غافر ١٢
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْکَبِيرِ |
ترجمه
غافر ١١ | آیه ١٢ | غافر ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِذا دُعِیَ اللهُ وَحْدَهُ ...»: (نگا: زمر / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ «12»
اين (عذاب) براى آن است كه هرگاه خداوند به يگانگى خوانده مىشد، كفر مىورزيديد، ولى هرگاه براى او شريكى مطرح مىشد باور مىكرديد، پس (امروز) حكم براى خداوند بلند مرتبه (و) بزرگ است.
نکته ها
«1». جاثيه، 24.
جلد 8 - صفحه 227
بسيارند كسانى كه مؤمن خالص نيستند و در كنار اسلام و ايمان، به قدرتها نيز دل بستهاند؛ در گفتار و اعمال خود، ضمن پذيرفتن اسلام به جلب رضاى اين و آن و مراعات قوانين شرق و غرب توجّه دارند و در مجالس كفّار، نوعى ضعف و حقارت و تنهايى و خجالت بر آنان سايه مىافكند و گاهى كار به آن جا مىرسد كه به خاطر حضور در يك جلسهى رسمى نماز نمىخوانند.
پیام ها
1- به هنگام مجازات مجرمان، دليل سقوط آنها و علت قهر خود را بيان كنيد.
ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا ...
2- كفر، دليل عذاب دائمى است. فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ ذلِكُمْ بِأَنَّهُ ... كَفَرْتُمْ
3- شرك، كفر است. «دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ»
4- داورى در قيامت از آنِ خداوند است. «فَالْحُكْمُ لِلَّهِ»
5- هرگز موجوداتى را كه شريك او مىدانيد قابل مقايسه با او نيستند، زيرا او «الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ» است.
6- فكر نكنيد شرك به خدا ضررى مىزند. إِنَّ الشِّرْكَ ... فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ «12»
كفار بعد از اعتراف گويند آيا ما را رجوعى باشد به دنيا تا در آن به طاعت و عبادت مشغول شويم. اين تمنى آنها محال است و ملائكه بر سبيل توبيخ به آنها گويند:
ذلِكُمْ بِأَنَّهُ: اين عذاب و نكال ملازم حال شما است به سبب آنست كه، إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ: چون دعوت مىشد خدا در حالت يگانگى، يعنى چون اهل ايمان به كلمه توحيد قائل مىشدند، كَفَرْتُمْ: كافر مىشديد به يگانگى او و مىگفتيد «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» «2». وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ: و اگر شرك آورده
«1» على محمد على دخيل در صفحه 55 كتاب فاطمة بنت اسد از اين جريان تحت عنوان روايت مشهور ياد كرده و به كشف الغمة: 19 ارجاع داده است.
«2» سوره ص آيه 5.
جلد 11 - صفحه 288
مىشد به خدا، يعنى ابناى جنس شما شرك مىآوردند، تُؤْمِنُوا: ايمان مىآورديد شما به آن شركاء، فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ: پس امر و فرمان روائى مر خداى راست كه متعالى باشد از آنكه نسبت شرك به او دهند. بزرگوار از آنكه در استحقاق عبادت غير را با او برابر نمايند: تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ «11» ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ «12» هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آياتِهِ وَ يُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَ ما يَتَذَكَّرُ إِلاَّ مَنْ يُنِيبُ «13» فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ «14» رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ «15»
يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ «16» الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «17»
ترجمه
گفتند پروردگارا ميراندى ما را دوبار و زنده گرداندى ما را دوبار پس اعتراف كرديم بگناهانمان پس آيا بسوى بيرون رفتن راهى هست
اين براى آنست كه چون خوانده ميشد خدا بتنهائى كفر ميورزيديد و اگر شرك آورده ميشد باو ميگرويديد پس حكم براى خداى بلند مرتبه بزرگ است
او است كسيكه مينمايد بشما آيتهايش را و ميفرستد براى شما از آسمان روزى را و پند نميگيرد مگر كسيكه بازگشت مينمايد
پس بخوانيد خدا را با آنكه خالص كنندگان باشيد براى او دين را و اگر چه ناخوش داشته باشند كافران
او بلند كننده رتبهها داراى مقرّ سلطنت است القاء ميكند روان را از امر خود بر هر كه ميخواهد از بندگانش تا بيم دهد از روز ملاقات
روز كه آنان ظاهر شوندگانند پوشيده نميباشد بر خدا از آنان چيزى براى كيست پادشاهى آنروز براى خداوند يكتاى داراى قهر و غلبه است
آنروز جزا داده ميشود هر كس بآنچه كسب كرد نيست ستمى در آنروز همانا خداوند زود حساب است.
