روایت:الکافی جلد ۲ ش ۴۲۳
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عنه عن ابيه عن علي بن الحكم رفعه الي ابي بصير قال :
الکافی جلد ۲ ش ۴۲۲ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۴۲۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۳۷۳
از ابى بصير، گويد: وارد شدم به امام كاظم (ع) در سالى كه وفات كرده بود در آن امام صادق (ع) و گفتم: قربانت، شما را چه چيشى كشتيد و فلانى شترى كشته؟ در پاسخ فرمود: اى ابا محمد، به راستى نوح در كشتى بود و در آن بود آنچه خدا خواسته بود و آن كشتى زير فرمان بود و گرد خانه كعبه گرديد و آن طواف نساء بود و نوح جلو آن را رها كرد و خدا عز و جل به كوهها وحى كرد كه من كشتى نوح بنده خود را بر يكى از شماها مىنهم، آنها سرفرازى كردند و خود را بالا گرفتند، كوه جودى تواضع و فروتنى كرد و آن كوهى است در نزد شما و كشتى سينه خود را بدان زد و در اين هنگام نوح (ع) به او فرمود: اى مارى، استحكام بخش و آن به لفظ سريانى است يعنى پروردگارا اصلاح كن، گويد: من پنداشتم كه امام كاظم (ع) به خود اشاره كرد (يعنى بيان كرد كه منظورش از كشتن چپشى تواضع بوده است).
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۸۸
ابو بصير گويد: در سال وفات امام صادق عليه السلام خدمت موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم و عرضكردم قربانت، چرا شما گوسفندى كشتيد، در صورتى كه فلانى شتر كشت؟ فرمود: اى ابا محمد؟ همانا نوح عليه السلام در كشتى نشست و هر چه خدا خواهد در كشتى بود (انسان و حيوان و متاع بسيارى بود) و كشتى مأموريت داشت و گرد خانه كعبه طواف كرد و همان طواف نساء بود و نوح عليه السلام كشتى را بخود واگذاشته بود خداى عز و جل بكوهها وحى فرمود: كه من كشتى بندهام نوح را روى يكى از شما مينهم، كوهها گردن كشيدند و سرافرازى كردند، ولى كوه جودى فروتنى كرد، و آن كوهى است نزد شما، پس كشتى سينه بر آن كوه گذاشت. آن هنگام نوح عليه السلام بلغت سريانى فرمود: يا مارى اتقن يعنى پروردگارا اصلاح كن. راوى گويد: من گمان كردم كه موسى بن جعفر عليه السلام بخود كنايه زد (يعنى مقصودش اين بود كه من هم از كشتن گوسفند قصدم تواضع براى خدا بود. چنانچه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله هم دوغ مخلوط بعسل را براى تواضع نياشاميد، بحديث ۱۸۵۷ رجوع شود).
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۳۲۳
از او، از پدرش، از على بن حكم روايت است كه آن را مرفوع ساخته به سوى ابوبصير كه گفت: بر ابوالحسن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام داخل شدم در سالى كه روح مطهّر امام جعفر صادق عليه السلام در آن قبض شد. و عرض كردم كه: فداى تو گردم! تو را چه مىشود كه گوسفندى را سر بريدى و فلان كس شترى را به جهت قربانى نحر كرد. فرمود:
«اى ابامحمد! نوح عليه السلام در كشتى بود، و در آن بود، آنچه خدا مىخواست. و آن كشتى پر بود يا مأمور بود به طواف؛ پس در خانه كعبه طواف نمود، و آن طواف نساء است؛ پس نوح عليه السلام آن را وا گذاشت و افسار آن را رها كرد. بعد از آن، خداى عز و جل به كوهها وحى فرمود كه: من كشتى بنده خود، نوح را بر كوهى از شما مىگذارم؛ پس آنها گردنكشى كردند و بلند شدند. و جودى فروتنى نمود، و جودى كوهى است در نزد شما؛ پس كشتى سينه خود را به آن كوه زد». حضرت فرمود كه: «نوح عليه السلام در آن هنگام گفت: يا مارى اتقن! و آن به لغت سريانى به اين معنى است كه: اى پروردگار من! امور مرا به اصلاح آور».
ابوبصير مىگويد كه: گمان كردم كه حضرت امام موسى كاظم عليه السلام به خويش كنايه فرمود. (و مراد اين است كه اشاره كرد به تواضع جودى، و به آن تواضع، نفس مقدّس خويش را اراده نمود).