روایت:الکافی جلد ۸ ش ۵۲۰
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
عنه عن احمد بن محمد عن الحسن بن علي عن داود بن سليمان الحمار عن سعيد بن يسار قال :
الکافی جلد ۸ ش ۵۱۹ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۵۲۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۷۱
سعيد بن يسار گويد: من و حارث بن مغيرة نصرى و منصور صيقل از امام صادق عليه السّلام اجازه ملاقات خواستيم و حضرت وعده ملاقات و ديدار ما را در خانه طاهر نوكر خود قرار داد، ما نماز عصر را خوانديم و بدان جا رفتيم و ديديم كه آن حضرت بر تختى كه فاصلهاش با زمين نزديك بود تكيه زده ما در گرد او نشستيم پس آن حضرت برخاسته نشست و پاهاى خود را از روى تخت دراز كرد و گامها را بر زمين گذارد سپس فرمود: ستايش خداى را است كه مردم براست و چپ رفتند، جمعى مرجئة شدند و دسته خوارج گشتند، و گروهى قدريه و شما را هم ترابية ناميدند، سپس دست راست خود را بلند كرده فرمود: بدانيد بخدا سوگند كه آن (يعنى حقيقت دين و ايمان) نيست جز خداى يگانهاى كه شريك ندارد و رسول او و خاندان رسولش عليهم السّلام و شيعيان ايشان كرم اللَّه وجوههم، و هر چه جز اين باشد چيزى نيست، و بخدا سوگند على (عليه السّلام) پس از رسول خدا (ص) شايستهترين مردم بود بسرپرستى و راهنمائى مردم- و اين كلام را سه بار فرمود-.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۳۸۳
سعيد بن يسار مىگويد: من و حارث بن مغيره نصرى و منصور صيقل از امام صادق عليه السّلام اجازه ملاقات خواستيم و حضرت وعده ديدار ما را در خانه طاهر، نوكر خود قرار داد. ما نماز عصر را خوانديم و بدان جا رفتيم و ديديم كه آن حضرت بر تختى تكيه زده كه ارتفاعش از زمين كم بود. ما گرد ايشان نشستيم. آن حضرت برخاست و نشست و پاهاى خود را از روى تخت دراز كرد به گونهاى كه پاهاى حضرت به زمين رسيد، سپس فرمود: سپاس مر خدا را سزاست، مردم به راست و چپ رفتند، گروهى مرجئه، دستهاى خوارج، شمارى قدريه گشتند و شما را ترابيّه مىنامند. سپس دست راست خود را بالا برد و فرمود: بدانيد بخدا سوگند كه آن [دين حقيقى] نيست مگر خداى يگانهاى كه شريك ندارد و رسولش و خاندان رسولش و شيعه آنها- كرّم اللَّه وجوههم-، و آنچه جز اين است چيزى نيست، و بخدا سوگند على عليه السّلام براى سرپرستى و هدايت مردم شايستهترين مردم بود و اين سخن را سه بار تكرار كرد.