تفسير
خداوند سبحان نقل فرموده كلام كفار سابق الذّكر را بعد از ورود
جلد 4 صفحه 519
در جهنّم كه عرضه ميدارند پروردگارا دو مرتبه ما را ميراندى يكمرتبه در دنيا و يكمرتبه در قبر و دو مرتبه زنده نمودى يكمرتبه در قبر و يكمرتبه در قيامت چون براى سؤال قبر مردم زنده ميشوند و بعد از آن ميميرند و پس از اين اظهار اقرار مينمايند بگناهان خودشان و از خداوند درخواست مينمايند كه آنها را از جهنّم اخراج فرمايد و بدنيا برگرداند تا مردمان خوبى شوند ولى افسوس كه ديگر محلّى براى اجابت اين درخواست باقى نمانده چون دنيا تمام شده و نوبت بآخرت رسيده لذا خداوند از جواب آنها صرف نظر فرموده بيان تقصيرشان را ميفرمايد كه اين عذاب شما براى آنستكه وقتى پيغمبر فرمود بگوئيد خدائى نيست جز خداى يگانه قبول ننموديد و منكر شديد و وقتى شياطين جنّى و انسى براى شما معبودهاى باطل را يادآورى مينمودند تصديق ميكرديد و امروز حكم و فصل خصومت و تميز بين حق و باطل با خداوند بلند مرتبهئى است كه احدى بمرتبه او نميرسد و بزرگ است بقدريكه بوصف نميگنجد و حكم فرموده بخلود شما در جهنّم و شريك و عديل و معارضى ندارد كه بتواند حكم او را تغيير دهد و پس از اين مقال خداوند متعال دليل توحيد خود را يادآورى فرموده كه آيات و نشانههاى آن در تمام عالم ظاهر و هويدا است و از آن جمله نزول موجبات روزى بندگان است از آسمان و متذكر و متنبّه بوجود خداوند يگانه قادر كريم رحيم نميشود مگر كسيكه از وادى غفلت پاى بيرون نهد و در درياى فكرت غوطهور گردد و رجوع نمايد از خلق بحق تا بشناسد او را و شكر نعمتش را بجا آورد پس بخوانيد خدا را و خالص كنيد دين خود را از شرك براى او اگر چه مخالف رأى و دلخواه كفّار و مشركين باشد و بدانيد كه خداوند مرتبه و درجه بندگانرا هر قدر قابل و لايق باشند بلند ميكند تا ميرساند بمقام قاب قوسين او أدنى و القاء ميكند روح ايمان كامل و مقدّس را از عالم امر كه فوق عالم خلق است بر كسانيكه بخواهد از بندگان خود مانند اوّل شخص عالم امكان و خاندان عظيم الشّأن او چنانچه قمّى ره نقل فرموده آن روح القدس است كه اختصاص به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار دارد براى آنكه بترسانند مردم را از عذاب روز قيامت كه روز ملاقات خلق اولين و آخرين است با يكديگر و روز ملاقات آنها است نتيجه اعمالشانرا و قمّى ره نقل فرموده كه روز ملاقات اهل آسمان و زمين
جلد 4 صفحه 520
است با يكديگر و منافات با آنچه ذكر شد ندارد و محتمل است مراد از رفيع الدّرجات بودن خداوند در اعلى درجات جمال و جلال و صفات كمال باشد و مراد از عرش مكرّر ذكر شده است و در روز قيامت تمام مردم از قبرها ظاهر و بارز شوند و تمام اسرار و ضمائرشان آشكار گردد و با زيادى و كثرتى كه دارند كوچكترين چيزى از ذوات و احوال و اعمال و اوصاف آنها بر خدا مخفى و پوشيده نيست و در آنروز تمام قدرتها و سلطنتهاى