روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۷۳
آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ الْحُكْمِ بِالْقُرْعَة
روي حماد بن عيسي عمن اخبره عن حريز عن ابي جعفر ع قال :
من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۷۲ | حدیث | من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۷۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۰۹
حماد بن عيسى بواسطه يك تن از حريز از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: اوّلين كسى كه در باره او قرعه زدند مريم بنت عمران بود كه خدا مىفرمايد: وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ (آل عمران: ۴۴) يعنى: «و تو اى رسول ما حاضر نبودى آن هنگام كه براى نگهبانى و كفالت مريم قرعه مىزدند». و سهام قرعه شش عدد بود، پس از آن براى يونس عليه السّلام قرعه كشيدند آن زمان كه با قوم خود به كشتى نشست و كشتى به گرداب افتاد و براى نجات لازم شد به دريا افكنند و آن حيوانى كه به كشتى حمله قربانى دهند و قرعه كشيدند تا چه كس را به دريا افكنند و تا سه بار قرعه به نام يونس بيرون آمد، فرمود: آنگاه يونس عليه السّلام به عرشه كشتى درآمد و ناگهان با نهنگى دهان گشوده روبرو گرديد پس خود را به دهان او افكند. سپس اين قرعه كشيدن براى عبد المطلب روى داد بدين نحو كه او نه پسر داشت و نذر كرد كه اگر خداوند پسر دهمى را به وى عنايت كند او را ذبح نمايد، پس هنگامى كه عبد اللَّه تولّد يافت امكان اين نداشت كه او را با اينكه رسول خدا در صلبش خواهد بود ذبح نمايد لذا عبد اللَّه را در برابر ده شتر بقرعه گذارد و قرعه بنام عبد اللَّه درآمد و ده ده بر شتران افزود و قرعه كشيد، پيوسته بنام عبد اللَّه بيرون مىشد تا عدد شتران به صد رسيد در اين هنگام قرعه بر شتران افتاد عبد المطّلب كه اين ديد گفت: با خدا انصاف ندادهام و قرعه را سه بار بنام عبد اللَّه و صد شتر زد و هر سه بار قرعه بشتران افتاد، عبد المطّلب گفت: اكنون دانستم كه خداى من راضى شده است پس شتران را قربانى كرد.