان معین به تأخیر انداخته است.
موضوعات مرتبط
- اجل: اجل مسمى ۴
- انسان: آثار مؤاخذه دنیوى انسان ها ۱، ۲; اجل انسان ها ۴; اختیار انسان ۵; اهمیت بقاى نسل انسان ها ۶، ۷; عوامل انقراض انسان ها ۲
- اهم و مهم :۷
- جانداران: عوامل نابودى جانداران ۱
- حیات: عوامل انقراض حیات ۱
- خدا: آثار علم خدا ۱۱; بصیرت خدا ۱۰; سنتهاى خدا ۳; فلسفه مهلتهاى خدا ۱، ۲
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۵
- سنتهاى خدا: سنت مهلت ۳
- عمل: آثار عمل ۵
- قیامت: پاداش در قیامت ۸; کیفر در قیامت ۸; ویژگیهاى قیامت ۸
- کافران: اهمیت کیفر کافران ۷; تأخیر عذاب کافران ۱۱; حتمیت کیفر اخروى کافران ۹; فلسفه مهلت به کافران ۶، ۱۱
- کیفر: فلسفه تأخیر کیفر ۶
- گناهکاران: اهمیت کیفر گناهکاران ۷; تأخیر عذاب گناهکاران ۱۱; حتمیت کیفر اخروى گناهکاران ۹; فلسفه مهلت به گناهکاران ۶، ۱۱; مهلت به گناهکاران ۳
منابع