ظاهرى نابود است لذا وقتى از مردم سؤال ميشود كه امروز سلطنت با چه كس است همه يكمرتبه بلسان حال و مقال از صميم قلب جواب ميدهند از آن خداوند يگانه قهّار است و از روايت علوى در توحيد استفاده ميشود كه خدا سؤال ميكند و انبيا و حجج جواب ميدهند و هر كس بجزاى عملش ميرسد و بكسى ظلم نميشود كه از ميزان استحقاقش كمتر اجر ببرد يا بيشتر معذّب گردد و هيچ كارى خدا را از كار ديگر باز نميدارد لذا در يك چشم بهم زدن بحساب تمام خلق رسيدگى ميفرمايد و ظاهرا اين سؤال و جواب يكمرتبه ديگر از خداوند با خودش بتنهائى واقع ميشود و آن بين نفخه اوّل و دوم است كه در بعضى از روايات ذكر شده است
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكُم بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللّهُ وَحدَهُ كَفَرتُم وَ إِن يُشرَك بِهِ تُؤمِنُوا فَالحُكمُ لِلّهِ العَلِيِّ الكَبِيرِ «12»
اينست که شما زماني که خوانده شديد خدا را بوحدانيت كافر شديد به او و زماني که خوانده شديد بشرك و كفر ايمان ميآوريد پس حكم شما مختصّ بخداوند علي كبير است.
اينکه رشته سر دراز دارد امروز اكثر مردم از مجالسي که ذكر خدا و دين و احكام و مواعظ و نصايح ميشود اعراض ميكنند و بد ميگويند و امّا در مجالس كفر و ضلالت و فسق و فجور و ملهيات که منعقد ميشود استقبال ميكنند و مجتمع ميشوند.
ذلِكُم بيان مقت الهي براي اينست که شما.
بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللّهُ وَحدَهُ که شما را دعوت بتوحيد و ايمان بانبياء و تصديق
جلد 15 - صفحه 360
آنها و بسعادت دارين ميكنند.
كَفَرتُم منكر توحيد ميشويد انبياء را تكذيب ميكنيد احكام دين را زير پا ميگذاريد از قرآن اعراض ميكنيد از علماء فرار ميكنيد که گفتند
«يفرون من العلماء فرار الغنم من الذّئب».
وَ إِن يُشرَك بِهِ که شرك بخدا بياورند و تكذيب انبياء كنند و دعوت به ضلالت و فساد كنند.
تُؤمِنُوا بآنها ايمان ميآوريد حكم شما را بايد خداوند معين و بيان فرمايد فَالحُكمُ لِلّهِ العَلِيِّ الكَبِيرِ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- اما ناگفته پیداست که پاسخ این تقاضای کافران که از دوزخ بیرون آیند و به دنیا برگردند تا به گمان خود گذشته تاریک را جبران نمایند منفی است و منفی بودن آن به قدری روشن است که حتی در آیات مورد بحث سخنی از آن به میان نیامده، تنها در این آیه مطلبی ذکر میکند که به منزله دلیل آن است، میفرماید:
«این به خاطر آن است که وقتی خداوند به یگانگی خوانده میشد انکار میکردید و اگر برای او همتایی میپنداشتند ایمان میآورید» (ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا).
آری! هر جا سخن از توحید و پاکی و تقوا و فرمان حق بود چهره درهم میکشیدید، و هر جا از کفر و نفاق و شرک و آلودگی سخن به میان میآمد خوشحال و شادان میشدید، و به همین دلیل سرنوشتی غیر از این ندارید.
در پایان آیه برای آن که این تاریکدلان مشرک را برای همیشه مأیوس کند، میفرماید: «اکنون داوری مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است» و شما را مطابق عدل خود کیفر میدهد (فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ).
جز او قاضی و دادخواه و دادرسی در این محکمه نیست، و چون او «علیّ» و «کبیر» است نه مغلوب کسی میگردد، نه توصیهای در او مؤثر میشود، و هیچ راه فراری در برابر حکمش وجود ندارد.
نکات آیه
۱ - کفر و گرایش به شرک، سبب پذیرفته نشدن عذرخواهى و درخواست کافران و مشرکان براى رهایى خویش از عذاب الهى (ذلکم بأنّه إذا دعى اللّه وحده کفرتم و إن یشرک به تؤمنوا) «ذلکم» اشاره به مطلب گذشته (عذاب شدن) دارد; یعنى، «ذلکم الذى أنتم فیه من العذاب». گفتنى است که «باء» در «بأنّه» براى سببیت مى باشد.
۲ - عذاب شدن کافران و مشرکان در قیامت، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ایمان از سوى خداوند (ذلکم بأنّه إذا دعى اللّه وحده کفرتم و إن یشرک به تؤمنوا)
۳ - شرک، کفر است و مشرکان، کافراند. (إنّ الذین کفروا ... ذلکم بأنّه إذا دعى اللّه وحده کفرتم و إن یشرک به تؤمنوا) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که در این آیات، مشرکان با عنوان کافران معرفى شده اند.
۴ - گرایش به شرک، پس از آگاهى از یگانگى خداوند، موجب عذاب گریزناپذیر در قیامت است. (فهل إلى خروج من سبیل . ذلکم بأنّه إذا دعى اللّه وحده کفرتم و إن یشرک به تؤمنوا)
۵ - همه داورى ها در قیامت، از آنِ خدا است. (فالحکم للّه) الف و لام در «الحکم» براى جنس و مفید استغراق و شمول مى باشد; یعنى، «کلّ حکم للّه».
۶ - تنها خداوند، شایسته حکم دادن و داورى است. (الحکم للّه) لام در «للّه» براى اختصاص است.
۷ - خداوند، علىّ (برتر) و کبیر (بزرگ) است. (للّه العلىّ الکبیر)
۸ - حکم خداوند به عذاب مشرکان و کافران حق ناپذیر، قطعى و قابل نقض و تغییر نیست. (فالحکم للّه العلىّ الکبیر) آمدن دو صفت «علىّ» و «کبیر» براى خداوند (پس از ذکر حکم الهى درباره کافران و مشرکان) مى تواند گویاى مطلب یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: على ۷; کبیر ۷
- ایمان: دعوت به ایمان ۲
- حق: حتمیت عذاب حق ناپذیران ۸
- خدا: اتمام حجت خدا ۲; اختصاصات خدا ۵، ۶; حتمیت قضاوت خدا ۸; دعوتهاى خدا ۲; سنتهاى خدا ۸; قضاوت اخروى خدا ۵; قضاوت خدا ۶
- شرک: آثار شرک ۱، ۴; کفر شرک ۳
- عذاب: درخواست نجات از عذاب ۱; موجبات عذاب اخروى ۴
- علم: آثار علم ۴
- قیامت: قضاوت در قیامت ۵
- کافران: ۳ اتمام حجت بر کافران ۲; حتمیت عذاب کافران ۸; دعوت از کافران ۲; عذاب اخروى کافران ۲; موانع قبول عذر کافران ۱
- کفر: آثار کفر ۱; موارد کفر ۳
- مشرکان: اتمام حجت بر مشرکان ۲; حتمیت عذاب مشرکان ۸; دعوت از مشرکان ۲; رد درخواست مشرکان ۱; عذاب اخروى مشرکان ۲; کفر مشرکان ۳; موانع قبول عذر مشرکان ۱
منابع